در شمال ده یله گنبد به فاصله ۱۵ کیلومتری آن با راهی سخت و کوهستانی چشمه ای است به نام آبگرم یله گنبد. این چشمه در کف دره ای که از آن رودخانه کوچکی عبور می کند و به شاهرود می ریزد از زمین خارج می شود. آب چشمه معدنی یله گنبد از دسته آبهای معدنی بیکربناته کلسیک آهن و گازدار خیلی گرم می باشد. استحکام در این آب به سبب وجود گاز کربنیک و گرمای آن تسکین دهنده و ضد درد می باشد. می توان از این آب در درمان بیماریهای عصبی-مفصلی، رماتیسم و عصبی استفاده نمود. آشامیدن آن نیز در کار دستگاه گوارش، کبد و مجاری صفرا و بیماریهای معده و روده ای و نیز بیماریهای تغذیه ای موثر می باشد. این چشمه در واقع جزو روستای مزرعه است که تنها ۴۰ دقیقه فاصله زمانی با پای پیاده تا چشمه دارد اما ارتباط جاده ای با چشمه ندارد و چشمه آبگرم بنام روستای یله گنبد که در ابتدای دشتهای وسیع منطقه کوهین قرار دارد معروف شده است .
گاهی خودم هم از دست خودم تعجب می کنم، تو قزوین سوار تاکسی بودیم که از راننده در مورد آبگرم شهر آبگرم پرسیدم که گفت خیلی دوره نسبت به قزوین و به همدان نزدیکتره پیشنهاد آب گرم "یل گنبد" داد، دیگه فرصت سرچ اینترنتی نداشتم از "ویز" چک کردم حدود 60 کیلومتر بود تصمیم گرفتیم فردا ظهر بعد از چند تا بازدید رهسپار یل گنبد بشویم. از شهر خارج شدیم به طرف لوشان، به واقع نمیدونم ما ندیدیم یا ویز اشتباه نشون داد جا انداختیم یا هرچی که فرعی یل گنبد که البته هم هیچ تابلویی نداشت را رد کردیم و حدود 40 کیلومتر ادامه مسیر دادیم هرچی رفتیم نرسیدیم زدیم کنار و از یه رستورانی پرسیدیم چنان با دست اشاره کرد که باید برگردید که من تصور کردم مشاهیرش از دست داده ولی خب این ما بودیم که م...خلاصه برگشتیم و پرسون پرسون فرعی را پیدا کردیم 30 کیلومتر تا آبگرم فاصله بود 10 کیلومتر آسفالت خوب بود 10 کیلومتر اسفالت که به خاطر عبور تراکتور و ماشین آلات ناهموار بود ولی چشمتان روز بد نبینه 8 کیلومتر آخر در پیچ و خم کوهستان خیلی خیلی زیاد خراب و افتضاح بود البته اضافه کنم که از همه بدتر نبودن تابلو راهنما هست که خیلی اذیت کرد. این را هم اضافه کنم که بعد از اون مسیر اشتباه که رفتیم کمی خسته و بی حوصله هم بودیم و همسر جان و پسرجان هی میگفتند که بابا برگردیم، بعد از جاده آسفالت یه جاده خاکی بود سمت راست که خیلی بیربط داخل دل کوهستان گم میشد و هیچ تابلویی نداشت کمی صبر کردیم تا کسی از انجا رد شود و سوال کنیم که از بخت نامیمون ما جنبنده ای در آن حوالی پیدا نبود بنابراین ما آسفالت ادامه دادیم از وسط روستایی خلوت عبور کردیم و از اهالی هم که پرسیدیم گفتند همین مسیر ادامه بدین ولی خدا نصیب گرگ بیابون نکنه که حداقل ده بار به ... افتادیم، با سماجت فراوان خودم (البته هیچ مطمئن نبودم در انتها چه سرنوشتی در انتظارمان خواهد بود) که تنها 5 کیلومتر تنها 3 کیلومتر تنها 1 کیلومتر مانده ادامه دادیم تا بالاخره رسیدیم و وقتی رسیدیم با پرس و جو فهمیدم که مسیر اشتباه آمده بودیم و باید همان مسیر خاکی که تو دل کوه گم میشد را می آمدیم که اگر آمده بودیم اینقدر اذیت نمی شدیم. ساعت حدود 3 بود، بعد از پارک ماشین رفتیم داخل روستا که البته عجیب و غریب هم بود تصور کنیم یه رودخانه خشک وسط و دوطرف به عرض حدود 70 متر تا سینه کش کوه خانه هایی لرزان و آلونک وار قرار داشت مستقیم رفتیم سراغ آبگرم ببینیم که چجوریه که سانسی بود هر دو ساعت برای اقایان و خانمها عوض میشد. با مشورت همسر ترجیح دادیم که شب را انجا بمانیم که البته متصدی آبگرم مارا برد محل اقامت را نشانمان دهد اصلا دلچسب نبود یعنی چیزی نداشت (چند متر زمین که دوطرفش دیوار هست بدون در و پنجره که فقط با گونی از چند متر کناری تفکیک شده) ولی خب با توجه به خستگی راه و فکر برگشت آن مسیر خوفناک در تاریکی هوا و اینکه بعد از آبگرم بهتره بخوابیم ترجیح دادیم به همان جا قناعت کنیم،اشاره کنم که این روستای خلوت از سکنه حدود 500 تا 700 متر درازا داشت که از بخت ناهماهنگ ما در منتها الیه آن جا گرفتیم بنابراین مجبور بودیم وسایل از ماشین تا محل اقامت از وسط رودخانه خرنکش کنیم که خیلی طاقت فرسا بود ولی چاره ای هم نبود. خلاصه بعد از اوردن وسایل ساعت 4 شد و نوبت آبگرم خانمها، هزینه آن هم 3 هزار تومان بود. تا یادم نرفته بگم هزینه اقامت یک شب هم نفری 10 هزار تومان بود. و اما در مورد آبگرم که محمل این نوشتار بود باید خاطرنشان کنم که این آبگرم طبیعی از دسته آبهای معدنی بیکربنات کلسیک آهن و گازدار خیلی گرم محسوب می شود، اگر شما به هر دلیل تجربه خزینه های قدیمی را نداشته اید می توانید از این فرصت استفاده کنید یک خزینه مربعی به ابعاد 6 متر حدودا به ارتفاع 160 سانت شامل چند قفسه برای گذاشتن وسایل و یه کابین خراب برای تعویض لباس و یک شیلنگ آب سرد برای دوش گرفتن و دیگر هیچ، اگر شما و اعضای مهربان خانواده اهل فیس و افاده هستید اگر ماجراجو نیستید اگر تمیز نبودن محیط نداشتن برق، نداشتن آب لوله کشی در سرویس بهداشتی صحرایی، وجود انبوهی از زنبورهای قرمز بزرگ، اگر شرایط سخت محیطی احساسات نازک خیال شما را بهم میریزد به هیچ وجه این جاذبه قزوین را به شما پیشنهاد نمی کنم از خدا پنهان نیست از شما چه پنهان شب خیلی نگران راه برگشت بودم حالا شما تصور کنید ما از چه مسیری آمده بودیم .آخرین سانس آبگرم ساعت 10 تا 12 شب هست مختص آقایان که از فرط خستگی نرفتم. فردا صبح بعد از صرف صبحانه با همراهی زنبورها که کوفتمون کردن ساعت 9 از مسیر خاکی که نیامده بودیم به راحتی برگشتیم مستقیم راه تهران را پیش گرفتیم تا تجربه ای به گنجینه مان اضافه کرده باشیم.