تصور شما از یک خانه ثبت ملی شده که به یک هنرمند بزرگ کشورتان تعلق داشته است چیست؟ من فکر میکردم چیزی مثل خانه سیمین و جلال خواهم دید! شناخت من از هوشنگ ابتهاج همانطور که در نقد خانه سیمین و جلال نوشتم محدود به کتابهای درسی ادبیات است. البته استادی در ادبیات دورهی دانشگاه داشتیم که ارادت خاصی به ایشان داشت و گاهی شعرهایی از ایشان هم برای ما میخواند. کافی است خانه ابتهاج یا خانه ارغوان را گوگل کنید تا نشانی خانه روی نقشه نمایان شود. از منابع اینترنتی آخر سر نفهمیدم که این خانه را استاد خودش ساخته، خانه سازمانی بوده یا اینکه بعدها خریده است. از هوشنگ ابتهاج شعر "ایران ای سرای امید" و "تو ای پری کجایی" شعرهایی هستند که بیشتر میشناسیم. وضعیت فعلی خانه شما را شوکه خواهد کرد. اینجا دفتر اداری یک شرکت سیمان است! از نگهبان مجموعه سراغ محل دقیق خانه را میگیرم. "اونجاست، برو زود ببین، بیا. به چیزی دست نزنی!" خانه ابتهاج که دو طبقه است معماریاش متعلق به دوره پهلوی است. آجری و ایوانی زیبا و استخر مانندی در میانه حیاط. قطعا میتوانست به جای آنکه یک ساختمان اداری بیروح باشد، یک خانه پر از عکسهای قدیمی و اشعار و دست نوشتههای شاعر باشد. هر چند اشعار وی هم از کتب درسی دبیرستان حذف شده است و شاید اصلا ارادهای برای آشنایی نسل بعد با گذشتهی ادبیات نیست.حتی به خاطر ثبت ملی این خانه هم که شده تابلویی و توضیحی در مقابل خانه نصب نشده است. میگوین بازدید از این خانه در بهار و تابستان وقتی درخت ارغوان به گُل نشسته جذابتر است.