آماندا کندل عاشق سفر است. او اهل استرالیاست و تا کنون به بیشتر از سی کشور سفر کرده است. او وبلاگ نویس و مشاور رسانه است. با توجه به اینکه او سفرهای زیادی رفته است در مطلبی چند توصیه برای غلبه کردن بر ترس در سفر کرده است که به شرح زیر است :
" تعداد زیادی از مردم هستند که با اینکه عاشق سفر کردن هستند اما از مخاطره کردن میترسند. ترس به هزاران دلیل، بعضی مردم از پرواز یا به طور کلی مهاجرت هراس دارند، برخی از این نگرانند که شاید در کشور خارجی کسی حرف آن ها را نفهمد، و عده ای هم میترسند امنیتشان در کشوری که آمار بیشتری از جرم و جنایت دارد تامین نباشد.
یک چیز خیلی خوب در مورد ترس از سفر این است که مثلا با ترس از سوسک فرق دارد، یعنی اگر با آن کنار بیایید عواقب بسیار درخشانی در انتظار دارید. جای جدیدی را تجربه میکنید، مناظر زیبایی میبینید، غذاهای خوشمزه جدیدی میل میکنید، افراد تاثیرگذاری میبینید و .... (در حالیکه اگر با ترس از سوسک کنار بیایید نهایتا دفعه بعد که با آن روبرو شدید فقط جیغ نمیزنید)
قبل از سفرهای طولانی یا سفرهایی که به نحوی متفاوت هستند، حتی اگر تعداد زیادی سفر رفته باشید هم ممکن است کمی عصبی و یا نگران شوید ، اما با مرور و یادآوری نکات مثبت سفر می توانید به آرام شدن خود کمک کنید. "
واقع گرا و اهل عمل باشید
بیشتر مردم فکر میکنند که در راه مورد حمله قرار میگیرند یا هواپیمایشان سقوط میکند مخصوصا اگر مقصد جایی باشد که از ریسک بالاتری برخوردار است، شما هم احتمالا داستانهای مختلفی در این مورد از دوستان و اقوام میشنوید، اما قبل از اینکه وحشت کنید، کمی صبر کنید و با واقع گرایی موقعیت را بسنجید. مثلا، اگر آمار را در نظر بگیرید، خطرناک ترین بخش سفر شما هنگامی است که دوستتان یا مادرتان یا راننده تاکسی شما را از خانه به فرودگاه میرساند.
یا مثلا داستان های دیگری که احتمالا از آدم ربایی در کشورهای آمریکای جنوبی میشنوید، تقریبا 100 درصد این حوادث در مورد قاچاقچیان بومی اتفاق افتاده و تا کنون هیج توریستی دزدیده نشده است. نگذارید افسانه های محلی به حقایقی در ذهن شما بدل شوند، اگر نگران هستید در مورد آمار واقعی تحقیق کنید.
بیشتر سفر کنید، کمتر بترسید
اگر بیشتر به سفر بروید و این کار به یک عادت برایتان تبدیل شود، دیگر محال است بترسید.
برای مثال، من در اوایل بیست سالگی به اضطراب مبتلا شدم و به همین خاطر در کنار ترسهای مختلف، از پرواز نیز هراس داشتم. برای کسی که عاشق سفر کردن است، اینکه از هواپیما بترسد دردسر بزرگی به حساب می آید. اما من خورم را مجبور به این کار کردم. در حالیکه هنگام بلند شدن هواپیما چشمهایم بسته بود و در طول پرواز میلرزیدم! ولی چون زیاد سفر کردم به مرور این ترس کم و کمتر شد. حالا با اینکه خیلی از پرواز خوشم نمی آید، اما دیگر نمیترسم و اگر نگرانی داشته باشم به صورت مهماندارها نگاه میکنم، اگر چهره آنها آرام بود میفهمم مشکلی وجود ندارد.
زیاد سفر کنید و خواهید دید که هر دفعه احساس اعتماد بیشتری خواهید داشت.
در مورد چیزهایی که نمیدانید اطلاعات کسب کنید
این کاملا منطقی و طبیعی است که در مورد چیزهایی که نمیدانیم هراس داشته باشیم . وقتی سفر میکنید به دنبال کشف نادانسته ها میروید در غیر این صورت میتوانستید در خانه بمانید.
بهتر است قبل از رسیدن مقداری اطلاعات در مورد مقصد به دست آورید تا در مورد چیزی که قرار است با آن روبرو شوید کمتر نگران باشید. اینترنت بهترین منبع برای پیدا کردن تمام اطلاعاتی است که در مورد سفر نیاز دارید. پس در مورد موضوعی که نگرانید جستجو کنید و تا میتوانید اطلاعات بدست آورید.
مثلا اگر برای ادامه تحصیلات به خارج از کشور میروید، و نگران این هستید که از دانشگاه تا محل اقامت را چطور باید طی کنید، برنامه زمانی حمل و نقل عمومی شهر را روی اینترنت جستجو کنید، عکسهای اتوبوس ها و قطار های مختلف را ببینید، در مورد قیمت ها و انواع کارت های مخصوص سوار شدن و ... جستجو کنید. به عبارت دیگر اگر از چیزی که نمیدانید هراس دارید سعی کنید در موردش بیشتر بدانید و به مرور آن ترس کمرنگ تر میشود.
سفر به تنهایی نشان قدرت است
تا کنون بیشتر افرادی که با من تماس گرفته اند و از سفر هراس داشتند افرادی بودند که برای اولین بار قصد سفر به تنهایی داشتند. من هم برای بار اول همان ترس را داشتم و کاملا درک میکنم اما حالا به شخصه عاشق این نوع سفر هستم.
اما اگر واقعا از تنها سفر کردن میترسید و کسی را هم ندارید تا با شما بیاید، راه های زیادی هست، مثلا میتوانید به صورت آنلاین یک همسفر مناسب پیدا کنید حتی بهتر است یک همشهری باشد.
یا میتوانید برنامه سفر به شهری بریزید که در آنجا یک دوست دارید تا خیالتان راحت باشد که در آنجا تنها نیستید. یا در جاهایی اقامت کنید که شانس یافتن یک دوست هم روحیه زیاد است. اگر همه این راهها به نتیجه نرسید، جرات کنید و تنها به سفر بروید. اگر دوست نداشتید و دیدید واقعا نمیتوانید با سفر تنهایی کنار بیایید، میتوانید برگردید.
به خاطر کارهایی که نکردید پشیمان میشوید
اگر عشق سفر کردن به جانتان افتاد، دیگر خلاصی ندارید. حتی ممکن است با وجود میل زیاد به سفر همچنان بترسید، اما یادتان باشد همیشه افسوس برای کارهایی که انجام ندادید بیشتر از آن هایی است که انجام دادید، پس راه بیفتید. من کمتر کسی دیده ام که به خاطر ترس، از سفر برگشته باشد؛ راستش را بخواهید فکر نکنم شما هم این کار را بکنید.
منبع : vagabondish
