قسطنطنیه پیوند فرهنگ و تاریخ شرق و غرب جهان (سفرنامه استانبول)

4.5
از 54 رای
سفرنامه نویسی لست‌سکند - جایگاه K دسکتاپ
بهشتی که در آن مرز میان شرق و غرب، گم می شود! +‌تصاویر

روز هفتم

 فردای آن روز تصمیم گرفتیم دوباره ماشین اجاره کنیم، چون هدف داشتیم که به از طبیعت استانبول و ساحل های مختلف استانبول دیدن کنیم و سری به بخش آسیایی و سایر مراکز خرید بزنیم ،  اولین هدف پس از کرایه اتومبیل رفتن به دریای سیاه بود که در شمال استانبول واقع شده و حدود یک ساعت و نیم با استانبول فاصله دارد. پس همگی با اتوبوس به دفتر اجاره ماشین واقع در فرودگاه رفتیم و مجددا یک ماشین اجاره کردیم. رفتن به دریای سیاه  برایم جالب بود چون کمتر کسی از توریستهای ایرانی و به دریای سیاه رفته بودن  و هیچ تصوری از آن نداشتم. تجربه به من نشان داده که  رفتن به جاهای که دیگران کمتر به آنجا رفته اند یا بسیار دلنشین است یا احساس سرخوردگی ایجاد می­کند و در اغلب موارد کشف جاهای که به این سبک رفته ام موفقیت آمیز و دلپذیر بوده است. پس دل را به دریا زدیم و به آنجا رفتیم. در ابتدا که خواستم مسیر یابی کنم حواسم نبود که روش سفر را با خودرو شخصی در نظر بگیریم و گوگل به من میگفت 2 ساعت این مسیر طول میکشد و من هم متعجب که چطور یک مسیر 20 کیلومتری 2 ساعت طول می­کشد و خانواده هم کاملا دلسرد شده و میگفتند لازم نیست به آنجا بریم، پس از اینکه خودرو شخصی را به عنوان وسیله سفر برگزیدم  دیدم با نیم ساعت رانندگی میتوان به ساحل دریای سیاه رسید و خانواده هم راضی شدن که به آن سمت برویم.

◄ فیلم مسیر حرکت به دریای سیاه  ►

مسیر رفتن به دریای سیاه از فرودگاه بسیار زیبا بود و پر بود از روستاهای زیبا ، برکه ها و جنگلها و تجربه بسیار جالبی بود و به نظرم  بهتر است کسانی که به استانبول می آیند یک یا دو شبانه روز اول را در این منطقه اقامت داشته باشند و از ساحل بسیار تمیز و زیبای  آن و مراتع سر سبز آنجا بهره مند شوند، به هر ترتیب پس از گذراندن چندین روستا و طی زمان حدود 40 دقیقه به شهر کارابران ( karaburun)  رسیدیم و با مناظر چشم نوازی مواجه شدیم. انبوه گلهای رز و گلهای کاغذی که در محوطه بیرون خانه ها و رستورانها با پس زمینه دریا بسیار زیباست. با توجه به اینکه در ابتدا این شهر مرتفع تر از سطح دریا است، با یک شیب ملایم دریا کامل زیر نظرتان خواهد بود و بسیار دیدنی است.

pic (69).jpg

عکس ساحل دریای سیاه

◄ فیلم ساحل دریای سیاه  ►

  بر خلاف دریای مرمره که در جنوب استانبول وجود دارد و عمق زیادی دارد و امکان شنا در آن وجود ندارد. دریای سیاه دارای یک ساحل بی نظیر و ماسه ای است که ماسه های آن همانند سنگهای قیمتی میدرخشد و آب بسیار روشنی دارد و چند ساعتی را در این ساحل گذراندیم  و البته خیلی هم خلوت بود. در همان ساحل با چند پسر اوکراینی هم کلام شدم که ظاهرا از مسیر دریایی به استانبول آمده بودند. در این سفر با چندین توریست اوکراینی هم صحبت شدم ، که روحیات جالبی داشتن و بسیار خون گرم بودند به نظرم گفتگو با افرادی از سایر ملیتها حتی برای 5 دقیقه خیلی دلنشین است و من از هر فرصتی در این راستا بهره میجستم.

pic (70).jpg

 عکس ماسه های دریای سیاه

پس از کمی آب بازی و چرخ زدن در ساحل تصمیم گرفتیم برای ناهار دنبال یک رستوران بگردیم،  ظاهرا این ساحل در روزهای تعطیل شلوغ است و رستورانها و کافه های آن در روزهای غیر تعطیل بسته بود البته حدود 10 رستوران باز هم بود که یکی از آنها را برای صرف ناهار انتخاب کردیم و همگی ساندویچ کوفته کباب سفارش دیدم، که غذای معروف همان رستوران هم بود. قیمت غذا در این قسمت مناسب است و تفاوتی با مرکز استانبول ندارد. پس از صرف ناهار تصمیم بر آن شد که به استانبول برگردیم و یک روز کامل دیگر برای شنا در این منطقه در نظر بگیریم و البته  چندین مرکز تفریحی معروف در منطقه کامکوی و پارک جنگلی مرمراسیک و مرکز تفریحی گلف و اسب دوانی وجود دارد که بسیار معروف هم هستند. به هر ترتیب علی رقم میل باطنی به استانبول برگشتیم. اینبار اشتباه قبل را تکرار نکردیم و از اتوبان D020  به استانبول برگشتیم  که نیازی به پرداخت عوارض نداشت. در ابتدای سفر از اتوبان D010  به استانبول آمدیم که 55 لیر عوارضی داشت.

 pic (71).jpg

عکس  مسیر حرکت از ساحل دریای سیاه به مرکز استانبول

هدف ما این بود که مناطق آسیایی استانبول را بازدید کنیم ، بر خلاف تصور عمومی بخش آسیای استانبول مدرن تر و زیبا تر از بخش اروپایی آن است و یک خیابان بسیار زیبا به نام بغداد دارد که مرکز بهترین کافه ها و شعب برندهای معتبر پوشاک و ... است. هدف ما رفتم به همین خیابان بغداد بود. نزدیک حدود ساعت 6 عصر به مرکز استانبول رسیدم ولی برای رفتن به بخش  آسیایی با ترافیک رو برو شدیم. چند پل ارتباطی برای رفتن به بخش آسیایی وجود دارد و یک مسیری هم از زیر تنگه بسفر وجود دارد که 20 لیر عوارض دارد ما برای اینکه از ترافیک رهایی پیدا کنیم به آن پناه بردیم و طول تونل 2 کیلومتر است و نور پردازی آبی آن حس زیر دریا بودن را بیشتر جلوه میداد. در بخش آسیایی به  مرکز خرید Tepe Nautilus  رفتیم که تقریبا در 1 کیلومتری از تنگه بسفر قرار  دارد. این مرکز خرید هم همانند چند مرکز خرید قبلی بسیار دیدنی بود و به لحاظ اندازه و کیفیت همانند اولوویوم بود و چون به اندازه کافی لباس خریداری کرده بودم به قسمت هایپر مارکت آنجا رفتم که  غرفه ماهی  آن بسیار جالب بود و انواع ماهی، میگو، لابستر، کالاماری، .... در آن وجود داشت، حتی انواع  کباب ترکی بصورت خام نیز در آنجا وجود داشت و قیمت خیلی خوبی داشت. نکته مهم اینکه غرفه ای وجود داشت که  ماهی و گوشت مورد نظر شما را سرخ یا گریل میکرد و احساس می­کنم با نصف قیمت رستورانهای ترکیه بتوان همان غذا را تهیه کرد، پس اگر به آشپزی علاقه مند هستید و میخواهید در هزینه سفر صرفه ­جویی کنید خرید از هایپر مارک کار شما را تسهیل می­کند. البته در طبقه بالای آن مجموعه حدود 40 رستوران وجود داشت.

 pic (72).jpg

عکس غرفه فروش ماهی

 پس از گذراندن ساعتی در این مرکز خرید تصمیم گرفتیم شام را در طبقه بالای مجتمع که پر است از رستوران صرف کنیم و   رستوران زنجیره ای KFC  به نظرمان مناسب رسید  و  مرغ سوخاری مخصوص آنرا سفارش دادیم. به لحاظ کیفیت و کمیت بسیار خوب بود ولی تفاوتش با مک دونالد در ظروف بی کیفیت و نوشابه بی مزه و سوپ بی خاصیت آن بود.  اما در کل رضایت بخش بود و البته همچنان اینترنت رایگان آنجا بستری خوبی برای مطالعه و مسیر یابی و گفتگو با دوستان در ایران بود.

 ◄ فیلم شام رستوران کی اف سی  ►

پس از صرف شام تصمیم گرفتیم به سمت خیابان بغداد حرکت کنیم. دیدن این خیابان در شب بسیار عالی است.  این منطقه خبری از کوچه های باریک و پر ازدحام تکسیم و سطان احمد نبود و البته جاذبه توریستی کمتری هم دارد و البته مسیر ساحلی  و پارک های بسیار زیبایی دارد که بهترین جا برای پیاده روی می­باشد. ولی کافه های بسیار لوکس و مملو از جمعیت جلب توجه میکرد . برخی خانه ها در این منطقه به سبکی قدیمی بازسازی شده بود و جلوه خوبی به آن منطقه داده بود . خیابان بغداد در فاصله 5کیلومتری از تنگه بسفر قرار دارد. بیشتر برندهای مطرح دنیا در آنجا نمایندگی دارند و اگر علاقمند به خرید چیزهای لوکس و برند هستید بهترین جا همین جا است،  البته کافه های خوبی هم دارد.

◄ فیلم بازدید شبانه از منطقه آسیایی و خیابان بغداد  ►

اگر 8 کیلومتر به سمت شرق حرکت کنید به یک پارک بسیار بزرگ و زیبا میرسید که دقیقا مجاور ساحل است و پارک ساحلی محسوب می­شود و نام آن پارک ساحلی مالتپ است. و بهترین مکان برای پیاده روی ، دوچرخه سواری و استراحت به همراه خانواده و دوستان است، از این پارک جزایر پرانسس براحتی قابل  مشاهده است و ما در شب از آن عبور کردیم ولی فردا عصر دوباره به آنجا آمدیم . برای ورود به پارکینگ اصلی  باید 7 دلار پرداخت می­کردیم ولی در بیرون از محوطه پارک رایگان فراهم می­باشد، اگر میخواهید ساعتی در ساحل دریای مرمره سپری کنید اینجا بهترین جا است.

 در ادامه  برای اینکه تنوعی به مسیر بدیم از پل بوغازایچی که اخیرا به شهدای 15 جولای  تغییر نام داده به سمت پل گالاتاها حرکت کردیم که پلی است به طول بیش از 1 کیلومتر که شبیه به  پل سانفرانسیکو است و در شب با توجه به نور پردازی بسیار زیبایش عبور از آن جذابتر است. معروفیت این پل به این دلیل است که در 15 جولای که نظامیان قصد کودتا داشتند مردم روی این پل مانع حرکت نظامیان شده و درگیری شدید بین مردم و کودتاچیان پیش می­آید، جای تعجب است که پیاده روی اکنون روی این پل ممنوع است.  البته یک پل دیگر بخش آسیایی و اروپایی را به هم متصل میکند که در شمال تنگه بسفر قرار دارد و بسیار بزرگتر و باشکوه است که به پل فتیح سلطان معروف است. متاسفانه فرصتی پیش نیامد از روی آن عبور کنیم. اما از روی همین پل به خوبی قابل رویت بود.

 pic (75).jpg

عکس پل بوغاز یا شهدای 16 جولای ( عکس از منابع اینترنتی)

◄ فیلم عبور از پل بوغاز  ►

به هر صورت ادامه مسیر دادیم و خود را به پل گالاتا رساندیم و تصمیم گرفتیم مقداری پیاده روی کنیم ، باقی اعضای خانواده که خسته بودن با ماشین به سوییت برگشتن ولی من و برادرم تصمیم گرفتیم که روی این پل تاریخی و زیبا پیاده روی کنیم. این پل حالت دو طبقه دارد و طبقه زیرین آن پر است از رستوران ها و کافه های مختلف که اغلبشان غذای دریایی سرو می­کنند و در شب پر است از جمعیت و گذراندن ساعتی از شب میتواند خاطره انگیز باشد. نکته جالب اینکه در طبقه بالای پل یک پیاده روی عریض دارد و افرادی بسیاری در اینجا مشغول ماهی گیری با قلاب هستند. پس از اینکه به طرف دیگر پل رسیدیم از یکی از دست فروشهای آنجا که ذرت میفروخت ذرتی خریدیم .  با توجه به اینکه خسته بودیم تصمیم گرفتیم با مترو به سمت میدان تکسیم حرکت کنیم. به همین دلیل پیاده به سمت ایستگاه مترو هالیک که در یک پل دیگر در کنار پل گالاتا بود رفتیم. پل هالیک یک پل مدرن است و چند طبقه است و به نظرم آنقدر زیباست که خودش جاذبه گردشگری محسوب میشود . ارتفاع پل هالیک از پل گالاتا بیشتر است، برای همین ماهیگیری در این پل مشاهده نکردم. مسیر رفتن به پل گالاتا به هالیک حالت پارک دارد و اتمسفر جالبی دارد با توجه به اینکه ساعت حدود 12 بود و زمان زیادی برای مترو نداشتیم و به سرعت خودمان را به ایستگاه مترو رساندیم و پس از طی چند ایستگاه به میدان تکسیم رسیدیم.

pic (752).jpg

عکس پل مخصوص متروی هالیک از روی پل گالاتا

در آن شب هوا به شدت بارانی شد و تا صبح بشدت باران می­بارید و بطوری که احساس میکردیم امکان گردش نخواهیم داشت. صدای رعد برق  مهیب  کل شب بگوش میرسید و تا صبح حدود 10 صبح  بارندگی شدید ادامه داشت  و به طور غیر منتظره ای خاتمه پیدا کرد و هوا آفتابی شد. جالب اینکه سیستم فاضلاب شهری استانبول بطوری است که در بدترین بارندگی ها هم به هیچ وجه آب گرفتگی در آن ایجاد  نمی­شود و جالب اینکه مثل ایران جدول کشی های عریض و طویل هم ندارند.

 

روز هشتم

 به هر روی در صبح آنروز دوباره به بخش آسیایی رفتیم و در پارک  Maltepe Beach Park که قبلا به آن اشاره کردم رفتیم و در کل بیشتر از خیابان های آن منطقه دیدن کردیم و از مراکز خرید آن منطقه بازدید کردیم و تصمیم گرفتیم به برج گالاتا که در خیابان استقلال است برویم قبل ان برای ناهار دلتنگ غذای ایرانی شدیم ، در خیابان استقلال رستورنهای بسیاری وجود دارد و خوشبختانه یک رستوران ایرانی بسیار خوب هم وجود داشت که دقیقا در کنار یک کلیسای تاریخی  در کوچه فرعی از خیابان استقلال که کوچه  Meşelik   نام داشت قرار داشت. نام رستوران پرامزلی بود و سبک پنجره ها و دکوراسیون فرانسوی داشت.  قیمت هر پرس غذای ایرانی در این رستوران بین 20 تا 30 لیر بود و الحق از کیفیت خوبی برخوردار بود. ما چند پرس زرشک پلو بار مرغ ، چلو جوجه و اکبرجوجه سفارش دادیم. مجموعا 130 لیر هزینه ناهار در این رستوران شد. پس از آنکه در رستوران نشستیم متوجه شدم که گوشیم  نیست ، قبل از اینکه نگران گوشی شوم نگران آنهمه فیلم و عکس شدم که گرفته بودم به هر صورت خیلی نگران شدم و خدا رو شکر آنرا در راه پله همان رستوران پیدا کردم.

pic (761).jpg

پارک ساحلی ملتپه ( عکس از منابع اینترنی)

پس از صرف ناهار به سوییت مراجعت کردیم.  پس از خواب بعد از ظهر تصمیم گرفتیم به  برج گالاتا برویم، برای رفتن به برج گالاتا  که نماد استانبول نیز می­باشد نیازی به مترو نیست، از همان میدان تکسیم وارد خیابان استقلال شده و پس از طی دو کیلومتر به انتهای خیابان استقلال خواهید رسید ، در آنجا  یک کوچه باریک وجود دارد که پس از طی 300 متر به برج گالاتا خواهید رسید، چیزی که بیشتر جلب توجه می­کند عظمت و بلندی این برج سنگی است که در عکس­های که قبلا از آن دید بودم عظمت آن مشخص  نبود. در کل مقیاسهای که در عکس و نقشه میبینید با اصل آن کاملا متفاوت است.

pic (751).jpg

عکس پل گالاتا ( عکس از منابع اینترنی)

 تاریخچه برج گالاتا بر میگرده به 700 سال پیش و ابتدا به برج مسیح شناخته می­شد و با ارتفاع 76 متر بلندترین برج استانبول بحساب می آید هدف از ساخت این برج نظارت بر کشتی‌رانی و  شناسایی کشتی های دشمن بوده و سپس به عنوان زندان از آن استفاده می­شده در طبقه فوقانی این برج یک رستوران واقع شده که غذای بسیار  خوبی و با قیمت بالا وجود دارد که البته با توجه به ارزش تاریخی و ویوی بسیار عالی آن ارزش دارد ، برای بازدید از داخل این برج باید بلیطی به قیمت 25 لیر تهیه کنید. این برج دارای 9 طبقه است و خوشبختانه در  آن  دو آسانسور نیز وجود دارد.

بهترین زمان برای رفتن به برج گالاتا عصر و غروب است که با توجه به نورپردازی آن زیباییش صدچندان می­شود.

pic (76).jpg

عکس برج گالاتا

روز نهم

  در روز بعد تصمیم بر این گرفتیم که به کاخ موزه دلمه باغچه برویم ، برای همین با اتومبیل به خیابان کاباتاش رفتیم دقیقا همان جا که سوار اتوبوس دریایی شدیم و به جزیره رفتیم. اگر از همان جا حدود 200 متر به سمت شرق حرکت کنید کاخ موزه دلمه باغچه چشم نوازی می­کنید و البته یک برج ساعت نیز قابل رویت است که بسیار زیباست.

ابتدا اندکی در مورد تاریخچه این کاخ بگویم که در سال ۱۸۴۳ کاخ دولمه باغچه در استانبول به دستور سلطان عبدالمجید اول ساخته شد. جالب است بدانید 6  نفر از آخرین پادشاهان عثمانی  در این کاخ زندگی می­کردند و حتی مصطفی کمال آتاترک در این کاخ میزیسته و در همین جا نیز فوت کرده است. نکته جالب اینست که همه ساعتهای موجود در این موزه روی ساعت 9 و 5 دقیقه می­باشد و آن به این دلیل است که آتاترک در این ساعت فوت کرده است ، البته اخیرا ساعت برج ساعت که در بیرون محوطه کاخ قرار دارد ساعت صحیح را نشان می­دهد.

 این کاخ شامل یکسری ساختمان های  اداری، سالنهای تشریفات و حرم سرای امپراتوری  می­باشد و به علاوه  شامل آشپزخانه های سلطنتی، اتاق های ولیعهد، پادگان، اصطبل ها، گلخانه ، برج ساعت نیز می­باشد.

pic (77).jpg

 عکس برج ساعت کاخ موزه دلمه باچه

در این کاخ ۲۸۵ اتاق، ۴۳ سرسرا و ۶ حمام ترکی به چشم می خورد. چیزی که سبب شده جلوه ی بی نظیری از این کاخ در نظرها به وجود بیاید یک چلچراغ ۴۰۰۰ کیلوگرمی کریستالی است که در سالن کاخ قرار داد  و ۲۶ متر ارتفاع دارد. و از طرف ملکه ویکتوریا اول به  کاخ هدیه شده است. و همجواری آن با تنگه بسفر بر زیبایی آن افزوده است.

 پس از دریافت بلیط متصدی فروش بلیط  درخواست کردم که دستگاه راهنمای سفر را  به من بدهد و وی پس از گرفتن پاسپورت آنرا به ما تحویل داد . کار با این دستگاه بسیار آسان است و همانند یک موبایل است همچنین دارای هدفن است . در ابتدا زبان خود را انتخاب می­کنید، که زبان فارسی شامل آن نبود و من زبان انگلیسی را انتخاب کردم، پس از رسیدن به هر اثر هنری و تاریخی که نیاز به توضیح دارد و دارای یک  شماره است فقط لازم است شماره آن اثر را فشار داده و توضیحات جامعی برای آن به شما خواهد داد .

لازم به ذکر است بلیط بازدید از موزه 60 لیر و بازدید از حرم سرا 40 لیر و بازدید از مجموعه موزه­ها 20 لیر می­باشد.

◄ فیلم گیت سلطان  ►

پس از دریافت راهنمای سفر  و بلیط  وارد محوطه زیبای  موزه شدیم. ظرافت معماری و سنگ تراشی دروازه ورودی شگفت انگیز بود و ما را مجذوب خود کرد. لازم به ذکر است که تا ورودی گیت سلطان  نیازی به تهیه بلیط نیست فقط باید از گیت بازرسی عبور کنید و خیلی ها تصور میکنند باید بلیط را در گیت بازرسی تحویل دهند اما اینگونه نیست.

pic (78).jpg

 عکس گیت سلطان

  hw8nOzdpIVIXpDNjLFb7zAFOlyfku6jLHVFMEpso.jpeg

 عکس گیت خزانه داری

طراحی فضای سبز دلمه باغچه به حدی است که خود من که متخصص دکوراسیون فضای سبز هستم و جوایز متعددی برای اینکار دریافت کرده ام متحیر  آن همه زیبایی و خلاقیت آن شدم . انتخاب گیاهان و گلها در این کاخ موزه شگفت  انگیز است. آبنمای که پس از گیت سلطان وجود دارد بسیار زیباست و  شامل یک حوض به قطر حدود 10متر  و یک مجسمه سنگی بجای فواره  و زیر آن را با گلهای نیلوفر تزئین کرده اند و در اطراف آبنما پر است از گلهای رز زیبا و جلوه بی نظیری به آن داده است. در ادامه مسیر اگر به شما چپ نگاه کنید گیت خزانه داری را خواهید دید که یک اثر هنری بی نظیر است و البته این گیت از خیابان  بکینتاش هم قابل رویت است و شما میتوانید از بیرون از کاخ نیز آنرا مشاهده کنید، اما این گیت از داخل کاخ سفید تر و زیبا تر است و تا کنار آن هم میتوانید بروید و در صورت لزوم عکس بگیرید . اما از محوطه بیرونی کاخ باید با فاصله از آن دیدن کنید یا عکس بگیرید. به نظرم هر عکسی که انسان در این کاخ بگیرد ارزشش بیش از 50 لیر خواهد بود و به نظرم عروس و دامادهایی که برای ماه عسل به استانبول می آیند حتما به این کاخ بیایند.

 pic (80).jpg

عکس و فیلم فضای سبز دلمه باغچه

متاسفانه در بسیاری از کاخها اجازه عکس برداری وجود نداشت به همین دلیل برخی از عکسها کیفیت خوبی ندارند، البته تعدادی عکس و فیلم هم گرفته ام که برای اینکه تجربیات من به وضوح بیشتر درک کنید آنها را قرار میدهم .

 pic (81).jpg

 عکس  آبنمای کاخ دلمه باغچه

  پس از ورود به کاخ با خوش آمد گویی گرم مسئولان موزه مواجه خواهید شد و مسیر حرکت در کاخ کاملا مشخص و شفاف است و هر قسمتی و هر اثری که بخواهید از تاریخچه آن مطلع شوید میتوانید به دستگاه راهنما رجوع کنید. اگر  که بخواهید با جزئیات کامل کاخ را بازدید کنید تقریبا به 8 ساعت زمان احتیاج دارید. نوع گچبری و اشیاء مبلمان ، پرده ها به قدری زیباست که حد ندارد ، از همه مهمتر یکسری وسایل و ظروف طلا و وسایل شخصی حتی تیغ ریش تراش طلا و اسلحه ها ، فنجانها و ظروف و هدایای نفیس  پادشاهان عثمانی در موزه ای که در همین کاخ وجود دارد چشم نوازی می­کند که بسیار دیدنی است .

 pic (82).jpg

عکس ظروف طلا موجود در موزه دلمه باغچه

 pic (83).jpg

عکس سایر  اشیاء عتیقه موجود در موزه دلمه باغچه

 

در بخش میانی کاخ یک راهروی بسیار زیبا وجود دارد که شما را به طبقه دوم می­برد که دارای نرده های از جنس بلور می­باشد .در طبقه بالا ها پر بود از اتاقها  و اشیا عتیقه و بسیار دیدنی ، پس از بازدید از طبقه دوم باید به طبقه پایین بیایید تا به تالار جشنها یا Ceremony hallوارد شوید. معماری این قسمت واقعاً بی نظیر  و زیبا است و یک تالار با سقفی به ارتفاع 36 متری گنبدی که بر روی دهها ستون طلایی استوار است و در وسط آن یک لوستر بسیار بزرگ بلورین است  که 4500 کیلوگرم وزن دارد و در اطراف این تالار شمعدانهای مملو از بلور و در سایز خیلی بزرگ قرار دارد که ارتفاعی حدود 4 متر دارند و واقعاً وجود اینهمه زیبایی در معماری در یک جا بی همتاست و دلم طاقت نگرفت دوستانم از اینهمه زیبایی بی بهره باشند به همین دلیل بطور پنهانی  فیلم گرفتم .

 pic (86).jpg

عکس راه  پله با نرده های بلورین واقع در کاخ اصلی دلمه باغچه

       pic (89).jpg  عکس تالار جشن

 

پس از خروج از این تالار به عبور از چند راهرو به بخش خروج کاخ اول خواهید رسید که خودش شروعی بر زیبایی دلمه باغچه است بدین ترتیب که درب اصلی و بزرگ تالار جشن دقیقا در مقابل گیت بسفر خواهد بود  که در جوار  تنگه بسفر است . ترکیب نیلی دریا ، سفیدی نرده های زیبای کاخ و سنگ کاری بسیار ظریف با طلایی تالار و سبزی درختان و باغچه ها  جلوه بینظیری را در این منطقه ایجاد میکند.

 ◄ فیلم تالار جشنها کاخ دلمه باغچه  ►

 pic (91).jpg

عکس و فیلم گیت بسفر از کاخ دلمه باغچه

 

pic (92).jpg

عکس و فیلم نمای بیرونی کاخ اصلی دلمه باغچه

  ◄ فیلم گیت بسفور دلمه باغچه  ►

پس از خروج از کاخ اصلی نوبت رفتن به برخی از موزه های دیگر که داخل محوطه کاخ دلمه باغچه بودند می­رسید و در میان آنها موزه نقاشی و موزه ساعت و موزه سازهای موسیقی مورد توجه من قرار گرفت. در حین رفتن به موزه نقاشی نشستن بر روی نیمکت در کنار آب نماهایی با فواره سنگی و پر از گلهای نیلوفر زیر سایه درختهای کاج ستروس حس آرامس و رضایت را به انسان القا خواهد کرد و اگر برای بازدید از جاهای دیگر عجله نداشته باشید بهترین جا برای ریلکس کردن می­باشد. پس اگر می­خواهید نهایت لذت را از این کاخ ببرید حداقل هشت ساعت برایش وقت بگذارید.

 پس از اندکی استراحت به سمت موزه نقاشی حرکت کردیم که پر بود از نقاشی های معروفی از جمله تصاویر بسیاری از پادشاهان عثمانی در آن وجود داشت و البته بخاطر کمبود وقت در مدت کوتاهی آن موزه را طی کردیم. وسپس در محوطه و فضای سبز و گیاهانی که در محوطه کاخ بود دیدن کردیم.

 ◄ فیلم بازدید از چند بخش کاخ موزه دلمه باغچه  ►

 pic (93).jpg

عکس موزه نقاشی کاخ دلمه باغچه

پس طی حدود 3 ساعت با سرعت غیر قابل وصفی فکر کنم یک سوم دلمه باغچه را بطور سرسری گشتیم و از چند ساختمان دیگر نیز دیدن کردیم.  با احساس رضایت ، احساس گرسنگی ، احساس تشنگی به سمت خروجی  کاخ آمدیم و در کافه رستورانی که دقیقا در بیرون کاخ وجود داشت و کلی سایه بان و صندلی در کنار تنکه بسفر داشت، در ابتدا چای و باقلوا و سپس یک ساندویچ دونر سفارش دادیم که با توجه به گرسنگی شدید و خستگی  خیلی چسبید. در ادامه از بخشهای دیگری از خیابان بکینتاش دیدن کردیم. این خیابان  که همجوار کاخ دلمه باغچه است منطقه ای بسیار لوکس و خوش آب و هوا است و یک پارک جنگی بسیار زیبا و یک ساحل معروف دارد که متاسفانه وارد آنها نشدیم .

pic (88).jpg

عکس و فیلم ازکافه رستوران دلمه باغچه

 پس از صرف ناهار تصمیم گرفتیم به یکی از مراکز خرید دیگر استانبول برویم هدف ما مجتمع خرید فروم  بود. فروم یکی از بزرگترین مراکز خرید اروپایی ترکیه هرساله بیش از ۲۰ میلیون بازدیدکننده دارد. در این مرکز خرید می توانید از برندهای معتبری خرید کنید و هر زمان که از خرید خسته شدید از امکانات تفریحی و مهیجی در این مرکز برای بازدیدکنندگان مهیا گردیده است لذت ببرید.در این مرکز خرید شما میتوانید به سالن بولینگ بروید یا از پیست اسکی روی یخ آن استفاده کنید و همچنین داری پاراک ژوراسیک و سینماهای متعددی است .

 راحت ترین راه برای رفتن به فروم استفاده از مترو است، از میدان تکسیم سوار مترو شوید  به با مترو به ایستگاه یانکاپی رفته. یانکاپی آخرین ایستکاه خط m2  است، سپس تغییر خط داده و به با خط M1A  به سمت ایستگاه kocatepe  بروید در آنجا پیاده شده و پس از طی 300 متر به مرکز خرید فروم خواهید  رسید. ما چون ماشین داشتیم با همان به آن سمت حرکت کردیم در بین راه و نزدیکی فروم مغازه های عمده فروشی پارچه و پرده بچشم میخورد.

pic (941).jpg

عکس مسیر حرکت به مرکز خرید فروم با استفاده از تراموا و مترو

به نظرم این مجموعه از سایر مراکز خرید وسیع تر بود و محیط خلوت تری داشت و هر برندی که می­خواستی در آن وجود داشت و قیمتها آن نسبتا ارزانتر از سایرین بود. مخصوصا اگر کت شلوار می­خواهید پر است از مغازه های فروش کت شلوار .  در ترکیه چیزی که مرسوم است اینست که چانه زنی در خرید اهمیت دارد ، ولی اگر لباس برند میخواهید بهتر است در فستیوالهای خرید به استانبول سفر کنید که تخفیفهای خوبی می­دهند. معمولا فروشگاههای بزرگ و مطرح و برنده های معروف تخفیفی به شما نمی­دهند، تنها تخفیفی که مرسوم است اینست که اگر دو عدد از یک محصول را دریافت کنید، لباس یا کالای دوم شامل 50 درصد تخفیف خواهد شد. و در برخی از فروشگاهها اگر سه تا خرید کنید میزان قابل توجه ای به کالای سوم تخفیف تعلق می­گیرد. پس اگر میخواهید تخفیف خوب بگیرید بهتر است دسته جمعی خرید کنید.

pic (942).jpg

 عکس مرکز خرید فروم

در این مجتمع فروشگاهی بود که لوازم بهداشتی را با تخفیف خوبی بفروش میرساند  و بیشتر از آنجا خرید کردیم. پس از چند ساعت گردش  و خرید  تصمیم گرفتیم به خیایان بکینتاش رفته و چند ساعتی را در آنجا سپری کنیم. در این خیابان که پر است از هتلهای شیک و فروشگاهای پر زرق و برق و کافه ها و رستورانهای که اغلب موسیقی زنده اجرا میکنند و سپس به سمت محله گالاتا آمدیم و معمولا در شبها دست فروشهای زیادی بساطشان را گوشه ای پهن میکنند و با قیمت خیلی کمتری می­توان از آنها نیز خرید کرد. پس از کلی گردش به یک دکه فروش کوفته کباب رسیدیم ، بوی کوفته کباب  این دکه همه جا پر کرده بود و باعث شد تصمیم بگیریم از وی کوفته کباب بگیریم. هر ساندویچ کوفته کباب در این دکه ده لیر بفروش می­رسید که قیمت خیلی خوبی بود و اغلب مواقع ما همین کوفته کباب را با قیمت دو برابر این از رستورانهای مختلف خریداری میکردیم. جالب اینکه بسیار خوشمزه تر از رستورانها هم بود. معمولا ترکها علاقه شدیدی به دوغ دارند و همه نوع کباب را حتما با دوغ میل می­کنند به همین دلیل ما نیز به این سنت آنها احترام گذاشتیم و کوفته کباب را با دوغ خوردیم که خیلی خوشمزه بود. جالب اینکه چند فلقل تند رو همینطور سالم در ساندویچ قرار میداد و همه اعضای خانواده از خردن فلفل سر باز زدند. ولی من به سلیقه آشپز  اعتماد کردم و همه فلفل آنرا نیز خوردم و البته خیلی هم بر خلاف ظاهرش تند نبود و واقعا خوشمزه بود.

 pic (95).jpg

عکس   کوفته کباب خیابانی

 

سپس سوار ماشین شدیم و دوباره به منطقه کاباتاش که در نزدیکی آنجا بود رفتیم و مجددا از کاخ دلمه باغچه اینبار از بیرون دیدن کردیم ، نور پردازی باعث می­شود  زیبایی سنگ کاری دروازه ها و برج ساعت بسیار دیدنی تر شود  و بهترین وقت برای عکس برداری است.

pic (951).jpg

عکس دروازه خزانه داری کاخ دلمه باغچه

dolma_watch.jpg

عکس برج ساعت دلمه باغچه در شب

دیگر  آخر شب شده بود و به سوییت برگشتیم. البته من چون به روزهای آخر سفر نزدیک می­شدیم، اصلا مایل نبودم  به سوییت برم و بخوابم به همین دلیل در یک کافه خوب در نزدیکی سوییت به تعدادی از شهروندان ترک که مشغول بازی تخته نرد بودن پیوستم و مشغول گفتگو و بازی با آنها شدم ، البته در بین آنها چند عراقی و امارتی  هم بودند.

 حدود 40 دقیقه ای با یکی از آنها بازی کردم، که باز شانس با من یار بود و توانستم وی را ببرم. ساعت حدود 2 صبح بود که به سوییت برگشتم و خوابیدم.

روز دهم

  در صبح یکسری خوراکی ترکی و باقلوا از یکی از فروشگاههای نان فروشی که در جوار میدان تکسیم بود تهیه کردیم و پس از صرف صبحانه تصمیم گرفتیم به سمت موزه Milli Saraylar ، موزه دریا و موزه آتاترک برویم. همه این سه موزه در موقعیت یکسانی است و دقیقا در جوار کاخ دلمه باغچه است. در هر صورت با هر  وسیله ای می­روید باید به خیابان کاباتاش بروید که ما بصورت پیاده به آنجا رفتیم. اما بهترین راه استفاده از مترو است که به راحتی به این ایستگاه خواهید رسید . پس از خروج از مترو دو راه برای پیاده روی به سمت  موزه های مذکور وجود دارید. یکی که از طرف موزه دلمه باغچه  است که در جوار دیوارهای بسیار بلند کاخ و در پیاده روی آن به سمت موزه Milli Saraylar و موزه دریا حرکت کنید و در طرف دیگر نیز پیاده روی بسیار زیبا و سر سبزی وجود دارد و در طول مسیری تعداد زیادی  تابلو  وجود دارد  و عکسهای آتاترک  در زمانهای مختلف در  انها  قابل مشاهده است و البته ما را به سوی موزه اتاترک هدایت می­کند.

 ◄ مسیر پیاده روی سر سبز و زیبای بشیکتاش  ►

 pic (97).jpg

عکس صبحانه ترکی(بورک و باقلوا)

البته در این بین موزه نقاشی دیگری هم وجود دارد که فرصت دیدار آنرا پیدا نکردیم. پس از 10 دقیقه پیاده روی در این خیابان به موزه Milli Saraylar رسیدیم ، ورودی این موزه 20 لیر بود و بسیاری  از اشیاء  عتیقه در آن قابل رویت است، که  در میان آنها مشاهده تجهیزات دندان پزشکی قدیمی و ظروف و شمعدانها و اسلحه ها و... جالب می­باشد. البته همانند موزه دلمه باغچه در این موزه نیز راهنمای موزه را از متصدی بلیط گرفتیم و این موزه را در نیم ساعت بازدید کردیم.  البته به نظرم خیلی کوچک بود  و چیز خاصی در آن ندیدیم.

 

 pic (96).jpg

عکس  تجهیزات پزشکی قدیمی موجود در موزه Milli Saraylar

 pic (98).jpg

عکس   ظروف پادشاهان عثمانی موجود در موزه میلیسارای

 

پس از بازدید از این موزه که بسیار خلوت بود، به سمت موزه دریا رفتیم که فاصله ای 100 متری با این موزه دارد و واقعا محشر بود و اکیدا پیشنهاد میکنم به این موزه بروید و حداقل 4 ساعت برایش وقت بگذارید. این موزه پر است از قایقهای بزرگ که در دوران عثمانی و قبل از ان برای تردد از انها استفاده میشد. در طبقه همکف این موزه حدود 20 قایق بزرگ وجود دارد که بسیار دیدنی و جالب است. البته در این بین ماکتهای با کیفیتی  از کشتی های  آن دوران و همچنین مدلهایی وجود دارد که نوع پوشش ملوان­های آن دوران را نشان میدهد نیز قابل مشاهده بود.

 pic (99).jpg

عکس طبقه همکف موزه دریا

 pic (100).jpg

عکس ماکت کشتی سلطان  عثمان اول

pic (101).jpg

عکس ماکت یک کشتی قدیمی

 

در این موزه صدها ماکت کشتی بسیار ظریف و زیبا وجود دارد و من به انتشار چند تا از آنها در اینجا اکتفا  می­کنم.  برای دیدن ماکتها باید به طبقه دوم رفت که  از طریق یک رمپ بسیار بلند و عریض قابل دسترس است. در طبقه دوم میتوان داخل کشتی ها و قایق های که در طبقه همکف قرار دارد را دید. در این موزه سایر اشیا و البسه ملوانان  که در دریانوردی وجود دارد نیز به چشم میخورد .

 pic (102).jpg

عکس ماکت بزرگ یک کشتی قدیمی در موزه دریا

 pic (103).jpg

عکس  درجه های ملوانان نیروی دریایی عثمانی

 ◄ فیلم بازدید از موزه دریا  ►

 پس از بازدید از موزه دریا قصد داشتیم که به موزه آتاترک برویم که در نزدیکی آنجا بود. اما به علت خستگی منصرف شدیم و به سوییت برگشتیم و تا عصر استراحت کردیم. در عصر آن روز برای کسب اطلاع از تور کشتی بسفر عازم بندر کاباتاش شدیم. در مورد انواع تور کشتی پرس و جو کردیم و به این نتیجه رسیدیم که بهتر است از آن صرف نظر کنیم چون پولمان هم داشت تمام می­شد و هنوز بلیط برگشت را تهیه نکرده بودیم.

 

 روز یازدهم

با توجه به اینکه هنوز نحوه و زمان برگشتمان مشخص نبود، در این روز تصمیم گرفتیم که برای آن راه حلی پیدا کنیم. لازم به ذکر است دوست برادرم مسئول خرید بلیط رفت و برگشتمان شد، که متاسفانه بلیط برگشت را در زمانی که ارزان بود و حدود 800 هزار تومان بود را  فراموش کرده بود بگیرد و متاسفانه قیمت بلیط برگشت بشدت گران شد. مبلغی بین 2 تا 4 میلیون در نوسان بود. به همین دلیل در صبح روز دهم از چند دفتر مسافربری هوایی بدنبال بلیط برگشت رفتیم و البته سایتهای داخلی مثل تیچارتر و علی بابا را نیز بررسی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که برای برگشت باید هزینه زیادی کنیم. البته این فکر به ذهنمان رسید که بصورت زمینی به تهران بر گردیم. برای همین با ماشینی که در اختیار داشتیم به سمت مسیر یکی از ترمینالهای اتوبوس رانی که در فاصله خیلی زیادی از ما در منطقه آکسارای بود مراجعه کردیم. محیط این ترمینال بسیار شلوغ بود و متاسفانه مسئولان آنجا نه زبان ایرانی، نه انگلیسی بلد نبودن. به نظر من سفر اتوبوسی جذابتر از هوایی بود، چون در طی این مسیر با مکانهای جدیدی آشنا میشدیم و مجبور بودیم از کل ترکیه از غرب تا شرق عبور کنیم و تجربه بسیار جالبی بود. از طرفی حدود 40 ساعت این مسیر طول میکشید و یک کابوس بحساب می امد چون من اصلا عادت به سفر با اتوبوس ندارم. قیمت بلیط استانبول به تهران 200 لیر بود که حدود 500 هزار تومان میشد. پس از ساعتی گشتن در ترمینال آکسارای به این نتیجه رسیدیم که بهتراست با همین ماشین اجاره ای به سمت شهر وان برویم و آنجا آن را تحویل دهیم  که  آنهم بخاطر اینکه این شرکت در وان نمایندگی نداشت امکان پذیر نشد. پس به این نتیجه رسیدیم که باید صبر کنیم تا یک بلیط با قیمت مناسب در روزهای آینده برویم.  پس دست از پا دراز تر به سوییت برگشتیم.

دوست برادرم  متعهد شد که بلیط هواپیمایی در چند روز  آینده تهیه کند و به اطلاع  دهد. متاسفانه این فرد آدم مسئولیت پذیری نبود و گاها چند ساعت به تلفنش هم پاسخ نمیداد و ما را در بلاتکلیفی قرار داده بود.  امکان داشت هر لحظه به ما زنگ بزند و بگوید در ساعت بعد پروازی را رزور کرده، با توجه به دوری ما از فرودگاه استرس ما زیاد بود و یک حالت بلاتکلیفی داشتیم  و نمیشد از جاهای دور تر دیدن کنیم. من چند هدف بسیار جذاب دیگر داشتم که با توجه به این موضوع نتواسنتم آنها را اجرایی کنم. اول اینکه یکروز را به منطقه شمال استانبول رفته و در ساحل دریای سیاه شنا کنیم و از پارکهای جنگلی آن منطقه دیدن کنیم و طبیعت گردی در  استانبول را نیز تجربه کنم. دوم به کاخ توپکاپی برویم و سوم به موزه آتاترک برویم و  چهارم از آکواریوم استانبول دیدن کنم. متاسفانه به هیچ کدام از این چهار هدف نرسیدم.

اما من در سوییت آرامم نمی­گرفت و سعی میکردم از هر فرصتی برای گردش استفاده کنم. برای همین به  گرند بازار رفتیم، در سری قبل چون دیر به آنجا رسیدیم گرند بازار بسته شده بود. ما اینبار ساعت 4 عصر به آنجا رفتیم.

pic (104).jpg

عکس بازار سنتی کاپالی چارشی

بازار سنتی کاپالی چارشی یا  گرند بازار  که دومین مرکز خرید مهم ترکیه و قدیمی ترین بازار سنتی ترکیه می­­باشد و تماما سرپوشیده است از لحاظ معماری در نوع خود بی نظیر است. این بازار همانند یک حلزون بزرگ با حدود 58 خیابان و بیش از 6000 مغازه قدیمی ترین و یکی از بزرگترین بازارهای سرپوشیده جهان است که در مرکز استانبول واقع شده است . این بازار سرپوشیده در طی زمان بزرگ و بزرگتر شده است.  بهتر است برای دیدن و خرید از این بازار در صبح به اینجا مراجعه کنید چون در عصر تعطیل می­باشد.

pic (106).jpg

عکس سوغات فروشی بازار کاپالی چارشی

این بازار بهترین جا برای خرید سوغاتی  است و انواع شیرینی جات،  استکان های ترکی، صنایع چوبی و ظروف چوبی، تخته نرد و شطرنج، لباس های محلی، کوسن و رومیزی، ادویه جات، انواع چای و قهوه، انواع چراغ های شیشه ای دست ساز و در کل انواع صنایع دستی ترکیه را میتوان در آنی یافت. همچنین چند رستوران خیلی معروف در آن شعبه دارد که رستوران معروف نصرت در آنجا قرار دارد و با قیمت بسیار بالا میتوان یک استیک فوق العاده را در آنجا میل کنید .

 pic (105).jpg

عکسی از بازار کاپالی چارشی

یک بازار سنتی دیگر به اسم بازار مصری ها یا بازار ادویه در منطقه امینو وجود دارد که بسیار معروف است. ولی متاسفانه برای بازدید از آن دیر بود و  دقیقا در فاصله 100 متری از پل گالاتا است. پس از بازدید از این بازار به  با تراموا به سوییت برگشتم.

 

روز  دوازدهم

 با توجه به اینکه  به آخرین روز سفر رسیدیم، صبح زود بیدار شدیم و اقدام به بسته بندی  وسایلمان کردیم. با توجه به اینکه خرید هم کرده بودیم تقریبا  حجم وسایل مان دو برابر شده بود و با هر سختی بود وسایل را  جا گیر  کردیم. پرواز  برگشت ساعت 7 غروب بود و با هواپیمایی قشم ایر قرار بود به ایران برگردیم. برای همین من از فرصت استفاده کرده و چند مقصد را برای گردشگری در روز آخر انتخاب کردم. یکی از اهداف  کلیسای  ارتودوکس  بلغار  و  دیگری کلیسای کاتولیک سنت آنتوان و هدف آخر موزه باستان شناسی بود که در فاصله نسبتا دورتری از ما قرار داشت. متاسفانه به دلیل کمبود زمان نتوانستم از موزه باستان شناسی دیدن کنم و به نظر باید آن موزه رو در اولویت قرار میدادم چون موزه بسیار ارزشمندی است.

pic (108).jpg

عکس نمای بیرونی کلیسای بلغار

پس تصمیم گرفتیم به کلیسای بلغار برویم این کلیسا در محله فتیح منطقه فنر  و در جوار تنگه شاخ طلایی (golden horn)قرار دارد، برای رفتن به این کلیسای زیبا دو راه وجود دارد، اول اینکه با مترو به ایستگاه هالیک رفته و بصورت پیاده مسیر دو کیلومتری آنرا طی کنید و از راه رفتن در کنار بندر غربی شاخ طلایی لذت برد و یا اینکه  با اتومبیل شخصی به آنجا رفت، که ما با اتومبیل اجاره ای مان به آنجا رفتیم.

pic (110).jpg

عکس و فیلم نمای دروونی کلیسای بلغار

ابتدا مختصری در مورد تاریخچه آن بگویم که کلیسای معروف بلغار متعلق به اقلیت بلغاری است. مردم در بلغارستان در زمان های قدیم در این کلیسا مشغول به دعا و عبادت بودند. البته این بنا قبل از آتش سوزی که برای آن رخ داد از جنس چوب بوده و بعد از آتش سوزی توسط یک معمار از شرکت ایتالیایی مورد بازسازی قرار گرفت و  قسمت هایی از این کلیسا در وین ساخته شد و بعد از تمام شدن به استانبول منتقل شود. ساخت دوباره این بنا از سال 1893 تا 1896 طول کشید. چرا که قسمت های از قبل ساخته شده این بنا وزنی به اندازه پانصد تن داشتند و برای رساندن آن ها به استانبول از کشتی استفاده کردند. بعد از اینکه قسمت های از قبل ساخته شده به استانبول رسیدند، حدوداً یک سال و نیم طول کشید تا قسمت های آهنی آن به هم وصل شوند.

بازدید از این کلیسای زیبا رایگان بود و داری معماری شگفت انگیزی است. و برای اقلیت ارتودوکس استانبول ساخته شده است. نکته جالب اینکه سازه های آن تماما فلزی است و بازدید از آن را اکیدا به شما پیشنهاد می­کنم. نزدیکی آن به پل گالاتا دسترسی به آنرا ساده کرده است فقط دقت کنید در روز میتوانید از داخل آن دیدن کنید.

pic (111).JPG

 عکس داخل کلیسای بلغار

پس از بازدید از آن با مترو به میدان تکسیم آمدم و تصمیم گرفتم به کلیسایی که در اواسط خیابان استقلال بود بروم. این کلیسا که یک کلیسای کاتولیک محسوب میشد در فاصله 700 متری از میدان تکسیم قرار دارد .

pic (113).jpg

عکس ورودی کلیسای سنت آنتوان ( عکس از منابع اینترنتی)

 نکته جالب اینکه وقتی که داخل کلیسا رفتم جمعیتی در آنجا مشغول عبادت بودند و صدای آواز دلنشینی در حال پخش بود که فضا را خیلی ملکوتی کرده بود. چیزی که این کلیسا را از کلیسای ارتودوکس بلغار متمایز میکرد، ساده تر بودن و بزرگتر بودن این  کلیسا بود. برای ورود به این کلیسا نیازی به خرید بلیط نبود و تا ساعت 6 عصر امکان از بازدید آن فراهم  بود.

pic (114).jpg

عکس و فیلم نمای داخلی کلیسای سنت آنتوان

پس از بازدید از این کلیسا در یکی از شعب  شیرینی فروشی حافظ مصطفی  که در فاصله نزدیکی از این کلیسا  بود، اقدام به خرید سوغاتی ( باقلوا) کردم،. البته قیمتهای آنقدر گران بود که نمیشد خیلی خرید کرد. قیمت هر کیلو باقلوا  120 تا 180 لیر  بود که  با پول آن می شود حداقل یک یا دو لباس برند خرید. سپس در مسیر برگشت سری به پارک تکسیم که دقیقا در شمال میدان تکسیم بود زدم، که با فضای شدیدا امنیتی رو برو شدم و چندین پلیس در حال بررسی شدید آن پارک با دستگاههای مختلف بودند. لازم میدانم در مورد فضای امنیتی استانبول هم برایتان بگم که بشدت فضای پلیسی بر استانبول حاکم است. مخصوصا در منطقه تکسیم و گاهی کل میدان  تکسیم رو پلیس فنس کشی میکرد و گاهی چندین گردان پلیس بصورت رژه در خیابان استقلال تردد می­کردند. در یکی از روزها حدود 10 اتوبوس نیروهای پلیس این منطقه را کاملا پر کرده بودند. در همه  مراکز توریستی و  مراکز خرید نیز  گیت های بازرسی ایکس ری وجود دارد. در این چند روز یک مورد دیدم که یک شهروند ترک را در حالی که داشت فریاد می­کشید، بازداشت کردند به گفته افراد محلی در سال گذشته همین میدان تکسیم پر از جمعیت معترض بوده و از آن به بعد فضای این منطقه بشدت پلیسی است و حتی یک تانک ضد شورش قول پیکر به طور دائمی در آنجا مستقر است.

pic (115).jpg

عکس پارک میدان تکسیم

به هر صورت این فضا کوچکترین مزاحمتی برای ما نداشت و از این بابت که وجودشان امنیت این منطقه را بهبود داده بود خرسند بودیم. البته پلیس راهنمایی و رانندگی استانبول دوباره الکی ما را کنار زد و معلوم بود رشوه میخواد و از گواهی بین المللی ما ایراد میگرفت و میگفت باید ترجمه ترکی آنرا نیز باید تهیه می­کردید. اما چون با سماجت ما رو برو شدند. کاری نداشتند. پس از بازدید از پارک تکسیم ساعت حدود 1 بعد از ظهر شده بود و  به سوییت برگشتم و تصمیم گرفتیم برای صرف ناهار در یکی از رستورانهای نزدیک سوییت ناهار  فوری میل کنیم. یکی از غذاهای فوری آن رستوران پیده نام داشت و خیلی شبیه به پیتزای خود ما بود، ولی شبیه قایق بود و روی  یک ظرف چوبی سرو میشد. روی آن بیشتر گوشت چرخ کرده و سس مخصوصی بود. قیمت هر عدد پیدا 17 لیر  بود  که هر کدام آن برای دو نفر کافی بود. البته رستورانهای اطراف سوییت قیمت شان نسبت به جاهای دیگر گرانتر بود. 

در این بخش  به دلیل اینکه پر بود از هتل به سختی امکان تردد ماشین بود و همیشه تحت نظارت پلیس بود. پس از صرف ناهار  سوییتمان را  تحویل دادیم. وسایل را در ماشین جا گیر کردیم و به سمت فرودگاه حرکت کردیم. حدود 2 ساعت این مسیر طول کشید. دل کندن از استانبول برایم خیلی سخت بود و تقریبا احساس میکنم به ده روز دیگه زمان احتیاج بود که بخوبی سایر جاهای دیدنی استانبول  را ببینم.  پس از رسیدن به فرودگاه به پارکینگ  دفتر اجاره خودرو رفتیم و ماشین را تحویل دادیم. جالب اینکه در لحظه چک کردند که جریمه نشده باشیم و عوارض پرداخت نشده نداشته باشیم.

پس از بررسی متوجه شدند که باید 20 لیر بابت عبور از تونل زیر گذر تنگه بسفر  ثبت دوربین شده و آن مبلغ را به شکرت سیزگی پرداخت کردیم و جالب آنکه یکی از مسئولان این شرکت فقط انگلیسی می توانست صحبت کند و  این فرد کرد بود، بارها به ایران نیز آمده بود، خیلی خوش برخورد بود، در همان زمان کلی در مورد مسایل مختلف صحبت کردیم. پس از خداحافظی از مسئولین شرکت برای دریافت کارت پرواز وارد محوطه فرودگاه شدیم. با آنکه در فرودگاه استانبول در لحظه 50 پرواز در حال انجام بود و این را از تابلوی پروازهای خروجی میتوان فهمید، اما پیدا کردن گیت ترخیص بسیار آسان بود و بدون راهنمایی توانستیم آنرا پیدا  کنیم. و وسایل مان را برای وزن کشی تحویل دادیم، دقت داشته باشید اگر چمدان یا ساک تان خوب نباشد باید آنرا به یک واحد تحویل دهید تا با نایلونی آنرا وکیوم کنند.  برای این کار کلی پول باید پرداخت کنید. بهتر است اگر ساکهای کوچک زیادی دارید از قبل یک چمدان تهیه کنید و آنها را در آن قرار دهید. پس از دریافت کارت پرواز و تحویل مدارک به سمت یک گیت دیگر حرکت کردیم و در آنجا نیز بازرسی انجام گرفت. این  گیت­ها دارای دستگاههای ایکس ری خیلی قوی نیز بودند و برخی از مسافرین را با آن دستگاه اسکن می­کنند.

pic (117).jpg

عکس ترمینال خروجی فرودگاه استانبول

پس از عبور از این گیت وارد محوطه بسیار بزرگی می­شوید که پر از فری­شاپ­ها و فروشگاههای برند که دکوراسیون فوق العاده دارند. در این قسمت اکثر محصولات با ارز یورو قابل خرید هستند. به نظرم بهترین جا برای خرید عطر و ادکلن همینجا است. شما براحتی  میتوانید عطرهای مختلف را تست کرده و خریداری کنید. البته فضای آن برای شناخت عطرهای مختلف عالی است.

از  گیت بازرسی تا رسیدن به  گیت خروجی حدود یک ساعت طول میکشد و البته وجود رمپ­های متحرک باعث میشه که اصلا خسته نشوید. در این میان  فروشگاههای بسیاری برای خرید وجود دارد. البته قیمت سوغاتی های فرودگاه بشدت گران تر از خود استانبول است.

pic (119).jpg

عکس محوطه فرودگاه استانبول

◄ فیلم فرودگاه استانبول  ►

پس از حدود 3 ساعت  گشتن در این بخش از فرودگاه زمان  آن رسید که با  استفاده از جت وی مستقیما وارد هواپیما شویم. پس از اینکه  روی صندلی هواپیما نشستم،  صندلی من در جوار یک تعداد مرد مسن و جانباز  بود که ساکن قم بودند و بسیار خون گرم بودن و در طول سفر کلی باهاش صحبت کردم . اینها حدود 6 نفر بودن که با هم به بسیاری از کشورها سفر کرده بودند.  پس از صرف شام در هواپیما همه خستگی سفر  و کمبود خواب به سراغم آمد و تقریبا میشه گفت بیهوش شدم. جالب آنکه هواپیما  وارد یک توده پر فشار شده بوده و  نزدیک بوده سقوط کند و همه مسافرین فریاد زدن و چند نفر هم بیهوش شده بودن ولی من هیچ چیزی را متوجه نشدم. حدود ساعت 12 شب بود که به فرودگاه امام خمینی رسیدیم  و پس از اینکه از گیت های بازرسی عبور کردیم. برای رفتن به پارکینگ باید با آسانسور به طبقه منفی یک میرفتیم ولی دو آسانسور موجود در فرودگاه امام باعث شده بود که صفی طولانی ایجاد  شود و ما مجبور شدیم از رمپی که در طرف دیگر فرودگاه است برای رفتن به پارکینگ  استفاده کنیم.  با پرداخت 280 هزار تومن هزینه پارکینگ به  سمت خانه حرکت کردیم. در بین راه این شعر مریم اینانلو در ذهنم تکرار میشد که

 

شاخه ای مریم در لیوان آب
چشم من در التماس رختخواب

از سفر برگشته ایم و خسته ایم
کوله بار خوابمان را بسته ایم

پشت سر جشن و سرور آبی سرشت
روبرو غوغای دست سرنوشت

روبرو تا بی نهایت عشق پاک
روبرو بخشنده تر از سر خاک

روبرو مشرق ترین صحن طلوع
روبرو اندیشه شعر شروع

این چنین بود که سفر ما به پایان رسید .  

کل هزینه سفر برای این 12 روز تقریبا 7 میلیون تومان برای هر کدام از ما بود البته خرید سوغاتی هزینه جدایی در بر داشت. البته اجاره ماشین و بلیط هواپیمای گران و بازدید از مراکز توریستی غیر رایگان باعث افزایش هزینه ها شد.

لازم می­دانم از شما عزیزان که حوصله کردین و مطالب را دنبال کردید تشکر کنم و امیدوارم این مطالب مفید واقع شود .

با امید شادکامی برای شما

پوریا زرعی

مهرماه 1398

 

نویسنده : پوریا زرعی

تمامی مطالب عنوان شده در سفرنامه ها نظر و برداشت شخصی نویسنده است و وب‌ سایت لست سکند مسئولیتی در قبال صحت اطلاعات سفرنامه ها بر عهده نمی‌گیرد.