روستایی متفاوت با مردمانی بسیار خونگرم و صمیمی .
روستایی که شور و هلهله بچه ها برپاست و دختران جوان فرم مدرسه پوشیده و زیبا به مدارس می روند .
روستای زندگی و سرزندگی.
در نوک شمال شرقی شبه جزیره اردک در جنوب دریای مرمره ترکیه روستایی ساحلی قرار دارد به نام چاکیل کوی که با آنچه در مدت اقامت و رکابزنی مان در ترکیه دیده بودیم متفاوت است .
از همان ابتدای وردمان به روستای چاکیل کوی ، شادابی و سرزندگی اهالی آن را حس کردیم . از معدود روستاهایی بود که بچه های زیادی می دیدیم که سرگرم بازی بودند . دختران جوان زیبایی که گاه هم با لباس های محلی عبور می کردند . با آنکه روستای کوچک و جمع و جوری بود مدرسه داشت و حتی کلاس قرآن برای خانم ها داشت و دو تا قهوه خانه بزرگ که اهالی محل نشسته بودند و جوان ها هم برای بازی تخته نرد از آن ها استفاده می کردند . مسجد بزرگی با نمای زیبا داشت و از همه مهمتر تعداد زیادی اتومبیل های مدل بالا در پارکینگ ساحلی پارک شده بود و یک ون تاکسی شیک و بزرگ هم با نام همین روستا پارک شده بود . و بعد کشتی های شیک و بزرگ ماهیگیری را دیدیم که دراسکله روستا متوقف بودند .
جالب تراز چهارچرخه های موتوری متعددی بود که خانم ها رانندگی می کردند و مشخص بود برای حمل محصولات و میوه از مزارع به روستا مورد استفاده قرار می گیرد .
همان اول کارسراغ یک خانواده رفتیم که جلوی منزلشان بساطی پهن کرده بودند برای پاک کردن زیتون هایی که بنا بود عمل بیاورند . خیلی زود اشنا شدند و تحویلمان گرفتند و بعد از چند عکس یادگاری یک شیشه زیتون عمل آمده هم بهمون هدیه دادند .
جو صمیمانه روستا به گونه ای بود که با بچه های روستا هم در همان محوطه پهن خیابان ساحلی فوتبال بازی کردیم .
یکی از قهوه خانه ها را که محوطه زیبایی داشت انتخاب کردیم و بعد از دو سه ساعتی که نشستیم و چای خوردیم و دوستان تخته نرد بازی کردند ، حلیل ( یا همان خلیل ) صاحب قهوه خونه نه تنها هزینه ای ازمون نگرفت بلکه برایمان ترشی و زیتون آورد و شرایط خوابیدن و استراحت شبانه ما را در همان قهوه خانه فراهم کرد . صبح فردا هم مادر حلیل برایمان یک بشقاب دیگر زیتون آورد که اغشته در روغن زیتون بود و با تخم مرغ گوجه ای که خودمان درست کردیم یک صبحانه عالی ترتیب دادیم سر میز در محوطه باز و زیبای جلو قهوه خانه .
خاطره خیلی خوبی از آن روستا در ذهن همه ما به جا ماند . زیبایی بچه ها و دختران روستا نیز توجه ما را جلب کرده بود که اکثرا موهای بور و چشم های روشن داشتند و مخصوصا با لباس فرم مدرسه زیبایی خاصی پیدا می کردند . مجموعا یک شکل و شمایل اروپایی در این روستا به چشم می خورد . بویژه از رانندگی خانم ها و رفتن آن ها به مزارع و باغات پیرامون لذت بردیم .