تابستون امسال همسرم برای یک سفر کاری و چند ساعته قصد سفر کردن به شهر قزوین رو داشت و از من خواست که توی این سفر همراهیش کنم که بتونیم یک سفر فرهنگی و تفریحی کوتاه هم در ضمن سفر کاریش داشته باشیم. خوب من هم به طبع از این پیشنهاد استقبال کردم.
قرارمون این بود که صبح حرکت کنیم و تا عصر اماکن دیدنی شهر قزوین رو بازدید کنیم و عصر همسرم در نمایشگاه شرکت کنه و در صورتیکه به برنامه های بازدیدمون نرسیدیم، شب رو هم در یکی از هتلهای شهر اقامت کنیم.
قبل از سفر در وب سایتهای میراث فرهنگی جستجویی کردم و فهرستی از امکان دیدنی شهر رو بهمراه آدرس اونها جمع آوری کردم.
تا به الان در مورد شهر قزوین و ماهیت توریستی بودنش متاسفانه اطلاعات خاصی نداشتم و فقط این رو شنیده بودم که این شهر یک شهر فرهنگی هست که، دو دانشگاه بزرگ "دولتی بین المللی" و "آزاد باراجین" در این شهر هستند و تعداد زیادی دانشجو در این شهر زندگی میکنند.
اما بعد از جستجوی قبل از سفر و همینطور سفر کوتاه و دوست داشتنی مون به این شهر زیبا، متوجه پتانسیلهای خیلی خوب فرهنگی و تاریخی این شهر شدم و بازدید از این شهر رو به شدت توصیه میکنم.
بخصوص برای ساکنین شهر تهران که با یک سفر کوتاه و یک روزه میتونن روز خیلی قشنگی رو برای خودشون رقم بزنن.
صبح روز 28 مرداد ماه سال 95 سفرمون رو با اتومبیل شخصی شروع کردیم.
مسیری به طبع کوتاه و امن اتوبان تهران-کرج-قزوین رو طی کردیم و بعد از حدود 2 ساعت به ورودی شرقی شهر رسیدیم.
میدان مینو.
برخلاف ورودی بسیاری از شهرها که مملو از موارد حاشیه ای شهر و نه چندان تمیز هست، به محض ورود به شهر، با یک میدون زیبا و سفیدرنگ به نام "میدان مینو" مواجه شدیم.
میدان ورودی شرقی شهر – میدان "مینو"
گویا عنوان این میدون زیبا، مجموعه فرهنگی المان مینودر هست.
"این نماد دارای ۴۳/۵ متر ارتفاع از سطح زمین بوده و با ۱/۵ متر اختلاف بعد از برج آزادی تهران دومین نماد بزرگ شهری در ایران محسوب می شود."
مقصد ما بافت سنتی شهر و بازدید از آثار تاریخی بود. بنابراین به سمت خیابان "تهران قدیم" حرکت کردیم. نکته ی مثبتی که در این شهر دیده میشد، این بود که تمام آثار باستانی در فاصله ی نزدیکی و نهایتا با فاصله ی یک تا دو خیابان، در کنار هم بودن. بنابراین برای رفتن به آنجا احتیاج به طی مسیر طولانی نداشتیم و حدس میزدم که بتونیم تعداد قابل توجهی از آثار باستانی فهرست شده مون رو امروز ببنیم.
دروازه تهران قدیم.
از میدان مینو به سمت بلوار آیت الله خامنه ای رفته و سپس به سمت خیابان تهران قدیم رفتیم. ابتدای خیابان تهران قدیم اولین اثر تاریخی شهر به نام "دروازه تهران قدیم" رو دیدیم.
پیاده شدیم و از اون بازدید کردیم همون نقش و نگار زیبا و ایرانی آبی و زرد رنگ که گویا در گذشته یکی از هفت دروازه ی شهر قزوین بوده و امروزه بصورت نمادین برای بازدید عموم هست و تقریبا در مرکز شهر قرار گرفته است.
دروازه تهران قدیم
مسیر رو بصورت مستقیم در خیابان تهران قدیم ادامه دادیم تا به یک چهار راه رسیدیم.
این چهارراه ابتدای خیابان سپه بود که نام فعلی اون، خیابان شهدا است.
در ادامه ی خیابان سپه و سمت چپ چهارراه، خیابانی به اسم راه آهن وجود دارد که تابلوهای راهنما وجود آب انبار سردار در این خیابان را اعلام میکردن. نگاهی به لیستم انداختم و دیدم که آب انبار جز اماکن دیدنی مورد نظر ما هست.
آب انبار سردار.
پس ابتدا به سمت آب انبار رفتیم. با طی مسافت 500 متری، در سمت چپ خیابان، گنبدی بسیار بزرگ، با ارتفاعی کم و گلی دیدم.
فضای بیرونی جدا دوست داشتنی بود. کمی که جلوتر رفتیم درب ورودی داخل کوچه بود که سردر اون نوشته بود "آب انبار سردار".
بلافاصله پله هایی با ارتفاع تقریبا زیاد و شیب تند و البته خاص و دوست داشتنی شروع میشد. بلیط ورودی این مجموعه برای هر نفر 2000 تومان بود. بلیط گرفتیم و وارد مجموعه شدیم در انتهای پله ها خانمی جوان مارو به سمت ورودی آب انبار هدایت کرد و بعد خودش وارد شد و شروع به توضیحات در خصوص این بنا به بازدید کننده ها شد؛
"بانیان احداث این آب انبار، دو برادر به نام محمدحسن خان و محمدحسین خان، از امرا و سرداران زمان فتحعلی شاه، محمد شاه و ناصرالدین شاه بودند که این نام به افتخار اونها بر روی آب انبار گذاشته شده است.
این آب انبار یک نظام بزرگ و جالب از آبرسانی شهری محسوب میشده که حجم مخزن اون، بیشتر از سه هزار مترمکعب بود." تعداد زیادی پنجره در گنبد وجود داشت که لیدر وجود هر کدوم رو برای علتی خاص معرفی کرد.
شخصی که از آب انبار محافظت میکرده اسمش میرآب بوده و جایی مخصوص برای ورود اون در مواقع خاص، به مخزن وجود داشت. قسمت پاشیر هم گویا تعدادی شیرآب برای افرادی که برای بردن آب مراجعه میکردن وجود داشته و قسمت مخزن که ما داخل اون شده بودیم کاملا بسته بوده و کسی بجز میرآب اجازه ی ورود به اون رو نداشته.
گویا قنات ها رو از طریق مسیری به این مخزن هدایت میکردن و در مواقعی که آب سرریز میشده از طریق پنجره ای خاص میراب این موضوع رو متوجه میشده و راه ورود آب رو میبسته.
یک بادگیر مرکزی و چهار پنجره مشبک برای تهویه هوا در گنبد کار گذاشته شده بود. بعد از بازدید کامل از این بنا و توضیحات جامع و کامل لیدر این مکان رو ترک کردیم و در ادامه ی مسیر، به سمت خیابان سپه رفتیم.
خیابان سپه.
"خیابان سپه اولین خیابان به سبک مدرن در ایران است که که در دوره صفوی در زمان پایتختی قزوین طراحی و احداث شد. در سال ۱۳۸۷ رسما به عنوان اولین خیابان ایران در فهرست آثار ملی به ثبت رسید." به محض ورود حس خیلی خوب و متفاوتی رو از اون دریافت میکنید چرا که برخلاف معمول، این خیابان سنگ فرش شده و پهن است.
اتومبیل رو در جایی در قسمت انتهایی خیابان سپه پارک کردیم و به سمت عمارت دولتخانه صفوی حرکت کردیم.
خیابان سپه
مجسمه نقاش در خیابان سپه
یک نکته ی خوب دیگه توی شهر قزوین این بود که تقریبا همه جا، جای پارک پیدا میشد و در فاصله بسیار نزدیکی از اماکن تاریخی ماشین رو پارک میکردیم و به بازدید میپرداختیم.
دولتخانه صفوی، عمارت عالی قاپو
وارد باغ دولتخانه شدیم. گویا اسم این عمارت عالی قاپو بود.
چه عجیب ! و چه شباهت اسمی بین این عمارت و هم نام اون در اصفهان وجود داشت. اما خیلی نباید تعجب میکردیم چون بعد از عمارت عالی قاپوی قزوین قرار بود، بریم و عمارت چهل ستون قزوین رو هم ببینیم. عمارت با یک درب قدیمی و بسیار زیبا شروع میشد و وارد یک باغ پر از درخت و دل انگیز میشدی.
صدای موسیقی سنتی که در فضای آروم باغ پخش میشد، حال و هوای دل انگیزی به این عمارت داده بود. گویا مطابق با اسمش این مکان، دولتخانه ی صفویان بوده.
عمارت پنجره های خیلی خوشگلی داشت که به طرز ماهرانه ای مرمت شده بودند و کل فضا تمیز و دلچسب بود. کمی در باغ قدم زدیم و بعد وارد عمارت شدیم. فضای داخلی گالری عکاسی از عکس اماکن تاریخی قزوین در طول سالهای مختلف بود که تغییرات کوچک و بزرگ اماکن، در عکس ها قابل تامل بود.
لیدرها هم بازدید کننده ها رو حسابی راهنمایی میکردن؛
"شهر قزوین در عصر صفویان، به علت قرارگیری بر سر راه جاده ابریشم و شرایط جغرافیایی و سیاسی آن زمان، حایز اهمیت شده بوده. به همین دلیل، توانست تا مدتی عنوان پایتختی صفویان را نصیب خود کند. انتقال پایتخت از تبریز به قزوین باعث شد تا بناها و عمارتهایی با شکوه و در شان پایتختی آن، در این شهر بنا شود. از جمله این عمارتها و بناها، باغ (دولتخانه) صفوی هست." این دقت و توجه و خوشرویی لیدرها در این شهر و در تمام اماکن دیدنی جدا دلچسب و کارساز بود و جاداره به عوامل خوب میراث فرهنگی در این شهر تبریک گفت.
دولتخانه صفوی – عمارت عالی قاپو
دولتخانه صفوی – مدرسه امید
دولتخانه صفوی – عمارت عالی قاپو
دولتخانه صفوی
دولتخانه صفوی - عمارت پهلوی
داخل عمارت عالی قاپو ( پنجره ی مورد علاقه ی من )
داخل عمارت عالی قاپو – موزه عکاسی
داخل عمارت عالی قاپو ( یک پنجره ی خوشگل دیگه )
بعد از بازدید از این مکان قصد بازدید از عمارت چهلستون در همین مجموعه رو داشتیم که لیدر بهمون گفت علیرغم اینکه این دو مجموعه در داخل یک باغ هستن اما امکان دسترسی مستقیم و از داخل همین باغ بدلیل تعمیرات وجود ندارد و راه دسترسی به عمارت چهلستون از طریق خیابان کناری به نام هلال احمر هست.
بنابراین از مجموعه خارج شدیم و پیاده به سمت خیابان هلال احمر رفتیم.
حدود 100 متر بعد مکان دیگه ای نظرمون رو جلب کرد که اسمش در لیست من دیده نمیشد !
موزه قزوین.
به پیشنهاد همسرم وارد موزه شدیم و بلیط ورودی به قیمت 2000 تومان برای هر نفر تهیه کردیم.
موزه قزوین
برای بازدید باید از پله ها پایین میرفتی و به ترتیب علامتهای راهنما و بصورت حلزونی از موزه دیدن میکردی که در انتها به همون طبقه ی ورودی و بالایی میرسیدی.
معماری جالبی برای موزه شدن داشت و به طبع بیشتر اشیا مربوط به دوران صفویه و زمانی که قبل از اصفهان، قزوین پایتخت آنها بوده است، وجود داشت. سکه های طلا و نقره و ظروف عجیب و دیدنی که مربوط به دوران صفویان و همینطور مجسمه هایی از حیوانات که مربوط به دوران اشکانی بود و در تپه های اطراف شهر پیدا شده بود. تفنگ و شمشیر و حجله ی عروس و دربهای دیدنی همه و همه تنها بخشی از آثار موجود در این موزه ی واقعا دیدنی بود. عکاسی با فلش در محوطه موزه ممنوع بود.
حجله عروس (خوب یعنی دوماد کجا مینشسته ؟!)
درب های قدیمی
از بازدید موزه حسابی لذت بردیم و مسیر رو ادامه دادیم و درست پشت به عمارت عالی قاپو عمارت چهلستون بود. در واقع موزه بین این دو عمارت بود.
عمارت چهلستون.
وارد عمارت چهلستون شدیم و بلیط ورودی برای هر نفر به قیمت 2000 تومان تهیه کردیم. تعداد زیادی ستون در ایوان این عمارت موجود بود که تا حدودی بی شباهت به همنام خود در شهر اصفهان نبود.
دولتخانه صفوی – عمارت چهلستون
ورودی کوچکی داشت که مرتب باید از این اتاق به اون اتاق میرفتی. اتاقهای زیاد و البته زیبا که در یکی از اونها، سازی عجیب به نام ساز فرش که شباهت زیادی به دار قالی داشت، وجود داشت.
ساز فرش
کمی که بین اتاقها چرخیدیم به یک راه پله برخودیم و ازش بالا رفتیم.
فضایی که در انتهای راه پله دیدیم، غیر قابل وصف بود. دور تا دور پنجره های رنگی رنگی ایرانی دوست داشتنی که در اون ساعت ظهر و با عبور نور از اونها منظره حسابی جالب و خیره کننده ای ایجاد کرده بود. کمی با نور و رنگها همراهی کردیم و عکاسی کردیم و از فضای موزه ای اون دیدن کردیم.
موقع خروج از عمارت لیدر توضیحات خوبی رو در خصوص این بنا داد؛
"گویا این بنا با تقلید از بناهای تبریز و با استفاده از مکتب اصفهانی ساخته شده است. با توجه به عمارتهای تبریز، شاه دستور داد این بنا را نیز مزین به نقاشی کنند تا تداعی کننده کاخهای تبریز باشد. در نتیجه، بهترین و زبدهترین نقاشان جمع شدند و چهلستون را به نقاشیهایی با مضامین؛ قصههای شیرین و فرهاد، لیلی و مجنون، صحنههای رزم و مسابقات چوگان و شکار و... مزین کردند. از مهمترین ویژگیهای این کاخ همین نقاشیهای دیواری است. در زمان قاجار این بنا ماهیت زندان پیدا کرده و کلی از آثار زیبای نقاشی روی دیوارها تخریب شده است."
علیرغم محافظت بسیار زیاد اما قسمتهای تخریب شده ی زیادی در این عمارت وجود داشت. اما پنجره های رنگی به قدری دل انگیز بود که تخریبها چیزی از ارزشهای این بنا جهت بازدید توریستها کم نمی کرد.
داخل عمارت چهلستون
ساعت حدود 14:30 بود. به سمت رستوران نمونه که قبلا در موردش شنیده بودم، حرکت کردیم. درست در خیابان روبرویی عمارت چهلستون مسیری 200 متری رو مستقیم رفتیم و نبش چهار راه مولوی رستوران نمونه رو دیدیم.
رستوران نمونه.
صف بسیار طولانی افراد منتظر برای صرف ناهار، نوید این رو میداد که گویا رستوران خوب و معروفی هست. حدود نیم ساعت برای خالی شدن میز منتظر موندیم و توی این فاصله زوج مهربون قزوینی که اونها هم منتظر بودن، کلی من رو در ادامه ی بازدیدها راهنمایی کردن و اطلاعات خیلی خوبی برای مسمم تر کردنم دادن.
ناهار قیمه نثار و چلوکباب سلطانی بهمراه سوپ و زیتون و موهیتوی طبیعی سفارش دادیم.
در یک کلام عالی بود. قیمه نثار که غذای سنتی این شهر هست و ترکیب پلو، گوشت، خلال بادام و پسته، زرشک و پوست پرتقال و دارچین هست، خیلی دلچسب بود و خوشمزه بود و قطعا خیلی خوب پخته شده بود. حجم غذاها خیلی زیاد بود. طوریکه ما فقط تونستیم نصف اونها رو بخوریم. قیمت ناهار ما 82000 تومان شد.
رستوران نمونه – قیمه نثار
بعد از ناهار، از جلوی رستوران به سمت عمارت عالی قاپو که اتومبیلمون اونجا پارک بود، یک تاکسی گرفتیم و بعد از برداشتن ماشین به سمت قسمت سبزه میدان و بازار قدیمی قزوین رفتیم. بازار در فاصله نزدیکی (حدود یک چهار راه) از رستوران نمونه بود.
خانه امینی ها.
بین راه تابلوی راهنمای خانه (حسینیه) امینی ها رو دیدم و گفتیم خوبه که اول اونجا رو هم ببینیم. اما پس از مراجعه متوجه شدیم که بین ساعت 13 تا 16 تعطیل هست و با خودمون گفتیم بعدا برمیگردیم که دیگه بعدا هم وقت نشد و ما اینجارو ندیدیم.
بازار سنتی قزوین.
پس به سمت بازار قدیمی و یا همون سرای سعد السلطنه رفتیم. قبل از این بازار، بازار اصلی شهر که بسیار شبیه به بازار بزرگ تهران در سایز کوچکتر بود و همه ی صنفها اونجا راسته داشتن و بسیار هم شلوغ و پرهیجان بود رو دیدیم.
قبلا از زوج قزوینی بعنوان شاخص ترین مکان دیدنی شهر پرسیده بودم که بدون شک هر دو گفتن "سرای سعدالسلطنه" یا همون بازار قدیم قزوین. جدا درست گفته بودن.
از زیبایی های این بازار دوست داشتنی، سنتی، تمیز و اصیل هر چقدر بگم، قطعا کم کاری کردم.
بازار سنتی قزوین (همچین زیبا)
"سابقه بازار در قزوین به یک هزار سال میرسد و با گذشت زمان این بازار تا دوره صفوی رشد میکند و در این دوره با انتخاب قزوین به عنوان پایتخت ایران و پس از آن با احداث طرحهای قابل توجهی در دوره ی قاجار مثل کاروانسرای سعدالسلطنه در همجواری بازار به علت قرار گرفتن شهر قزوین در محور ارتباطی پایتخت به غرب و شمال ایران ارزش فوقالعادهای بهآن داده میشود. اما مجموعه بازار کنونی به دوره صفویه نسبت داده میشود و قسمت اعظم بناهای کنونی آن در دوران قاجار ساخته شده است. معماری بازار قزوین در زمان صفوی شکل گرفته و معماری بازارهای اصفهان، شیراز نیز به همان دوره برمیگردد."
نحوه معماری طاق مانند این بازار طوری بود که در دمای 37 درجه که در خیابان ذوب میشدیم، در بازار قدیمی کاملا هوای خنک و مطلوبی رو تجربه میکردیم. جالب توجه تر از همه این بود که بازار به طرز هنرمندانه ای مرمت شده بود و تمام غرفه ها باحفظ اصالت و همان دربهای قدیمی و طراحی ویترین بسیار جذاب، اجناسی خاصی مثل ظروف سنتی گل سرخی، چرم های دست دوز، زیورآلات و مانتوهای سنتی میفروختن.
بازار سنتی – درب قدیمی قفل زده
بازار سنتی – مغازه ی خوشگل
بازار سنتی – چینی های گل سرخی
بازار سنتی – بن بست اصالت ( دکوراسیون رو خیلی جذاب چیده بودن )
هر چند حجره که جلوتر میرفتی یک درب بزرگ تر مشاهده میکردی که سردر اون نامش رو نوشته بود و بعد از ورود به اون به فضای باغ مانندی که دور تا دور اتاق بود و البته امکان بازدید از اتاقها وجود نداشت رو مشاهده میکردی.
سرای نگار السلطنه، سرای قیصریه، سرای سعد السلطنه و ...
بازار سنتی - سرای قیصریه
بازار سنتی - گرمابه رضوی
بازار سنتی – ورودی سرای نگارالسلطنه
بازار سنتی - سرای نگارالسلطنه – سر درب پلاک 9
در یکی از سراها تصویری از چند نفر با لباسهای سنتی بود که قسمت چهره ی آنها برداشته شده بود و میتونستی سرت رو اونجا قرار بدی، طوریکه گویا خودت اون لباسها رو پوشیدی و از این صحنه عکاسی کنی.
بازار سنتی - ( تصاویری که میتونستی سرت رو بجای اونها بزاری و عکسهای سنتی بی دردسر بگیری )
مدتی رو در این سراها که به یکدیگر هم راه های جالبی داشتن سپری کردیم. در انتهای بازار، کافی شاپ سنتی یا همون شربتخانه ای با نام شربتخانه سعد السلطنه بود که فضای بسیار دل انگیزی داشت.
شربتخانه سعدالسلطنته (کافی شاپ سنتی بازار سنتی)
انتهای بازار سنتی ( بازار سرپوشیده تموم شد و آسمون معلوم شد)
مسجدالنبی.
در همون روبروی کافی شاپ سنتی، ورودی مسجدالنبی بود که این مسجد هم از معماری بی نظیر، بی نصیب نمونده بود و فضای باز و خوبی داشت. "مسجد النبی یا مسجد شاه معروف به مسجد سلطانی، مساحتی قریب به ۱۴۰۰۰ متر مربع دارد، کتیبههایی دارد که بر طبق آن فتحعلیشاه قاجار بانی مسجد ثبت گردیده. اما شواهدی دال بر وجود مسجد در دوران صفوی نیز وجود دارد، و معمار بنا را شخصی بنام استاد میرزای شیرازی دانستهاند و سال بنا را ۱۱۶۶ هجری شمسی.گنبد مسجد دو پوسته و صحن مسجد چهار ایوانیست. این مسجد، دارای شبستان است."
سقف ایوون مسجدالنبی
دیوار مسجدالنبی
از همون قسمت مسجد از محوطه بازار سنتی خارج شدیم.
از یکی از مغازه دارها فاصله ی حموم قجر تا به اینجا رو پرسیدیم که بعد از راهنمایی، به ما گفت از محیط هتل خانه بهروزی هم دیدن کنید. بین راهتون هست و زیباست. من قبلا در مورد این هتل خونده بودم اما نمیدونستم که امکان بازدید بدون اقامت وجود داشته باشه. پس پیاده از بازار اصلی خارج شدیم و درست در آن طرف خیابان، داخل کوچه ای شدیم که تابلوی میراث فرهنگی وجود خانه بهروزی را راهنمایی میکرد.
حدود 200 متر پیاده روی کردیم و در اوسط کوچه تابلوی هتل رو در سمت راست دیدیم.
هتل خانه بهروزی.
وارد هتل خانه بهروزی شدیم. "هتل خانه بهروزی خانه ای مربوط به دوران قاجار بوده که معماری بسیار زیبا و شاخصی دارد که هم اکنون بعنوان هتل پذیرای بازدید کنندگان است." به محض ورود یک آقای بامزه با لهجه ی خیلی غلیظ قزوینی و عینک ته استکانی و لباسایی شبیه به حاجی فیروزه و قرمز رنگ به استقبالمون اومد و شروع به خوش و بش و صحبتهای طنزآلود کرد که کاملا با محیط اونجا عجین بود. ایشون خودشون رو "شیطانک پلفوسول غضنفر رئیس کشور قزوین در هتل خانه بهروزی" معرفی کردن.
"شیطانک پلفوسول غضنفر" رئیس کشور قزوین در هتل خانه بهروزی
بعد کمی مارو در محوطه گردوند و مارو به شربتخانه راهنمایی کرد. خیلی فضای راهرویی جالبی داشت انگار به زمان سفر کرده بودیم. وارد یک دالون شدیم با کلی میز و صندلی های سنتی و خوشگل.
"شربتخانه هتل خانه بهروزی
شخص دیگری اومد و به ما شربت حسرت الملوک و بهارنارنج رو پیشنهاد کرد. شربتها در اون هوای گرم بسیار به ما چسبید به علاوه اینکه قیافه خیلی خوبی هم داشت.
شربتخانه هتل بهروزی
محوطه هتل بهروزی دوست داشتنی
بعد از کمی بازدید از محوطه هتل، به سمت حموم قجر که در فاصله 150 متری و مسیر در امتداد هتل بهروزی بود، حرکت کردیم.
حموم قجر / موزه مردم شناسی.
"حمام قجر یکی از کهنترین و بزرگترین گرمابههای قزوین است که در سال ۱۰۵۷ هجری قمری به وسیله امیر گونه خان قاجار قزوینی از سرداران شاه عباس صفوی به دستورشاه ساخته شده و نخست "حمام شاهی" نام داشته است. مساحت آن حدود ۱۰۴۵ متر مربع است. حمام از سه بخش اصلی سربینه، میاندر و گرمخانه و همچنین از دو قسمت مجزا جداگانه زنانه و مردانه تشکیل شده است، درب اصلی آن رو به جنوب باز میشود و با راه پلههای مارپیچ به سربینه منتهی میگردد. سربینه بزرگ گرمابه که حوض زیبایی در وسط آن قراردارد شش شاهنشین و طاق نما را در پلانی هشت ضلعی با راهرویی به گرمخانه پیوند میدهد." حموم قجر هم اکنون موزه ی مردم شناسی شهر قزوین هست و همانند بقیه ی موزه های مردم شناسی، مجسمه هایی از مردم شهر رو با حال و هوای زمان قاجار بازسازی کرده و مجسمه های انصافا با کیفیتی رو درست کرده بودند.
بلیط ورودی برای هر نفر 2000 تومان بود.
هر غرفه موضوع خاصی داشت مثل بافت فرش، رقص، پخت نون، حموم عمومی، دعانویسی و ...
موزه مردم شناسی
موزه مردم شناسی (نگهداری از انگور)
موزه مردم شناسی – چوپی (رقص کوردی)
موزه مردم شناسی - حموم عمومی (حجامت گیری)
موزه مردم شناسی - پنبه ریسی
فضای حموم قجر بسیار زیبا، طاق مانند و دوست داشتنی بود.
فضای حموم قجر
یک حوض خوشگل و بزرگ آبی رنگ هم درست وسط حموم بود.
حموم قجر – حوض آبی
از حموم یا بهتره بگم موزه مردم شناسی، حسابی بازدید کردیم و لذت بردیم.
حموم قجر – مراسم سه شب بعد از عاشورا (چهره ی مجسمه ها خیلی با احساس بود)
بعد از اون، قصد بازدید از کوچکترین کلیسای جهان به نام کلیسای کانتور رو داشتیم.
کلیسای کانتور.
پس مسیر رفت رو به سمت اتومبیلمون برگشتیم و به سمت کلیسا که در یکی از خیابانهای فرعی همان خیابان هلال احمر بود، رفتیم.
"کلیسای کانتور معروف به برج ناقوس در جنگ جهانی دوم در زمان اشغال ایران به دست روسها در شهر قزوین ساخته شد. این کلیسای کوچک مانند سایر کلیساها دارای طرحی چلیپایی هست و محراب آن رو به خاور است."
فضای کلیسا و معماری اون به شدت دلچسب و البته تا حدودی فراموش شده بود. که کمی هم دلمان از این موضوع گرفت.
ما این کلیسا رو خیلی دوست داشتیم. در حیاط این کلیسا شخص روسی به خاک سپرده شده بود که تاریخ فوت این شخص سال 1906 هک شده بود.
کلیسای کانتور
مزار یک خلبان روسی متعلق به سل 1906
کلیسای کانتور – ورودی کلیسا
کلیسای کانتور ( کلیسای ناقوس مانند )
کلیسای کانتور - پنجره های کلیسا (کل فضای کلیسا به همین کوچکی بود)
در ادامه دوباره خیابان هلال احمر را در مسیر مستقیم و به سمت قنادی پرستو که درست روبروی رستوران نمونه و در چهار راه مولوی بود برای خرید سوغاتی رفتیم.
شیرینی "نون چای" هر کیلو به قیمت 9500 تومان
شیرینی "نون نازک" هر کیلو به قیمت 14000 تومان
باقوای قزوین هر کیلو به قیمت 28000 تومان
سه سوغاتی خوشمزه ی این شهر هست که در کیفیت بسیار قابل قبولی پخته شده بود و قیمتهای انصافا خوبی هم داشت. تعدادی ازین شیرینی ها برای خونواده هامون خریدیم.
بعد به قسمت شمالی شهر و محل برگزاری نمایشگاه های بین المللی قزوین رفتیم. مسیر شهر به سمت شمال بافت مدرن تر و خیابانهای پهن تری داشت که فضای سرسبز و تمیز شهر بسیار به دلمون نشست.
به نمایشگاه نسبت جمع و جور الکامپ (نمایشگاه کامپیوتر و تجارت الکترونیک) رفتیم و همسرم بازدیدهای خودش رو انجام داد و من هم همراهیش کردم. حول و حوش ساعت 20 تمام کارهای برنامه ریزی شده برای این روز فشرده و البته دوست داشتنی رو انجام داده بودیم. بنابراین مسیر دو ساعته به سمت تهران رو اینبار طبق ترافیک اون ساعت، حدود دو ساعت و نیمه به تهران برگشتیم.
مسافرتهای یک روزه و آخر هفته به شهرهای زیبای اطراف خیلی دلچسب هستن. من قطعا این سفر رو به تموم دوستانم پیشنهاد میکنم. قزوین شهری آروم، دل انگیز، دوست داشتنی، اصیل، تمیز و .... از نظر ما بود و ما از سفر یک روزه مون به این شهر کلی لذت بردیم.
نکته دیگه در مورد عکسهای سفرنامه هست که اگرچه شهر قزوین سوژه بسیار مناسبی برای عکاسی هست. اما اکثر عکسهای ما شخصی بود و امکان استفاده از اونها رو داخل سفرنامه نداشتم و زمان بسیار کوتاه سفر ما فرصت کمی رو برای عکاسی در اختیارمون میذاشت. بنابراین کوتاهی اینجانب رو در این خصوص بپذیرید.
آدرس اماکن دیدنی قزوین :
1. دروازه تهران ( ابتدای خیابان تهران قدیم )
2. آب انبار سردار ( خیابان راه آهن ) / بلیط ورودی 2000 تومان برای هر نفر
3. خیابان سپه (خیابان شهدا)
4. دولتخانه صفوی، عمارت عالی قاپو (انتهای خیابان سپه)
5. موزه قزوین (نبش عمارت عالی قاپو) / بلیط ورودی 2000 تومان برای هر نفر
6. دولتخانه صفوی، عمارت چهلستون (نبش موزه قزوین) / بلیط ورودی 2000 تومان برای هر نفر
7. رستوران نمونه (چهار راه مولوی)
8. حسینیه امینی ها (خیابان مولوی)
9. بازار سنتی قزوین، سرای سعدالسلطنه، سرای نگار السلطنه، گرمابه رضوی، مسجد النبی (50 متر بعد از بازار اصلی قزوین)
10. هتل خانه بهروزی (خیابان بوعلی، کوچه شیشه گر)
11. حموم قجر / موزه مردم شناسی (بلوار نادری، خیابان عبید زاکانی، نبش کوچه درگاهی) / بلیط ورودی 2000 تومان برای هر نفر
12. کلیسای کانتور (خیابان طالقانی، خیابان دارایی، جنوب پارک مشاهیر لاله ها)
13. شیرینی سنتی پرستو قزوین (چهار راه مولوی)
سایر اماکن دیدنی قزوین که ما فرصت دیدن اونها را پیدا نکردیم شامل؛
1. آرامگاه حمدالله مستوفی (خیابان طالقانی، خیابان ملکآباد سابق، کوچه مستوفی)
2. امامزاده آمنه خاتون (خیابان شهدا، خیابان سلامگاه، دهستان مرکزی)
3. مسجد و مدرسه سردار ( انتهای خیابان تبریز )
4. امامزاده حسین (خیابان شهدا، خیابان سلام گاه)
5. عمارت شهرداری (خیابان شهرداری بوستان مشاهیر)
هزینه ها :
بلیط اماکن گردشگری : 16000 تومان
تاکسی شهری : 3000 تومان
ناهار : 82000 تومان
شربت : 12000 تومان
شیرینی های سوغاتی : 54000 تومان
عوارض اتوبان : حدود 10000 تومان