هدف از نوشتن این سفرنامه ذکر جزئیات صرف سفر و نقاط تاریخی و تاریخچه مناطق گردشگری نیست بلکه هدف بیش از هرچیز درک روح و درون مایه ای از سفر به هند بوده و امیدوارم مورد نظر شما قرار بگیرد. در مورد جزییات سفر و
تابستان امسال چند رویداد پیش بینی شده و نشده همه برنامه های ما را مثل تجدیدی های قدیم به شهریور ماه موکول کرد.چند سالی بود که قصد تجربه یک سفر خارج از کشور را داشتیم ولی ای دل غافل که دست ما کوتاه و خرما
یکی از معدود جاهایی که میشه معجزه رو با چشم دید سفر هست. اینکه صحیح و سالم به مقصد برسی، اونجا با کلی چالش رو به رو بشی و در نهایت با کلی تجربه و یادگیری به مقصد برسی یعنی یک معجزه اتفاق افتاده. از
در زندگی بسیاری از آدمیان نقشبسته بر روی کره خاکی که من زندگانی را آغاز کردم، واژه سفر در بطن زمان پیوسته جاری بوده؛ پس حیات آدمی از سفر جدا نیست و ازین روست که همین واژه با انواع سبکها، در بین مردم شناخته میگردد.
دوچرخهی من آماده سفر در جلوی یکی از دیوارهای شهر یزد صبحِ زود، سوار بر دوچرخهها، یزد را به مقصد روستای «شحنه» ترک میکنیم. امروز اولین روز سفر است. از شهر خارج میشویم و جایی را پیدا نمیکنیم که نان و سوروسات صبحانه تهیه کنیم. لاجرم
سفرنامه زیر، سفر ما به دو تکه حیرت انگیز ایران است. سعی کردم با تبدیل سفرنامه به صوت شما را بیشتر با حال و هوای سفرم همراه کنم. کولهها را که آماده کنیم و برنامه مرخصیهایمان هم هماهنگ شود، یعنی همه چیز برای سفر مهیاست، چون
« بنام کیهان خدیو » یکی ازسیارات عالم هستی کره خاکی است که ما برآن ساکن هستیم. آفریده بی نظیرخالق بی همتا وشرایط اکولوژیکی آن برای ماندگاری و بقاءاین زنجیره حیاتی، وجودپدیده های آب وهوای وعوامل طبیعی است که باعث انشقاق قاره ها شده واز آن
به نام خدا اوایل خرداد 1401بود. تقویم رو که نگاه می کردم تعطیلات وسط ماه بدجوری وسوسه ام میکرد که با بچه ها قرار یه مسافرت رو بزارم. ما سه نفر بودیم: امید ،رسول و رضا. مایی که هر چهار فصل سال رو همیشه تو جنگل
دیدن چابهار، بعد از بارها تلاش دیگه برامون تبدیل به رویا شده بود، خیلی قبلتر از شروع همهگیری کرونا جزو لیست سفرهامون بود و بارها به دلایل مختلف به تاخیر افتاده بود و بعد که کرونا شروع شد و ... تا اینکه بالاخره آذرماه سال
مقدمه دنیا مانند یک کتاب است و کسانی که به سفر نرفته اند، تنها یک صفحه آن را خوانده اند. (سنت آگوستین) روزمرگی و یکنواختی زندگی ، روح آدمی را نا آرام میکند و راکد بودن و سکون ، روان انسان را دستخوش افسردگی وناامیدی می سازد.
بسم الله الرحمن الرحیم مقدمه دو سه سالی بود که تصمیم داشتم به سفر پیاده روی اربعین بروم، اما خیلی اراده جدی ای نداشتم. فقط قلبا دوست داشتم در این مسیر باشم. آن دوره ها خانم ها خیلی کمتر میرفتن، هنوز داعش در عراق جولان میداد و
اوائل سال ١٤٠١ با كاهش آمار ابتلا به كرونا، بنده كه دو سال بود به علت ترس از ابتلا به كرونا مسافرت خارجي نرفته بودم، تصميم گرفتم برای تعطیلات تابستان، به یک مقصد خارجي سفر نمايم. بین مقاصد مختلف، به چند دليل تركيه را انتخاب
می خوام از یه سفر 48 ساعته بگم، چند روز مونده به یلدای سال 1400. سفری که البته خیلی بیشتر از دو روز بود، نه اینکه بد گذشته باشه و طول سفر بیشتر به نظر برسه بلکه، عمق سفر خیلی بیشتر از این حرفها بود.
ساعت 10:30 شب است و هنوز به سنگاپور نرسیدیم. قرار بود 5 ساعت باشد اما حدود 10 ساعت شد. معطلیهای طولانی در صف خروج از کشور و ورود به کشور دوم، در کنار توقفهای اتوبوس و سرعت کمتر از حد مجاز و از دست دادم
خلاصۀ سفر برای سفر کاری یک هفته در نوشهر بودیم؛ برای همین اغلب بعدازظهرها گردش میکردیم. با وجود این بهاندازۀ کافی از سفر لذت بردیم. در این مدت خیابانگردی کردیم و از ساحل سیترا و باغ گیاهشناسی بازدید کردیم. درختهای نخل ظاهر جذابی به خیابانهای نوشهر
به نام خداوند زیبایی ها من از آن دسته آدمهائی هستم که سفر تو خونمه، پس وقتی سفر خونم کم میشه احساس کمبود می کنم و سفربعدی من آغاز می شود. شهریور بود که تصمیم گرفتم به کشور تاجیکستان سرزمین ایرانیان باستان سفرکنم. اینکه تاجیکستان را
شاید برای رسیدن به شهرهایی مثل: زنجان، ابهر، تبریز و... از کنار شهر قزوین گذر کرده باشید اما این فکر که خود این شهر یک مقصد گردشگری زیباست به ذهنتان خطور نکرده باشد. با ما همراه باشید تا در این سفرنامه گوشه ای هرچند کوچک
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی من و داداشم از مدتها پیش قصد داشتیم ک به ارمنستان سفری داشته باشیم ولی از بدشانسی مون ، کرونا همچی رو خراب کرد و امکان سفرو ازمون گرفت ولی تو همون مدت حسابی راجب ارمنستان و بخصوص شهر
چند سالی بود که به فکر دیدن هرمز بودم و هر بار با ديدن عکس های هرمز در اينستاگرام اشتیاقم بیشتر می شد . قبل از شيوع كرونا قرار بود دوستم از سوئد به ايران بيايد تا باهم به اين سفر برويم ، اما با
احتمالاً سفرنامه زیاد خوندید، ولی این یک سفرنامه عادی نیست.... یک خطرنامه است. بعد از اینکه نتیجه کنکور سراسری ارشد 1400 توی مهر ماه اومد و فهمیدم تهران قبول نشدم و باز همین شیراز موندگار شدم، چندین روز که از حال نزارم گذشت، بالاخره تصمیم