سلام به تمام لست سکندی های عزیز و دوست داشتنی، من حسین هستم که میخام خاطرات و سفرنامه آنتالیا را براتون به اشتراک بگذارم ، امیدوارم ازش خوشتون بیاد. برگردیم به سفرنامه آنتالیا که تو تاریخ 27 اردیبهشت 1401 انجام شد علتشم این بود که
اولین بار بود که تنها به مسافرت میرفتم. ذوق اتفاقات و چالش هایی را داشتم که قرار بود تنها با آنها دست و پنجه نرم کنم. روز سال تحویل 1401 بود. ساعت شش صبح هواپیما به مقصد بندرعباس از مهرآباد بلند شد و ساعت هفت
اردیبهشت ۱۴۰۱ داشت تمام میشد و سفری که مدتها بود انتظارش را می کشیدم هنوز به سرانجام نرسیده بود...با یکی دوتا لیدر محلی صحبت کردم اما گفتن باید زودتر اقدام می کردین و باید عجله کنید،به این علت که گلدن تایم این سفر رو از
سفر به ترکیه برای من که بیست و شش کشور دنیا رو تا قبل از این دیده بودم و بارها به شهرهای مختلف ترکیه سفر کرده بودم در خرداد ماه 1401 اما بسیار متفاوت بود،چرا که این سفر بعد از اینهمه تجربه ،اولین سفری بود
بعد از گذشت دو سال از شروع بیماری همه گیر کرونا و خانه نشینی مردم، تب و تاب سفر برای همه آغاز شده بود، ما هم خود را برای برنامه ریزی سفر در تابستان آماده می کردیم تا اینکه با مشورت با خانواده تصمیم به
مقدمه در مهر ماه سال 1399 خورشیدی با پیشنهاد یکی از دوستانم برای اولین بار یک تور طبیعت گردی در داخل کشور را تجربه کردم. در مقایسه با تورهای اروپائی و نوع خدماتی که مسئولان با توجه و امکاناتی که در اختیار داشتند ، بیسار خوب
خب این اولین سفرنامه رسمی منه کلا اولین سفرنامه منه .من اساسا ادم بنویسی نیستم. الانم بحث جایزه در میون نبود در حال نوشتن نبودم. دیگه سفر خرج داره!! قبل شروع سفرنامه یکم درباره خودم بگم مثل اول کتابا "درباره نویسنده " اینجانب پریسا یوسف زاده
سلام میخام از سفر وان ترکیه براتون بگم. شهر وان یه شهر کوچیکه.نزدیک ترین شهر ترکیه به ایران.سمت خوی. شما باید از تهران بیایین خوی.از خوی بیایین مرز رازی.از مرز رازی شهر وان. پول ترکیه لیر هست.مردمشم مسلمونن بیشتر مثل خودمون. لیر رو میتونین هم تهران
از زمانیکه بخاطر دارم عاشق سفر بودم، عاشق سفر به کشورهای خارجه احساس میکنم چیز دیگری در زندگی این اندازه روحم را جلا نمیدهد آن زمان که شاغل نبودم هر تابستان مشتاقانه و حتی ملتمسانه از پدرم درخواست میکردم مارو سفر ببرند شاغل که شدم
از آخرين بار كه زنده ديده بودمش حدود ده سال ميگذشت. از آن به بعد بارها من آمدم اما حيات در او جاري نبود. شده بود زمين فوتبال، شده بود زمين چرا و گشت چهارپایان، شده بود آه، شده بود درد. ترك هايش، انگار از
سرسی در حالی از روی پلهها به مردم نگاه میکند که هیچ شرمندگی در چشمانش نیست و آنچنان خونسرد است که مطمئن است 100 بار هم که به عقب برگردد، باز هم همین نقشه را میکشد. میوههای فاسد شده و گندیده از سر و رویش
به نام خدا تا حالا شده یک روزه تصمیم به سفر بگیری و بار و بندیل و ببندی و بری یه جایی که تا حالا نرفته بوده و اونقدری بهت خوش بگذره که هرجایی بشینی از مسافرتت و مردم و جایی که رفتی تعریف کنی؟ پس
مقدمه: درود به همه ی دوستان لست سکندی و تمام کسانی که زمان میگذارند و این سفرنامه را میخوانند.از سال 98 که کرونا دنیا را دگرگون کرد، به طور مداوم در خانه بودم. کارم به صورت آنلاین انجام میشد و غیر از خریدهای ضروری از خانه
حرف دل : سفر یعنی تولد، یعنی زایش، درست مثل لحظه ای که نوزاد پا به جهان هستی میزاره و با تولدش،سفرش توی جاده های زندگی شروع میشه. راستشو بخواین سفر،برای من همیشه بمعنای همین تولد و زایش دوباره هس.وقتی پام رو تو جاده میزارم،انگار دارم
بعد از یک سال و نیم خانه ماندن و سفر نرفتن بخاطر کرونا بالاخره من و دوستم فاطمه تصمیم گرفتیم که با رعایت پروتکل های بهداشتی و استفاده از ماشین شخصی در اواخر اریبهشت 1400 سفر کنیم. برنامه ریزی خاصی نداشتیم و فقط قصد داشتیم
از اول تابستون تو فکربودیم کجا مسافرت بریم که هوا خوب باشه و هم اینکه برامون جدید باشه . چند ماه تابستون که هوا خیلی گرم بود وبا وجود پسر کوچیکمون واقعا قید سفر رو زدیم و از اواخر مرداد برنامه ی همدان و قزوین
ضمن عرض سلام خدمت تمام همراهان و دوستان لست سکندی باید بگم که این سفرنامه رو بنده آبان 1400 نوشتم ولی به علت مشغله تحصیلی آپلود کردنش رو مدام پشت گوش مینداختم تا الان که اندکی فراغت وقت، فرصت تکمیل و انتشار این سفرنامه رو
به نام خدا چون عاقبت کار جهان نیستی است انگار که نیستی چو هستی خوش باش عمر خیام چه خوش گفته این بیت رو ، خوش باش تا هستی ، تا زندگی هست. آدمی هیچگاه از اونچه انتظارش رو میکشه با خبر نیست ، پس در لحظه باید
درود بر سفردوستان، سفرنامه بنده دارای 9 بخش است و به دلیل حوادث غیر قابل پیش بینی برای موبایلم، عکسهای با ارزش این سفر، مفقودالاثر شدند و چند تصویر را از اینترنت استخراج کردم. جَرَقه سفر من و دوستم شیرین بعد از مدتها وقت گذاشتیم باهم فیلم