اینجا سنگ‌ها سخن می‌گویند

4.3
از 14 رای
تقویم ۱۴۰۳ لست‌سکند - جایگاه K - دسکتاپ
اینجا سنگ‌ها سخن می‌گویند
آموزش سفرنامه‌ نویسی
13 اردیبهشت 1403 12:00
21
820

به نام خدا

اینجا سنگ‌ها سخن می‌گویند

"سفرنامه سواحل بوشهر و هرمزگان"

تعیین مقصد سفر

نقشه کاغذی بزرگ ایران جلویم پهن بود. دراز کشیده بودم و همچنان که دست‌هایم زیر چانه‌ام روی خلیج فارس بود فکر می‌کردم چرا باید در شهری مثل اهواز در انتهای نقشه ایران زندگی کنم و دستم به سختی به سواحل زیبای دریای خزر برسد. داشتم بلند می‌شدم که این نگاه از بالا به پایین محو شد و چشمم به جمال خلیج فارس روشن شد. یک دفعه فلش بک‌های تصاویر دنیای مجازی از سواحل زیبای هرمزگان از جلوی چشمم عبور کرد و لبخندی عریض به لبانم نشست.

مداد به دست و گوگل مپ در کنار، دفتر سفرم را باز کردم تا برنامه سفر جدید را بچینم. این سفر قرار بود برای خانواده‌ام باشد پس سعی کردم مطابق سلایق آنها سبک و راحت باشد. چند روزی برای برنامه ریزی گذشت تا بالاخره با رضایت کامل برنامه سفر را به همراهانم اعلام کردم. مبدا سفر اهواز بود و مقصد بندر زیبای مقام. کمی صبر پیشه کنید تا دریابیم در اواسط بهمن ماه در سواحل زیبای خلیج فارس چه گذشت.

برنامه سفر:

روز اول: حرکت از اهواز به گناوه – اقامت در گناوه

روز دوم: بازدید از ساحل سیراف و بندر نخل تقی – اقامت در نخل تقی

روز سوم: بازدید از روستای هاله و خلیج نایبند، ساحل بنود، تبن و کوشکنار- اقامت در بندر مقام

روز چهارم: بازدید از بندر مقام، جزیره لاوان و مارو- اقامت در بندر مقام

روز پنجم : بازدید از ساحل مکسر، ساحل نیرم، بندر مغدان و گردنه عشاق- اقامت در بندر مقام

روز ششم: بازدید از گنبد نمکی جاشک و بوشهر- اقامت در بوشهر

روز هفتم: بازدید از بوشهر و حرکت به سمت اهواز

 

روز اول: #نه_به_خرید!

بعد از رسیدن همراهانم از همدان به اهواز، صبح روز شنبه تور ایرانگردی را آغاز کردیم. قرار بود یک شب را در بندر گناوه بمانیم و سپس مسیر را ادامه دهیم. تا گناوه حدود چهار ساعتی راه بود و عجله‌‌ای نداشتیم و با فراق بال دیداری از نخلستان‌های پربار و پر برکت سر راه داشتیم که در قسمت‌هایی از مسیر به زیبایی دو طرف جاده کشیده شده بودند.

undefined
نمایی از نخلستان‌ 

به محض رسیدن به گناوه ابتدا سری به ساحل زدیم ولی باد شدید از ماندن منصرفمان کرد و راهی شدیم تا خانه‌ای جهت شب مانی پیدا کنیم. اطلاعیه‌های فراوان اجاره منزل در و دیوار شهر را از قیافه انداخته بود، از تیر چراغ برق گرفته تا چراغ راهنمایی و تنه درخت همه در اختیار این شماره‌های کاغذی بودند. بالاخره خانه‌ای را با کمی فاصله از مرکز شهر پیدا کردیم. خانه که چه عرض کنم: نصف لامپ‌ها سوخته، جای کولرهای پنجره‌ای خالی انگار که خانه سوراخ بود!، نظافت فرش و رختخواب هم که گفتنی نیست.

اما با توجه به سفرهای متعدد خاندان و سازگاری با هر شرایطی، انرژی مثبت از اعضا ساطع شد و این دخمه یک تومنی قصری شد آماده برای خوردن ناهار! بعد از استراحت ذوق خرید از بازارهای گناوه خوابی به چشمان نگذاشت. من، همسر و پدرم مثل همیشه از شلوغی بازارهای اینچنینی که نه بافت سنتی برای دیدن داشت و نه نشان چندانی از فرهنگ بومی منطقه و سرریز از اجناس رنگارنگ آن‌ور آب بود فراری بودیم. پس هشتک " نه_به_خرید " را با اقتدار حفظ کردیم و در خانه برای تدارک املت ویژه سرآشپز ماندیم. 

مسافت اهواز تا بندرگناوه: حدود 320 کیلومتر

هزینه کرایه خانه: یک شب 1 میلیون تومان

* در این سفر با توجه به اینکه ترجیحمان بیشتر آشپزی و غذای خانگی بود، مقداری مواد غذایی از خانه همراه داشتیم و تفکیک هزینه‌های اینچنینی در این سفرنامه کمی دشوار و خارج از حوصله خواهد بود لذا تنها به هزینه‌های مشخص اشاره کرده‌ام.

روز دوم: نخل تقی یا عسلویه؟!

صبح زود گناوه را به سمت بندر نخل تقی ترک کردیم. چند ساعتی گذشته بود و قبل از رسیدن به بندر نخل تقی محو تماشای جاده بودم که ناگهان بعد از طی یک سربالایی ساحل دیدنی سیراف خودنمایی کرد و با فخر فروشی وادارمان کرد تا توقفی کوتاه کنار سیراف داشته باشیم. جلبک‌های سبز کنار ساحل تضاد جالبی با آبی دریا داشت و انگار آنها هم در کنار ساحل نشسته‌ بودند و محو تماشای این منظره بودند.

undefined
نمایی دور از ساحل بندر سیراف
undefined
ساحل بندر سیراف
undefined
ساحل بندر سیراف

نخل تقی بندری کوچک در بخش مرکزی عسلویه در استان بوشهر است که به ظاهر تمیز و خلوت به نظر می‌رسد. اما متاسفانه به دلیل همجواری با تاسیسات نفت و گاز هوای سالمی ندارد. شهرت این بندر علاوه بر وجود بازار کالاهای خارجی با قیمت مناسب یا همان ته لنجی‌ها، بیشتر به دلیل دهکده گردشگری نخل تقی است که با 16 هزار هکتار مساحت بزرگترین پارک ساحلی جنوب ایران به حساب می‌آید که در سال 1398 به بهره برداری رسید. انتخاب‌های زیادی برای اقامت نداشتیم و خانه نقلی نسبتاً تمیزی را پیدا کردیم.

اما متاسفانه طی سفر متوجه شدم مردم این منطقه و البته هرمزگان با مشکل قطعی مداوم آب روبرو هستند، جفای دیگر در حق مردم خونگرم جنوب ایران. عصر ابتدا سری به بازار زدیم و قیمت‌ تمام اجناس از عروسک قرمز رنگ فیل تا یخچال ساید را پرسیدیم و البته چیز زیادی هم نخریدیم! به این فتوا رجوع کردیم: " چندان هم چیز خاصی نیست و در شهر خودمان پیدا می‌شود". من هم دست در جیب و متفکرانه که چرا باید از مجموع خرچنگ و تریاک کرم مرطوب کننده پوست بسازند به دیدن ادامه دادم. کم کم برای پیاده روی به پارک ساحلی نخل تقی رفتیم که انصافا فضای فرح بخش، خلوت و تمیزی داشت و نهایتاً روز را با غروب دلنشین بندر به اتمام رساندیم. 

مسافت گناوه تا نخل تقی: حدود 360 کیلومتر

هزینه کرایه خانه: یک شب 400 هزار تومان

undefined
ساحل بندر نخل تقی
undefined
ساحل بندر نخل تقی
undefined
ساحل بندر نخل تقی
undefined
پارک ساحلی نخل تقی

 

 ساحل زیبای نخل تقی

undefined
موقعیت جاذبه‌های مورد بازدید روز اول و دوم

روز سوم: قدم به سواحل زیبای جنوب

روستای هاله و خلیج نایبند

صبح بندر دوست داشتنی نخل تقی را ترک کردیم. قصد داشتیم قبل از رسیدن به بندر مقام از خلیج نایبند، ساحل بنود، کوشکنار و اسکله تبن دیدن کنیم. پس صبح زود بعد از ترک نخل تقی نیم ساعت بعد به روستای گردشگری هاله رسیدیم که همجوار با خلیج نایبند بود. همه در خواب بودند و ما خوشحال از اینکه ساحل برای خودمان است جست و خیز کنان به سمت تاب‌های بلند رو به دریا رفتیم که یکی از جذاب‌ترین ایده‌های گردشگری سواحل هرمزگان بود.

هر چه تلاش کردم موهایم را جلوه گرانه به دست باد بسپارم و در حین تاب خوردن با صورتی یک وری و لبخندی ملیح عکس هنری بگیرم نشد. نتیجه چیزی نبود جز موجودی غریب با موهای شلخته روی تابی دراز!! زلالی آب، هوای مطبوع، خلوتی زود هنگام، ساحلی با شن‌های نرم و لطیف و قایق‌های آرام گرفته در کنار آب همه عالی بود جز زباله‌هایی که گردشگران بی مسئولیت در گوشه و کنار رها کرده بودند. به گفتگوی ذهنی در نکوهش و فرهنگ سازی برای این مخلوقات خودخواه و محاکمه آنها ادامه دادم تا بالاخره راهی مقصد بعدی شدیم. 

مسافت نخل تقی تا روستای هاله: حدود 20 کیلومتر

undefined
تاب‌های ساحل روستای هاله
undefined
نمایی از خلیج نایبند
undefined
نمایی از خلیج نایبند

ساحل بنود

کم کم دل از تاب‌ها کندیم و روانه ساحل بنود شدیم. ساحل بنود لوکیشن معروف فیلم محمد رسول الله بود و در بیست کیلومتری روستای هاله قرار داشت. بعد از طی مسیری باریک و زیبا در دل‌ کوه‌ها حدود ساعت 9 و نیم صبح به آنجا رسیدیم و جز چند گردشگر که شبانه آنجا کمپ کرده بودند کس دیگری نبود. متاسفانه از لوکیشن جز چند خرابه چیزی باقی نمانده بود. اما ما دنبال چیز دیگری بودیم: غار دریایی بنود. رسیدن به غار دو راه دارد: یکی از بالای صخره‌ها و پایین آمدن با طناب به سمت غار و دومی عبور از آب!

در این فصل اصولا اگر تا ساعت 11 صبح صبر کنید آب آنقدر پایین می‌رود که اگر از سمت آب روانه شوید به راحتی حدود ده دقیقه بعد به غار می‌رسید. ما که نگران شلوغی بودیم همان ساعت دل به دریا زدیم و آرام و آرام از کنار صخره‌ها راه غار را پیش گرفتیم. در این ساعت آب حدوداً تا بالای کمر شما خواهد بود. به محض رسیدن به دهانه غار با نگاه غضبناک و پرسشگر همراهانم مواجه شدم با این مفهوم: "اینهههه؟! برای همین خیسمون کردی تو آب اول صبح ؟!!".

بی‎ توجه با سری افراشته و لبخندی موذیانه دولا شدم و از دهانه غار به سمت داخل رفتم تا بقیه به دنبالم روانه شوند. صحنه غار رو به دریا، نور جادویی سبز رنگ، بازی نور و تاریکی و صدای امواج که در غار می‌پیچید سحرانگیز بود. حالا همه آن نگاه‌های ملامتگر در خنکای وجود غار محو شده بود و فقط زیبایی بود و آرامش. موقع بازگشت کم کم سر و کله تورهای گردشگری پیدا شد و ما فرار را بر قرار ترجیح دادیم تا به سمت کوشکنار و اسکله تبن برویم.

مسافت روستای هاله تا ساحل بنود: حدود 20 کیلومتر

undefined
نمایی از جاده منتهی به ساحل بنود
undefined
ویرانه‌های به جا مانده از لوکیشن فیلم
undefined
نمایی از ساحل بنود
undefined
تندیس‌های سنگی بنود و ورودی غار
undefined
درون غار دریایی بنود
undefined
درون غار دریایی بنود
undefined
درون غار دریایی بنود
undefined
مسیر بالاکشیدن از سنگ‌ها برای برگشت از غار

 

درون غار دریایی بنود

قدم به استان هرمزگان

ساحل کوشکنار و اسکله تبن

بندر تبن از قدیمی‌ترین بنادر تجاری ایران است که بعد از انقلاب به بندر صیادی تبدیل شد. این بندر در نزدیکی شهر کوشکنار قرار دارد و در حقیقت در مرز بین استان هرمزگان و بوشهر واقع شده است. ناهار را در شهر کوچک کوشکنار خوردیم و روانه دیدن تبن شدیم. از این منطقه به بعد در جای جای هرمزگان آب انبارهای گنبدی شکل زیبایی را خواهید دید که برخی قدمت زیادی دارند و هنوز استفاده می‌شوند.

undefined
: نمایی از آب‌ انبارهای قدیمی کوشکنار
undefined
 نمایی از آب‌ انبارهای قدیمی کوشکنار

به جز زیبایی خاص اسکله کوچک این بندر باز هم دنبال جاذبه‌ای طبیعی و غیرمتعارف بودیم: قلب کوشکنار و پنجره خلیج فارس. در کنار اسکله تپه بلندی را می‌بینید که رو به دریا واقع شده است. باید همت کنید از آن بالا بروید تا یکی از زیباترین نماهای طبیعی هرمزگان را ببینید. این قلب چیزی نیست جز هنر دست طبیعت، صخره‎‌ای که به شکل نیمه قلب درآمده است و منظره زیبایی را تقدیم نگاه گردشگران می‌کند. 

اما برای دیدن پنجره خلیج فارس باید کمی دست به سنگ و با احتیاط از بالای قلب بالا بکشید. چند دقیقه‌ای راه پاکوب را ادامه دهید به قاب سنگی طبیعی می‌رسید که به پنجره خلیج فارس مشهور است و دریچه‌ای است رو به وسعت بی‌پایان دریا.

مسافت ساحل بنود تا اسکله تبن: حدود 36 کیلومتر

undefined
نمایی از اسکله تبن
undefined
نمایی از صخره بزرگ اسکله تبن که قلب کوشکنار در بالای آن قرار دارد
undefined
نمایی از قلب کوشکنار
undefined
نمایی از قلب کوشکنار (به شکل نیمه قلب)
undefined
نمای دور پنجره خلیج فارس
undefined
نمای نزدیک پنجره خلیج فارس
undefined
هنرنمایی سنگ‌ها
undefined
غروب زیبای تبن

 

اسکله تبن

بندر مقام

کم کم هوا رو به تاریکی می‌رفت و راهی مقصد اصلی‌مان یعنی بندر مقام شدیم. در بین راه جاذبه‌های دیگری هم در برنامه سفرم بود که قرار بود روزهای آتی از آنها بازدید کنیم. توی ماشین از اطلاعیه‌های موجود در سایت دیوار خانه‌ای را جهت کرایه انتخاب کردم و صاحبخانه با موتورش به استقبالمان آمد با چهره اصیل جنوبی: سیاه چرده، موهای فرفری، لهجه غلیظ جنوبی، صندل به پا و عینک ریبون آویزان از یقه لباس و پر انرژی!

خوشبختانه بر خلاف خانه‌های قبلی اینبار واحد مناسبی گیرمان آمد: خانه بزرگ، نوساز، چند خوابه و بسیار تمیز با حیاطی دلباز بود که آن را برای سه شب کرایه کردیم. با صاحبخانه که خودش قایق داشت هماهنگ کردیم تا صبح ما را به جزیره لاوان و مارو ببرد. خوشحال از جای مناسبی که پیدا کرده بودیم بساط را پهن کردیم و در انتظار دیدن جزیره ماروی بهشتی به خواب رفتیم.

مسافت اسکله تبن تا بندر مقام: حدود 90 کیلومتر

هزینه کرایه خانه: سه شب 3 میلیون تومان

روز چهارم :جزیره لاوان 

صبح به سمت اسکله حرکت کردیم تا با قایق به سمت جزیره لاوان برویم. حدود 40 دقیقه تا یک ساعتی را روی آب خواهید بود و پیشنهاد می‌کنم به دلیل پرش‌های مکرر قایق‌ حتما پتویی برای نشستن در قایق همراه بیاورید تا کمر مبارکتان آسیب نبیند. دریا نسبتاً آرام بود اما حرکت سریع قایق مدام آب را به سرو صورتمان می‌پاشید و کل لباس‌هایمان خیس شده بود. مدام مزه شور آب را در دهانم حس می‌کردم و نمی‌دانستم لبه قایق را بگیرم، سر و صورتم را پاک کنم یا با موبایلی که به گردنم درون کاور ضد آب بود عکسی بگیرم.

صدا به صدا نمی‌رسید ولی اصرار داشتیم با فریاد با هم حرف بزنیم و بدون اینکه متوجه صحبت همدیگر شویم سر به تایید تکان دهیم و لذت سفر را شریک شویم!. در نزدیک ساحل موج‌ها بلندتر شد. قایق‌ران تصمیم گرفت به جای اینکه مستقیم به ساحل لاوان برود، از مسیری برود که موج‌های کوتاه‌‌تری داشت. بنابراین توفیق اجباری برای ما شد که در جزیره لاوان گشتی با وانت سواری داشته باشیم تا به ساحل لاوان برسیم.

undefined
ورودی جزیره لاوان
undefined
موقعیت جزیره مارو (شیدور) و جزیره لاوان نسبت به بندر مقام

قبل از سوار شدن به وانت کیسه‌ای پر از خیارهای بسیار تازه برایمان آورد که متوجه شدم برای از بین بردن طعم شور دریا در دهانمان است. گشت و گذار در وانت بسیار عالی بود و خوشحال بودم که می‌توانم جزیره لاوان را به این صورت ببینم. در میانه راه از مناطقی عبور کردیم که اگر دقت می‌کردیم میتوانستیم چند تایی آهو از دور ببینیم و کم کم بعد از گذشتن از مکانی که موسوم به آرامستان لهستانی‌ها بود به ساحل زیبا و سفید لاوان رسیدیم.

ساحل زیبا با شن‌های سفید لاوان به جرات یکی از زیباترین‌ و تمیزترین سواحلی بود که دیدم و خوشبختانه در آن موقع بسیار خلوت بود. از همان سواحلی که آماده بودی زیراندازت را پهن کنی، روی شن‌های نرم دراز بکشی و ساعت‌ها به آبی بی‌کران دریا خیره شوی و آرامش بگیری. کمی در لاوان چرخیدیم تا بالاخره با قایق به سمت مقصد زیبایمان جزیره مارو رفتیم.

undefined
جزیره لاوان
undefined
ساحل خلوت و تمیز جزیره لاوان

 

جزیره لاوان

جزیره مارو

نمی‌دانم چه اصراری است که برای جاذبه‌های زیبای خودمان قیاس فرنگی پیدا کنیم، مثلا مارو مالدیو ایران!! مگر خود ایران چه ایرادی دارد که باید پسوند مالدیو بگیرد؟!! واقعا نسبت به جمله‌های کلیشه‌‌ای: "باورت میشه اینجا ایرانه" احساس خوبی ندارم! نمی‌دانم آن ور دنیا هم همینطور است، مثلا: "نتردام مسجد شیخی صفی پاریس!" تا خودمان را قبول نداشته باشیم کسی قبولمان نمی‌کند. درست است سواحل ایران امکانات و تفریحات سایر کشورها را ندارد، اما همین بی امکاناتی جزیره مارو نقطه قوتی برای بهره بردن از زیبایی‌های طبیعیش بود. اما خود ما هم بهره بردن از طبیعت را یاد نگرفته‌ایم. گروهی گردشگر تا از قایقشان پیاده شدند طبل و ساز و آواز بلندشان به پاشد، حتی قبل از اینکه نیم نگاهی به این زیبای دوست داشتنی داشته باشند. شادی و تفریح حق همه است اما مکان و زمانش و احترام به طبیعتی که اکثریت برای کسب آرامش در آن قدم گذاشته‌اند واجب‌تر است. مسلما می‌توانیم پارتی‌ها را در ویلاهای شهرمان برپا کنیم اما ساحلی مثل مارو سر کوچه محلمان پیدا نمی‌شود!

آستین‌ها را بالا زدم و با دندان‌هایی به هم فشرده و در زیر لبخندی دوستانه عزمم را جذب کردم تا به سراغ لیدرشان بروم و تقاضای دقایقی سکوت و احترم به حق سایر گردشگران را داشته باشند. مسلما توقع نداشتم کل زمان را ساکت باشند و اگر از نظر زمانی نصف به نصف حق سلایق متفاوتمان رعایت می‌شد راضی بودم. بخت یارشان بود و قبل از من با تذکر سایرین سکوت جزیره را فرا گرفت. بگذریم از این غر غرهای فرهنگی گاه بی گاهم! مارو به همان اندازه که تعریفش را می‌کنند بسیار زیبا و وسوسه برانگیز بود. جزیره‌ای کوچک و آرام گرفته در بین آب‌های فیروزه‌ای. 

هزینه قایق رفت و برگشت به جزایر: برای ده نفر 2 میلیون تومان

undefined
لحظه ورود به جزیره مارو
undefined

امواج فیروزه‌ای جزیره مارو

undefined
 قسمت مرجانی جزیره مارو
undefined
ساحل صدفی مارو
undefined
مگه میشه به یاد همرکابات نباشی همچین جایی! (تقدیم به گروه دوچرخه سوارن گرشا در اهواز)

 

جزیره مارو

روز پنجم: جاده ساحلی مقام

جاده ساحلی بندر مقام از زیباترین جاده‌های ساحلی ایران است که از بندر بستانو شروع شده و تا بندر مقام امتداد دارد. در این مسیر تلاقی کوه و دریا و اشکال زیبای صخره‌ها مناظر چشم نوازی را پیش رویتان می‌گذارد. بنادر کوچک و بزرگ و سواحلی که هر کدام ویژگی منحصر به فرد خود را دارند، با فاصله کمی از یکدیگر قرار گرفته‌اند و مسیر گردشگری پر باری را ایجاد کرده‌اند. در این سفر فرصتی بود تا از چند ساحل زیبای این مسیر دیدن کنیم که در ادامه به آنها اشاره کرده‌ام.

undefined
جاده ساحلی مقام
undefined
جاده ساحلی مقام
undefined
موقعیت سواحل گردشگری مورد بازدید در جاده ساحلی مقام

 

جاده ساحلی مقام

ساحل مکسر

روز پنجم سفر راهی یکی از متفاوت‌ترین سواحل هرمزگان شدیم: ساحل مکسر. ساحلی که از دور معمولی جلوه می‌کند تا زمانی که کم کم به ساختار سنگی شگفت انگیز ساحل می‎‌رسید. طبیعت اینجا هنر خودش را تمام و کمال به رخ کشیده بود. اشکال متنوع سنگ‌ها آنقدر جذب کننده بود که در عمرم فکر نمی‌کردم با این همه تخته سنگ عکس یادگاری بگیرم!. به راستی اینجا سنگ‌ها با شما سخن می‌گویند! در جای جای ساحل گردشگران با لباس‌های بلند و گل گلی همراه با کلاه‌های حصیری روبان دار و زیبا به چشم می‌خوردند که دلبرانه  با ژست‌های مختلف در حال عکاسی بودند. نگاهی به خودم انداختم: پیراهن و شلوار لی با کفش قرمز اسپورت! اما هدف: به آب زدن و خیس شدن برای بالا رفتن از تخته سنگی که وسط آب تک افتاده بود و خرچنگ وار توانستم بالا بکشم و صخره را فتح کنم!

از ابتدای ساحل به سمت انتها این اشکال عجیب و غریب به اوج خودش می‌رسید. همانجا منتظر غروب زیبای دریا باشید تا از دور ببینید این اشباح سنگی چطور ساحل را به تسخیر خودشان درآورده‌اند و شما مهمانان مات و مبهوت این سکانس دیدنی هستید. ما در هر دو تایم صبح و غروب از ساحل مکسر بازدید کردیم و گوشه‌ای از زیبایی این سواحل را می‌توانید در تصاویر زیر ببینید. 

مسافت بندر مقام تا ساحل مکسر: 10 کیلومتر

undefined
نمایی دور از ساحل مکسر
undefined
 تندیس‌های سنگی ساحل مکسر
undefined
اشکال عجیب سنگ‌ها
undefined
اشکال عجیب سنگ‌ها
undefined
غروب در ساحل مکسر
undefined
 غروب در ساحل مکسر
undefined
 روزنه‌ای رو به غروب
undefined
تندیس‌های سنگی مکسر
undefined
 تندیس‌های سنگی مکسر

 

ساحل زیبای مکسر

بندر مغدان:

از مکسر دلفریب که دل کندیم راهی بندر مغدان شدیم. مغدان یکی از مقاصدی است که به دلیل فروش کالاهای خارجی در این خطه معروف است. اما معروفیتش برای من به دلیل مجموعه چندین آب انبار کوچک و بزرگ است که مهجور در کنار زرق و برق مغازه‌ها جای گرفته‌اند. یادگارنویسان بی‌فرهنگی خود را روی گنبدهای پر شکوهش اثبات کرده‌اند و آجرهای افتاده در پایشان در انتظار مددی تا دوباره قامتشان را راست کنند. این تصویر منفی را از ذهنم پاک کردم و با احترام به سمتشان رفتم تا از نزدیک حسشان کنم و یادشان را به خاطر بسپارم. شاید سال دیگر ممکن بود سر بر خرابه‌هایشان بگذارم. افسوس بر نگهداری میراث سرزمینمان.

مسافت ساحل مکسر تا بندر مغدان: 25 کیلومتر

undefined
آب‌ انبارهای مغدان
undefined
 نمای درونی آب انبار که گنبد آن فرو ریخته
undefined
آب‌ انبارهای مغدان

گردنه عشاق

همین مسیر را ادامه دادیم تا کم کم به گردنه عشاق معروف رسیدیم. از بالای صخره بلند گردنه منظره‌ای جادویی پیش چشممان بود. تا چشم کار می‌کرد آبی دریا بود که امروز با امواج آرامش لذت دیدنش را دو چندان کرد. نیم نگاهی که به اشکال متنوع صخره‌ها انداختم فهمیدم که طبیعت این جا هم جلوه‌ گری‌اش را کامل کرده بود. خب رسم است به حرمت اسمش عکس‌های دو نفره عاشقانه بگیریم که البته باقی شات‌های عکاسی عاشقانه را با کل خاندان سهیم شدیم و چه چیز عاشقانه تر جمع تمام اعضای خانواده کنار هم.

فاصله بندر مغدان تا گردنه عشاق: 9 کیلومتر

undefined
بر بلندای گردنه عشاق
undefined
 نمای زیرین گردنه عشاق
undefined
 نمای رو به دریا از بالای گردنه
undefined
محیط صخره‌ای گردنه عشاق
undefined
گردنه عشاق

سوراخ شیخ و ساحل نیرم

همانطور که آرام در جاده ساحلی مقام پیش می‌رفتیم، توقفی کوتاه در تعدادی از این بنادر داشتیم مثل بندر زیارت و بستانو و سایر بنادر. کم کم راهی مسیر برگشت شدیم. هنوز یکی از جاذبه‌های لیستم را در مسیر رفت پیدا نکرده بودم و اسم عجیب غریبش مانع از پرسش می‌شد: سوراخ شیخ! بالاخره موفق شدم در برگشت پیدایش کنم. خیلی نزدیک به جاده اصلی باریکه خاکی وجود دارد که آب انباری کوچک راهنمای پیدا کردن مسیرش هست.

ساحل نیرم به شکاف صخره‌ای بزرگش معروف است که امواج ساحل از درون آن می‌گذرند و به ساحل می‌‎رسند. فکر می‌کنم زمان مناسبی به دیدنش نرفته بودیم چراکه سطح آب پایین بود و امواج به زحمت از زیر شکاف عبور می‌کردند. اما دیدنش خالی از لطف نبود. من که مثل همیشه به نمای مرسوم اکتفا نمی‌کردم و مثلا سعی می‌کردم متفاوت از بقیه باشم، از بالای صخره‌ها به آب زدم و از درون دریا به تماشا و ثبت لحظه‌های جادویی ساحل مشغول شدم. 

undefined
نمای ساحل نیرم از درون آب
undefined
نمای ساحل نیرم از درون آب
undefined
نمای صخره معروف ساحل

شب و مقام

بالاخره شب شد و تصمیم گرفتیم قدمی در ساحل بندر مقام بزنیم. شنیده بودم فیتوپلکنتون‌های سبز رنگ را می‌شود در آنجا دید اما همچنان که در تاریکی کنار ساحل پیش می‌رفتیم خبری از آنها نبود و دست خالی برگشتیم. حقیقتاً کرم شب تاب هم به همین راحتی پیدا نمی‌شود چه برسد به جناب فیتوپلانکتون! دل کندن از مقام و زیبایی‎هایش سخت بود. اما چاره‌ای نبود. ماهی کبابی شب آخر را در کنار هم با لذت خوردیم و وسایل را آماده کردیم تا صبح مسیر برگشت را در پیش بگیریم.

روز ششم: گنبد نمکی جاشک و بوشهر 

قرار بود شب را در بوشهر بمانیم و نیم نگاهی به این بندر پرانرژی جنوب داشته باشیم. اما هنوز یک جاذبه فوق‌العاده باقی مانده بود و انصاف نبود بدون دیدنش به خانه برگردیم: گنبد نمکی جاشک. این گنبد رنگین در انتهای شمالی کوه جاشک حد فاصل شهرستان دیر و دشتی در استان بوشهر جا خوش کرده است و جزو فعال‌ترین و بزرگ‌ترین گنبدهای نمکی خاورمیانه محسوب می‌شود و به عنوان اثر طبیعی ملی ایران ثبت شده است. این اثر ارزشمند اکنون تحت نظارت سازمان محیط زیست قرار دارد و پرونده آن جهت ثبت جهانی به یونسکو ارسال شد‌ه است و امید است در این فهرست به ثبت برسد.

undefined
نمایی دور از گنبد نمکی
undefined
موقعیت گنبد نمکی جاشک نسبت به بوشهر

از دور از همان جاده رنگین کمان نمکی کوه جاشک توجه‌مان را جلب کرد. مسیر فرعی را در پیش گرفتیم تا به محیط بانی ابتدای جاده برسیم. نگران از عدم اجازه جهت بازدید راهی محیط بانی شدیم. خوشبختانه مشکلی نبود. اما طبق قوانین جدید، هم جهت حفظ این میراث و هم معرفی درست آن، بازدید کنندگان باید با یک راهنمای محلی همراه شوند که در محیط بانی حضور دارد و هزینه‌ای حدود 300 هزار تومان (بسته به تعداد افراد یا بازدید در قالب تور یا انفرادی) برای سه ساعت رفت و برگشت دریافت می‌کند. 

undefined
 ابتدای مسیر گنبد نمکی جاشک

راهنمایمان مرد با تجربه‌ای بود که به گفته خودش آنقدر این مسیر را رفته بود که حالا به راحتی می‌‎توانست نشانه‌های رشد و فعال بودن گنبد نمکی را به ما نشان دهد. ناگفته نماند اگر سایه ابرهای بالای سرمان نبود بازدید سر ظهر ما کمی دشوار می‌شد. پس با کمی خوراکی و آب کافی و البته کفش مناسب به دلیل تیز بودن بلورهای سر مسیر راهی شدیم. انگار وارد سیاره‌ دیگری شده بودیم. نمک سفید زیر پایمان مثل برف خش خش می‌کرد و تپه‌های رنگارنگ مسیر پذیرش این همه شگفتی و زیبایی را دشوار می‌کرد.

آنقدر تنوع بود که هر بلور نمکی داستانی برای خودش داشت و با وجود ویژگی‌های انفرادی در کنار یکدیگر سمفونی رنگارنگی را ایجاد کرده بودند. از چشمه نمکی کوچکی کمی آب شور را به کام کشیدیم و از پله کان نمکی طبیعی بالا رفتیم تا به دیدن قندیل‌ها و آبشا‌های نمکی برسیم. ناگفته نماند واقعا بدون راهنما تمام این نکته‌ها و همچنین مسیر درست پیمایش را ممکن است پیدا نکنید. پس از هزینه کردن اجتناب نکنید چرا که ارزشش را دارد.

undefined
اشکال زیبای سنگ‌های نمکی
undefined
گنبدهای کوچک و زیبای نمکی
undefined
 تندیس‌های زیبای نمکی
undefined
جویبار و قندیل‌های نمکی
undefined
غارهای نمکی در کوه‌ها

کمی بعد ورودی باریک غار رنگین کمان ما را به تاریکی خنکی فرا می‌خواند. آرام آرام چند قدمی در غار جلو رفتیم تا بالاخره نور هدلایت راهنما رنگین کمان کانی‌های خوشرنگ را برایمان روشن کرد که لایه به لایه با ظرافت جلوی رویمان بودند. گفتنی نیست که چیزی به یادگار نکنید و با خودتان نبرید. این جو گرفتی یادگاری برداشتن نهایتش ختم به نابودی در گوشه اتاقتان خواهد شد. 

فاصله بندر مقام تا گنبد نمکی جاشک: 260 کیلومتر

دستمزد راهنما: 300 هزار تومان 

undefined
غار رنگین کمان
undefined
زیبایی‌های طبیعت نمکی
undefined
 زیبایی‌های طبیعت نمکی

 

گنبد نمکی جاشک

به وقت ناهار

ساعت نزدیک چهار بعد از ظهر بود و بازدید شگفت انگیزمان مجالی برای خوردن نهار نداده بود. کم کم گرسنگی کار خودش را کرد و غر غرها شروع شد و همه در فکر قابلمه پلو بودیم که قرار بود با تن ماهی در گوشه‌ای برای ناهار بخوریم. به پیشنهاد هم سفرمان یک اقامتگاه بومگردی را برای ناهار انتخاب کردیم. اما مگر می‌شد از قابلمه پلو بگذریم؟! نیم نگاهی که انداختیم فهمیدیم مسافری در آن موقع آنجا نبود.

پس بی توجه به اینکه آیا کلاس کاری دارد یا خیر قابلمه را زیر بغل زدیم و به خدمه آنجا سپردیم آن را گرم کنند که با لبخندی شرمگین آن را تحویل گرفت و کنارش چند نوع ماهی کبابی مختلف سفارش دادیم. گرسنگی تکه نانی خالی هم بر سفره باقی نگذاشت و حالا باز هم چالش پیدا کردن خانه بود که تا به ابتدای شهر برسیم. از اینترنت خانه‌ای را پیدا کردم. پدر و مادرم شب در خانه ماندند و بقیه راهی ساحل بوشهر شدیم. 

مسافت گنبد نمکی تا بوشهر: 145 کیلومتر

هزنه نهار: ماهی هر پرس 200 هزار تومان، کوبیده هر پرس 85 هزار تومان، جوجه کباب هر پرس 75 هزار تومان

هزینه کرایه خانه: یک میلیون و دویست هزار تومان

شب‌های بوشهر

ساحل بوشهر در شب‌ فعال، پرانرژی و البته سرد بود. کمی ساحل گردی کردیم و یک وعده مختصر مفید میگو خوردیم و بدون اینکه مقصد مشخصی داشته باشیم راهی کوچه‌ پس کوچه‌های تاریخی شدیم.  به همه جا سرک کشیدیم. اما در حقیقت به دنبال مکان مراسم خیام خوانی معروف بوشهر در کافه حاج رییس بودیم که به دلیل مصادف شدن با شب شهادت متاسفانه برگزار نشده بود. بین خودمان بماند اما به کوچه کافه حاج رییس که رسیدیم اول کمی شک کردیم که اصلا پا در کوچه بگذاریم یا خیر! کوچه‌ای باریک و تنگ که دو طرفش میز و صندلی‌های چوبی جمع و جوری گذاشته بودند و دختران و پسران جوان با هیجان و انواع و اقسام تیپ‌های مختلف کوچه را پر انرژی کرده بودند.

این شک برای این بود که حقیقتا حس می‌کردیم از حال و احوالشان خیلی دوریم و به طرز ضایعی مشخص بود گردشگر هستیم!. پس کمی معذبانه کوچه را طی کردیم و رد شدیم. از آن کوچه‌ها بود که یا دوست داشتی که کنارشان بشینی و یا هر شب از آنجا عبور کنی. انصافا بافت تاریخی بوشهر با وجود کافه‌های کوچک و منحصر به فردش انرژی خوبی داشت. بیشتر محو تماشا بودیم و زیاد به فکر عکاسی نبودیم. کم کم خستگی امان نداد و راهی خانه شدیم تا صبح دیداری از چند ساختمان تاریخی با ارزش بوشهر داشته باشیم. 

undefined
 کوچه ننه معصومه

 

undefined
گشت زنی در کوچه‌ها

روز هفتم: عمارت دهدشتی (موزه پزشکی خلیج فارس) 

عمارت دهدشتی در محله کوتی بوشهر قرار دارد و در دوران قاجار توسط تاجر روغن به نام حاج غلامحسین دهدشتی بنا شد و در حال حاضر مکان موزه پزشکی خلیج فارس است. این عمارت چهار طبقه دارای اتاق‌های متعدد است. به هر اتاق که وارد شدیم اول ارسی‌های زیبایش توجهمان را جلب کرد و بعد سر به هوا مشغول تحسین گچ‌کاری‌های زیبای سقف شدیم. در موزه این عمارت می‌توانید ابزار و ادوات پزشکی را از سال‌های دور ببینید که گاها بی شباهت به ابزار شکنجه نیستند!. فقط کافی است آن را با ابزار مدرن امروزی قیاس کنید. اسناد و تصاویر مختلف همگی بیانگر سیر تحول پزشکی به لطف دانشمندان این مرز و بوم است. حیاط با صفای عمارت را تک درخت بزرگی سایه انداز کرده است که روزگاری داستان‌ها به زیر سایه‌اش داشته است. 

آدرس: خیابان انقلاب، پشت بانک مسکن، عمارت دهدشتی

هزینه بلیط: رایگان   ساعات بازدید: همه روزه از ساعت 8 الی 13 (به جز جمعه)

undefined
نمایی از عمارت دهدشتی
undefined
ارسی‌های زیبای عمارت
undefined
 ورودی موزه پزشکی
undefined
کاسه مسی کته و ماست جهت درمان ناباروری (پزشکی عامیانه)

موزه تجارت دریایی خلیج فارس:

بالاخره به آخرین جاذبه سفر یعنی موزه تجارت دریایی خلیج فارس رسیدیم که در عمارت تاریخی صد ساله‌ای قرار داشت. در این موزه می‌توانید انواع اسناد دریایی و پژوهش‌های مرتبط با آن و خمره‌های سفالی کهن را که در تجارت استفاده می‌شد ببینید. اولین چیزی که در بدو ورود توجهم را جلب کرد طناب سفید و قطوری بود که در گوشه‌ای نشسته بود و بر پیشانی‌اش در قاب آبی کوچکی اسم کشتی رافائل افسانه‌ای به چشم می‌خورد. بد نیست قبل از بازدید موزه کمی در مورد سرنوشت غم انگیز کشتی رافائل بدانید:

"رافائل نگون بخت در سال 1355 از ایتالیا خریداری شد تا به عنوان کشتی تفریحی در بندر بوشهر پهلو بگیرد. این کشتی مجلل 13 طبقه که در زمان خودش به دلیل امکانات فراوانش بی همتا بود شامل 6 استخر، 750 سوئیت، 30 سالن برای برگزاری مهمانی و چندین باشگاه ورزشی بود. جلوه‌گری رافائل در خلیج فارس چندان به طول نیانجامید و در جنگ ایران و عراق مورد حمله موشک قرار گرفت و تا نیمه در آب فرو رفت. بعدها نیز اقدامی برای نجات آن انجام نشد و نهایتا یک کشتی ایرانی با آن برخورد کرد و رافائل بعد از 7 سال در سال 1362 به آب فرو رفت. هم اکنون در عمق 7 متری آب در فاصله 2 کیلومتری نیروگاه بوشهر قرار دارد در حالیکه که توسط غواصان محلی به یغما رفته است و قرار است بدنه‌اش تکه تکه شده و به فروش برسد".

در همین حین که غرق در تصور عرشه با شکوه رافائل بودم، چشمم به روزنامه محلی بوشهر افتاد که با ابعاد بزرگ و به صورت نمادین روی پوستری چاپ شده بود با خبرهای روزمره‌اش: "یوم چهارشنبه بیست و هفتم شهر جمادی الثانی سنه 1320 در محله بهبهانی عیال سید احمد وضع حمل نمودند". 

undefined
طناب کشتی رافائل
undefined
 ماکت کشتی رافائل
undefined
تصویری از روزنامه محلی بوشهر
undefined
نمایی از اتاق‌های موزه

بازدید از تصاویر دریانوردان و ابزارآلات قدیمی که تمام شد سری به تراس طبقه آخر زدیم که رو به دریا بود. تکیه داده بر نرده‌های فرسوده‌اش در فکر سرگذشت مرواریدهای خلیج فارس کمی تامل کردیم و نهایتا برای ناهار راهی رستوران سنتی قوام شدیم. این رستوران در واقع یک آب انبار قدیمی در قلب شهر است که حالا تغییر کاربری داده است.

فضای سنتی و دلنشین رستوران در کنار تصاویر سیاه و سفید دورتادور میزها شما را به سفر گذشته خواهد برد (هم تماشای این قاب‌های خاطره انگیز عکاسی را را از یادم برد و هم به دلیل شلوغی متوجه شدم در هر شات عکاسی گردشگران در حال غذا خوردن در قابم ثبت خواهند شد و مسلما دلچسب نخواهد بود اگر در حین کسب لذت غذا خوردن کسی لنز دوربینش مدام سمت شما باشد و غذا را کوفتتان کند!). هم برخورد کارکنان بسیار عالی بود و هم تنوع و طعم غذاها دلچسب و بی کم و کاست و حسن ختام خوبی برای سفرمان رقم زد. با رضایت کامل و حس و حال خوب خوردن یک غذایی دریایی فوق العاده‌ بالاخره بعد از ناهار راهی مسیر بازگشت به سمت اهواز شدیم.

آدرس موزه: بلوار دهقان، حدفاصل اداره بندر و دریانوردی بوشهر

هزینه بلیط: 10 هزار تومان،   ساعات بازدید: همه روزه از ساعت 9 الی 17 (به جز جمعه)

آدرس رستوران قوام: بوشهر، خیابان ساحلی، آب انبار قوام بوشهر، شماره تماس: 09174000034 و 7733331275 

هزینه ناهار: خوراک میگو سخاری هر پرس 198 هزار تومان، قلیه ماهی هر پرس 165 هزار تومان، دمپخت میگو هر پرس 208 هزار تومان

undefined
منوی رستوران قوام بوشهر

داستان هرمزگان:

توی ماشین خیره به جاده در ذهنم سواحل جنوب و شمال را مقایسه می‌کردم تا گفتگو‌های ذهنی از برآورد سفرم داشته باشم. ولی آهنگ تشمال بختیاری که همسفر خان پشت فرمان با لذت گوش می‌داد پارازیتی وسط این افکار جدی و فلسفی‌ام بود! نیم نگاهی معنی‌دار انداختم اما با این تصور که در حال تحسین او و لذت بردن هستم لبخندی عریض تحویل داد! اما برآورد کلی سفرم اینچنین بود:

در این فکر بودم که امکانات سواحل شمال ایران و سوئیت‌های فراوانش راحتی بیشتری برای گردشگران فراهم کرده بود. اما در اغلب سواحل همین عامل سبب ازدحام در یک نقطه ساحل و کثیفی بیش از حد شده بود. سوئیت‌ها ظالمانه به حریم دریا تجاوز کرده بودند. راحت طلبی مردمان این عصر سبب شده بود طوری ساخت و ساز کنند که کمترین پیاده روی را تا ساحل داشته باشند، انگار دستت را از تشک دراز کردی باید دریا را لمس کنی. دکه‌ها و مغازه‌ها بی نظم و ترتیب هر گوشه قد علم کرده بودند و دیگر کلمه ساحل همنشین کلمه آرامش نبود. منکر نیستم جوامع محلی برای کسب درآمد مجبور به این کار هستند اما ای کاش حساب  کتابی بود تا این وصله‌های ناجور اینقدر به حریم دریا نزدیک نباشند.

اما این خطه از هرمزگان در عین محرومیت نگین ارزشمندی برای خلیج فارس است. در اغلب سواحلی که در این سفر دیدم خبری از دکه و سوئیت و دستفروش نبود. تندیس‌های سنگی اعجاب انگیز استوار و محکم به تنهایی وظیفه جذب گردشگر تور هرمزگان را به دوش کشیده بودند. ساحل به معنای واقعی، زلال‌تر و تمیزتر و پر آرامش‌تر بود. به نظر می‌رسید مردمانش حرمت گذار حریم دریا بودند و کار و کاسبی‌شان به گونه‌ای دیگر بود. 

کم‌کم این تصاویر جایش را به تصویر کارون پر حاشیه داد، نشانی از اینکه به شهر رکوردارمان اهواز نزدیک می‌شدیم (رکوردار گرم‌ترین شهر جهان در سال‌های اخیر). سرشار از انرژی مثبت بودم و سپاسگذار از سفری که لذتش را همسفران خوب و طبیعت سخاوتمند نصیبمان کرده بود. با آخرین تصاویر جزیره ماروی دلفریب در ذهنم خداحافظی کردم و قرار گذاشتم سال دیگر اینقدر وقت داشته باشم تا دور تا دورش را طواف کنم. باورتان بشود یا نشود، مقایسه بکنید یا نکنید، اینجا سرزمینمان است: ایران. 

undefined
غروب زیبای هرمزگان

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر