سفرنامه برزیل

4
از 15 رای
تورهای ایرانگردی لست‌سکند - جایگاه K دسکتاپ
سفرنامه برزیل

سفر سبز (برزیل)
سفرنامه پیش رو حاصل سفری پرهیجان و خاطره انگیز از مسافری تنهاست به سرزمینی دوردست.از ابتدایی ترین مراحل به تنهایی پیگیر مقدمات این سفر رویایی بودم.صبح 26 بهمن ماه 1390 بود ،روز تولدم.با وجود اینکه سفارت قول مساعد برای ویزا داده بود اما هنوز نتوانسته بودم پاسپورتم را از سفارت تحویل بگیرم در حالیکه برای 28 بهمن بلیط هواپیما داشتم.با اضطراب و نگرانی از آماده نبودن ویزا به سفارت رفتم.می شد پاسپورت ویزا خورده ام را یک کادو تولد هم در نظر گرفت. خلاصه دو روز بعد با پرواز ترکیش ایرلاین به استانبول رفتم و از آنجا مستقیم به سائوپائولو!مقصد من کشور فوتبال و قهوه! کشوری پهناور واقع در آمریکای جنوبی که پنجمین کشور دنیا از لحاظ مساحت و جمعیت است که با کشورهای اروگوئه،آرژانتین،پاراگوئه،بولیوی،پرو،کلمبیا،ونزوئلا،گویان،سورینام وگویان فرانسه هم ‌مرز است. در حقیقت، برزیل به جز اکوادور و شیلی با تمامی دیگر کشورهای آمریکای جنوبی مرز مشترک دارد.

با احتساب توقف دو ساعته در فرودگاه استانبول ،از تهران تا سائوپائولو 20 ساعت در مسیر بودم .به وقت محلی ،نیم ساعت مانده به نیمه شب وارد فرودگاه بزرگ سائوپائولو شدم.خیلی روی زبان انگلیسی حساب باز کرده بودم اما آنجا بود که فهمیدم مردم برزیل عموما زبان انگلیسی نمی دانند چون زبان اصلی آنها پرتغالی است.به هر زحمتی بود از کسانی که کما بیش انگلیسی می دانستند راهنمایی گرفتم تا مقداری دلار را به پول رایج برزیل یعنی رئال ( که در زبان محلی به آن هییایس می گویند) تبدیل کنم.نیمه شب شده بود. با اتوبوس های حمل و نقل فرودگاه به ترمینال اصلی شهر سائوپائولو رفتم تا از آنجا با اتوبوس دیگری به ریودوژانیرو بروم.شب بعد بزرگ ترین و معروف ترین کارناوال دنیا در ریودوژانیرو آغاز میشد و از این رو من با ازدحام جمعیت برای سفر به ریو مواجه بودم.از فرودگاه تا ترمینال 2 ساعت در اتوبوس های راحت برزیلیرو خوابیدم چون می دانستم تا روز بعد در مسیر خواهم بود واز اقامت در هتل های چند ستاره ی سائوپائولو خبری نیست.در ترمینال به خاطر ازدحام جمعیت برای ساعت 5 صبح بلیط ریو پیدا کردم. تا ساعت 5 صبح نزدیک به 3 ساعت نمی توانستم از کنار چمدان هایم دور شوم یا آنها را نزد کسی بسپارم.این از تجربیات تنها سفر کردن است که شرایطی متفاوت را برای مسافر بوجود می آورد.

اتوبوس این مسیر هم بسیار راحت بود حتی سرویس بهداشتی هم داشت.به علت ترافیک در راههای واصله به ریو ساعت 11 صبح به ریو رسیدم و در مسیر هم از مناظر زیبای این سرزمین سرسبز لذت بردم.در کل مسیر تابلوهای تبلیغاتی گروههای موسیقی کارناوال دیده می شد.

سفرنامه برزیل

ریو دو ژانیرو(Rio de Janeiro)
یکی از دوستان برزیلی من که قرار بود در مدت کارناوال مهمان او باشم به استقبالم آمده بود تا مرا با خود به نیتروی(Niterói) ببرد.نیتروی منطقه ای است در ریو مثل شمیران که از تهران جدا نیست و هر دو با هم یک شهر به حساب می آیند.از ترمینال ریو به نیتروی دو راه مواصلاتی وجود دارد.یکی پلی است که از روی دریا به سمت نیتروی کشیده شده و دیگری کشتی های مسافربری که مسافران را در این مسیر جابجا می کنند.

سفرنامه برزیل

ما با کشتی به نیتروی رفتیم.ویلای محل اقامتم ساده بود اما محیطی صمیمی داشت.با وجود خستگی سفر اما به شوق رسیدن به روز اول کارناوال فقط یک استحمام کوتاه کردم تا به مراسم کارناوال بروم.من و دوستان برزیلی،کوبایی،ایرلندی ،و پرویی ام که همه برای رفتن به این کارناوال در منزل دوست مشترکمان جمع شده بودیم به سمت محله هایی رفتیم که در آنها کارناوال به راه می افتاد. باید به این نکته اشاره کنم که در تعاملات بین دانشگاهی و مکاتبات از راه دور بود که با تمامی دوستان برزیلی که در این سفر از آنها یاد می کنم آشنا شدم.

کارناوال برزیل در واقع مراسم جشن با شکوهی است که در آن مردم شهر با لباسهای متفاوت و فانتزی به مدت یک هفته به شادی و پایکوبی می پردازند . مراسم در شهرهای سالوادرو و ریو پررونق تر است و جهانگردان بسیاری را سالانه جذب می کند.البته در شهر ریو علاوه بر این کارناوال همگانی که در خیابانهای شهر برگزار می شود استادیومی هم مخصوص مراسم کارناوال در نظر گرفته شده که در آن مدارس رقص سامبا 4-5 شبانه روز با هم به رقابت می پردازند و هر مدرسه رقص یا هر گروه 2 ساعت فرصت اجرا و به نمایش درآوردن هنر خود را دارد.این مراسم ویژه که سامبا دورما نام دارد به طور زنده از تلویزیون بعضی از کشورها پخش می شود.بلیط این مراسم بسیار گران است اما دست بر قضا پدر دوست برزیلی ما صاحب یکی از این مدارس بود و به رسم رفاقت با پسرش ،شب سوم بلیط رایگان استادیوم را به ما هدیه داد.وسایل ،لباسها ،ماکت ها و مجسمه های مورد استفاده در سامبا دورما بی نظیر،پر ابهت و چشمگیر بود.تعجب برانگیز تر اینکه تمامی این تجهیزات و دکورها و لباسها هر سال با مدل های جدید تری ساخته می شود و هر سال همه چیز از نو طراحی می شود.جالب اینکه این گروه ها پس از اتمام مراسم 4 روز استراحت می کنند و بلافاصله برای کارناوال سال بعد خود را آماده می کنند. به هر حال آنچه من دیدم همه عظمت بود و شکوه !به خصوص طراحی لباسها و تزیینات تجهیزات.غیر از کارناوال اصلی در شب های بعد هم به محله های اطراف که کارناوال های مردمی کوچکتر داشتند رفتیم و 4 روز اول اقامت در ریو به کارناوال گذشت.

سفرنامه برزیل

تاکسی ها در برزیل بسیار گران هستند و ما به لطف راهنمایی های دوستمان با مترو و اتوبوس در شهر رفت و آمد می کردیم و اساسی ترین نیاز این رفت و آمدها آشنایی به زبان پرتغالی بود.با این شرایط برای اقامت دو ماهه ام در برزیل عزمم را جزم کردم وشروع کردم به یادگرفتن ضروریات زبان پرتغالی وتا جایی پیشرفت کردم که در اواخر سفرم می توانستم امورات خود را بگذرانم.

روز پنجم سفر تصمیم گرفتیم به دیدن مجسمه ی عظیم الجثه ی حضرت مسیح برویم.این مجسمه عظیم الجثه بر فراز قله ای بنا شده و یکی از عجایب هفت گانه جدید به شمار می رود. برای رسیدن به این قله بلیط رفت و برگشت با ماشین های ون را در دامنه ی کوه تهیه کردیم که مخصوص بازدید از این مجسمه هستند.

سفرنامه برزیل

این ون ها در میانه ی راه کوهستانی برای لذت بردن از مناظر و قطعا عکاسی مدتی توقف داشتند و به راستی یکی از زیبا ترین مناظر کوه به دریا و شهر را دیدیم.در محوطه ی این توقفگاه محلی برای فرود هلی کوپتر هم تعبیه شده بود چون بالای کوه و نزدیک مجسمه زمین همواری برای فرود هلی کوپتر وجود نداشت.

سفرنامه برزیل

سفرنامه برزیل

در همین توقف نیم ساعته به لوحی برخوردیم که بر روی آن خوش آمد گویی به چندین زبان حک شده بود.با دیدن کلمه ی خوش آمدید به زبان فارسی به وجد آمدم .بعد از طی این مسیریک ساعته به بالای قله رسیدیم.برای رسیدن به مجسمه از پله برقی استفاده می شد و عظمت این پله ها به وضوح به چشم می آمد.استفاده از تکنولوژی بدون آسیب رساندن به محیط زیست وآثار تاریخی واقعا جای تحسین داشت. وقتی دیدم در محوطه ی اطراف مجسمه همه در حالت خوابیده بر روی زمین عکاسی می کنند تعجب کردم اما وقتی دوربین خودم را دستم گرفتم تا عکسی از مجسمه بیندازم تازه دستم آمد که ماجرا از چه قرار است.بله آنقدر این مجسمه بزرگ و با عظمت است که فقط در حالت خوابیده می توان نمای کاملی از آن را در کادر دوربین داشت!عکسی هم از مجسمه گرفتم که نشان می دهد که طول هلی کوپتر در عرض دستان مجسمه قرار می گیرد.

سفرنامه برزیل

سفرنامه برزیل

سفرنامه برزیل

از محوطه مجسمه سواحل معروف ایپانما(Ipanema) و کپاکابانا( copacabana) و مناظر بسیار دیگری نیز به صورت 360 درجه از شهر ریو دیده می شود.

سفرنامه برزیل

سفرنامه برزیل

بعد از بازدید از مجسمه نوبت صرف نهار در رستورانی برزیلی فرارسید.غذاهای برزیلی تنوع زیادی دارد ولی برخلاف بعضی از کشورهای آمریکای جنوبی در غذاها زیاد از ادویه استفاده نمی کنند.نمک مضرترین ماده غذایی در نظر آنهاست و غذاهایشان بسیار کم نمک است. با تعجب به نمک زدن من بر روی غذا نگاه می کردند و آنها که دلسوز تر بودند به شدت مرا منع می کردند که این نمک قاتل انسان است!.گوشت ،گوشت و گوشت!از گوشت بسیار استفاده می کنند و یکی از محبوب ترین غذاها کباب مخلوط است که مخلوطی از انواع گوشت های مرغ،گاو،گوسفند و خوک است و باربیکیو جزو غذاهای بسیار رایج است.برزیل یکی از بزرگترین صادر کنندگان گوشت دنیاست.جالب اینکه دوست برزیلی من در رستوران فهمید که من گوشت حلال می خورم و هر گوشتی نمی خورم.چند روز بعد با هیجان به من گفت من تحقیق کردم و فهمیدم برزیل به ایران هم گوشت صادر می کند پس این گوشت ما را تو می توانی بخوری!خیلی زمان برد تا به او فهماندم آن گوشتی که به ایران صادر می شود تحت شرایط و نظارتهای خاصی تهیه می شود.برنج زیاد می خورند .همراه برنج لوبیای پخته شده به همراه پودر پوسته ی ذرت استفاده می کنند.نوعی سبزی پلو هم دارند که توجه مرا جلب کرد ولی سبزی آن با سبزی های ما متفاوت بود.ماهی خصوصا سالامون یک سفارش مرسوم بود .اکثرا غذاهایشان مخلوطی از گوشت و سبزی های تنوری شده است.

سفرنامه برزیل

در سراسر ریو و نیتروی رستورانهای لوکس به وفور دیده می شود و آنطور که شایع است زندگی برزیلی ها توام با فقر نیست.البته فقیر در همه جای دنیا هست ولی به طور میانگین زندگی راحتی دارند .بیشتر فقرای ریو محدود به مناطقی می شوند که فاوالا نامیده می شوند ،مناطقی که از خانه های کوچک طبقاتی تشکیل شده و اگر نا امنی هم باشد کم و بیش در آن مناطق است.

سفرنامه برزیل

برزیل هشتمین اقتصاد برتر دنیا را دارد و دیدگاه اکثر مردم ایران درباره سطح زندگی آنها اشتباه است.همانطور که آنها تصورات بعضا اشتباهی درباره ایران دارند.بعضی از آنها فکر می کنند ما عرب هستیم یا کشورمان بیشتر صحراست.جالب است بدانید در زبان برزیلی نام کشور ایران،"ایرا" است و کمتر می دانند پرشیا و ایران نام یک محدود جغرافیایی است .مثلا "پرشین کارپت" یا "پرشین کت" را می شناسند اما کمتر می دانند همان قالی و گربه ایرانی است!نکته جالبی در بازار دیدم ،نام لیمو شیرین "لیمائو پرسا"(limão presa) یا "لیموی پرشیا"بود!وقتی به فروشنده توضیح دادم که ایرانی هستم و این لیموی کشور من است خوشش آمد و یک لیمو شیرین نصف کرده و به من تعارف کرد.

برزیلی ها مردمانی شاد ،خونسرد و صبورند اما همیشه باید مراقب افراد سودجو و تبهکار بود و به سادگی به کسی اعتماد نکرد.در مدت اقامتم یک تصادف خیلی خفیف دیدم و خبری از مشکلات رانندگی ایران در آنجا نبود.آنقدر صلح طلب و خونسردند که در میانشان نوعی ضرب المثل یا عقیده وجود دارد که می گویند:اگر دشمن به مرزهای ما حمله کند به جای جنگ با آنها، در میانشان به رقص می پردازیم و آنها را از تجاوز به خاکمان منصرف می کنیم!.عموما مردمان مهمان نوازی هستند مخصوصا در برخورد با یک خارجی.مگر آنکه بخواهند از شما به عنوان یک توریست کسب درآمد کنند که در این صورت باید حواستان به قیمت ها باشد و مقداری هم به زبان پرتغالی آشنا باشید.البته نکات منفی هم در خصوصیات رفتاری آنها هست مثلا به هیچ عنوان راز دار نیستند یا نسبت به برخی رخدادهای جهان اطراف بی تفاوتند وشاید رک بودنشان برای ما که تعارفی هستیم کمی آزاردهنده باشد ولی کم کم به سبک زندگیشان عادت می کنید!نکته ی عجیب برایم آن بود که به نظر اصلا معنای دوز و کلک را نمی فهمیدند. اکثرا راه تقلب را نمی دانند و اگر هم به انها یاد بدهید نمی فهمند که چرا باید تقلب کرد؟مثلا در دانشگاه یک روز برای ورودی های تازه جشن داشتند.دوستم به من گفت نوشیدنی را باید طبق قانون از فروشگاه دانشگاه تهیه کنند که صف طولانی هم داشت.مشابه آن نوشیدنی به قیمت ارزانتر در خارج از دانشگاه موجود بود و برای ورود به دانشگاه هم هیچ بازرسی وجود نداشت تا اجازه ی ورود نوشیدنی آنها را به داخل ندهند.به او گفتم خوب چرا از بیرون نمی خری و به داخل نمی بری تا هم ارزانتر تمام شود هم اینقدر معطل نشوی.و او اصلا متوجه حرفم نمی شد.از دیگر خصوصیات مهمشان این است که افراد با سبک زندگی های متفاوت زندگی مسالمت آمیزی کنار هم دارند و کمتر در زندگی یکدیگر دخالت می کنند.

صبح روز ششم هوا برای گشت و گذار در سواحل معروف و دیدنی ریو که فاصله ی زیادی هم باهم ندارند بسیار مساعد بود.سواحلی با شنهای سفید .آب اقیانوس بر خلاف هوای کاملا استوایی در ماه فوریه سرد بود.یک برزیلی در ساحل برایم توضیح داد که این تفاوت دما به علت جریانهای آب سرد است.آب دریا در این سواحل مثل جزیره ی کیش شفاف و مرجانی نبود و باید اذعان کنم جزیره کیش از نظر طبیعی سواحل قابل رقابتی با بهترین سواحل دنیا دارد.اما جنبه ی مثبت سواحل ریو ،چشم انداز فوق العاده ی جزایر کوچک و پراکنده ای است که در اطراف ساحل دیده می شود و یک بی نظمی جذاب را برای سواحل ریو خلق کرده است و چشم از ساعت ها مشاهده ی این پستی بلندیهای نامنظم و متعدد و خط ساحلی آن ها خسته نمی شود.در واقع سواحل ریو از هر جهت کارت پستالی دیدنی و به یادماندنی است.

سفرنامه برزیل

سفرنامه برزیل

در سواحل کپاکابانا و ایپانما متاسفانه خبری از ورزش های آبی نیست اما فوتبال ساحلی و والیبال ساحلی رونق خوبی دارد.برای لذت بردن از ورزش های آبی باید به سواحل دورتر رفت که شهرت و زیبایی این دو ساحل را ندارند.در سواحل برزیل یکی از گواراترین و بهترین نوشیدنیهای دنیا را نوشیدم.آگوئا جی کوکو(َAgua de coco) که همان نارگیل سبز تازه است و بسیار پر آب و گواراست.نارگیل سبز را که پر از آب است سوراخ می کنند و در آن نی می گذارند تا آب آن را بنوشید و وقتی آبش تمام شد آن را از وسط نصف می کنند و به کمک تکه ای از پوست سبز آن مثل قاشق میوه ی نرم و خوش عطر آن را می ترشاند تا به شما نشان دهند اینگونه آن را بخورید!آب میوه تازه به خصوص آب پرتقال هم در برزیل بسیار پر طرفدار است چون برزیل یکی از بزرگترین تولید کنندگان پرتقال در دنیا است.اگر از نوشیدنیهای سرد و دلچسب در هوای گرم برزیل بگذریم باید از محصولی نام ببریم که شهرت برزیلی بودن آن در سراسر دنیا فراگیر است.بله قهوه!امکان ندارد از کنار یک قهوه فروشی در برزیل عبور کنید و بوی قهوه ی اصیل برزیلی مستتان نکند و وادار به نوشیدن فنجانی قهوه ی ناب نشوید حتی در گرمای هوا.بزرگترین زمینهای کشت قهوه در برزیل است.برزیل ،قهوه و فوتبال در هم آمیخته اند به طوریکه برای قهوه و فوتبال موزه های متعددی از تاریخ و مراحل تکامل و ... .وجود دارد.مردم برزیل تعصب خاصی به فوتبال و تیمهای مورد علاقه ی باشگاهی شان دارند.این علاقه وصف ناپذیر است فقط باید در این کشور حضور داشته باشید تا درک کنید.یک برزیلی به شوخی به من گفت:فوتبال دین دوم ماست!

دین اکثر مردم برزیل مسیحی کاتولیک است و عموما مذهبی و متعصب نسبت به اعتقادشان هستند مخصوصا مسن تر ها. روز هفتم کمی بیشتر استراحت کردیم و فقط به گشت و گذار در نیتروی پرداختیم و به سواحل و منطقه های ویلایی سر زدیم که به نظر محله ی ثروتمندان بود.ویلاهایی بسیار شیک و از نظر معماری بسیار دیدنی در خیابان های به زیبایی سنگ فرش شده ای خودنمایی می کردند. از بعضی از مناطق نیتروی هم مجسمه ی حضرت مسیح قابل رویت است هرچند بسیار کوچک به نظر می رسد.

سفرنامه برزیل

سفرنامه برزیل

سفرنامه برزیل

سفرنامه برزیل

روز هشتم به بازدید از مرکز شهر گذشت.ابتدا به پل تاریخی ای که زمانی محل عبور اولین قطارهای برزیل بوده رفتیم و سپس از چند بنای دیگر تاریخی دیدن کردیم .

سفرنامه برزیل

سفرنامه برزیل

سفرنامه برزیل

در تمام این مدت از نقاشی های دیواری ای که هنرمندانه در جای جای برزیل خودنمایی می کند لذت بردیم.طرح ها بسیار متنوع و دیدنی بودند.به نظر سازماندهی شده نبودند و شاهکارهایی از هنرمندایی بودند که عشق این هنر را داشتند.گه گاه مظامینی سیاسی یا اجتماعی هم در این آثار دیده می شد. اما در روزهای نهم و دهم مسافرتم در ریو به یک سفر یکروزه به شهری ساحلی در نزدیکی ریو رفتم که از نظر آرامش و نوع معماری اش زبانزد است.شهری دیدنی به نام پاراچی(Paraty).بازدید این شهر به تمام مسافران برزیل توصیه می شود.از دیگر جاذبه های دیدنی شهر توریستی ریو می توان به تله کابین زیبای این شهر ،بازدید از مدارس رقص و تورهای گردشگری در اقیانوس با قایق اشاره کرد.

در روز یازدهم و آخر از اقامت در ریو با ماشین دوستمان به منطقه ای رفتیم در نیتروی که به بام ریو معروف بود و تا غروب آفتاب آنجا بودیم و از آرامش و زیبایی مناظر و ثبت این زیبایی ها با دوربین عکاسی لذت می بردیم هرچند عکس هم نمی تواند این مناظر منحصر به فرد را به کمال تشریح کند.

سفرنامه برزیل

سفرنامه برزیل

سفرنامه برزیل

زمان خداحافظی از شهر زیبای ریو و حرکت به سمت شهر" هیبیرائو پرتو"(Ribeirao Preto) فرا رسیده بود.برزیلی ها"R" اول کلمات را "ه" تلفظ می کنند و به "Rio "می گویند "هییو" و به "Ribeirao "می گویند "هیبیرائو".

هیبیرائو پرتو(Ribeirao Preto)
"هیبیرائو پرتو "شهری کوچک با اقتصادی عالی و سرسبز بود.گرم و آفتابی.از ریو تا هیبیرائو پرتو حدود 12 ساعت راه زمینی بود.این شهر به کالیفرنیای برزیل معروف است.باغ وحش بزرگ جنگلی و بسیار دیدنی آن دولتی بود و ورودیه نداشت.در آنجا بود که حیوانات بومی برزیل را که وصفشان را پیشتر شنیده بودم از نزدیک دیدم.از جمله طوطی دم بلند و خوک و مورچه خوار و گربه ی وحشی برزیلی و از همه مهمتر و زیبا تر پرنده ی محبوبم توکانو بود که در عکس زیر ملاحظه می کنید.

سفرنامه برزیل

در میدان اصلی شهر درخت بسیار قطور و سرسبزی دیدیم که برای همه ی توریست ها جالب توجه بود و برای خودش جاذبه گردشگری به حساب می آمد آنجا به یاد درخت کهنسال امامزاده صالح تجریش افتادم که با بی توجهی خشک و قطع شد.در هر فرصتی با دوربین عکاسی به ثبت نوع زندگی روزمره ی مردم این شهر و علایقشان اقدام می کردم.

سفرنامه برزیل

در هیبیرائو رستورانهای زنجیره ای شبانه روزی زیاد دیدم که به افرادی که در مهمانی های شبانه شرکت می کنند سرویس می دهند.کلا در برزیل زندگی شبانه رونق عجیبی دارد.در شب هم می توانید شاهد هیاهو در شهر باشید مخصوصا آخر هفته ها !از دیگر فعالیت های مردم این شهر حضور در دوچرخه سواری عمومی است که روزهای یکشنبه صبح تا ظهر برگزار می شود.محل شروع دوچرخه سورای و اجاره دادن دوچرخه ها پارک بزرگ شهر بود.پارکی جنگلی و با عظمت ! از تاثیر گذار ترین خاطرات سفرم این بود که روزی یکی از دوستان برزیلی ام در شهر هیبیرائو مرا به خانه شان دعوت کرد و گفت پدرم علاقه زیادی دارد تا با شما ملاقات کند.من هم دعوتشان را پذیرفتم.در بدو ورود به خانه احساس کردم وارد یک خانه ی شرقی شده ام.متعجب شدم.پدرش استاد معماری دانشگاه بود و در سفری به اسپانیا با گروهی صوفی مسلک آشنا شده بود و شیفته ی آنها گشته بود.در خانه شان بیشتر از خانه ی من و شما تابلو خط های فارسی دیدم که اشعار شعرایی مثل حافظ و مولوی و خیام بر روی آن ها نقش بسته بود.در چند گوشه تابلو خط های قرآنی هم دیدم.ترجمه ی تمام کتابهای شعر و قرآن را به زبانهای اسپانیایی وپرتغالی داشت و از من خواست تا بعضی اشعار یا آیات را برایش به زبان فارسی یا عربی بخوانم و او هم ضبط می کرد.نمی دانم چطور از هیجان و شعف آن لحظات بگویم .راستی یک فرش ایرانی هم در خانه آنها دیدم!

یکی دیگر از خاطرات تاثیر گذار این سفر بازدیدی بود از شعبه ای از دانشگاه یو اس پی(USP) در شهر هیبیرائو پرتو.دانشگاهی با عظمت و مدرن.با ماشین یکی از این دانشجوها وارد دانشگاه شدیم.دانشجوها کارتهایی داشتند که به هر تعداد ماشینی که متعلق به آنها بود می چسباندند تا مجوز عبوری برایشان باشد به داخل دانشگاه.حراست و نگهبانی دانشگاه در خدمت دانشجویان بود و رفتار فوق العاده ای با سرمایه های کشورشان داشتند.بوفه ها،سلف و دیگر امکانات ورزشی و تفریحی در داخل دانشگاه بود.در دانشگاه به ورزش اهمیت زیادی می دادند.آنقدر فضای دانشگاه صمیمی با صفا و جذاب بود که دانشجوها ترجیح می دادند بیشتر اوقات خود را در دانشگاه بگذرانند. روز آخر اقامتم در هیبیرائو از باغ ژاپنی زیبایی دیدن کردیم که نه تنها به سبک ژاپنی ساخته شده بود بلکه برخی از گیاهان مختص آسیای دور نیز به چشم می خورد.

سفرنامه برزیل

سفرنامه برزیل

سفرنامه برزیل

یک ایرانی در باغی ژاپنی در برزیل! سفر من در این شهر به پایان رسیده بود و اکنون زمان رفتن به شهر میگلو پلیس بود. میگلوپولیس(Miguelópolis) این شهر از هیبیرائو پرتو 3 ساعت فاصله زمینی دارد و تقریبا شهری در مرکز برزیل و اواخر امتداد جنوبی جنگلهای آمازون است.جنگلهایی که قسمت اعظم آن در برزیل واقع است. در تعریف انبوهی این جنگلها همین بس که بدانید زمین برخی قسمتهای این جنگل آفتاب به خود ندیده است.جنگلهای پربارانی که منشا بسیاری از رودهای پر آب است و یکی از این رودهای آب شیرین از شهر میگلو پولیس عبور می کند.ویلای محل سکونتم در این شهر کوچک در کنار این رود دیدنی قرار داشت که گوشه هایی از مناظر اعجاب انگیز آن را می توانید در تصاویر زیر مشاهده کنید.

سفرنامه برزیل

در راه برگشت از میگلو پولیس به سائوپائولو بودم که متوجه شدم بزرگترین مزارع نیشکر دنیا در همین محدوده قرار دارد و سریع شروع به عکاسی از داخل ماشین کردم.

سفرنامه برزیل

سائوپائولو(São Paulo)
در هفته آخر سفرم مجددا به سائوپائولو برگشتم تا علاوه بر نزدیک بودن به فرودگاه برای بازگشت ،چند روزی هم در این کلان شهر اقتصادی گشت و گذار داشته باشم.هتل محل اقامتم که از قبل آن را رزرو کرده بودم در خیابانPaulista قرار داشت که جزو خیابان های معروف و بسیار پر رفت و آمد این شهربود. متاسفانه از بیم سرقت دوربین در این کلان شهر ،کمتر به عکاسی می پرداختم و دوربینم را از هتل بیرون نمی آوردم .در سائوپائولو تا چشم کار می کرد آسمان خراشها و سازه های بزرگ دیگر دیده می شد و در بدو ورودم به این شهر از پل کابلی معروفی عبور کردم که به لحاظ سازه ای برای من که یک دانشجوی عمران ام جذابیت خاصی داشت.بر خلاف تهران سوپر مارکتهای کوچک و محلی کمتردیده می شد و مردم برای خریدهای روزانه خود به مراکز بزرگ خرید که در سراسر شهر به آسانی در دسترس بودند مراجعه می کردند.متروی سائوپائولو با عظمت تر و پویاتر از متروی ریو بود.با وجود اینکه دیگر همراهی نداشتم تا راهنمایی ام کند، اما به کمک زبان پرتغالی ام که خیلی ارتقا پیدا کرده بود توانستم با مترو به محله ای دوردست بروم که مرکز خوبی برای خرید سوغاتی بود.هرچند در کل به خاطر مالیات سنگین و قیمت بالای کالاها ،برزیل کشور خوبی برای خریدهای شخصی نیست،ولی خرید سوغاتی اجتناب ناپذیر است.مخصوصا قهوه که قطعا اگر مسافر برزیل باشید ،دوستانتان از قبل از سفر به شما یادآور می شوند که قهوه ی ما فراموش نشود! برای خرید در شهر "سائو پائو لو" می توانید به ایستگاه متروی"Sé " بروید که در تقاطع خطوط آبی و قرمز متروی "سائو پائولو "قرار دارد.

به هر حال از اینکه توانسته بودم به تنهایی با چندین بار عوض کردن خط در متروی شلوغ و با نقشه ی پیچیده ی سائوپائولو به آن محله بروم و بدون مشکلی خریدم را انجام دهم و برگردم خیلی لذت بردم.موقع برگشتن با گروهی از دانشجوها مواجه شدم که به خاطر کم شدن بودجه ی دانشگاه در حال تظاهرات بودند.نحوه ی تظاهرات جالب بود.آنها در یک تقاطع جمع می شدند و با قرمز شدن چراغ جلوی ماشین ها شعار می دادند و برگه پخش می کردند و با سبز شدن چراغ می رفتند به پیاده رو.ماشینهایی هم که از ماجرا اطلاع داشتند با بوق زدن آنها را همراهی می کردند.

فقط دو روز دیگر مانده بود تا ترک برزیل.احساسی متناقض از تمایل به بازگشت و دیدار خانواده و حسرت ترک برزیل داشتم.در این روز به بازدید از مهد کودکی رفتم که برای نگهداری از بچه های خانواده های کم در آمد و محتاج راه اندازی شده بود. در برزیل اقوام مهاجر زیادی زندگی می کنند.از اروپایی ها و آفریقایی ها گرفته تا آسیای شرقی ها. به همین دلیل در این کشور رنگ پوست مردم طیف وسیعی دارد.یعنی هر رنگ پوستی که در نظر داشته باشید بین مردم می بینید .

سفرنامه برزیل

از آنجا که بیشتر برزیلی ها دورگه اند ممکن است با آدمهای عجیب و غریب هم برخورد کنید مثلا دختربچه ای را دیدم که موهای خدادای او چند طیف رنگی داشت،مثل موهای مش کرده.وجود بچه های با نژاد و رنگ های متفاوت در این مرکز برایم جالب بود.بعد از مهد کودک و در مسیر هتل از کتاب فروشی بسیار بزرگی دیدن کردم که خود یک مرکز فرهنگی به حساب می آمد و جدید ترین محصولات صوتی و تصویری را عرضه می کرد.حتی قسمتی با نام موزه ی هنر داشت که کتاب ها و اطلاعات مربوط به تاریخ ملل را گردآوری کرده بودند. با مشاهده ی قسمت مربوط به هنر دوره ی صفوی و فرشبافی به تاریخ هنر در کشورم بالیدم.

سفرنامه برزیل

سفرنامه برزیل

سفرنامه برزیل

روز آخر از فرط خستگی تا ظهر خوابیدم در حالیکه شب به استانبول پرواز داشتم.به سرعت بعد از ظهر وسایلم را آماده کردم و با پرس و جو بهترین و ارزانترین مسیر رفتن به فرودگاه را پیدا کردم.باید ساعت 6 به نزدیکترین مرکز تجاری می رفتم تا از آنجا سواربر اتوبوسهای حمل و نقل فرودگاه شوم.ساعت 23 از فرودگاه سائوپائولو به استانبول پرواز داشتم و بعد از آن هم با کوله باری از تجربه ساعت 2 به وقت ایران به تهران رسیدم .امیدوارم شما هم به زودی ازتجربه ی سفربه برزیل لذت ببرید .

نویسنده :علی مشایخی