یکی از تجربه های خاصی که توی سفر به چهارمحال و بختیاری داشتیم سفر به روستای سرآقاسید بود، با توجه به تعریف ها و عکس هایی که از این روستا دیده بودیم، قصد داشتیم هر طور شده این روستا رو ببینیم، برای دیدن روستا باید ابتدا میرفتیم شهر چلگرد و از اونجا به شیخ علیخان نزدیک جایی که انتهای جاده آسفالت بود و بعد باید وارد جاده خاکی میشدی، در کنار آبشار وانت و نیسان هایی بودن که شما رو به غار یخی میبردن و اگه میخواستین برین، روستای سرآقا سید، باید وانت دربست میگرفتین که هیچکدوم زیر ۴۰۰ هزار تومن نمیرفتن، این مبلغ برای ما زیاد بود (البته اگه وقت می داشتیم ساعت های حدود ۱۴ یه مینی بوس هایی میرفتن به این روستا و فردا صبح برمیگشتن) ما هم بعد کلی فکر کردن تصمیم گرفتیم با ماشین خودمون بریم البته تصمیمی که مقداری ریسک هم داشت چون همه میگفتن نزدیک ۴۰ کیلومتر جاده خاکی داره اونم جاده ای که اصلا خوب نیست، خلاصه تصمیمونو گرفتیم و رفتیم. یه قسمت هایی از جاده واقعا خراب بود و واسه اینکه ته ماشین گیر نکنه همراهان مجبور میشدن پیاده بشن، زیبایی های اطراف جاده خیلی جذاب و بینظیر بود، در طول مسیر چندین زنبور دار دیدیم و ازشون عسل گرفتیم، رفتیم سراغ عشایرهای کنار جاده و باهاشون همصحبت شدیم و دوغ و کره خردیم، یه قسمتی کنار جاده برف زیادی وجود داشت که خیلی با دیدنش ذوق کردیم. (توی مرداد ماه) سر راه مون هم که پر چشمه بود و آخرای مسیر هم نم نم بارون ما رو غافلگیر کرد، خلاصه بعد تقریبا یک ساعت و نیم به روستا رسیدیم، روستایی که از دور واقعا زیبا بود با خونه های پلکانی، وقتی به ابتدای روستا رسیدیم چندین پسر بچه افتادن دنبال ما و هر کدوم اصرار میکرد ما خونه اجاره ای داریم بیاین خونه ما، هر چی هم ما میگفتیم خونه نمیخوایم قبول نمیکردن، هر چی بیشتر وارد روستا می شدیم به تعداد بچه ها افزوده میشد و با هم دعوا میکردن که من اولین بار اینا رو دیدم اون یکی میگفت من ارزونتر خونه رو بهشون میدم، خلاصه با همراهی بچه ها و سروصدای زیاد رفتیم روستا رو ببینیم بعد از عبور از چند کوچه به امام زاده مشهور روستا رفتیم همین موقع بود که یه نفر از بالای یکی از خونه ها گردویی رو با قدرت تمام به سمت یکی از دوستامون پرتاب کرد و خورد تو گوشش که کم مونده بود بیهوش بشه، خلاصه کاری با ما کردن که فرار رو به برقرار ترجیح دادیم و دیگه نتونستیم از زیبایی های بیشتر روستا دیدن کنیم، یه روستای دور افتاده که از پائیز تا بهار به علت بارش برف ارتباطشون با شهر قطع میشه با امکانات بسیار کم و مردم فقیر، شاید کمبود آموزش و دور بودن از اجتماع باعث شده که نتونند با توریست ها رابطه ی درستی برقرار کنن.
روستای زیبای سرآقا سید در میان کوه های زاگرس و با فاصله حدود 40 کیلومتری از شهر کوهرنگ در استان چهارمحال و بختیاری واقع شده است. این روستا شباهت بسیار زیادی به ماسوله دارد، اما به دلیل راه دسترسی بسیار سخت ناشناخته مانده است. پس از حرکت از کوهرنگ و عبور از آبشار شیخ علیخان و غاریخی و... طی پیچ و خم های جاده بسیار بد و خطرناک کوهستانی که عبور از آن برای رانندگان ناآشنا به مسیر و یا ماشین های سواری ضعیف تر بسیار مشکل به نظر میرسد، به روستایی زیبا در دامنه کوه میرسید که مردمانی بسیار قانع و مهربان دارد. نشانه های زندگی شهری در آنجا به ندرت دیده میشود. به گفته مردمان روستا همین راه پروپیچ و خم در زمستان ها بعلت ریزش برف شدید غیرقابل دسترس میشود و عملا روستاییان به شهر دسترسی ندارند.
دیدن خانه هایی که به دست انسان در دل کوه کنده شده است بسیار زیبا و حیرت آور است. دیدن این روستا را به شرط پیدا کردن یک راهنمای مطمئن به شدت توصیه میکنم. توجه داشته باشید که برای حرکت به این روستا حتما صبح زود اقدام کنید تا پیش از تاریک شدن هوا به شهر برگردید. رانندگی در آن جاده خطرناک در شب واقعا دلهره آور است. راننده محلی ما نیز به همین خاطر برای پیشگیری از حرکت درتاریکی به سرعت در این مسیر میراند که واقعا لحظات دلهره آوری را برای ما بوجود آورد.