سلام. من افسانه هستم از خوزستان ، عاشق سفر. یکی از سفرهای اخیر من اوایل مهرماه 97 به مازندران زیبا بود. تا قبل از این هشت یا نه بار به شمال و بیشتر به گیلان سفر کرده بودم و همیشه شهریور ماه رفته بودم ولی این دفعه تصمیم گرفتم توی فصلی غیر از تابستون و مقصدی متفاوت در شمال سفر کنم. پس همراه من باشید تا چند روز به مازندران سفر کنیم، البته متفاوت تر از همیشه !!
روز اول: پنج شنبه 5 مهر 97 ساعت 8 صبح با ماشین شخصی به همراه خواهر و پدر و مادرم حرکت کردیم. صبحانه رو توی راه خوردیم و از اندیمشک و خرم آباد عبور کردیم و 10 کیلومتر قبل از بروجرد کنار یک چاه عمیق اب نهاری رو که صبح زود مادرم آماده کرده بود میل کردیم.
بعد از اراک و قم و تهران رد شدیم و شب رو توی هتلی در دماوند که از قبل رزرو کرده بودیم. خوابیدیم.
روز دوم: صبح زود قبل از ساعت 7 از خواب بیدار شدم و پنجره هتل رو باز کردم و تصویر خیلی قشنگی از شهر دماوند دیدم.
جمع و جور کردیم و از هتل اومدیم بیرون که برای صبحانه نون و پنیر بخریم و توی باغ شهر زیبای دماوند یه گشت کوتاهی با ماشین بزنیم. خونه باغ های بزرگ و کوچه باغ های پر درخت و سرسبز دماوند واقعا زیبا بودند. و هوا واقعا خنک و دلپذیر بود.
بعد از شهر دماوند زیر یه درخت سرسبز و با ویوی قله دماوند میل کردیم.
و جاده فیروزکوه رو به مقصد آلاشت ادامه دادیم.از شورآب زیبا و سه خط طلای با ارزش گذشتیم و به دیدن پل ورسک رفتیم.
سه خط طلا
پل باشکوه و زیبا. این پل در روستای ورسک و در منطقه سوادکوه قرار داره. و بعد از گذشت حدود هشتاد سال همچنان برای عبور قطار تهران- شمال مورد استفاده قرار میگیره.
بعد از دیدن پل ورسک، راه رو ادامه دادیم تا به دریاچه شورمست رسیدیم، دریاچه خوبی بود ولی زباله هایی که مردم ریخته بودن زیبایی دریاچه رو کمتر کرده بود.ناهار رو کنار دریاچه خوردیم.
بعد از دیدن دریاچه ، حرکت کردیم و از جاده اصلی خارج شدیم و به طرف آلاشت رفتیم.
مناظر اطراف جاده
آلاشت یکی از روستاهای ییلاقی منطقه سوادکوه هست. که طبیعت زیبا و بکری داره و مهم تر از همه خالی از زباله هست. ساعت 2 ظهر به آلاشت رسیدیم. و یک خونه ی دنج روستایی اجاره کردیم.
خونه ای که اجاره کردیم
هوا کم کم سرد میشد . تا ساعت 5 استراحت کردیم و عصر در هوای مه گرفته و کمی سرد آلاشت به سمت رصد خونه رفتیم. منظره اطراف رصدخونه واقعا زیبا بود و آلاشت کم کم زیر مه گم میشد.
بعد هم به خونه برگشتیم. و ساعت 7 بساط شام رو آماده کردیم و توی هوای سرد آلاشت کنار بخاری شام رو خوردیم. تا حالا اینقدر زود شام نخورده بودم. بعد از شام مادرم توی تراس شروع به آماده کردن ناهار فردا کرد و ما هم لباس گرم گرم پوشیدیم و پتو دورمون پیچیدیم و توی تراس نشستیم. شب هم موقع خواب بخاری رو روشن کردیم. برای من که خوزستان زندگی می کنم این هوای سرد و روشن کرده بخاری این موقع از سال واقعا عجیبه!! خلاصه اون شب زیبا و پر از خنده و به یاد موندنی رو گذروندیم...
روز سوم: صبح زود بیدار شدیم و توی تراس صبحانه رو خوردیم و از موزه مردم شناسی آلاشت بازدید کردیم. خونه ی قدیمی که رضا شاه توش به دنیا اومده رو بازسازی کردن و حالا به عنوان موزه مردم شناسی استفاده میشه.
بعد از بازدید از موزه آلاشت رو با همه زیبایی ها و بکر بودن و هوای بی نظیرش ترک کردیم و به طرف نوشهر راه افتادیم. (البته توی برنامه ریزی قبل از سفر قرار بود که یک شب دیگه هم آلاشت بمونیم و از آبشار گزو و سد لفور دیدن کنیم که به دلیل جاده ناهموار و پیاده روی زیادی که داشت به خاطر پدر و مادرم ، از برنامه سفر حذفش کردیم). بعد از قائم شهر و آمل و محمودآباد و نور به پارک جنگلی نور رفتیم که ناهار رو میل کنیم.
پارک جنگلی خیلی بزرگ و سرسبز و زیبایی بود، چند ساعتی موندیم و از طبیعت لذت بردیم و دوباره حرکت کردیم و به نوشهر رسیدیم. یک ساعتی طول کشید تا تونستیم یک ویلای خوب با ساحل زیبا و شنی پیدا کنیم. هوا تاریک شده بود پس توی ویلا موندیم و شب زود خوابیدیم تا استراحت کنیم.
روز چهارم: طبق معمول همیشه سفرها، صبح زود بیدار شدیم و به طرف کندلوس حرکت کردیم. از نوشهر و چالوس گذشتیم و واد جاده چالوس شدیم و بساط صبحانه رو کنار رودخونه و کوه پر از درخت و هوای خنک میل کردیم
و راه افتادیم به سمت کندلوس. با رسیدن به کندلوس، اول به سمت موزه مردم شناسی رفتیم. یکی از بهترین و باارزش ترین موزه هایی بود که دیده بودم.
عکاسی داخل موزه ممنوع بود
تخت ناصرالدین شاه، صدای مظفرالدین شاه و اتابک اعظم، عقدنامه شاه و فرح، اولین پاسپورت ایرانی، مهره چند میلیون ساله و پارچه ای از ناف آهوی ختن بسیااااار قدیمی و خیلی چیزای دیگه توی موزه بود. بعد از اون وارد روستا شدیم و از روستا دیدن کردیم. روستای زیبایی با کوچه های پیچ در پیچ و سنگ فرش. توی روستا قدم زدیم و به کوچه مینا و پلنگ رسیدیم. حتما قصه اش رو شنیدین . قصه زیبا و شنیدنی داره. اگه نشنیدین حتما توی گوگل سرچ کنید و داستانش رو بخونید.
بعد از کندلوس جاده رو ادامه دادیم و از کجور گذشتیم و به کدیر رسیدیم. از کدیر به بعد جاده و مناظر اطراف واقعا زیبا و رویایی شد.
نون محلی که کدیر خریدیم
جاده رو به سمت رویان ادامه دادیم و قبل از رویان کنار جاده ،آبشار آب پری بود.
کمی کنار آبشار موندیم و تماشا کردیم و به دلیل گرسنگی به سمت رویان حرکت کردیم. توی یه رستوران خوب و باکیفیت یه غذای عالی و خوشمزه خوردیم و به ویلا برگشتیم.
روز پنجم: صبح زود بیدار شدیم و صبحانه خوردیم
و ساعت 8 و نیم رفتیم که تنی به آب بزنیم. آب دریا کمی سرد بود و خیلی حرکت داشت و اجازه نمیداد توی دریا آروم و قرار داشته باشیم ولی با این حال خیلی چسبید.توی اون هوای عالی شنا کردن واقعا لذت بخش بود اونم وقتی که هنوز به غیر از ما کسی توی دریا نبود و همه خواب بودن!!
بعد از شنا ، ماهی هایی که خریده بودیم رو کباب کردیم و توی فضای باز جلوی ویلا ناهار خوردیم و بساط چایی رو آماده کردیم و رفتیم کنار ساحل نشستیم و از دریای زیبا و آسمون ابری و نم نم بارون لذت بردیم.
بعدازظهر هم به سمت نمک آبرود رفتیم و یه گشت کوچیک توش زدیم و به دلیل اینکه قبلا چندین بار نمک آبرود رفته بودم و از امکانات و طبیعتش استفاده کرده بودیم، این بار زودتر برگشتیم و عکس خاصی هم از نمک آبرود نگرفتم.شام رو توی ویلا خوردیم و خوابیدیم.
روز ششم: صبح زود بیدار شدیم به سمت جاده هراز حرکت کردیم. بعد از گذشتن از نور وارد جاده چمستان شدیم و به سمت آمل حرکت کردیم. بین راه کنار دریاچه الیمالات صبحانه خوردیم و کمی کنار دریاچه نشستیم
و مسیر رو ادامه دادیم و بعد از آمل وارد جاده هراز شدیم به سه راهی چلاو رسیدیم. از جاده اصلی خارج شدیم و به سمت فیلبند رفتیم. فیلبند مرتفع ترین روستای مازندران هست و بالای ابرها قرار داره. جاده بسیار زیبایی بود و هر چه به فیلبند نزدیک تر میشدیم کم کم سر و کله ابرها پیدا میشد. تراکم ابرها بیشتر میشد .
وقتی به فیلبند رسیدیم صحنه رویایی رو دیدم. جلوی رومون تا چشم کار میکرد دریای ابر بود. خونه ای اجاره کردیم. توی بالکن نشستیم و ناهاری که مادرم شب قبل آماده کرده بود رو با منظره دریای ابر نوش جان کردیم. و بعد توی اون هوای عالی توی بالکن دراز کشیدیم و از اون مناطر فوق العاده لذت بردیم.
بعد از ظهر توی روستا گشتی زدیم و شب هم توی بالکن مرغ و بلال ، کباب کردیم و بعد هم چایی منقلی خوردیم توی اون هوای سرد. شب هم بخاری روشن کردیم و خوابیدیم که گرم بشیم.
روز هفتم: صبحانه رو خوردیم و حرکت کردیم به سمت همدان.
منظره ای که روز قبل زیر ابرها پنهان شده بود
صبحانه توی خونه
تپه فنی کلا، توی جاده فیلبند
از جاده هراز به سمت تهران رفتیم و ساوه رو رد کردیم و ناهار رو توی راه خوردیم و عصر به همدان رسیدیم. از اونجایی که قبلا چندین بار به همدان سفر کرده بودم، همه ی جاهای دیدنی توی شهر رو دیده بودیم. یه آپارتمان اجاره کردیم و کمی استراحت کردیم و شب به سمت پیاده راه بوعلی ، کنار آرامگاه ابوعلی سینا رفتیم و توی خبابون یه گشتی زدیم و به خونه برگشتیم.
روز هشتم: صبح زود بیدار شدیم و صبحانه رو خوردیم و به سمت روستای ورکانه در نزدیکی همدان حرکت کردیم. روستای تمام سنگی و سنگ فرش همدان. توی مسیر از باغ های زیبا و پردرخت گذشتم و به روستای ورکانه رسیدیم. روستای جالب و قشنگی بود. گشتی توی روستا زدیم و عکس گرفتیم . هوا بسیار عالی بود.
باغ های اطراف جاده
بعد سوار ماشین شدیم و به طرف شهر لالجین حرکت کردیم. شهر سفال ایران. دو طرف خیابون مغازه های فروش انواع وسایل و ظروف سفالی بود. چون که پارسال هم به لالجین سفر کرده بودم. این بار عکس های زیادی نگرفتم و عکس خوبی از لالجین ندارم.
ناهار رو توی یه رستوران سنتی توی لالجین خوردیم که طعم خیلی خوبی داشت.
بعد از ناهار به همدان برگشتیم و توی خونه استراحت کردیم و بعدازظهر به طرف آبشار گنجنامه رفتیم و چند ساعتی از مناظر زیبا و هوای عالی و باغ های سرسبز گنجنامه لذت بردیم. متاسفانه از آبشار و باغ ها و سنگ نوشته گنجنامه عکس خوبی نگرفتم چون قبلا چندین بار به این منطقه رفته بودم و عکس گرفته بودم.
شب هم دوباره به طرف پیاده راه بوعلی رفتیم و یه گشتی زدیم و برگشتیم به خونه.
روز نهم: صبح از همدان زدیم بیرون و صبحانه رو توی پارک کوثر ملایر خوردیم
و به سمت بروجرد حرکت کردیم که برگردیم خونه ، قرار بود که توی راه به طرف روستای ونایی بروجرد بریم و از این روستا هم یه دیداری داشته باشیم. از بروجرد تا ونایی باغ های بسیار وسیع و سرسبز بود و یه رودخونه خروشان و پرآب کنار جاده بود که دو طرفش پر درخت و رستوران بود. خیلی منظره قشنگی بود و روستای سرسبزی بود. خوشمزه ترین بلال عمرم رو اونجا خوردم. واقعا خوشمزه بود.
باغ های جاده بروجرد به ونایی
چون هنوز راه زیادی تا خونه داشتیم مجبور بودیم سریع برگردیم. بنابراین زود برگشتیم بروجرد و به سمت خرم آباد مسیر رو ادامه دادیم و ناهار رو توی یه رستوران خیلی ساده و معمولی توی خرم آباد خوردیم. ولی هر چی واستون از خوشمزگی قورمه سبزی بگم که اونجا خوردم، کمه. قورمه سبزی هایی که خوزستانیا درست میکنن خیلی خوشمزست و من تا حالا هیچ جای دیگه قورمه سبزی خوشمزه نخورده بودم و با چشیدن طعم قورمه سبزی اون رستوران شوکه شدم. خیلی خوشمزه بود، خیلی... بعد از ناهار هم به سمت خوزستان حرکت کردیم و شب رسیدیم خونه و سفرمون به پایان رسید.
سفر خیلی متفاوت و جذابی بود. خوبی این سفر این بود که بیشتر توی روستاها و شهر های کوچیک کشورمون بودیم و جاهای جدیدی رو دیدم که قبل از این ندیده بودم. و اینکه هوای مهرماه در همه جاهای که رفتیم عالی بود و البته کمی متفاوت. جاده ها ترافیک نداشت و شمال ازدحام بیش از حد نبود. همه چی عالی بود. امیدوارم همه شما عزیزان سفرهای خوبی داشته باشید
و در آخر به خاطر تمام اشتباهاتی که توی نوشتن سفرنامه داشتم از همه شما دوستان معذرت خواهی میکنم، این اولین تجربه ی سفرنامه نویسی بنده هست و قطعا خیلی اشتباه داشتم.
نظرهای کاربران
شما هم می توانید نظر خود را برای ما بنویسید
سه شنبه، 30 مهر 98 ساعت 20:33
با سلام ممنون از این همه سادگی و زبان روا در بیان کلیات سفر بدون ذکر جزییات غیر ضروری ...همواره خوش و خرم در کنار خانواده باشید
دوشنبه، 11 شهریور 98 ساعت 09:38
سلام سفرنامه خوبی بود فقط کاش شما که به چمستان رفتین روستای لاویج و آبگرم اون رو هم تجربه میکردین که بسیار عالیست. همینطور جنگل لفور و ابشارهای متعدد اون و رودخانه بابلرود رو حیف شد که نرفتین
سه شنبه، 29 مرداد 98 ساعت 11:40
عالی نوشته بودید،واقعا لذت بردم،امیدوارم همیشه در سفر و خوشی باشید.
یکشنبه، 13 مرداد 98 ساعت 19:13
سفرنامه ی جالبی بود.
فقط کاشکی قیمت خونه ها و ویلا هایی که رفتین و اسمشون رو میگفتین که ما هم از اونا استفاده کنیم.
شنبه، 10 فروردین 98 ساعت 02:48
ولی ای کاش سد لفور رو می فتین اصلا پیاده روی نداشت.
میتونستین تو روستای شاه کلا اقامت داشته باشین و از طبیعتش لذت ببرین
چهارشنبه، 28 آذر 97 ساعت 15:36
با سلام
خیلی واسم جالب بود سفرنامه ای رو خوندم که بسیار شبیه به یکی از سفرهای تابستونی خودم بود با این تفاوت که شروع سفر ما بندرعباس بود و شما خوزستان. آلاشت و فیلبند و لالجین سه منطقه ای بود که خاطرات خوبی ازش دارم و کندلوس که عاشق قدم زدن تو کوچه های اونم. تصاویر سفره های صبحانه و نهار حس دل انگیز سفر رو میرسوند و خیلی خوب بود. و در کل یکی از بهترین سفرنامه هایی بود که از خوندنش لذت بردم. این نکته رو هم اشاره کنم که جنوبی ها چون ذاتن خونگرمن سکون رو دوست ندارن و به همین خاطر سفرهای طولانی با مقاصد مختلف رو زیاد دارن.
براتون آرزوی بهترین ها رو دارم
یکشنبه، 25 آذر 97 ساعت 08:56
سلام عالی بود.ماشالله به همت این بابا.قدرشون بدونید.همه جاده های شمال رو دور زدین..بسیارعالی...ولی بنظرشخص بنده اگه یک جاده ومسیر وحتی یک شهر رو کاملا بگرده آدم بهتره .شماحتی همدان وبروجردهم رفتین.خوبه ولی مثلا توی همین شهر نور جاهای زیادی مثل سد خاکی آویدر.جنگل کشپل.ییلاق لاویج هست که بسیار عالی هستن.ان شالله همیشه به سفر.از پدرتون تشکرکنید بخاطر این همت و صبوری
دوشنبه، 26 آذر 97 ساعت 13:18
سلام. من نمی تونم یه جا بند بشم. باید همش توی حرکت باشم. و جاهای متنوع رو ببینم. بله نور خیلی جاهای دیگه هم داره ولی شبیهشون رو توی شمال دیده بودم قبلا. واسه همین می خواستم جاهای جدیدتری رو ببینم. مرسی از نظرتون
شنبه، 24 آذر 97 ساعت 17:18
سلام افسانه خان ، ماشاالله به شما و انرزی بالایتان ، با اینکه اولین سفرنامه تان بود ، ولی بسیار پرانرژی ، جذاب و مانند خودتان ، افسانه ای بود و آنقدر شیوایی و سادگی کلام داشتید ، که هر مخاطبی را با خاطرات زیبایتان ، همراه خودتان به سفر رویایی میبرید ، واقعاً افتخار میکنم به همچین افراد خوش سلیقه و
دوشنبه، 26 آذر 97 ساعت 13:18
سلام. مرسی از لطفتون
شنبه، 24 آذر 97 ساعت 17:06
توی همراهانتون کیه اینقدر کباب کوبیده می خوره؟
دوشنبه، 26 آذر 97 ساعت 13:19
کوبیده که زیاد نخوردیم. اتفاقا خیلی دوست نداریم. مرسی که سفرنامه رو خوندید
شنبه، 24 آذر 97 ساعت 10:33
افسانه خانم عزیز
سفرنامه خوبی بود همراه با عکسهایی زیبا. مقصد سفرتان متنوع بود و مختصر و مفید لحظاتتان را به اشتراک گذاشتید. در رابطه با عالی بودن قرمه سبزی های خوزستان کاملا با شما موافقم!!! امیدوارم به عنوان یک خوزستانی سفرنامه های مرتبط با این خطه زیبا از سرزمینمان را بیشتر به اشتراک بگذارید.
سپاس از شما
دوشنبه، 26 آذر 97 ساعت 13:19
سلام همشهری. درباره خوزستان هم نوشتم. منتظرم مدیریت محترم تاییدش کنن.
شنبه، 24 آذر 97 ساعت 10:26
سفرنامه یا سفره نامه بود . گرسنه م شد آنقدر خوراکی خوب دیدم .خخخخخخ .خیییلی خوب بود دستتون درد نکنه .
دوشنبه، 26 آذر 97 ساعت 13:20
مرسی دوست عزیز. دیگه غذا هم جزیی از سفره
شنبه، 24 آذر 97 ساعت 10:19
سلام ممنونم از شما برای نگارش سفرنامه. ای کاش کیفیت عکسها بهتر بود و در مورد هزینه ها هم چیزی بیان نکردید. مسیر کندلوس خیلی طولانی هس و در زمانی که رفته بودم جاده خطرناکی داشت واقعا همت میخواد تا اونجا رفتن . .. انشاالله سفرنامه های بعدی شما پربارتر باشد
دوشنبه، 26 آذر 97 ساعت 13:21
سلام. کیفیت عکسام خیلی خوب بود. شاید واسه اینکه اینجا آپلود شدن کیفیتشون اومده پایین. جاده کندلوس که راحت بود. من جاده های خیلی بدتر از این رو رفتم. همت خاصی لازم نداشت. علاقه لازم داره
شنبه، 24 آذر 97 ساعت 10:19
سلام ممنونم از شما برای نگارش سفرنامه. ای کاش کیفیت عکسها بهتر بود و در مورد هزینه ها هم چیزی بیان نکردید. مسیر کندلوس خیلی طولانی هس و در زمانی که رفته بودم جاده خطرناکی داشت واقعا همت میخواد تا اونجا رفتن . .. انشاالله سفرنامه های بعدی شما پربارتر باشد
شنبه، 24 آذر 97 ساعت 09:56
سلام.خیلی خوب بود.خودم چالوسی هستم 0ای کاش که این همه راه رو که امدین یه سری هم به کلار دشت-2000-3000 تنکابن -رامسرو فشکورهم میزدید.
مرسی
دوشنبه، 26 آذر 97 ساعت 13:22
سلام دوست عزیز. این جاهایی که اسم بردید رو قبلا رفتم و دیدم. مرسی از نظرتون
شنبه، 24 آذر 97 ساعت 09:28
سلام
از تمامی دوستان دعوت میکنم به باغشهر ایران شهر لاله های واژگون و گز و عسل و خشکبار ایران .... خوانسار.... تشریف بیارید.
شمال غرب استان اصفهان شهرستان خوانسار
فاصله تا اصفهان 160 ک و تا اراک 130 ک
جمعه، 23 آذر 97 ساعت 21:50
با درود
سفر نامه تان خوب و مقاصدی که برای سفر انتخاب نمودید بسیار عالی و دارای مناظر بی نظیری بود.
منتظر سفر های بیشتر و سفر نامه های جذابتر از شما هستیم .
با تشکر
دوشنبه، 26 آذر 97 ساعت 13:23
سلام. چند تا سفرنامه دیگه هم نوشتم. منتظر تایید مدیریت محترم سایت هستم
جمعه، 23 آذر 97 ساعت 18:18
من سفرنامتون رو دوست داشتم و تا اخر با لذت خوندم،سادگی و ارامش توش بود
دوشنبه، 26 آذر 97 ساعت 13:23
مرسی دوست خوبم
جمعه، 23 آذر 97 ساعت 18:15
قشنگ بود سفرنامت افسانه خانم فقط چرا عکس از خودت ومردم محلی نزاشتی ودرمورد قیمتهای محل اقامت-غذا وسایرهزینه ها چیزی نگفتی که بدونیم هزینه هرقسمت چقدر بوده ممنون وسپاسگزار
دوشنبه، 26 آذر 97 ساعت 13:24
سلام. سفرنامه همه قشنگیش به اینه که عکس از مناظر بزارم، نه از خودم. مردم محلی خیلی سخته ازشون عکس بگیرم.
جمعه، 23 آذر 97 ساعت 17:36
کاش هزینه هارو هم می نوشتید
دوشنبه، 26 آذر 97 ساعت 13:25
سلام دوست خوبم. خیلی علاقه به نوشتن هزینه ها ندارم. هزینه ها بستگی به آدمش داره. ما اهل بازار نیستیم واسه همین هزینه جانبی نداریم معمولا
جمعه، 23 آذر 97 ساعت 17:00
سلام لذت بردم از خوندن سفرنامه صمیمانه ی شما. عکس های فیلبند هم خیلی خوب بود به خصوص که در اون تایمی که اونجا بودید تونستید دریایی از ابر رو ببینید واقعا عالی بود.
موفق باشید
دوشنبه، 26 آذر 97 ساعت 13:26
سلام. مرسی دوست عزیز
جمعه، 23 آذر 97 ساعت 15:26
خانمه افسانه از زحمتی که برای نوشتن و جمع اوریه خاطره ی سفرتون کشیدی و با ما به اشتراک گذاشتی سپاسگزاریم...
از دیدنی های خوزستان هم برامون بنویس .با جزییاته دقیقتر آدرس و...
دوشنبه، 26 آذر 97 ساعت 13:26
سلام. مرسی دوست خوبم. از خوزستان هم نوشتم. منتظرم مدیریت محترم سایت تاییدش کنن
جمعه، 23 آذر 97 ساعت 14:41
عالی
دوشنبه، 26 آذر 97 ساعت 13:26
ممنون
جمعه، 23 آذر 97 ساعت 10:53
سلام خانم افسانه،سفرنامه خوبی بود و با اینکه اولین سفرنامه تون بود اما قابل قبول بود.خیلی برای این سفرنامه زحمت کشیده بودید و تلاشتون قابل تقدیره. توصیه میکنم چند تا از سفرنامه های داخلی سایت رو مطالعه فرمائید تا رفته رفته سفرنامه های شما قوی تر و بهتر از قبل بشه.مازندران ،بخصوص در اوایل فصل پائیز ،بسیار زیباست و مهمتر از آن خلوت بودن جاده ها و استفاده کامل از طبیعت زیبای آنجاست.خیلی خوبه که شما علاقه مند به سفرهستید و با این سن کم و جوانی ،خیلی جاهای کشور عزیزمونو دیدید. توصیه میکنم سال بعد در اواخر شهریور یا اوایل مهر سفری هم به آذربایجان و شهر زیبای تبریز داشته باشید تا بنده بتوانم درخدمتتان باشم.
برای شما و خانواده محترمتان سلامتی ،سفرهای خوب و موفقیت آرزومندم.
دوشنبه، 26 آذر 97 ساعت 13:28
سلام. مرسی چشم حتما از توصیه شما استفاده می کنم. تبریز چند سال پیش یه دور کوچیک زدم. ولی توی برنامم زد که یه سفر پربار به آذربایجان داشته باشم.
جمعه، 23 آذر 97 ساعت 09:31
عالی بود افسانه خانوم
دوشنبه، 26 آذر 97 ساعت 13:15
متشکرم
ثبت پاسخ