سفر یعنی از فراغت ها فرصت ساختن سفر یعنی پرده ها را کنار زدن سفر یعنی بی واسطه دیدن سفر یعنی فرصت طلایی زندگی در سال 1401 و پس از رهایی از مسائل مربوط با بیماری کووید 19 قصد سفر کردیم ، در ابتدای سال به شهر آنتالیا و
تا جایی که یادم می آید از همان کودکی عاشق دوچرخه و دوچرخه سواری بودم. طبیعت را هم دوست داشتم و بارها با دوچرخه کودکیهایم به دل طبیعت می زدم و آنقدر که سن من اجازه می داد از خانه، محله و شهر دور می
سفر من به روسیه قرار بود که تنها در دو شهر مسکو و مورمانسک باشد (سفرنامه من به مورمانسک را از اینجا میتوانید بخوانید) اما از آنجایی که تور لیدر تور روسیه ما بیشتر دوستمان بود تا تور لیدر به من پیشنهاد داد که با
آلبوم آرزوهای من : سفر ، موسیقی ، کتاب ، طبیعت ، عشق ،... من هم رفتم دنبال آرزوهایم ..... چرا که : اگر انسان از صمیم قلب به چیزی فکر کند ، همان محقق خواهد شد (کتاب مقدس : امثال سلیمان۷ ) بهمن ۱۴۰۱ بود که با مادر
همیشه برای من سفر به کشورهای بسیار کوچک اروپا، بسیار هیجان انگیز تر از سایر کشورهای این قاره سبز بوده است. سفر من به اسپانیا بهترین فرصت برای بازدید یکی از این کشورهای هیجان انگیز، یعنی آندورا بوده است. کشور کوچک آندورا بین کشورهای فرانسه
سفر ما هم مثل خیلی از سفر ها با یک تصمیم ناگهانی شروع شد. من و همسرم تصمیم گرفتیم تا تعطیلات نوروز، به کشور گرجستان سفر کنیم. همیشه دوست داشتیم تجربه از سفر زمینی به کشوری را داشته باشیم. با توجه به اینکه رانندگی طولانی
ما به این دلیل روی کره زمین زندگی میکنیم که سفر کنیم و از زندگی لذت ببریم ، به حرفهای کسانی که غیر از این میگویند گوش نکنید...عید نوروز برای خیلی از ما ایرانی ها طعم سفر میده و معمولا بهترین خاطره ها تو این
بسیار سفر باید / تا پخته شود خامی سلام و ارادت خدمت تمامی دوستان گرامی به خصوص علاقه مندان به سفر و سفرنامه ، امیدوارم که حالتون خوب باشه ، سال نو را هم خدمت تمامی مردمان سرزمینم تبریک و تهنیت عرض می کنم و امیدوارم
اولین بار سال 98 تصمیم گرفتم یه سفر به سریلانکا داشته باشم و تمام برنامه ریزی سفر رو هم انجام داده بودم ولی با شروع همه گیری کرونا سفر ما هم کنسل شد. بار دیگه سال 1400 که کم کم به لطف واکسیناسیون سفرها آغاز
سلام معرف حضورتون هستم که بعد از نوشتن سفرنامه سریلانکا سفرنامه دور جنوبی سریلانکا در 10 روز و کامنت های پر انرژی تصمیم به نوشتن سفر زمینی پرخاطره تهران استانبول گرفتم و حالا اینجا در خدمتتونم . 4800 کیلومتر ،الان دارم بهش فکر میکنم نمیدونم چجوری پدر
مقدمه : فرصتی بدست آمد تا در بهار سال 1401 خورشیدی بار دیگر به یکی از منطق توریستی کشور اسپانیا سفر نمایم .در اینجا سعی خواهم نمود تا آنچه پیرامون مناطق مختلف این سفر دیده، شنیده و یا خوانده ام را با شما در میان بگذارم.
تو وجود همه ما آدما عشق به سفر و کسب تجربیات جدید وجود داره حالا یه سری ها اونو پرورش میدن و واسش وقت میذارن و یه سری هاام به خاطر محدودیت ها و شرایط اجتماع و ... سراغش نمیرن و اون حس و عشق
تا جایی که می توانید سفر کنید به دور دست ترین جاهایی که می توانید بروید. یادتان باشد، زندگی برای زیستن در یک نقطه نیست! سالها شوق دیدن آفریقا رو داشتم و خیلی دوست داشتم موقعیتی جور بشه که بتونم از نزدیک قاره سیاه رو ببینم و با مردم
سلام به دوستان عزیز اواسط اسفند سال 1401 تصمیم گرفتیم به اتفاق همسر و پسرها که هرکدام به ترتیب 11 سال و 14 سال سن دارند به دبی سفر کنیم وقت زیادی برای برنامه ریزی نداشتم اما توهمین وقت کم برنامه ریزی مختصری برای سفرانجام دادم
دو سال بود که تو فکر سفر به چابهار بودیم اما به دلایلی نشد که بریم، دی ماه 1401 بود که بین دو مقصد هرمز و چابهار دودل بودم که در نهایت تصمیم بر چابهار شد. وصف چابهار و قشنگی هاشو زیاد شنیده بودم و
به سانِ خارِ رها گشته از اسارتِ خاک ، بس است ماندن و ماندن ، کمی سفر باید.... چه کسی میتونه در مقابل پیشنهادِ شرکت در یک مراسم عروسی در قلب کردستان مخالفت کنه ؟؟؟!!!؟؟؟ آزادیِ ما از سفر کردن هایمان معلوم میشود ، کسی که دارایی اش را
به نام خدا میخواهم برایتان از کشور شیر شاه بگویم! کشوری که در آن می توانید تمام دوستان ، آشنایان و فامیل های شیر شاه را به راحتی پیدا کنید! کنیا کشوریست که می توانید در آن خاطرات کودکی را دوباره بیابید ولی این بار به
این سفرنامه حسن ختام سفرهای ما در سال 1401 هستش ،سال 401 با تموم سختی ها و تلخی هاش سفرهای خیلی شیرین و لذت بخشی رو برامون به همراه داشت . بعد از سفر به همدان و قزوین که سفرنامه ش در لست سکند موجود
اپیزود اول: تلاش برای عملی کردن آرزو زمانی که در تابستان یک تصمیم برفی میگرفتم اصلا فکرش را نمیکردم که در حال برنامه ریزی برای یک سفر رویایی هستم.حالا آن پسر کوچک قد کشیده و در تلاش است تا رویای کودکی خود را زندگی کند.رویایی از
پری بیا انار بخور، نه نه من زیاد خوردم، دارم آجیل میخورم، چخبرته بابا دل درد میگیری، پری برات هندوونه بزارم، نه من اصلا جا ندارم خیلی سنگین شدم. شب یلدا بود و خونه یکی از دوستان جمع بودیم، بعد از کلی بگو و بخند