این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لستسکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرسوجو کنید.
سه سال پیش سفری با دوستان و خواهرم به گرجستان داشتیم، در راه تصمیم گرفتیم به مسختای زیبا هم سری بزنیم و صومعه ی jvari که قرن شش میلادی ساخته شده و ثبت میراث جهانی یونسکو هم هست ببینی.
توی مسختا کنار اطلاعات گردشگری دو تا پسر ایرانی، نمیگم کدوم شهر که سو تفاهم نشه، گفتن ما ماشین گرفتیم و بیاین کرایه رو تا بالای صومعه قسمت کنیم، ما خودمون پرسیده بودیم و کل کرایه رفت و برگشت حدود دوازده لاری بود. قبول کردیم و سوار ون شدیم و رفتیم از کوه بالا با ون تا به صومعه برسیم، توی راه این دو تا هموطن گفتن قراره برن گوری بعد صومعه و اگه بخان ماهم بریم، تا کرایه کمتر شه. گفتیم چند ؟که گفتن شصت لاری چونه زدن با راننده تا تفلیس هم برمون گردونه.
ماهم خوشحال رفتیم میراث جهانی رو دیدیم و از رود دورنگ کوری هم لذت بردیم و وقتی برگشتیم توی ون، دوتا اقا شروع کردن به دبه کردن که نه، راننده گفته چون تعدادتون زیاد شده باید صد و بیست لاری بدین. خلاصه ماهم دیدیم اینه، دوستان منم گفتن حاضر نیستن اینهمه پول بدن برای دیدن موزه و زادگاه استالین، اگه ادم خوبی هم بود باز یک چیزی، بریم به زادگاه یک دیکتاتور سربزنیم! گفتیم پس ما پایین توی مسختا جدا میشیم از شما و سهممون تا صومعه بالای قله که هشت لاری میشد رو پرداخت کردیم.
و جدا شدیم، حالا نگو کل کرایه از خود تفلیس تا گوری و توقف و برگشت هفتاد لاری و با چانه زدن شصت و پنج یا شصت لاری میشده و اینها تا چندتا هموطن خانم دیدن، گفتن بذار کل خرج سفرمون رو اینا بدن! واقعا متاسف شدیم از اینکه هموطن خودمون تو کشور خارجی میخاسته کلاه بذاره سر ما.
نویسنده: بیتا ثابت