سفر به هر کشوری، همانند پا گذاشتن در دنیای جدیدی است . دنیایی که نه تنها قیافه و زبان ساکنان آن، بلکه فرهنگ، صورت و سبک زندگی مردمش هم متفاوت است. با نگاه کردن به این وجه از سفر، می توان بعد جذاب و هیجان
دنا مرا می خواند ""کوهنوردی ورزشی برای جهت دادن ، معنا دادن ، شکل دادن و آماده شدن برای نوعی زیستن متکی به اراده و ایمان است"" قبلا عرض سلام دارم خدمت عزیزانی که این سفرنامه را مطالعه می کنند و سپاسگزار خواهم بود . در
در خاطر این شهر ایستاده بمان ، رولاند به نام خدا سوار بر غول آلماني: سوم فروردين ماه 1397 است و ما سوار بر هواپيماي لوفت هانزا ، آسمان ايران را به مقصد فرانكفورت ترك ميكنيم. شرايط جوي نامناسب است و هواپيما تكان هاي زيادي مي خورد ،
کلیسای جامع سامبا ( Sameba Cathedral) و کاخ ریاست جمهوری گرجستان از منظر کلیسای متخی (Metekhi) آنچه خواهید خواند: دیباچه سخن مسافر زمان مقایسه اجمالی دو سفر به فاصله 12 سال سفرنامه سال 1397 به تفلیس شامل: چگونگی پیش آمدن و برنامه ریزی سفر گشت و گذار در تفلیس خینکالی موزه ملی گرجستان بذل توجه به
سفردو روزه به کویر مصر: با عرض سلام به همه دوستان عزیزی که سفرنامه من رو میخونن ، هرجا که هستید براتون آرزو میکنم سفرهای هیجان انگیزی پیش روتون باشه و از سفرهاتون لذت ببرید. هدف من از نوشتن سفرنامم : این دومین دفعه ای است که من
سلام خدمت همه دوستانی که وقت میزارن و این سفرنامه رو میخونن.امیدوارم تجربه سفرم هرچند اندک برای شما عزیزان مفید باشه. بعد از گذشت چندماه از اولین تجربه سفر زمینی مون به شهر وان ترکیه ، تصمیم گرفتیم تا سفر بعدیمون هم زمینی باشه.دنبال گزینه هایی
در خیابانهای زیبای جیپور چهار نفری داخل یک ریکشا نشسته بودیم. سه تا دختر روی صندلی پشت و تک پسر گروهمان به سختی کنار راننده نشسته بود. به خاطر جشن دیوالی شهر پر از گل و رنگ و نور بود. مثل جشن نوروز ما همه
به نام خدا سرآغاز این نوشته داستان سفر من به استانبول و ازمیر و شهرهای اطراف ازمیر است. سعی میکنم علاوه بر خاطرات سفر به نوعی راهنمای سفر هم باشد. به همین دلیل اگر طولانی شده پوزش میخواهم. مدتی بود دلم میخواست به یک سفر خارجی بروم. به
عنوان : کوش آداسی و ازمیر سفری زیبا و پرهیجان نویسنده امید فیض الهی از ارومیه تاریخ سفر 14 شهریور 1398 با سلام خدمت همه گردشگران و دوستاران سفر حدود یک ماه قبل تاریخ سفر برادرم اینا مقصد کوش آداسی و ازمیر رو برای سفرخودشون انتخاب کرده بودن و
معرفی اگر از علاقمندان به طبیعت گردی و ماجراجویی هستید بی شک نام شگفت انگيزترين و زيباترين تنگه ایران، رَغِز، معروف به عروس دره های ایران را شنیده اید. دره ای با آب های بسیار زلال و فیروزه ای که در شمال شرقی داراب و در فاصله
روسیه به عنوان پهناورترین کشور دنیا، تنوع طبیعی، تاریخی و فرهنگی گوناگونی را در خود جای داده و به دلیل نزدیکی به ایران و سهولت دریافت ویزا، در لیست سفر ایرانیها به چشم میخورد. و شاید به همین دلایل، من نیز برای این سفر تابستانی،
با سلام به همه علاقمندان به سفر و ماجراجویی این سفرنامه شامل 7800 کلمه و 33 تصویر است و از اینکه حوصله به خرج میدهید و مطالعه میکنید تشکر میکنم و فکر نمیکنم پس از خواندن سفرنامه پشیمان شوید! لطفا دقت شود که توضیحات هر تصویر
سفر به شهر بادهای کوبنده، باکو با داغ شدن بازار ارز مسافرتی و قوانین جدید من و همسرم هم وسوسه شدیم تا از این فرصت که معلوم نبود تا کی ادامه داشته باشه استفاده کنیم.قصدمون این بود یه سفر قیمت مناسب که سهمیه ارزش نفری 500
مدتی بود که اسم بالی از هر گوشه کنار به گوشمان ميرسید. تا این که یک روز وقتی همسرم به خانه آمد هیجان زده و خوشحال برای من از عکس هایی گفت که وقتی پیش یکی از دوستانش رفته بود، دیده بود. برایم از زیبایی های
زندگی میکنم تا سفر کنم،سفر می کنم تا زندگی کنم.. جمله ای که یکی از هموطن های خوش مسافرت بالای پیج اینستاگرامش نوشته و الحق هم که جمله بسیار زیباییه.چقدر خوبه که فرهنگ جامعه به سمتی داره میره که مردممون بخشی از درآمدشونو صرف سفر و
سفر به ترابزون از مدتی قبل وصف زیبایی ها و طبیعت بکر ترابزون را از دوستان اهل سفر شنیده بودم و منتظر فرصتی جهت سفر به این شهر شمالی کشور همسایه ، ترکیه بودم . البته محجور بودن این شهر علی الرغم زیبایی وصف ناشدنی آن
این سفر نامه در دو زمان جداگانه نوشته شده و به همین علت ممکنه در جاهایی نثر متفاوتی داشته باشه. شنبه 5 مرداد 1398، دو هفته قبل از صعود من (حمید) و محبوبه در سبلان با هم آشنا شدیم و استارت آشناییمون اونجا زده شد. و وقتی
از کوش آداسی تا پاموکاله، جواهر پنهان من و همسرم قصد داشتیم به عنوان اولین سفر خارجی بعد از ازدواج مون یه مقصد هیجان انگیز رو انتخاب کنیم. اما در کمال تاسف با کاهش ارزش ریال و افزایش هزینه های سفر در سال 97 و 98،
پرستوها به لانه باز می گردند(داستان ارمنستان) این بار می خواهم کمی از داستان ارمنستان را برایتان روایت کنم، داستان سفرم به ایروان از جنسی دیگر است؛از تجربه ی آن صبح یکشنبه ی به یاد ماندنی تا سفر به آشیانه ی پرستوها بر بام ایروان، امیدوارم
از حدود 2 ماه قبل از نوروز 98 ، درخواست استفاده از امكانات و پذيرايي شهر مشهد را براي مسئول اسكان و پذيرايي محل كارم ، ارسال كردم . در طول اين سالها ، اين اولين بار بود كه موفق مي شدم از طرف اداره،