دو روز و این همه خاطره؟

3.7
از 6 رای
تقویم ۱۴۰۳ لست‌سکند - جایگاه K - دسکتاپ
دو روز و این همه خاطره؟
آموزش سفرنامه‌ نویسی
27 خرداد 1403 12:00
0
228

تو دنیای پر استرس و پر مشغله امروز که من به اقیانوسی بی انتها تشبیهش می‌کنم اگه ما انسانها شناگرهای توی این اقیانوس فرض بشیم گاهی نیازه تا به لبه آب اومد و نفسی چاق کرد و مهیای ادامه مسیر شد. اون لبه آب برای هرکسی یه شکلی داره که برای من و خیلی‌ها احتمالا مسافرت کردن باشه. شغل من و دوتا دیگه از دوستان صمیمی ام در حوزه مهندسی هست و توی سه تا شرکت مختلف کار می‌کنیم تایم کاری تقریبا کارمندی هست ولی حجم کار پروژه محور و بالا یعنی هر تایمی نمیشه کار رو رها کرد و به فکر مرخصی بود ولی چه میشه کرد علاقه زیادی به تخصص و شغل مون داریم باید پیش رو به تن بمالیم واسه همین تصمیم گرفتیم با همه محدودیت‌های موجود حداقل هر فصل از سال یه مسافرت رو بریم ولی نه به صورت مفصل و طولانی حتی اگه شده یکروز ولی نزاریم از تجربه زیبا و حال خوش مسافرت محروم بشیم.

به رسم همیشه این سفر فصل تابستون سال ۱۴۰۲ میشد. از اوایل شهریور به فکر برنامه ریزی کردن براش بودیم چون سفرهامون معمولا فشرده است توی برنامه ریزی هامون از دقایق و ثانیه ها نهایت استفاده رو می‌بریم و همیشه یه برنامه منظم از قبل آماده می‌کنیم که معمولاً بعهده من هست چون دوستان از برنامه‌های قبلیم و اجرای دقیقشون راضی بودن هنوزم اطمینان خاطر زیادی به من دارن و میسپارن بهم و قبل سفر تکست برنامه رو توی واتساپ براشون می‌فرستم که انسجام و همراهی گروه حفظ بشه و هرجا نیاز باشه با همفکری ویرایش می‌کنیم.

قاعدتاً باید آخر هفته‌ها رو انتخاب میکردیم چون حجم کار کمتر بود. توی تقویم تاریخ ۱۶ و ۱۷ شهریور خودنمایی می‌کرد و بهترین فرصت برای سفر این فصل بود با مشورت تایم رو انتخاب کردیم و بدنبال مقصد بودیم که چون هوا خیلی گرم شده بود برای تور داخلی سراغ شهرهای خنک می‌گشتیم و بین اردبیل و همدان چون خودمون خرم آباد ساکن بودیم بخاطر نزدیکی و هوای خنک‌تر روی همدان توافق کردیم. 

روز اول 

حدود ظهر روز پنجشنبه ۱۶ شهریور بنزین زدیم و از خرم‌آباد به سمت همدان به راه افتادیم معمولاً هم با ماشین من میریم چون استهلاک کمتر و ایمنی بیشتری داره. ازقبل فقط صبحانه خورده بودیم و بعد یکساعت که به بروجرد رسیدیم دور میدن آیت الله بروجردی که اولین میدون این شهر از سمت خرم آباد هست برای صرف ناهار توقف کردیم و چون غذای سنگین، استراحت بعدش رو نیاز داشت ساندویچ رو انتخاب کردیم که همون حوالی یه آقای مهربون بود ساندویچ بندری ازش سفارش دادیم و میل کردیم که کیفیت خوبی داشت.

بعدش از کمربندی این شهر به سمت مقصد ادامه مسیر دادیم نزدیکای ملایر بود که من یه جای مطمئن کنار جاده پارک کردم و رانندگی رو سپردم به دوستم، خوبی گروه مون اینه هرسه تسلط خوبی به رانندگی داریم و توی مسیر زیاد اذیت نمیشیم البته این سفر استثنا بود و توی مسیر برگشت اذیت شدم که آخر متن بهش اشاره کردم. 

مسیر رفت نزدیکای ملایر

مسیر رفت نزدیکای ملایر

معمولا خیلی توی سفرها به خودمون سخت نمی‌گیریم که از هرچیزی بهترینش رو انتخاب کنیم مثلاً دنبال هتل‌های چندستاره باشیم هرجا که استاندارد، بهداشتی و مطمئن باشه برامون کافیه اونم برای گذاشتن وسایل و خوابه چون تو مسافرت بیشتر تایمش رو بیرون از محل اقامت هستیم.

قبل حرکت از خرم آباد از اپلیکیشن دیوار یه سوییت آپارتمان نزدیک میدان باباطاهر پیدا کرده بودم که باهاش تلفنی هماهنگ کردم و گفتم نزدیک همدان هستیم و اونم گفت اومدید دور میدون باباطاهر بهم زنگ بزنید. ما رسیدیم‌ و با کلی دردسر یه جای پارک پیدا کردیم که دقیقاً جلوی یه بستنی فروشی بود و سه تا بستنی سنتی کاسه ای ازش سفارش دادیم و توی فضای سبز پارک زیرانداز رو پهن کردیم، توی اون هوا بستنی خیلی چسبید. 

بستنی سنتی میدان باباطاهر - همدان

بستنی سنتی میدان باباطاهر - همدان

بعد چند دقیقه تلفنی که کجای میدون هستیم اون آقا رو پیداش کردیم. آپارتمان داخل یکی از کوچه‌های منتهی به همین میدون بود که کلید رو ازش تحویل گرفتیم و خوشبختانه پارکینگ داشت و بعد پارک ماشین، وسایل رو گذاشتیم و استراحت مختصری کردیم.

سوییت آپارتمان کوچه بانک ملی میدان باباطاهر - همدان

سوییت آپارتمان کوچه بانک ملی میدان باباطاهر - همدان

 قاعدتاً نزدیکترین لوکیشن مقبره باباطاهر بود و پیاده به سمت اونجا حرکت کردیم و من بلیط رو تهیه کردم اینم بگم مخارج سفر با من هست و آخر مسافرت تقسیم می‌کنیم و هرکی سهم خودش رو به کارت من برگشت میزنه اینطوری دردسر هربار تعارف بازی ما ایرانی ها برای حساب کردن هم کم میشه. مقبره بیشتر از اونی که فکر میکردم شلوغ بود ولی حال و هوای خوبی بود چندتا عکس یادگاری گرفتیم و یه سبک عکس جالب هم این بود که گوشی رو روی مرکز کف سالن می گذاشتیم تا سقف معلوم بشه و خودمون دورش حلقه می‌زدیم که از مردم اونجا خیلی‌ها از این سبک ایده عکاسی من خوششون اومد و بعد ما خیلی‌ها شروع کردن به تنظیم این زاویه.

همزمان یه آقایی با صدای خوبی که داشت اشعار حکاکی شده روی دیوار مقبره رو بصورت آواز سنتی میخوند که فضای جالبی پیش اومد بود البته مردم متأسفانه زیاد توجهی به هنر ایشون نداشتن ظاهراً هم به نیت کسب درآمد آوازخوانی میکردن ولی به هر صورت مبلغی بهشون دادم چون حال و هوامون رو عوض کرده بودن و هنر هیچ وقت نباید بی توجه جلوه داده بشه.

undefinedundefined

آرامگاه باباطاهر عریان - همدان

آرامگاه باباطاهر عریان - همدان

مقصد بعدیمون مقبره شیخ الرئیس ابوعلی سینا بود که چون دردسر جای پارک رو داشتیم سراغ ماشین نرفتیم و اسنپ گرفتیم. سوارماشین شدیم راننده تا متوجه لهجه خرم‌آبادی ما شد گفت من سربازی شهر شما بودم و کلی از خاطرات براش زنده شده بود و لطف داشتن کلی از خرم‌آباد و مردمش تعریف میکردن. توی مسیر تابلوی هگمتانه رو هم دیدیم که گذاشتیم برای برنامه روز بعد راننده هم خیلی توصیه کرد که هگمتانه رو حتماً بریم البته تور همدان رو خیلی سال پیش تو دوران نوجوانی اومده بودم ولی بقیه دوستان نه، برای من هم تجارب جدید بود هم تجدید خاطرات.

خلاصه بعد نیم ساعت و پشت سر گذاشتن ترافیک سنگین به مقبره ابن سینا رسیدیم. بلیط رو تهیه کردم و وارد محوطه زیبای مقبره شدیم هوا هم تاریک شده بود ولی نورپردازی مقبره زیباییش رو دوچندان کرده بود و عین یه الماس توی تاریکی می‌درخشید.از محل اصلی مقبره بازدید کردیم و به همون سبک قبلی هم زاویه دوربین موبایل رو تنظیم و عکاسی کردیم.

 متوجه شدیم پایین مقبره موزه هم وجود داره سراغ ورودیش می‌گشتیم که از طریق تابلوهای راهنما پیداش کردیم. توی موزه کتب قدیمی و داروهای گیاهی کشف شده توسط ابن سینا بودن و تعدادی تابلو و مجسمه زیبا و البته محل اصلی دفن ابن سینا هم توی همین قسمت بود.

undefinedundefinedundefinedundefined

موزه آرامگاه بوعلی سینا - مدان

موزه آرامگاه بوعلی سینا - همدان

بعد موزه یه گشت و گذاری اطراف مقبره ابن سینا کردیم و یه مقدار هوا گرم شده بود و انرژی از دست داده بودیم که آب هویچ بستنی سفارش دادیم و دنبال یه رستوران خوب می‌گشتیم یکی از دوستان از قبل به من ترفندی نشون داد که تو هر شهر وارد برنامه اسنپ فود بشم و رستورانی که بیشترین امتیاز و ستاره رو داره انتخاب کنم منم همین کار رو کردم و یه رستوران انتخاب کردیم، اسمش رو فراموش کردم و مسافتی رو باید با ماشین می‌رفتیم همین کار رو هم کردیم و اسنپ گرفتیم به لوکیشن مدنظر رسیدیم ولی خبری از رستوران نبود و راننده چندتا کوچه خیابون مارو برد ولی بازم پیدا نشد.

خلاصه این ترفند خوب بود ولی شرایط مهیا نشد که من خوب ازش استفاده کنم تو این حین به پیشنهاد راننده رستوران «حاجی شاندیز» رو انتخاب کردیم رفتیم به سمت محله حاجی که این رستوران اونجا بود بعد از کوچه پس کوچه های زیاد به یه ساختمان قدیمی ولی زیبا رسیدیم‌ که نشون از قدمت بالا میداد وارد سالن شدیم فضای تودرتو زیبا و سنتی داشت بعد انتخاب میز به توصیه کارکنان رستوران جوجه مخصوص سفارش دادیم و بعد یک ربع سفارشمون رسید و سیخهای بزرگ جوجه روی میز توجه مون رو جلب کرد دست بکار شدیم و بله کیفیت خیلی خوب غذا و مخلفات حسابی بهمون چسبید و بعد اون ساندویچ فوری و مختصر ناهار شام حسابی جبران شد.

undefined undefined undefined undefined

رستوران شاندیز داخل مجموعه حمام محله حاجی - همدان

رستوران شاندیز داخل مجموعه حمام محله حاجی - همدان

مجدد اسنپ گرفتیم به سمت محل اقامت یعنی میدان باباطاهر یه گشت مختصر توی پارک و خیابونای اطراف میدون زدیم با اینکه حدود ۱۲ شب بود ولی هنوزم شلوغی خودشرو داشت وارد آپارتمان شدیم و سریع من دست بکار چای شدم همزمان به توصیه آقایی که آپارتمان رو ازش گرفتیم بلیط غار علیصدر رو آنلاین برای صبح فردا رزرو کردم و بعد صرف چای و مرور خاطرات اون روز خوابیدیم. روز دوم صبح روز بعد بدون صرف صبحانه با مالک آپارتمان تماس گرفتم و گفتم می‌خوایم کلید رو تحویل بدیم چون اونروز چندتا لوکیشن مختلف برای دیدن داشتیم و طبق برنامه باید آخر وقت همون روز برمیگشتیم بعد حدود یک ربع اومدن ولی یه ماشین پشت ماشین ما پارک کرده بود که مربوط به مسافرایی بود که نصف شب رسیده بودن.

اونجا نیم ساعتی معطل شدیم چون اون بنده خدا خواب بود و به ناچار مالک آپارتمان بیدارش کرد و آوردش که ماشین رو جابجا کنه ما هم از ایشون معذرت خواهی کردیم و دنبال یه صبحانه سرا به راه افتادیم. هوس حلیم کرده بودیم که از چندجا پرسیدیم همه یه جارو آدرس میدادن ولی پیداش نکردیم همینطور توی شهر می‌چرخیدم و زمان رو از دست می‌دادیم که ناچار بدون صرف صبحانه برای جلوگیری از اتلاف وقت به سمت غار علیصدر حرکت کردیم حدود هشتاد کیلومتر مسیریاب تا مقصد نشون میداد توی مسیر دوستم که خیلی اهل مطالعه است چندتا داستان زیبا از شاهنامه برامون تعریف کرد و همزمان از طبیعت زیبای‌ اطراف لذت می‌بردیم البته بدی مسیرش هم این بود که یه جاهایی جاده دوطرفه و خطرناک بود و کیفیت آسفالت نامناسبی داشت.

بالاخره رسیدیم به مقصد و ماشین رو داخل پارکینگ مجتمع پارک کردیم. تا ورودی غار حدود یک ربع پیاده روی داشت توی مسیر نون شیرمال و مقداری خوراکی گرفتیم و سرپایی صرف کردیم که حکم همون صبحانه رو داشت خوشبختانه ما بلیط رو از قبل تهیه کرده بودیم و اونجا دیدیم که یه عده سودجو بازار سیاه بلیط ورودی به قیمت های گزاف راه انداخته بودن.

بعد یه صف طولانی وارد غار شدیم و هرچه جلوتر میرفتیم هوا سردتر میشد یه قسمتی خشک و یه قسمتی باید سوار قایق می‌شدیم که بخاطر محدودیت تعداد قایق‌ها بازم تو صف بودیم فضا واقعاً جذابیت خاصی داشت مسیره تقریباً طولانی رو پشت سر گذاشتیم و تقریباً سه ساعتی توی غار بودیم آخرای غار انقدر سرد بود که کنار هیتر برقی خودمون رو گرم کردیم.

undefinedundefinedundefined

مجموعه غار علیصدر - همدان

مجموعه غار علیصدر - همدان

غار رو با تمام جذابیت و خاطرات خوبش ترک کردیم و طبق برنامه به سمت شهر لالجین به راه افتادیم خوشبختانه یه راه فرعی مستقیم بود.

مسیر غار علیصدر به لالجین - همدان

مسیر غار علیصدر به لالجین - همدان

 بعد حدود یکساعت رسیدیم‌. این شهر به محصولات سفالی مشهور هست دور یکی از میادین اصلی شهر(میدان امام) ماشین رو پارک کردیم و گشت و گذاری داخل شهر با اینکه وسط ظهر تابستون بود ولی گرمای هوا خیلی اذیت نمی‌کرد مقداری ظروف سفالی برای سوغاتی خرید کردیم و بعدش از یه دیزی سرای معروف که دور همون میدون بود به اسم دیزی بز باش اجاقی ناهار رو سفارش دادیم و عجب کیفیت و مزه ای داشت. 

undefined

دیزی بزباش اجاقی - میدان امام لالجین

دیزی بزباش اجاقی - میدان امام لالجین

 بعد لالجین به سمت همدان برگشتیم و داخل یکی از پارکهای شهر استراحت مختصری کردیم و به سمت هگمتانه راه افتادیم.

 بلیط تهیه و وارد محوطه این شهر باستانی خفته در دل خاک شدیم ابتدای ورودی افرادی هستن که با گرفتن مبلغی شمارو در بازدید همراهی و راهنمایی میکنن ولی ما به همون اطلاعات تابلوها اکتفا کردیم و هرجا نیاز میشد از ویکیپدیا کمک می‌گرفتیم.

undefinedundefined

مجموعه تاریخی هگمتانه - همدان

مجموعه تاریخی هگمتانه - همدان

 بعد بازدید از فضاهای شهر از موزه و کلیسای داخل همین مجتمع بازدید کردیم و همونجا بود که بعد کلی گشت و گذار سه تا نوشیدنی لیموناد خنک سرکشیدیم و بعد چندتا عکس‌ یادگاری از مجموعه خارج شدیم.

undefined

کلیسا و موزه مجموعه تاریخی هگمتانه - همدان

کلیسا و موزه مجموعه تاریخی هگمتانه - همدان

 حدود ساعت چهار و نیم بود که از مجموعه هگمتانه خارج شدیم و خوشبختانه هنوز وقت داشتیم و طبق برنامه مستقیماً به سمت گنج‌نامه که از جاهای دیدنی همدان هست، به راه افتادیم بعد حدود چهل دقیقه با یه ترافیک نه چندان سنگین در ورودی گنج‌نامه با عبور از یک جاده شیبدار ماشین رو در یک پارکینگ طبقاتی پارک کردیم. ورودی مجموعه یه کارت برای ساعت ورود خودرو و یک مبلغ برای ورودی می‌گرفت که جمعا حدود صد تومن شد مجموعه تله کابین هم داشت که من همون دوران نوجوانی سوار شده بودم ولی چون خیلی سال گذشته بود حضور ذهن نداشتم تو همین وقت شنیدیم افرادی تازه از تله کابین پیاده میشدن با احساس پشیمانی توصیه کردن که چیز خاص و قابل توجهی نداشته و خسته کننده بوده ماهم اگه می‌رفتیم نور آفتاب رو از دست می‌دادیم و باقی نقاط مجموعه رو نمیشد ببینم برای همین تله کابین رو کنسلش کردیم و به سمت آبشار گنج نامه و کتیبه به راه افتادیم.

undefinedundefined

کتیبه های تاریخی مجموعه گنج نامه - همدان

کتیبه های تاریخی مجموعه گنج نامه - همدان

 این دو کتیبه مربوط به دوران داریوش بزرگ و خشایار شاه هست که به خط میخی نوشته روی کوه الوند حجاری شده و متن اون خیلی خلاصه بگم ستایش خدای اهورا مزدا بوده کنار اون آبشار زیبایی سرازیر شده که اطرافش همیشه شلوغ هست.

 

undefined

آبشار و بازارچه مجموعه گنج نامه - همدان

آبشار و بازارچه مجموعه گنج نامه - همدان

 بعد بازدید از بخش بازدیدی از بازارچه اونجا داشتیم و تو مسیر برگشت به سمت پارکینگ بستنی هم سفارش دادیم و سوار ماشین از مجموعه خارج شدیم. نوبت به خریدن سوغاتی رسیده بود با پرس و جو متوجه شدیم حلوای زرد، انگشت پیچ و کماج سوغات اصلی اونجاست و آدرس بهترین جا برای خریدش رو هم گرفتیم که توی خیابان تختی روبروی مسجد میرزاتقی چندتا فروشگاه کنار هم بودن که تهیه کردیم.

حلوا زرده و کماج سوغات همدان(عکس از اینترنت)

حلوا زرده و کماج سوغات همدان(عکس از اینترنت)

تقریباً برنامه به آخرای خودش رسیده بود و از همانجا به سمت خرم‌آباد برگشتیم توی برگشت یه کم اذیت شدم چون هوا تاریک بود و دوستام یکیشون عینکش رو همراه نداشت و یکیشون خوابیده بود که دلمون نیومد بیدارش کنیم و مجبور شدم خودم تا خرم‌آباد مستقیم رانندگی کنم که با وجود خستگی زیاد بعدا فکر کردم که چه کار خطرناکی بود ولی خدارو شکر حدود ساعت ۹ شب رسیدیم خونه اینم از سفر کمتر از دو روزه ما به همدان امیدواریم لذت برده باشید سفرنامه هامو دنبال کنید هربار تجارب جدید و متفاوتی رو به اشتراک میزارم.

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر