شهر گوانجو را با تمام خاطرات شیرین ترک کردیم ساعت 10 شب 24 اردیبهشت با پرواز شرکت چینی راهی تایلند شدیم قبل از شروع سفرمان تایلند(پاتایا) را برای رفع خستگی 4 روزه ای در نظر گرفتیم تا بتوانیم از طبیعت بکر و سرسبزش ومحیط خلوت استفاده کنیم و هم خستگی کار و فعالیت در کشور چین را از تن خارج کنیم، پیش بینی اینکه خستگی از سفرچین با تمام آن جاذبه هایش دیگر وجود نخواهد داشت کمی برایمان سخت بود.چرا که چین خودش خستگی را ازما گرفت.
روز حرکت جهت احتیاط مقداری پول چین را تبدیل به بات کردیم تا این مسئله در کشور تایلند برایمان دردسر ایجاد نکند. تجربه این سفرم نشان داد که باید به مقدار لازم پول کشور مقصد را به همراه داشت، هرچند چنچ کردن پول با کمی وقت گذاشتن در هرکجا امکانپذیر است اما اگر از اول همراه داشته باشید آسودگی بیشتری خواهید داشت.
قصد ما از سفر به تایلند رفتن به شهرپاتایا بود که توصیفش را از دوستانمان زیاد شنیده بودیم، چون پرواز دیروقت می رسید جهت احتیاط هتلی هم در بانکوک توسط داییم که خارج بود، رزرو کردیم .
ساعت 12.30 پرواز به زمین نشست. این بار فرم های گمرکی را که در هواپیما به مسافران میدادن گرفتیم در هواپیما پر کردیم تا موقع خروج وکنترل پاسپورت ها معطل نشویم .
همه مسافرا به صف شدیم تا کنترل پاسپورت و زدن مهر ورود انجام شود تا نوبت من شد مامور کنترل به انگلیسی اما با لهجه از من پرسید محل اسکانتان را کجا درنظر گرفتید، پاسخ دادم هنوز تعیین نکردیم ما مقصدمان پاتایا است و درآنجا بدنبال یک هتل مناسب خواهیم گشت.
ما در این فرمهای گمرکی محل اسکان خود را قید نکرده بودیم، بعدا متوجه شدیم درجه حساسیت مامورین نسبت به قید محل سکونت بالاست. بلافاصله پلیس مهاجرت را صدا زد و من را به سمت دفتر پلیس به همراه مامور هدایت کردند از آنجاییکه ما سه برادر در تمام خوشیها طی این سفر همراه هم بودیم، نامردی بود که آنها را در این لحظه سخت تنها بگذارم و به پلیس اشاره کردم همراهان من که درصف هستن مشکل مشابه دارند آنها را از صف فراخواندند تا دراین ماجراجویی شریک باشیم .
کلنجار رفتن با پلیس مهاجرت البته با احتیاط شروع شد، چونکه شنیده بودم پلیس مهاجرت هر کشوری اختیارات زیادی دارد حتی میتونه شخص را دیپورت کنن برایشان سوال بود که چرا مکانی را برای اسکان خود درنظر نگرفتید ظاهرا استدلال ما برای پلیس غیرقابل قبول بود در همین حین به ذهنم رسید که دایی ام از سایت bookingهتلی را در بانکوک برایمان رزرو کرده و تصویر و شماره رزرو را برایم ارسال کرده بود.
تصویر را تو موبایل پیدا کردم و به پلیس نشان دادم ظاهرا پلیس هم قانع شده بود که دیگر اذیتمان نکند با خوشرویی نام هتل رزرو شده را در همان فرمها نوشت و مهر ورود به تایلند را در دل پاسپورت کوبید و از فرودگاه خارج شدیم نمیدانم چرا ورودیهای این فرودگاه ها به دلم نمیچسپه برخلاف خروج که با وضعیت متفاوتی مواجه میشم فرودگاه بانکوک هم از این دست فرودگاهها بود.
تاکید دوستانمان درچین اینگونه بود که موقع خروج از فرودگاه به طبقه چهارم برید واز اونجا تاکسی با نرخ مناسب تری گیرتان خواهد اومد ازآن جهت که تجربیات دیگران برایمان مهم بود این ترفند را بکار بردیم استدلالش این بود که طبقه چهارم فرودگاه درب ورودی است وتاکسیهایی که مسافر به فرودگاه میارن باید خالی برگردن به شهر از خالی برگشتن همان بهتر که مسافری حتی به نرخ پایین ترسوار کنن و چیزی کاسب باشند موقع خروج از سالن اشراف بیشتری به بنای فرودگاه پیدا کردیم در عظمت این فرودگاه هرچی بگم کم گفتم واقعا بینظیر بود.
حدس میزدم که جزء بزرگترین فرودگاه های دنیا باشه بعد از جستجو در اینترنت فهمیدم که این فرودگاه از بزرگترین و پرترددترین فرودگاه های جهان است .
بیرون از فرودگاه مسیر خود را به تاکسیها گفتیم ونرخهای متفاوتی را از زبان آنها میشنیدیم از 1500 تا 1100 متغیر بود اما ما 1000 بات بیشتر همراه نداشتیم وبیشتر از اون برایمان امکانپذیر نبود البته ما دلار همراهمون داشتیم واز این جهت مشکلی پیش نمیومد ولی چون با فضای شهری پاتایا آشنایی نداشتیم تصور چنج کردن دلار به پول تایلند را در آن ساعت شب سخت میدانستیم.
بعد از کلی چانه زنی یکی از تاکسی حاضر شد ما را با 1000 بات به پاتایا برسونه توی مسیر هم یک بار راننده میخواست دبه دربیاره و نرخ رو بالاتر ببره اما قانع شد که بیشتر مطالبه نکنه ظاهرا فرهنگ چانه زنی در بین تایلندیها هم رواج داره زبان انگلیسی را بهتر از چینیها صحبت میکنن البته با لهجه.
ساعت تقریبا 1 بود خیلی عجله داشتیم به پاتایا برسیم تا مسحور زیباهیهای وصف شده اش شویم خودمان را در آغوش سرسبز و رویایی اش رها سازیم واز طبیعت بکر وسرسبزش لذت ببریم کنجکاوی ما باعث شد در چند مرحله از راننده در مورد پاتایا سوال بپرسیم راننده کوتاهی نمیکرد و ما را در همان ذهنیت قبلی روبه جلو هل میداد از اینکه به سرزمین رویاها سفر کرده بودیم خوشحال بودیم انگار راننده بیشتر از ما عجله داشت تا زیبای های پاتایا را نشانمان دهد با سرعت رو به جلو می تازید تابلوها فریاد میزدند به پاتایا نزدیک شده اید. 2ساعت راه از فرودگاه تا پاتایا به سرعت برق و باد گذشت به محض ورود به شهر پاتایا چندین بار از راننده پرسیدیم پاتایا همینه؟
راننده با گردنی افراشته تاکید کرد بله اینجا پاتایاست و سمت وسوی خیابان واکینگ استریت معروف را نشانمان می داد.حقیقتا موارد بسیار زیادی در زندگی ام پیش اومده بود که مرا شوکه کنه اما ساعت 3 شب اولین بار بود که شوکه شده بودم آنچه که میدیدم مغایر با ذهنیت ما بود.
ما خودمان راآماده کرده بودیم تا در دل طبیعت اتراق کنیم، درهتلهایی که هر کدام در دل انبوهی از درختان سربفلک کشیده محصور هستند اما شاهد یک شهر بسیار شلوغ وپرتردد دارای بافت مسکونی متراکم دراین ساعت از شب بودیم در اوج دلزدگی چاره ای جز اسکان در یکی از هتلهای شهر نداشتیم اولین هتل مورد پسند قرار نگرفت.
راننده تاکسی را گفتیم ما را جای بهتری ببرد کرایه بیشتری بهش خواهیم داد. بعداز طی کردن کوچه پس کوچه های پاتایا و گذر از واکینگ استریت رسیدیم به هتلی بنام بی والک (bywalk) هتلی 3ستاره با نرخ شب وروزی 100 دلار که بنظرم کمی گران میرسید با توجه به خدمات اما بخاطر موقعیت مکانی مناسب ارزش پرداخت این مبلغ را با کمی اغماض داشت.
هتلی در کنار خیابان ساحلی و استقرار بی شمار رستورانها و کافی شاب وسالن های ماساژ با اندکی پیاده روی وحضور در دوبازاربزرگ رویال گاردن وکمی آنطرف تر سنترا فستیوال که طبقه اول ٱن اختصاص داشت به فست فود ورستورانهایی از تمام ملل که ما یک شب را به رستوران هندی اختصاص دادیم.
برخلاف کشور چین نحوه رفتار پذیرش هتل گرم و دلنشین نبود. احساس سنگینی نگاه های آنها لمس میشد درک این موضوع برای ما کمی سنگین بود بعدا متوجه شدیم کلا نگاه مثبتی به افراد مجرد وکسانیکه بدون خانواده سفر میکنن وجود ندارد مگراینکه خلاف آن ثابت شود.
به سرعت کارپذیرش درهتل انجام شد متاسفانه هتل دلار از ما نپذیرفت یکی از برادرا ن ناچار شد بوسیله کرایه گرفتن موتور مسیری حدودا5 الی6دقیقه ای را بره تا اون موقع شب جایی پیدا کنه دلار ما را چنج کنه بعد ازچند دقیقه برادرم برگشت کرایه تاکسی را پرداخت کردیم، پذیرش هتل انجام شد و ما برای استراحت و خارج شدن این شوک به اتاق رفتیم تا ساعت 12 روز بعد.
هتل در شان همان 3 ستاره بود نظافت اتاقها مرتب انجام میشد البته بعد از روز اول توجه به ما بیشتر شد که بعدا دلیلش را فهمیدیم این هتل مجهز سالن بدنسازی و استخری که در بالای سقف هتل با ویو به ساحل قرارداشت بالای هتل و پرچین های هر طبقه جلوه خاصی داشت، محیط هتل راه روها و آسانسور وپله برقی بدون اشکال وایراد خاصی بود.
برای استفاده از اینترنت روزانه رمز از پذیرش هتل میگرفتیم سرعت اینترنت بسیار مناسب بود.ساعت 12 ظهر از خواب بیدار شدیم، دوشی گرفتیم وبعد با خود تصمیم گرفتیم حالا که 4 روز باید در پاتایا بمونیم سعی کنیم لذت ببریم و محیط بیرون را برای خودمان دلنشین کنیم.
کلا در طول سفر ما از هربهانه ای برای خوش گذشتن اوقات استفاده میکردیم اجازه نمیدادیم سفر برایمان سخت بگذره .ازهتل زدیم بیرون و صبحانه ونهار رو با هم خوردیم من که از قبل عاشق پاستا شده بودم از هر فرصتی برای خوردن پاستا استفاده میکردم، بعداز صرف نهار چون هوا کمی گرم بود به هتل برگشتیم وتا غروب استراحت کردیم.
حول وحوش ساعت 6 بعدازظهر از هتل زدیم بیرون کمی درواکینگ استریت قدم زدیم و متوجه شدیم که چرا این خیابان برای بعضی از توریستها جاذبه دارد یک چرخی هم در بازار رویال گاردن زدیم علی رغم اینکه در کشور چین خریدهای شخصی زیادی با قیمت مناسب داشتیم این بازار را هم مکان مناسبی برای خرید دیدیم بسیاری از برندهای جهانی در این بازار شعبه داشتند و در بعضی از تولیداتشون تخفیف خوب زده بودند که ما از این موقعیت استفاده کردیم و خریدهای خوبی انجام دادیم. در لابه لای این مغازه ها میشد اجناسی با قیمت مناسب پیدا کرد.
یک روز ما اینجوری گذشت شامی هم از رستورانهای اطراف هتل خوردیم وبه هتل برگشتیم کمی با پذیرش هتل صحبت کردیم و اطلاعاتی درخصوص جاذبه های پاتایا خواستیم پکیج کاملی از تورهای گردشگری داخلی پاتایا به ما ارایه داد ما هم کنجکاوانه پکیج ها را بررسی کردیم انگار زوایای پنهان پاتایا کم کم خودشان را نشان میدادند از اینجا بود که اندک اندک پاتایا را شناختیم و طی این چند روز برایمان خیلی خوش گذشت روزانه با تور هر روز یک نقطه را برای گردش میگرفتیم وسعی کردیم تا جاذبه های پاتایا را ببینیم.
مکانهایی که رفتیم: 1-باغ استوایی نانگ نوچ که با فاصله تقریبا 20 کیلومتری از شهر پاتایا قرار داشت فضایی بسیار دلنشین و سرسبزمملو از درخت و گیاه که خیلی مورد استقبال توریستها قرار گرفته بود حدودا سه ساعتی که ما اونجا بودیم بالغ بر 30 اتوبوس توریستی و حدود 50 ون در پارکینگ این مکان ایستاده بودند جمعیت انبوهی در این مکان بود واز نقاط مختلف بازدیدمیکردند اصلی ترین برنامه نمایش فرهنگی و شوی فیلها بودند که بسیار جذاب و مفرح بود وورودی اش را ازقبل به تور پرداخته بودیم.
معبدی هم در این فضا وجود داشت که خیلیها برای عبادت به این معبد میرفتند.(باعرض پوزش چون در طول سفربه سفرنامه نویسی فکر نمیکردم بسیاری از هزینه ها را ثبت نکردم که دراینجا قید کنم ما بیشتر این تورها را در هتل میگرفتیم بنظرم اگراین تورها را ازموسسه هایی که درشهر هستند بگیرید مناسب تر خواهد بود )
2-باغ وحش ببرها که حدودا 20الی 30 کیلومتری ازمرکزپاتایا فاصله داشت حیوانات زیادی دراین باغ وحش بود اما برجسته تر از اونها ببر و کروکودیل بود که در یک ساعت مشخص طبق برنامه ای که مسئول تور در قالب یک نقشه به شما میداد اجرا میشد همزمان با اجرای ببرها باران شدیدی شروع به باریدن گرفت که تشخیص غرش ببرها و رعد وبرق کمی سخت می نمود حدود یک ساعتی که باران مستمر میریخت من به یاد شهر کم باران خودم بودم فکر میکنم بارندگی در این یک ساعت برابر 3 سال بارندگی شهر من بود.
3-تور دریایی که شامل پاراگلایدر و غواصی و جزیره مرجانی بود که دراین جزیره بازی های مفرح مثل جت اسکی هم بود این تور از ساعت 8 تا 5 بعداز ظهر مدت زمانش بود کسانی که این تور را درسفرهای خود انتخاب میکنند حتما کرم ضدآفتاب قوی لباس شنا همراه داشته باشند. این تور 700 بات برای یک نفر هزینه داشت تمام برنامه ها و این بازدیدها درنوع خودش جذاب و مفرح بودند اگر کمی هوا مساعدتر می بود بر لذت شما افزوده خواهد شد در طول این تور از شما عکس خواهند گرفت و موقع برگشت عکاس تصاویر شما را آماده کرده وبه ازای دریافت مبلغی این تصاویر را به صاحبش خواهد داد.
ساعت 5 به هتل برگشتیم تا استراحت کنیم و غروب مطابق هر شب به بازار بریم و بعد از بازار رستورانهای بسیار شیک با غذاهای دریایی خوشمزه سری بزنیم بعد ازاستراحت حدودا ساعت 7 از هتل زدیم بیرون و چنان سرگرم خرید و خوردن غذاهای دریایی و آبمیوه های طبیعی بسیار خوشمزه شدیم که متوجه گذر زمان نشدیم.
ساعت12 شب به هتل برگشتیم 4 روز سفر ما به پاتایا لحظات پایانی خود را سپری میکرد به پذیرش هتل گفتیم برای فردا صبح ساعت 9 تاکسی برای ما رزرو کنید که ساعت 1 ما پرواز داریم پذیرش بلافاصله تاکسی را برایمان رزرو کرد و با خیال راحت به اتاق اومدیم تا ساکهایمان را ببندیم، همون لحظه جرقه ای تو ذهن برادرم خورد و با نگرانی از من خواست تا بلیتها را نشانش دهم. تا بلیتها رو دید رنگ از صورتش پرید.
دقیقا موقعیکه ما بلیتها را نگاه میکردیم پرواز ما در فرودگاه بانکوک درحال انجام بود اشتباهی که پیش اومد این بود ما قبل از سفر چین به تایلند فقط حساب کرده بودیم 4 روز در پاتایا هستیم با احتساب اینکه پرواز ما ساعت 1 بعداز ظهرسه شنبه خواهد بود درصورتیکه ساعت 1 شب ما دقیقا وارد سه شنبه و4 مین شب حضور در پاتایا میشدیم.
سراسیمگی دراردوگاه ما فوران میکرد. خیلی زود خودمان رو جم وجورکردیم و بازم شوخیهای همیشگی و لحظاتی بعد فراموشی این قضیه تا روز بعد توسط یکی از دوستامون در ایران به فردی در بانکوک معرفی شدیم تا بتونه برامون بلیت جور کنه و هم بخشی از هزینه های بلیت پرواز قبلی که متعلق به شرکت الامارات بود رو برگشت بده.
ساعت 9 با تاکسی که هتل رزرو کرده بود راهی بانکوک شدیم.
بعد از 2 ساعت به محلی رسیدیم که آدرسش را قبلا از کسی که میخواست کمک حال ما باشد گرفته بودیم.دوست ایرانی ما درمحل آدرس منتظر ما بود ساکهایمان را از ماشین پایین آوردیم وراهی دفتر شدیم تا دوستمان میخواست که پیگیر کار ما بشه متوجه شدیم که کلیه مدارکمون از قبیل پاسپورت و بلیتهای قبلی در تاکسی جاگذاشته ایم وسط های راه مدارکی که در دست برادرم بود تحویل من شد تا آنها را نگه داری کنم منم مدارک را کنارم گذاشتم اما موقعی که پیاده شدم برای برداشتن ساکم در صندوق ماشین مدارک را جاگذاشته بودم.
.دیگه هنگ کرده بودیم که چکار کنیم با این وضعیت هیچ شماره ای از راننده نداشتیم بعد از چند دقیقه متوجه شدیم که از طریق هتل میشه با آژانسی که برای ما تاکسی فرستاده ارتباط برقرار کرد و شماره تلفن راننده را پیدا کنیم بعد از نیم ساعت موفق به پیدا کردن راننده شدیم با وعده پرداخت مبلغی به ازای آوردن مدارکمان راننده بعد از یک ساعت اومد در همین حین بارندگی شدیدی شروع به باریدن کرد و منم چون ناچار بودم بیرون جایی که ما را پیاده کرده بود بایستم خیس خیس شدم .
بالاخره مدارک رسید و ما شروع به رایزنی کردیم تا راهی برای بازگشت بیابیم شرکت اماراتی ما را برای دریافت بخشی از پول بلیت حواله تهران وآژانسی که مرجع صدور بلیت بود حواله کرد متاسفانه پرواز دیگه ای برای اونشب گیر ما نیامد.
هتلی در نزدیکی های دفتر دوستمان گرفتیم تا فردا که بتوانیم بلیت برگشت بگیریم در هتل قرار نداشتیم و خیلی بی تابی میکردیم با آژانسی که برای ما بلیت تهیه کرده بود تماس گرفتیم و شرح ماوقع را دادیم . بعد از چندقیقه و با پیشنهاد ٱژانس همان شب پرواز ماهان به تهران را اینترنتی خریداری کردیم و چون فرصت زیاد نداشتیم سریع هتل را تسویه کردیم واز طریق قطار شهری به سرعت راهی فرودگاه شدیم فرودگاه بانکوک بسیار مجلل وعظیم ولوکس بود درفرودگاه قبل از پرواز آخرین پاستا سفر را خوردیم وپروازکردیم.
در پاتایا با هزینه های تور و تفریح وخرید و هتل وغذا البته از هرکدام بهترینش نفری 1000 دلار هزینه شد .
چند روز قبل در قسمت نظرات یکی از سفرنامه هایی که توسط یکی از کاربران نوشته شده بود مباحثه ای در خصوص محیط پاتایا و نوع تفریح و بدبینی ها و بعضا دیدگاه های مثبتی صورت گرفت من در اون مباحثه شرکت نکردم سعی کردم با نوشتن این سفرنامه نظرم را ارایه بدم پاتایا واقعا یک شهر چند وجهی است .
نمیتوان گفت مطلق بد است یا مطلق خوب است میشود تمام تفریحاتی که شاید در یک کشور اروپایی وآزاد به راحتی در دسترس نیست در پاتایا به سهولت آب خوردن دست پیدا کنید حضور برجسته توریستهای خارجی موید این موضوع است وبالعکس تفریحاتی مفرح و خانوادگی که شاید در تمام کشورهای اسلامی بگردید خیلی کم پیدا کنید در پاتایا فراهم است زمینه سفر برای تمام سطوح درآمدی مهیا است مردم تایلند با توجه به اینکه بخش زیادی از درآمدشان از طریق توریستها تامین میشود چندان روی خوش به افرادی که به دنبال تفریحات ولذت جویهای آنچنانی هستند نشان نمیدهند.
کسانی که مجرد سفر میکنند مشمول همین افراد هستند که برای خود ما هم این مسئله صدق کرد اما بعد از اینکه متوجه شدند تفریحاتمان سالم است رویکردشون با ما تغییر کرد مسافرانی که خانوادگی سفر میکنند ارج وقرب بیشتری نزد تایلندیها دارند امنیت لازم برای توریستها علی رغم شلوغی جمعیت در شهر فراهم است بنظرم حداقل ارزش یکبار دیدن را دارد هرچند برای خودم اگر موقعیتی دوباره پیش بیاد قطعا خواهم رفت واز جاهای دیدنی دیگر که خیلی هم زیاد هستند دیدن کنم.بابت تمام نواقصی که دراین سفرنامه ملاحظه کردید عذرخواهی میکنم شاید یکی ازدلایل اصلی وجود نقص نداشتن ذهنیت لازم برای سفرنامه نویسی قبل سفر بود.
گرفته بود دلت خواستی سفر بروی
سفر به دورترین شهر بیخبر بروی
بگو پرنده عاشق بگو چی میشد اگر؟
ازاین قفس بپری لانه دگر بروی