برای همهی ما مسیر مشهد، مسیری خاطرهانگیز است که از کودکی تا پیری، به روشهای مختلف، جادهیی و ریلی، آن را طی کرده و با مقطع به مقطعش خاطره داریم. مسیر کمی طولانی است، اما پر از نشانه است. از شهرهای آشنا، تا زاویههایی که کمی دورتر از مسیر اصلی، در گوشهای قرار دارند و با وجود نزدیکی، شاید بارها و بارها از کنار آنها گذشتهاید، اما هیچگاه فرصت درکشان نصیبتان نشده است.
از مشهد که به سمت تهران روانه میشوید، از نیشابور و مدفن عطار، خیام، فضل بن شاذان، محمد محروق، کمالالملک و پرویز مشکاتیان که میگذرید، از سبزوار، مدفن شیخ هادی سبزواری، ملاحسین کاشی و بقراط التولیه که به سمت شاهرود و بسطام، آرامگاه بایزید و شیخ ابوالحسن خرقانی روانه میشوید، چند ده کیلومتر قبل از میامی که با همنام آمریکاییاش هیچ شباهتی ندارد، روی یکی از تابلوهای سبزرنگ راهداری با فلشی به سمت راست جاده که از وجود یک خروجی گواهی میدهد، نوشته است: «فُرومد».
در کتابهای درسی نظام قدیم، شاعری داشتیم منسوب به فریومد. اگر در جستوجوهای اینترنتی یا تورقها چرخی زده باشید، نوشتهاند که مدفن ابن یمین فریومدی، شاعر قرن هشتم هجری قمری، در روستای فرومد واقع است که برای رسیدن به آن، باید 10 کیلومتری از جادهی اصلی دور شوید. خیلی دقیق نگفتهاند، چراکه کیلومترشمار اتومبیل رقم حدود 20 کیلومتر فاصله را نشان میدهد.
آرامگاه ابن یمین فرومدی در قریهی فرومد
در واقع، جادهای که از مسیر اصلی منشعب شده، شما را مستقیم به سمت رشتهکوه مقابل هدایت میکند، از آن بالا میروید و وقتی از آنسوی رشتهکوه سرازیر شوید، در دشت پیش رو، سرسبزی یک محوطهی بیضیشکل، از این واقعیت حکایت دارد که در آن منطقه حتما منشأ آبی وجود دارد و به تبع آن، آبادی. اولین فکر بههنگام ورود، این میتواند باشد که شاید اگر این ده نسبت نزدیکتری داشت با جادهی اصلی، الان یک شهر در مسیر تاریخی جادهی ابریشم شده بود؛ اما بلافاصله این فکر جایگزین میشود که مقبرهی «ابن یمین» کجا میتواند باشد؟ آیا آن گنبد پیش روست؟ مراجعه به گنبد و بالا رفتن از تپه، به نقطهای منتهی میشود که شهیدان فرومد در خاک آنجا خفتهاند.
ده، امامزادهای هم دارد، اما یک پرسش ساده از معدود اهالی که در گذرها حضور دارند، شما را به مقبرهای منتهی میکند که شکل بسیاری از بناهای یادمان دههی 50 منطقه را دارد. روی اصل مقبره در لوحی فلزی متنی در ارتباط با فرد دفنشده در آن مکان، یعنی «امیر فخرالدین محمود بن امیر یمینالدین طغرایی مستوفی بیهقی فریومدی» دهقان، شاعر و حامی سربداران حک شده که به همان سالهای چهار دهه پیش مربوط است و به همین دلیل، چند کلمه از آن دوباره حکاکی و در واقع محو شده است. آنچه بهیاد میآید، قطعاتی است از این شاعر:
ای دل وفا امید مدار از مدار چرخ ... / بهگاه فقر توانگرنمای همت باش ... / آنکس که نداند و نداند که نداند ...
از جایگاه پشت آرامگاه، شمایل یک مسجد تاریخی نمایان است که آشنا بهنظر میرسد. از کوچهی بغلی کمی جلوتر بروید، در برابر بنایی که با گچکاریها و تزیینات ساروجیاش، به همهی مسجدها و گنبدهای دورهی سلجوقی در ورامین، همدان و ... شبیه است، جایی نوشته: «مسجدجامع فرومد»؛ یعنی اینجا زمانی، حدود ششصد هفتصد سال پیش، یکی از پایگاههای اصلی سربداران بوده است. احتمالا در همان زمان کیابیایی داشته، اما حالا در حال مرمت است و درگاه ورودش بسته. این بنا بهواقع نگینی است در دشتی بهنسبت وسیع که برخی گوشههایش آبادانی دارد.
مسجدجامع فرومد متعلق به سربداران
آرامگاه سیخ حسن جوری در بیابانهای اطراف فرومد و فیروزآباد
در چند روز سفر، دستت آمده که اهالی این خطه، مخصوصا قدیمیترهایشان در آدرس دادن چندان دقیق نیستند، یعنی به جهل تو نسبت به مختصات محیط چندان توجهی ندارند. پس وقتی میپرسی آرامگاه «شیخ حسن جوری» که شنیدهایم در همین نزدیکی قرار دارد کجاست، میگویند مسیر نزدیکش دو کلیومتر پیشروی در خاکی روبهروست، اما پذیرفتن همانا و با ماشین سواری به دل خاک زدن و سرگردان شدن در وسعتی چندین کیلومتری، همان. جاده یا بهتر است بگوییم چند جادهای که در آن اطراف وجود دارد، در واقع شنی هستند و از کمبود رفت و آمد، برای چرخهای ماشین سواری، چندان مناسب نیستند. شاید روزی این مسیر هم آسفالت شود.
دشت و بیابان، یعنی هیچ تابلوی راهنمایی در برابر و مجاورت نیست و کسی را در مسیر نمییابی تا از او سؤال کنی، پس وقتی به جایی میرسی که راه سه شاخه میشود، باید یکی را از روی شانس یا بنا بر شواهد و احتمال انتخاب کنی. یکی از شواهد، چند درخت اجتماعیافته در نزدیکی است که در پس آنها چند خانه و چند نفری هستند و یک آبادی بسیار کوچک را تشکیل دادهاند، اما وقتی به آنجا میرسی و درمییابی به مقصد مورد نظر، نزدیک نیستی، آدرسی هم که پیرمرد سادهدل میدهد، باز راهگشا نیست. میگوید بنایش گنبدی دارد. احتمالهای بعدی سازههای گنبدیشکل کوچکی است که در فاصلههای دیگر وجود دارند و بهسوی خود میکشانندت. این سازهها اما در واقع مزار شهیدان راه وطن روستای کوچک هستند که توسط ستاد یادوارهی شهدا برایشان سازهای تشخصدهنده ساخته شده است و معمولا مزار پدر و مادر شهید را هم در دوسوی خود دارند.
گفتهاند مزار شیخ حسن در روستای فیروزآباد است، معدود تابلوهای موجود در آبادی از روستای «کلاته میرعلم» نشان دارند، غافل از اینکه نام کامل روستا «کلاته میرعلم فیروزآباد» است و کاش کسی باشد و این را بگوید. دهکدهای که در بهترین حالت شاید 40-30 خانوار داشته و حالا بهنظر، به کمتر از نصف رسیده است و با صدای بادی که میوزد و شمایل شتابناک زنی که ممکن است از گوشهای به گوشهای دیگر رهسپار باشد، فضای داستانهای وهمانگیز گلستان را به ذهن میآورد. انگار واقعا هیچکس نیست که از او نشانی دیگری بخواهی، حالا دو ساعتی از آغاز سرگردانی میگذرد، پسرک چوپان هم چندان راهگشا نیست، اما دو سه ساعت سرگردانی چه قابل دارد در قبال مجاهدت رهبر سربداران؟
جوان موتوری قطعا حکم نجاتدهنده را در آن شرایط پیدا میکند، وقتی همتش برای راهنمایی گویای آن است که در مدت زمانی، در نزدیکی مزار شیخ حسن، مدام به این سو و آن سوی رودخانهی عریض و حالا خشکشده میرفتید و به مقصد نمیرسیدید. این یعنی شمایلی از سرگردانی بشر بر روی کرهی خاکی. بالای یک تپه، اتاقکی گنبدیشکل نمایان است. این بنا نگینی است در دشتی بهنسبت وسیع که برخی گوشههایش آب و آبادانی دارد. مرد جوان میگوید قبل از نمایش سریال سربداران از تلویزیون، اصلا شناخت چندانی نسبت به مزار «شیخ حسن جوری» وجود نداشته و چند ماهی هم هست که از حالت اتاقکی مخروبه، شبیه بسیاری از موارد مشابهش در نقاط مختلف کشور، درآمده و بازسازی شده است. این را سنگ قبر مزار هم میگوید که در قسمت پایینش نوشته شده، ستاد یادوارهی شهدای روحانی شاهرود. آنها شیخ حسن را هم در کنار شهیدان دفاع مقدس قرار دادهاند. رهبر قیام سربداران، مرید «شیخ خلیفه» ایستاده در برابر یورش قوم مغول، پدیدآورندهی نخستین حکومت شیعی اثنی عشری با شعار «سر به دار میدهیم، تن به ذلت نمیدهیم.»
براساس مستندات تاریخی، شیخ حسن جوری وقتی استاد و مرادش «شیخ خلیفه مازندرانی» را در مسجدجامع سبزوار به دار آویختند، از شهر باشتین به سبزوار مهاجرت کرد و قیامی ترتیب داد که حماسهی پیروزی لشگر 12 هزار نفری در برابر لشگر 70 هزار نفری مغول را به نام خود ثبت کرده است. در نهایت توسط حکمران ایلخانی آن زمان دستگیر و به فرومد تبعید شد و سرانجام در این خطه بهدست یکی از زیردستان ترور شد و قیام از هم گسیخت. ثبت است که بغض نسبت به او در همان زمان به اهانت به مزارش انجامید و گروهی برآنند که این اهانت شنیع موجب شد چند نفر از پیروانش جنارهی او را به مکان فعلی منتقل کنند. از دیوار و باروی شهر یا دهکدهی اطراف که در زمان دفن شیخ حسن حیات داشته، نشانههای کمی مانده است.
چیز زیادی نیست که برای آن وقت صرف کنی، بهجز فکر کردن. پس راهی میشوی با این فکر که آیا شأن ایجادکنندهی نخستین حکومت شیعی، بپادارندهی اصل ولایت، یک آزاده و شهید بنام، آنکه مردم را برآشفت تا راحت دشمنان قرآن را برآشفته سازند، این است؟ البته که شأن، به بارگاه نیست و به مقام است، اما برای شناخت مقام هم به بدیهیاتی نیاز است.
طی مسیر خاکی کوتاهتری، به جادهای آسفالته میرسد که پس از حدود 17 کیلومتر، مسافر را به جادهی اصلی میرساند - در مسیر تاریخی راه ابریشم که از برکت حضور امام غریب (ع) رونقی کمنظیر دارد - چند کیلومتر جلوتر از خروجی فرومد، جایی به جاده وارد میشویم که تابلوی دیگری با فلش دیگری بهسمت راست، نوشته است: «فیروزآباد».
پایان