من که حیران زملاقات توام!
دیار شمس تبریزی زیباییهای عیان و پنهان دارد. همانند خود شمس که زندگی رازآلودی داشت و غریبی بود که در هیچ شهر و دیاری جا نمیگرفت و به تعبیری برای بسیاری از خاصان و محرمان مکشوف و شناخته نیست. در سفری همراه بودم با آدمهای دنیادیده و اهل سیر و سفر به دیاری سرشار از زیبایی. دیار مورد نظر شهر خوی، مزار شمس تبریزی و دشت چالدران است.
این شکل که من دارم، ای خواجه که را مانم؟
یک لحظه پری شکلم، یک لحظه پری خوانم
شهر خوی را این روزها با شمس تبریزی که مولانا جلالالدین شیفته منش و رفتارش بود میشناسند. در آن سوتر قونیه مامن دوستداران مولاناست که همه ساله عاشقان از سرتاسر جهان به سویش رهسپار میشوند. اگر زمانی شوریدگی عرفانی شمس و مولانا زبانزد خاص و عام بود و مرزهای کنونی جغرافیایی معنا و مفهومی نداشت حالا هرکدام در دو اقلیم با مناسبات خاص سیاسی و اجتماعی آرمیدهاند منتها نقش صنعت گردشگری و هشیاری مقامات حکومتی دو اقلیم بهکار میآید تا پیوند مناسبی بین خوی و قونیه برقرار باشد.
شمس در ظاهر جهانگرد و درویش سادهدلی بود که دبدبه و کبکبهای نداشت. حال آنکه در زمانه خود تاثیرگذار بود و آوازه این تاثیرگذاری پس از قرنها هنوز پرطنین به گوش میرسد. محمدعلی موحد در کتاب باغ سبز (گفتارهایی درباره شمس و مولانا) به زندگی رازآلود شمس اشاره میکند که در عین آشکار بودن نهان است اگر شمس نبود، مولانا هم نبود. از یک دیدگاه، دکتر موحد زیبایی سخن شمس را در موسیقی خاصی میداند که بسیاری از تکههای آن شعر ناب است. تکههای مقالات از دیدگاه این پژوهشگر، نظیر شاهکارهای هنری چون تابلوهای نقاشی یا قطعات موسیقی است که انسان از دیدن یا شنیدن آن ها به یک بار سیر نمیشود و تکرار آن در هر بار صفایی و حالتی تازه به همراه دارد. از دیدگاه دیگر، مقالات شمس روزنهای است به عالم معنی. نگاهی عرفانی که در پی برآوردن نیاز روحی انسان هاست.
میهمان ویژه گروهی بود مکه برای بررسی زمینههای توسعه گردشگری شهر خوی آمده بودند. هواپیما در فرودگاه ارومیه به زمین نشست و رهسپار خوی شدیم. اتوبوسی که صندلیهایش کم از صندلیهای بخش درجه یک هواپیما نداشت. صندلیهایی به غایت پهن و جادار با امکانات پذیرایی کامل که مسافر در آن احساس ناراحتی نمیکرد. در برنامه بود تا ابتدا با امکانات فرودگاه خوی که در 130کیلومتری شمال ارومیه قرار دارد آشنا شویم.
دروازه سنگی خوی، یادگار داد و ستد پررونق در جاده ابریشم
حاصل خیزی، شهرستان خوی را از دیرباز به کانون مرزی مهمی تبدیل کرده است. نامهربانیهای طبیعی چون زلزله و جنگهای منطقهای در مقاطعی روی خوش را از مردمان ربود اما همین مزیت و استعدادهای بالای کشاورزی و ظرفیتهای بالقوه زندگی موجب شد تا این شهر غبار ملال از چهره خود بزداید. انبوه ابرهای پرباران و برفی اروپا و دریای مدیترانه که به سمت ایران میآیند، دشت خوی را سیراب میکنند و از این رو بعد از کرانههای دریای مازندران دشت خوی را باید یکی از پربارانترین مناطق ایران قلمداد کرد که سالیانه به طور متوسط 250 میلیمتر باران دارد. در زمستانهای بسیار سرد منطقه گاهی دما به منفی 25 درجه سانتیگراد میرسد اما تابستانها به نسبت گرم است و دما در مرداد تا مثبت 35 درجه سانتیگراد افزایش مییابد. در پاییز و بهار هوا معتدل است.
خوی در مسیر راه ابریشم بهعنوان مرکز تجمیع و توزیع کالا عملکرد دوسویه داشته است. محصور بودن دشت خوی با رشته کوههای سر به فلک کشیده "اورین" به ارتفاع ۳۵۵۰ متر اقلیم دلپذیر و دنیایی رنگارنگ از گونههای مختلف گیاهی و جانوری پدید آورده که از کهن ترین روزگاران آباد و مسکون بوده است. کوه چله خانه در شمال شهر خوی که نام آن به روایتی به سبب چهل شبانهروز راز و نیاز نعمتالله ولی در آن بوده است 2863 متر از سطح دریا ارتفاع دارد.
در حدود 10 کیلومتری شمال غرب این شهر تفرجگاه سرسبزی با نام فیرورق بیش از یک دهه امکانات قابل توجهی برای پذیرش خوییها مهیا کرده است. این منطقه از دیرباز به دلیل برخورداری از آب فراوان و باغهای زیبا پذیرای رهگذران بوده است و وجود ویرانههای کاروانسرایی قدیمی در این منطقه نشانهای از این مزیت جغرافیایی است. حالا در روزهای جمعه و ایام تعطیل پذیرای انبوهی از خوییهاست که بیشتر با خودروهایشان در آن اتراق میکنند. در همین حوالی در پارک جنگلی داغلارباغی (باغ کوهستان) پرورش اسب در جریان است. بیشتر مردم زمینهایی را در اختیار دارند و ویلاهایی برای خود دست و پا کردهاند. این منطقه از سوی دولت به عنوان منطقه نمونه گردشگری تصویب شده است.
از ارتفاعات مرزی ترکیه رود قطور سرچشمه می گیرد و پل هوایی معروف قطور که ایران را به اروپا پیوند میدهد در ارتفاع 127 متری از سطح آب رودخانه جلوه زیبایی دارد. رود قطور در نزدیکی دهکده چاوشقلی به دشت خوی میآید و در جنوب شهر خوی به دو شاخه تقسیم میشود که یکی به سمت جنوب و دیگری به نام قدوق بقان در حاشیه شهر، به سمت شرق جریان دارد. از دیگر منابع آبی این شهر می توان از چشمه خوش بلاغ نام برد که از طریق نهر خوش بلاغ به سمت شرق شهر جریان مییابد و نهایتاً به رودخانه قطور منتهی می گردد.
جهت جریان آبهای سطحی در خوی به طور کلی از غرب به شرق است. کوههایی که دور تا دور خوی را فراگرفته اند از ارتفاعات غربی ایران محسوب می شوند و در امتداد قله آرارات (آغری داغ) قرار دارند.
علاوه بر مزیتهای راهبردی شهرستان خوی، در اواخر تیر و مردادماه دشت پر وسعت آفتابگردان و کیفیت مرغوب تخم آفتابگردان زبانزد خاص و عام میشود. اهالی همچنین به تولید مرغوبترین عسل اهتمام دارند و کندوهای عسل را در جای جای آن برپا میدارند. تولیدات اکثر محصولات کشاورزی و دامداری چون خامه، سرشیر، پنیر نیز از غنای بالایی برخوردار است.
بد نیست بدانید که وجود جاده تاریخی ابریشم و عبور جاده تبریز بازرگان از شمال خوی و عبور راهآهن ایران به اروپا از شهرستان خوی نیز به اهمیت آن افزوده اند.
آبشار بدلان، دره بریس، کارونسرای شاهعباسی و جاده خوی قطور، تالاب روستای امیربیک و قلعه کوراغلی و زیباییهای حاشیه قطور برای گردشگران چشمنواز است. آثار تاریخی دروازه سنگی، ساختمان قدیم شهرداری و مسجد مطلبخان که بزرگترین مسجد روباز به شمار میآید و آرامگاه شمس نیز بر تارک شهرستان خوی میدرخشد و این شهر توانسته میزبان همایشهای ملی و فراملی باشد تا بتوان جایگاه مزار شمس را احیا کرد.
دروازه سنگی خوی، یادگار داد و ستد پررونق در جاده ابریشم
مقبره و یادمان شمس تبریزی در خوی
دشت چالدران و کلیسای تاته اوس
شهرستان خوی، دشت چالدران و بازدید از کلیسای تاته اوس، تفرجگاه فیرورق و خرید سوغات متعدد در این شهر به اندازهای پرظرفیت است که میتوان گشتهای سه روزه و پرباری ترتیب داد.
تفرجگاه فیرورق در خوی
پل قطور، دروازه ورود قطارها به مقاصد اروپا
روز دوم از سفر ما در شهرستان خوی با باران و سرمای دلپذیری همراه بود. هوای ابری عکاس ماهنامه علیاکبر آقاجری را قدری کلافه کرده بود که نمیتوانست زیباییهای طبیعی را همراه با نور مطلوب در دوربین خود ثبت کند. اما به هرتقدیر قصد داشتیم به سمت کلیسای تاته اوس در دشت چالدران برویم.
یکی از خوراکیهای خوشمره این دیار دنبلان سرخ شده است. البته نه آن دنبلانی که ما از گوشت گوسفند انتظار داریم بلکه در این شهر مغازههایی هستند که دنبلان سرخ شده به مردم ارائه میدادند. دنبلان نوعی گیاهی کوهی گران قیمت و کمیاب است که اولین بار با آن برخورد میکردم. همانند قارچ میروید و به دلیل شباهت مزه به دنبلان مشهور است. این گیاه قارچگونه در شکلهای مختلف به رنگ های قرمز تیره، خاکستری، سفید، بنفش و سیاه است ولی لذیذترین نوع آن دارای پوسته سیاهرنگ است. این گیاه بسیار خوشمزه است به ویژه اگر کباب شود. وقتی میخواستیم به تهران برگردیم تقریبا همگی یکی دو کیلو خریدیم و با خود به سوغات آوردیم.
دنبلان، نوعی قارچ کوهی و کمیاب است که در مغازههای شهر خوی کباب میکنند و دلیل نام گذاری آن به این سبب است که مزهای بسیار شبیه به دنبلان گوسفند دارد
قارچ کوهی کباب شده که مزه بسیاری شبیه به دنبلان دارد
فردای آن روز صبحانهای برای خود تدارک دیدیم بیادماندنی. ساعت 7 صبح سوار خودرو شدیم و به سمت روستای گوردیک اولیا در 35 کیلومتری خوی برای صرف یک صبحانه محلی در جوار روستاییان آمدیم. هوا گرگ و میش بود و اتوبوس در میان مه به تدریج به ارتفاعات میرفت.
روستای گوردیک اولیا در مرتفعترین قسمت منطقه خوی قرار دارد و مطلوبترین ییلاق منطقه است که مردمانش هیچگاه از نسیم فرحبخش بینصیب نیستند. عمده درآمد مردم این روستا دامداری است و زمینهایی که کشت دیم دارند پیش روی ما گسترده بود. اتوبوس در کنار منزلی ایستاد که خانوادهای با نام خلیلی در آن زندگی میکردند. آن ها با هماهنگی قبلی منتظر ما بودند و به استقبال آمدند. در کوچه و حیاط گوسفندان پخش بودند و در فضای مهآلود به خانهای روستایی قدم گذاشتیم. سفرههایی در دو اتاق برای مان پهن بود و انواع لبنیات محلی، سرشیر و عسل مرغوب و تخممرغ همراه با نان محلی با عطر روستایی گرسنگی صبحگاهی ما را دو چندان کرد. همسفران دنیادیده من بدون ملاحظه این که چربی خون دارند یا ممکن است حجم پروتئین و یا چربی اضافی آزارشان دهد، تا توانستند دل سیر خوردند و نوشیدند و هرازگاهی که میبینم شان خاطرات دلچسب آن صبح را به یاد می آورند.
پنیر خیکی، سرشیر و عسل صبحانهای لذت بخش در روستای گوردیک از توابع خوی، انرژی دوچندان به گروه بخشید
روستای گوردیک را به سمت دشت چالدران و کلیسای تاته اوس یا قره کلیسا (کلیسای بزرگ) در جنوب شهر ماکو ترک کردیم. در مسیر طبیعت بکر پیش روی ما قرار دارد و اتوبوس ساعتها راه میپیماید و مکانی برای فراغت نیست. در پیچ و خم های متعدد مسیر کلیسای تاته اوس بر دامنه کوههای بلند از دور پدیدار میشود. این مکان بر روی تپهای است که در اطرافش نهر کوچکی جاری است. جایی که برای مسیحیان از تقدس ویژهای برخوردار است و همه ساله در بیست و سوم ماه ژوئیه (سوم مرداد) از گوشه و کنار جهان برای زیارت به این مکان میآیند. پارهای از ارمنیان هم نذر میکنند که مراسم غسل تعمید کودکان شان را در این روز و در این مکان انجام دهند.
تاته اوس یکی از حواریون عیسی مسیح بود و به استناد نوشته موسی خورنی مورخ سده پنجم میلادی آبکار پادشاه ارمنستان از حضرت عیسی دعوت میکند تا به ارمنستان سفر کند. عیسی پاسخ داد که یکی از حواریون را به یدیسا پایتخت آن زمان خواهد فرستاد و تاته اوس در یدیسا به تبلیغ پرداخت و تمامی مردم شهر را تعمید داد. پس از مرگ آبکار، ساناتروک به تخت مینشیند و ترک مسیحیت میکند و در سال 66 میلادی تاته اوس را به قتل میرساند. بارگاه وی در این مکان حالا میعادگاه مسیحیان جهان است.
این کلیسا هرچند به سبب زلزله و تهاجمات و غارت و چپاول آسیب دیده اما امروزه از معماری زیبایی برخوردار است. تاریخ دقیق ساخت این کلیسا هنوز معلوم نیست اما به اعتقاد بیش تر کسانی که تاریخ این جا را مطالعه کردهاند قسمت شرقی کلیسا پیشینهای کهن دارد و اصالت خود را همچنان حفظ کرده است. طرح و نقشه کلیساهای قدیمی دارای تناسباتی است که در معبد مهرپرستان مشاهده میشد. مانند ستارههای شش پر که بر روی دیوارهای اتاق جنوبی و شمالی محراب نقش بسته است. کلیسای تاته اوس به عنوان نهمین میراث تاریخی - فرهنگی ایران در سی و دومین کمیته میراث جهانی یونسکو در کبک کانادا در سال 87 ثبت جهانی شد.
کلیسای تاته وس در دشت چالدران
همایون ذرقانی، کلیسای تاته وس
دشت چالدران سابقه تاریخی جنگ معروف چالدران و رویارویی نیروهای قزلباش با نیروهای عثمانی را در سینه دارد. مقبره سید صدرالدین- وزیر شاه اسماعیل صفوی، در کوهپایه شمال شرق سیه چشمه قرار دارد. اهمیت مقبره سید صدر الدین به دلیل مصالح به کار رفته در آن – آجر قرمز رنگ – است. سازمان میراث فرهنگی کشور در سال ۱۳۷۸به دلیل تکریم محل توسط اهالی سیه چشمه با حفظ نقشه مقبره مکشوفه یک یادمان آجری گنبددار – ملهم از بنای اولیه آن – احداث کرد و وزارت کشور نیز در سال 1376 به پاس احترام به شهدای جنگ چالدران، جنگ شاه اسماعیل صفوی با سلطان سلیم اول پادشاه عثمانی در سال 920 هـ . ق. شهرستان سیه چشمه را به چالدران تغییر نام داد و آن را از بخش به فرمانداری ارتقاء داد. همواره مردم به زیارت این مکان می آیند.
در برنامه دیگری از سفر به خوی دیدار از بازار تاریخی خوی و دروازه سنگی ظرفیتهای تاریخی، فرهنگی، آداب و رسوم و زندگی مردمان را واقعبینانه میتوان به داوری نشست.
در ادامه مسیر، بایراملو کارشناس میراث فرهنگی خوی توضیحاتی درباره این بازار ارائه کرد: در موزه خوی کتیبهای داریم که ثابت می کند بازار خوی متعلق به دوره صفویه است. این بازار از چند راسته بازار، سراها و چهارسوها تشکیل شده که هر کدام به صنفی تعلق دارد. اصلیترین قسمت بازار را پاچراغ میگفتند و مسگری ها و بزازی ها در راستهها پهن بودند. در قدیم حلبیسازها در راستههای فرعی به دلیل جلوگیری از آلودگی صوتی قرار داشتند. در راسته دیگر فرش ماهی خوی که شهرت بالایی دارد عرضه میشود. به این بازار کارون سرای خان و میرزاهاشم الحاق شد و بازار گسترش پیدا کرد. حجاریهای دو شیر در دو سر بازار قرار دارد.
بازار خوی
در داخل بازار قدیمی کاروان سرای خان به شکل دو طبقه پذیرای تجار و بازرگانان داخلی و خارجی بوده است. تفاوتی که بین کاروان سرای بیرون شهر با داخل شهر وجود دارد این است که در کاروان سراهای داخل شهر محلی برای اسکان مسافر و انبار اجناس آن ها نیز وجود داشته است. در داخل شهر برج و باروهای کاروان سراهای بیرون را نمیبینیم.
از اواخر دوره تیموری و اوایل دوره صفوی شهر خوی دارای حصار بود. چون خوی تحت حملات روسها بود و عهدنامههای گلستان و ترکمنچای منعقد شد. این حصار دارای 5 ضلع بوده و دور حصار ایرانی به سبک معماری فرانسوی کشیده شد که 4 دروازه اصلی و یک دروازه فرعی داشته است. دروازه استانبول یا دروازه غرب بوده است. در قسمت جنوب بازار قدیمی دروازه سنگی متعلق به دوره صفوی قرار دارد. دروازه سنگی بقایای چهار دروازه ورودی شهر است که به جهت محافظت از شهر و تهاجم بیگانگان ساخته شد. گوبینو مورخ اروپایی توصیف میکند که این دروازه به سبک دروازههای مصر و قاهره با سنگهای سیاه و سفید آهکی ساخته شده است. نقش برجستههای شیرها به حالت سکون ایستادهاند و خندقهایی مشرف به حصارها بوده و حملات دشمنان را مهار می کردند.
در آن زمانها هسته مرکزی شهر ویژگیهای سنتی خود را داشتند. فضاهای اداری، مذهبی، تجاری در مرکزیت خود قرار داشت و به دور آن ها فضاهای مسکونی و سایر فضاهای خدماتی متداول در آن روزگاران شکل میگرفت.
توسعه شهر در خارج از قلعه خوی به صورت پراکنده و موضعی و در واقع در محل ورودی های مختلف شهر از جهات مختلف بوده که این امر بیان کننده این واقعیت است که ساکنان هر منطقه بنابر قرابت های هم روستاگری، هم قومی، هم زبانی، و قرابت های نسبی و سببی دست کم طی یکصد سال گذشته با حفظ سنتها و ارزشهای خاص خود و برقراری نظام پدر سالاری و ریش سفید و قانون مندی های حمایت از خویشاوندان به حیات فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خود در این شهر ادامه میدادند و به تدریج که هر یک از مناطق مسکونی در نتیجه ازدیاد نسل و روند رو به رشد شهرنشینی از جوانب مختلف گسترش مییافت به ناچار شهر در مراحل تکوین سیمای یکپارچه به خود می گرفت.
ناهار را در بازار خوی و در چلوکبابی حاج علی صرف کردیم. چلوکبابی دو طبقه که با طبقه پایین و بالا گنجایش 130 نفر را دارد. پس از آنکه دست و رویی شستیم و خاک سفر را از چهره زدودیم پشت میز به انتظار غذا ماندیم. پیش رویمان به سرعت برق کباب کوبیدهای بزرگ و نامتعارف همراه با دیسهای برنج که بر روی هر یک کره محلی در حال آب شدن بود قرار گرفت. این چلوکبابی را فرزند مرحوم حاج علی به همراه پسرش اداره میکرد که طبخی کاملا منحصر به فرد داشت. او به ماهنامه گفت که این روش طبخ کباب ویژگی منحصر به فرد اوست که از پدر به ارث برده است.
حاج علی فقید 120 سال پیش این شیوه را مرسوم کرد که کبابکوبیده را بر روی دو سیخ روی منقل پهن میکرد. او گفت: کباب کوبیده از گوشت راسته است و به هیچ وجه گوشت گاو ندارد. مقداری پیاز به آن میزنیم. چون گوشت گوسفند این جا خیلی مرغوب است به وعدههای مورد نیاز در یخچال میگذاریم به اندازهای که خودش را بگیرد و این نوع کوبیدههای پهن تماما ابداع پدر مرحوم من بوده و من این را ادامه می دهم. از او میپرسم این شیوه ابداعی را نمی خواهی توسعه بدهی میگوید: سنم بالاست و پسرم که مهندس مکانیک است کمک من میکند ممکن است روزی این کار را توسعه دهد.
در خوی حتما سری به کبابی حاج علی بزنید. نوعی کباب منحصر به فرد میل میکنید که آمادهسازی و طبخ آن تنها منحصر به او است.
کباب منحصر به فرد حاج علی
شهر خوی را با مردمانی با محبت و سرشار از احترام یافتم. مدیران دولتی و مقامات شهری خوی پا به پای گروه در این سفر همراهیمان میکردند.
روز پایانی که میخواستیم بار سفر ببندیم، فرصتی دست داد تا غذاهای محلی این دیار را تجربه کنیم.
خانم خوش ذوق و قریحه ای از اهالی خوی از انواع خورش ها گرفته تا کوفته و سالاد با ادویه های محلی را پیش رویمان گذاشت و پس از صرف ناهار با خاطره ای خوش راهی تهران شدیم.
نویسنده : همایون ذرقانی - سردبیر ماهنامه سفر
منبع: ماهنامه سفر شماره ۲۵
درباره ماهنامه سفر
ماهنامه سفر با ۲۵ سال سابقه انتشار مداوم، نشریه مرجع و نفیس تحلیل بازار سفر و گردشگری ایران و جهان است. مقصدهای بکر و یگانه گردشگری را در ماهنامه سفر جستوجو کنید:
برای دانلود و یا سفارش نسخههای چاپی نشریه از طریق فروشگاه آنلاین سفر سفارش دهید:
store.safar.me
www.safar.me
سفارش آنلاین اشتراک ماهنامه سفر از طریق سایت لست سکند مشمول ۲۰ درصد تخفیف ویژه است.