سفری کم هزینه به محبوبترین شهر ترکیه

3.3
از 18 رای
سفرنامه نویسی لست‌سکند - جایگاه K دسکتاپ
سفر به محبوبترین شهر ترکیه به شکلی متفاوت

بعد از ماه ها حساب کتاب که آیا سفر به استانبول می ارزه یا نمی ارزه؟ بالاخره مقدر شد که ما راهی بشیم. ابتدا قرار بود تور هوایی بگیریم، و چون دخترم محصل هست باید تا پایان امتحانات دخترم منتظر می شدیم، و من تصورم این بود که قیمت تورهای لحظه آخری ممکنه ارزون تر از تورهایی باشه که از مدت ها قبل  رزرو می شن، در حالی که تصورِ کاملا اشتباهی بود. پایان خردادماه مصادف شد با یکهو نجومی شدن قیمت تور استانبول، و بودجه ای که ما برای این سفر در نظر گرفته بودیم، با ارزان ترین تورها هم ممکن نمی شد و من که هوای استانبول حسابی برم داشته بود راضی شدم به تورهای زمینی. 
تا به این لحظه کلی فیلم و سفرنامه درمورد سفرهای هوایی دیده بودم و کلی برنامه ریزی کرده بودم و یک دفتر مختص برنامه ها، خریدها، جاهای دیدنی استانبول، حتی وعده های غذایی، آماده کرده بودم تا از وقت مون نهایت استفاده رو ببریم. 
حتی مشخص کرده بودم که مثلا برای فلان جا باید کدوم ایستگاه مترو یا اتوبوس پیاده بشیم. که در همین ابتدای سفر قسمت تصوراتم از هواپیما و فرودگاه کلاً منهدم شد و با عجله تصمیم گرفتم سفرنامه های زمینی رو بررسی کنم تا با آگاهی و اطلاعات بیشتری راهی بشیم. متاسفانه سفرنامه های زمینی زیادی وجود نداشت و تصمیم گرفتم همچنان که من از تجربیات مستند دیگران بهره بردم، تجربیاتی که خداوند قسمت این دوره از زندگیمون کرد رو با دیگران سهیم بشم. 

بعداز تغییر نقشه ی هوایی سفرمون به زمینی، هر چقدر جستجو کردم، هیچ تور زمینی ای موجود نبود. خیلی نا امید شدم و از اونجایی که معمولا بیشتر از سه دقیقه در وضعیت نا امیدی نمی تونم پایدار بمونم، تصمیم گرفتم راه سفر زمینی به استانبول رو پیدا کنم و خودمون بدون تور راهی بشیم. اولین سفرمون بود و ما هم ناآشنا، می‌دونستم تصمیم عاقلانه ای نمی‌تونه باشه، ولی فکر کردم با آگاهی و کمکِ عالیجناب گوگل شاید خیلی هم غیرممکن نباشه، رفتیم ترمینال غرب و از تعاونی هایی که اتوبوس برای استانبول داشتند پرس و جو کردیم و ساعت رفت و چطور برگشتن و چند ساعت در راه بودن و قیمت بلیط و ... همه رو جویا شدم، منتهی این وسط یک مشکلی که بود باید خودم هم هتل رزرو می کردم و چون احتمال این وجود داشت که نیمه شب به استانبول برسیم، امکان گرفتن اتاق بعد از رسیدن تقریبا هولناک بود، اون هم با بچه، نیمه شب، در یک جای غریب. 
رفتم آژانس های هواپیمایی تا فقط برام اتاق هتل رزرو کنند که بعداز محاسباتم متوجه شدم از این طریق هزینه ی رزرو اتاق به این شکل و بلیط رفت و برگشت اتوبوس تفاوت چندانی با تورهای هوایی نمی کنه، البته سایت هایی هستند که به صورت آنلاین می شه اتاق رزرو کرد ولی چون بنابه دلایل مختلف احتمال قطعی نشدن رزرو با این راهکار ممکن بود و با وجود همراه داشتن دخترم، چنین راهکاری رو بیش از استانداردهای ماجراجویی سفرمون در نیمه های شب یک مملکت غریب، ارزیابی کردم و خلاصه داشتم کم کم می‌پذیرفتم این بار دیگه باید ناامید بشم که ناگهان خانم نفوذی با من تماس گرفت.
وقتی دنبال تور زمینی می گشتم با آژانس ایشون تماس گرفته بودم و اون موقع گفته بودند که توری موجود ندارند، شماره تماسم رو گرفته بودند تا درصورت موجود شدن موردی با من تماس بگیرند و از قرار معلوم بعداز تماس من، تصمیم به برگزاری تور زمینی گروهی گرفته بودند. 

وقتی که همه چی ناجوره و در اوج نا امیدی یکهو همه چی جور می شه، قلب آدم روشن می شه که حتما این راه مقدر هست و من با قوت قلب بیشتری شروع کردم به بستن چمدون هامون. توی راه زمینی، بصورت تقریبی دو روز راه بود تا استانبول و اولین تفاوت با راه هوایی از گرسنگی نمردن در جاده بود، چون توی اتوبوس مثل هواپیما شیک و مجلسی، شام و ناهار سرو نمی شه. 
من هم چون به غذاهای جاده ای اعتمادی ندارم و بعداز این همه تلاش و کوشش تصمیم داشتم سالم برسیم استانبول، نان لواش که سبک تر از نان های دیگه هست گرفتم و لقمه های نان و خرما و نان و ماکارانی درست کردم تا برای دو روز ناهار و شام توی راه داشته باشیم. 

IMG-20220728-WA0033.jpg
و یک ساک دستی در واقع آشپزخانه ی راهمون شد. چندتا قاشق و بطری های آب یخ زده (که بعدا متوجه شدم در یخچال اتوبوس آب خوردن بصورت لیوانی موجود بود) و بیسکوییت و دستمال کاغذی و دستکش یکبار مصرف و موادضدعفونی کننده و ...چند تا بالش کوچیک هم برداشتم برای پر کردن گودی کمرمون که راه اذیت مون نکنه و چقدر خوب شد که یک پتوی سبک مسافرتی هم برداشتم، چون برخلاف انتظارم از هوای گرم استانبول در مردادماه، جاده های استانبول شب های سردی در حد پاییز داشت و واقعا شانس آوردیم که سرما نخوردیم، خود استانبول هم هوای خیلی خوبی داشت، تمیز و نه خیلی گرم، شب‌هاش که اصلاً خنک هم بود.
باقی وسایل ضروری هم مثل ملافه، لباس های مناسب برای عکس و لباس راحتی برای خواب و کیسه برای لباس های کثیف و ... آماده شد. تور ما، تور استانبول 4 شب و پنج روز بود که با دو روز رفت و دو روز برگشت، از تاریخ 28 مرداد تا روز 5 تیرماه 1401 شد تقریبا 9 روز. یک سفر درست و حسابی. نکته ای که در سفرهای زمینی با اتوبوس هست، قطعی نبودن بازه ی زمانی سفر در جاده است. مثلا در حالی که اتوبوس رفت و برگشت ما از یک تعاونی بود، ولی متفاوت بودن راننده ها و اتوبوس، در کیفیت سفر ما در جاده خیلی تاثیر داشت.  

IMG-20220728-WA0032.jpg
ما برای رفت، یک شب در اتوبوس خوابیدیم و با وجود اینکه معطلی خیلی بیشتری در مرز داشتیم ولی روز سه شنبه ساعت 10 صبح که به امیدخدا از تهران راه افتادیم، ساعت 8 شب به وقت ترکیه در استانبول بودیم. اتوبوس هم صندلی های خیلی راحت و خوبی داشت و درکل خیلی راحت رسیدیم به استانبول ولی برای برگشت، روز دوشنبه ساعت 10 صبح از استانبول سوار اتوبوس شدیم، چهارشنبه ساعت 6 صبح رسیدیم کرج و تجربه ی دو شب خوابیدن در اتوبوس قسمت مون شد، با وجود اینکه  برخلاف مسیر رفت، خیلی هم سریع مراحل بررسی های مرز رو هم رد کرده بودیم. علاوه بر اینکه در راه برگشت کمک فنر اتوبوس خراب شد و با جاده های داغون ایران، درب و داغون رسیدیم کرج. 
شاید این اتفاق های غیرقابل پیش بینی سفر هم یکی از جذابیت های سفر باشه که حتی در سفرهای هوایی هم اجتناب ناپذیره. توی هتل وقت صبحانه با مسافری آشنا شدیم که تعریف می کرد با هواپیما اومده ولی توی فرودگاه ترکیه نفهمیده به چه علت اجازه نمی دادن هواپیما بنشینه و تا رفع مشکل، هواپیما کلی توی آسمان چرخ می زده و این بندگان خدا از استرس اصلا مریض شدن. سفر این نیست که با گارانتی و تضمین شده برای فقط خوش گذرونی راهی بشی. وقتی از سفر برمی گردی باید قوی تر شده باشی و اگر با این چالش ها دست و پنجه نرم نکنی، دست و پنجه هات هم قدرتمند نمی شن. 

IMG-20220728-WA0029.jpg

برای چنین تکنیک های نشستنی در صندلی ها، به همراه داشتن جوراب تمییز توصیه می شود. توی سفر زمینی، مثل سفر هوایی سرویس بهداشتی در دسترس هم نیست، پس باید برای این مسئله هم برنامه ریزی داشته باشی، خیلی خوراکی هایی که سردی محسوب می شن میل نکنید، مثل دوغ یا لقمه هایی که خیار داشته باشه، اتوبوس معمولا در طول مسیر هر چند ساعت یک بار نگه می داره و ما با این قضیه خیلی مشکلی نداشتیم تا وقتی که رسیدیم به جاده های ترکیه. 
اولین سرویس بهداشتی توی جاده در ترکیه حسابی غافل گیرمون کرد، اول از اینکه یک مامور داشت که 3 لیر پول می گرفت بعد اجازه ورود می داد، من لیری 2100 تومان پولمون رو تبدیل کرده بودم که با این حساب هر نفرمون تقریبا باید 6 هزار تومان ورودی سرویس بهداشتی می داد و سه نفرمون هر سری توالت معادل 18 هزارتومان می شد. 

IMG-20220728-WA0027.jpg
بعداز تقبل چنین هزینه ی زوری، وقتی وارد قسمت سرویس های بهداشتی شدیم، با دیدن پارچ های کوچکی که به جای آفتابه های معمول در توالت های خودمون برای استفاده قرار داده شده بود، شوکه شدم، آخه پارچ ؟! ... واقعا چرا؟! این قسمت رو حتما خواستم اطلاع رسانی کنم تا شما هم با دیدن چنین صحنه ای استرس نگیرید که وااای حالا چه کار باید کنیم؟! ... چه مصیبتی !! سرویس های بهداشتی داخل شهر استانبول و مراکز خرید، درسته که پولی هستند شلنگ آب هم ندارند، ولی خوشبختانه اکثرشون مجهز هستند به دستمال های کاغذی و معمولا هم تمیز هستند. بالاخره باید نسبت به یک جاهایی از سفر سازگاری پیدا کنید و این قسمت هم از اون قسمت هایی هست که چاره ای جز سازش ندارید!

اما قسمت شگفت انگیز جاده های ترکیه، طبیعت بی نظیر این کشور هست. انگار کیلومترها و کیلومترها نمک آبرود ایران ادامه داره. به قدری جاده ها تمیز هستند و سرسبز و .... که احساس همه ی ما دقیقا این بود که فکر می کردیم خواب می بینیم یا از وسط یک تابلوی نقاشی سردرآوردیم. 

IMG-20220728-WA0028.jpg

IMG-20220728-WA0015.jpg

 

IMG-20220728-WA0012.jpg

باوجود اینکه طبیعت جاده ها مثل جاده چالوس یا دربند ایران دیوارکشی ای نداشت و دسترسی به کنار رودخانه ها و دریاچه ها ممکن، و علی رغم وجود دهکده ها و خانه های روستایی، در این مسیر طولانی، ما حتی یک خانواده ندیدیم که کنار جاده زیراندازی پهن کرده باشند. جاده کیلومترها و کیلومترها به قدری مرتب و بدون دست انداز بود که باور کردنی نبود. نظم و انضباط و در واقع ادب حمل و نقل عمومی شهر استانبول هم با وجود سیل عظیم مسافرها و توریست ها شگفت انگیز بود. ما هم مترو سوار شدیم، هم اتوبوس، من که تجربه ی له و لورده شدن در اتوبوس ها و متروهای ایران رو داشتم واقعا برام قابل درک نبود که چطور اتوبوس ها و متروها با این جمعیت منفجر نمی شن؟!

 7faqWMD6aPbYvJ5EI1IYi336sYIhnlpTtuCvT9oy.jpg

البته شاید یکی از دلایلش رو خیلی ها گرون بودن هزینه های اتوبوس و مترو بدونند که به نظر من دلیل درستی نیست. 
با این دلیل، اتفاقاً باید اتوبوس‌ها و متروها شلوغ‌‌تر هم باشند، چون تاکسی‌ها هزینه‌هاشون بیشتر از این وسایل حمل و نقل عمومی در استانبول هست و اصولاً وقتی می‌خواهیم گرانی و ارزانی جایی را با جایی مقایسه کنیم باید بررسی 360 درجه و همه جانبه‌ای داشته باشیم تا به نتیجه‌ی منطقی هم دست پیدا کنیم. علاوه بر اینکه ترافیک ماشین های شخصی، اون هم ماشین های به روز جهان در استانبول چیزی دست کم از ترافیک های تهران نداره با این تفاوت که استانبول ابداً آلودگی هوایی هم نداشت.

IMG-20220728-WA0025.jpg

 

IMG-20220728-WA0024.jpg
به نظر من مدیریت این سیستم حمل و نقل و نظم و انظباط شون خیلی بیشتر موثربوده، طبق آنچه که من دیدم. وقتی مردم می خواستند سوار مترو بشن، جلوی هر درب وردی قطار تعداد کمی ایستاده بودند که ابتدا در یک صف دو طرفه به خروجی های مترو اجازه خارج شدن می دادن، بعدش سوار می شدند، من به این می گم تربیت اجتماعی. وسایل حمل و نقل عمومی و جاده‌ها چه در داخل کلان شهری مثل استانبول و چه در خارج از شهر و جاده‌های بین شهری برای من فوق‌العاده جذاب بود. آرامش جاده های ترکیه بی نظیر بود، معماری خانه های روستایی کنار جاده، اغلب خانه های رنگی رنگی ویلایی دو طبقه با شیروانی بودند که همه شون هم روی سقف هاشون پنل های خورشیدی داشتند. 
باوجود سختی راه زمینی، از صمیم قلب خوشحال بودم که زمینی راهی شدیم. خیلی از شهرهای ترکیه رو از کنارشون رد شدیم و من حتی از مدل پرده های پشت پنجره های خونه ها، از مدل پهن کردن رخت های شسته شده، از مدل تابلوهای مغازه ها و ... سعی می کردم متوجه بشم، این مردم زندگی هاشون چقدر شبیه زندگی های ماست یا چقدر با زندگی ما تفاوت دارند؟ وقتی رسیدیم استانبول ساعت 8 شب بود و حتی بعداز دو روز اتوبوس سواری، مقاومت در برابر جذابیت این شهر زیبا غیرممکن. نیم ساعت دراز کشیدیم، بعدش زدیم بیرون، سرکوچه‌ی هتل کباب ترکی داشت، شاممون رو خوردیم و رفتیم سمت پل گالاتا، ساعت 11 نیمه شب بود، ولی زندگی در این شهر همچنان در جریان بود.

IMG-20220729-WA0019.jpg
پل هالیچ

موسیقی‌های رستوران‌ها‌ی این پل و کشتی‌هایی که از زیر پل عبور می‌کنند، چراغ‌های شهر و مسجدهای نورانی اطراف این منطقه، به شما ثابت می‌کنه که یک شهر هم می‌تونه شما رو عاشق کنه و انقدر جذاب باشه که از آمریکا، فرانسه، آلمان، ... خاطرخواه داشته باشه! ما توی استانبول چون سیم کارت ترک تهیه نکرده بودیم و هزینه ی رومینگ هم برامون زیاد می شد در سطح شهر اینترنت نداشتیم، چند تا برنامه ی نقشه ی آفلاین دانلود کرده بودم که خیلی به دردبخور نبودند و مجبور بودیم برای پیدا کردن راه مون خیلی سوال کنیم.

راهنمای خرید سیم کارت در ترکیه

من از هر کسی که راه رو پرسیدم با صبر و حوصله گوشی همراه اش رو درآورده، با گوگل مپ مسیر رو بهم نشون داده، یک مورد که بنده ی خدا خودش هم بلد نبود جلوی یک شخص دیگه ای رو گرفت و از اون فرد سوال ما رو پرسید، اولین بار که می خواستیم مترو سوار بشیم از متروی هالیچ ماموری برای فروش استانبول کارت وجود نداشت گرچه دستگاه های مخصوص شون بود، ولی وقتی از یک رهگذر ترک سوال کردم چطور می تونم استانبول کارت تهیه کنم؟ با اصرار برامون از کارت خودش بلیط رو پرداخت کرد و هرچقدر من اصرار کردم پولش رو پرداخت کنم، دست تکون داد و رفت. 
توی اولین ایستگاه وقتی از مامور پلیس کمک خواستم خودش اومد از دستگاه ها برامون استانبول کارت گرفت و شارژ هم کرد. زمانی که ما رفتیم، استانبول کارت 50 لیر بود و نزدیک 100 لیر هم شارژ هزینه های رفت و آمدهامون شد. من خیلی روی هزینه ها اطلاعات نمی دم، چون اطلاعاتی هم که من قبل از سفر، از نرخ ها جمع آوری کرده بودم، اصلا به دردم نخورد. نرخ ها مدام در حال تغییر هستند. حتی نرخ تورها روز به روز درحال تغییر بود. 
بطور کلی باید بگم شما در استانبول همه جوره می تونید برای خورد و خوراک و تفریح، کیف پول داشته باشید. مثلاً  از فروشگاه های زنجیره ای مثل A101 سالاد اولویه و نان بخرید یا از رستوران های ارزان کنار خیابون ساندویچ های 15 لیری پیدا کنید، یا مثلا ساندویچ های مک دونالدی که از 45 لیر شروع می شن رو امتحان کنید. (قیمت غذا در ترکیه)
می تونید مثل ما بدون حتی یک بلیط برای دیدن جاهایی که ورودی داشتند و فقط با گردش در سطح شهر تفریح کنید یا جاهای دیدنی ایی که هزینه دارند رو هم تجربه کنید. به نظرم استانبول شهر همه ی طبقه هاست. شهر چای و موسیقی و سیگار. اینجا مردم عجیب و غریب با سیگار زندگی می کنند، من از 16 ساله تا 90 ساله، از باحجاب و بی حجاب، هر جایی که سر می چرخوندم فردی رو با سیگار می دیدم. اگر قرار به آلاینده های هوا باشه، توی استانبول از دود سیگار هیچ قسمتی از شهر نباید قابل دید باشه. وقتی توی کوچه و خیابون ها قدم می زنید، دیدن گربه هایی که گوشه و کنار کوچه ها لم دادن هم جذاب هست. انقدر بی خیال و با آرامش لم می دن که ناخودآگاه آدم به احساس خوشبختی و آرامششون حسودیش می شه. 

IMG-20220729-WA0017.jpg

پیرمردهاشون هم با چای و بازی های مختلف جمع شون جمع هست و نمی تونستم بفهمم اینا چطور فکر و خیال دیگه ای برای زندگی هاشون ندارند؟! 
بعید می دونم که شما در استانبول مشکل زبان پیدا کنید، مردم اینجا خیلی عالی یادگرفتند زبان توریست ها رو از هر گوشه و کنار این جهان متوجه بشن! خیلی هاشون کلمات فارسی هم بلد هستند. من کمی ترکی بلد هستم و با همین یه کم، هیچ مشکلی در صحبت کردن پیدا نکردم، حتی همسر من که ابدا به اندازه ی یک کلمه هم ترکی بلد نیست، چندبار خودش رفت از سوپرمارکت محلِ هتل آب و خوراکی تهیه کرد. 
از هر 10 نفری که از کنار شما رد می شن، لااقل یک نفرشون ایرانی هست. من بارها وقتی از کسی خواهش کردم از ما عکس بندازه، بعدش متوجه شدم طرف ایرانیه!! حتی یه بار که خسته شده بودیم و روی یک پله جلوی یک آپارتمان نشسته بودیم، صاحب خونه که اومد در رو باز کنه و داخل ساختمون بشه متوجه شد که ما ایرانی هستیم باهامون فارسی صحبت کرد و فهمیدیم ایرانیه!
توی صف صندوق های فروشگاه ها، محال هست که ایرانی ای منتظر نباشه. 
فکر می کنم ایرانی ها خیلی نامحسوس این کشور رو تصرف کردند، حالا کی صداش دربیاد، تاریخ ثبت خواهد کرد! پل گالاتا و رستوران های زیر این پل در شب دیدنی هستند، برج گالاتا و کوچه های اطرافش، میدان تکسیم و خیابان استقلال، مسجد سلطان احمد و مسجد ایاصوفیه، پارک گلهانه، بازار بزرگ استانبول و بازارچه های محلی شون، قلب تپنده ی شهر هستند. 

IMG-20220728-WA0016.jpg

IMG-20220728-WA0014.jpg

IMG-20220728-WA0017.jpg

 

IMG-20220728-WA0020.jpg

ما یک روز از طرف هتل،  گشت شهری در پاساژهای بزرگ هم داشتیم که شاید بد نبود، از این جهت که فقط رفتیم و پاساژهای مختلف دیدیم، ولی برای هر پاساژ فقط 45 دقیقه وقت می ذاشتند که ما هم خسته کوفته تا می اومدیم یک طبقه از مرکز خرید رو ببینیم وقت تموم می شد، من این گشت های شهری رو مفید ندیدم جز تلف شدن یک روزمون، فقط از جهت رفع کنجکاوی مون نسبت به مراکز خرید بد نبود. اگر مثلا نصف روز رو صرف یک مرکز خرید می کردیم خیلی مفیدتر می تونست باشه علاوه براینکه همه ی برندهای مراکز خرید در خیابان استقلال هم وجود دارند و با یک سیستم یک پارچه همه قیمت ها هم یکی هست.
برای برگشت، چند بسته نان بسته بندی از فروشگاه A101 خریدیم و یک شکلات صبحانه و بیسکوییت که همین ها برای آذوقه ی راه مون در مسیر برگشت از استانبول کافی بود. فاصله بین استانبول تا مرز بازرگان اگر اتوبوس خوب بره تقریبا 19 ساعت و از مرز بازرگان تا تهران 12 ساعت هست. توی مرز هم عبور از گیت های بازرسی و اسکن شدن اتوبوس تقریبا سه، چهار ساعتی زمان می بره. شما وقتی از اتوبوس در مرز پیاده می شید، همه ی وسیله هاتون باید همراه تون باشه و هر چیزی که داخل اتوبوس جا بمونه دورانداخته می شه. اتوبوس می ره برای اسکن و شما هم از ورودی مخصوص وارد می شید، اگر در حال برگشت از خاک ترکیه باشید، مسلماً اول از بازرسی های ترک ها عبور می کنید و به بازرسی های ایران می رسید و اگر از خاک ایران در حال رفت باشید، اول از بازرسی های ایران عبور می کنید و به بازرسی های ترک ها می رسید.

IMG-20220728-WA0011.jpg

IMG-20220728-WA0010.jpg
مرز بازرگان
IMG-20220728-WA0031.jpg

صف انتظار برای بازرسی های خاک ترکیه در مرز بازرگان

وقت برگشت بازرسی های چمدون ها از طرف ایران خیلی بیشتر هست و وقت رفتن بازرسی چمدون ها از طرف ترک ها با وسواس بیشتر. در مورد خوراکی های استانبول، اول از همه چای ترکیه رو توصیه می کنم که حتما امتحان کنید، طعم گس و تلخ چای ترک شباهت زیادی به چایی های خوب لاهیجان خودمون داره (البته اگر چای خوب لاهیجان بتونید پیدا کنید و به دست تون برسه). بورک رو هم امتحان کنید چون طعمش هیچ شباهتی به هیچ خوردنی ایرانی نداره. ساندویچ کوکورچ هم خوش طعم هست و به امتحانش می ارزه. صدف ها رو توصیه نمی کنم ولی اگر می تونید تحملش کنید به یک بار امتحانش می ارزه. نان های سیمیت که طرفدارهای مخصوص خودش رو داره از گلوی ما پایین نرفت، طعمش جدید نیست ولی  یک بار امتحانش هم بد نیست. 

IMG-20220728-WA0019.jpg
بورک یکی از صبحانه های معروف ترکیه

باید بگم در کل ترک ها موادغذایی با کیفیتی دارند و من واقعا خوراکی بد ندیدم. در انتهای سفر متوجه شدم، دفتری که کلی برنامه ریزی و لیست های جدول بندی شده داشتم، دست نخورده و دربسته داخل چمدون مونده. گرچه برنامه ریزی ها در ذهنم بی تاثیر نبود و ناخودآگاه خیلی از موردهاش رو انجام داده بودم ولی خیلی از مواردش هم جا موند. مثلا درنظر داشتم چندتا کار تحقیقاتی انجام بدم که ابدا فرصت نشد. به نظرم جو اولین سفر انقدر جذاب و دیدنی هست که شما بخواهید هم نمی تونید مشغول کاری جز گشت و گذار بشید!!
ضمن اینکه در اولین سفر به دلیل ناآشنا بودن و واقف نبودن به محیط، ممکنه فرصت های زیادی رو بیهوده ازدست بدید و طبق نقشه پیش نرید. ولی مهم هست که راه ها رو کشف می کنید. امتحان می کنید. تجربه می کنید. خیلی چیزها رو از دست می دید. خیلی چیزها هم به دست میارید. شاید سفرتون طبق نقشه هاتون پیش نره، اما برای فرصت های بعدی و نقشه های بعدی قطعاً با درایت بیشتری پیش می رید. عین زندگی. بعداز این سفر، جرات بیشتری پیدا کردم تا راهی زندگی بشم. 
زندگی ای که درواقع چند روزی بیشتر نیست و باید برای بهره بردن از تک تک فرصت هاش برنامه داشت، هرچند ممکنه خیلی از نقشه هامون عملی نشه، ولی اتفاق های پیش بینی نشده اش هم جذاب هست و لازم، لازم برای بهتر و بهتر شدن هامون. بعداز این سفر یادگرفتم، زندگی ما شاید به اندازه‌ی ترک‌ها چای و سیگار و موسیقی نداشته باشه، ولی ما هم می‌تونیم بهانه‌های کوچیکی برای خوشحال بودن پیدا کنیم، بهانه هایی که باهاشون بتونم شهرم رو دوستش داشته باشم، برای انسان بهتری بودن باید خوشحال باشیم. حالمون خوب باشه. مراقب حالمون باشیم. 
حال بد، انسان ها رو هم بد می کنه. انسان بد نمی تونه برای خودش و پروردگار خودش و بندگان خداوند، خوبی ای داشته باشه. با جرات زندگی کنیم. به خداوند اعتماد کنیم. مراقب حال دل هامون باشیم. 
برای سفر خرج کنیم. خاطراتی که برای همدیگه از خودمون می سازیم، سرمایه هایی هستند که هیچ دزدی نمی تونه اونها رو از شما بدزده و کهنه شدن این خاطرات اتفاقاً اونها رو ارزشمندتر هم می‌کنه. 
برای خودتون و عزیزان تون، خاطرات خوب بسازید. در پایان باید بگم که کل این سفر برای 3 شب و 4 روز زندگی در استانبول و همه‌ی هزینه‌ها برای ما نزدیک به 30 میلیون تومان شد که البته این مقدار هزینه برای هر خانواده‌ای نسبت به خانواده‌ی دیگه با توجه به سبک زندگی‌های متفاوت، کاملاً می‌تونه متفاوت باشه و من به طور قطع می‌تونم بگم که این هزینه برای این سفر و خاطرات‌مون از این سفر ارزشش رو داشت.

IMG-20220729-WA0015.jpg

IMG-20220729-WA0016.jpg

 

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر