سلام به همه دوست داران سفر
من و همسرم از ابتدای زندگی مشترک که سیزدهمین سال اش رو میگذرونیم و پس از در آمدن از آب و گل اولیه زندگی تقریبا از سال چهارم زندگی ، انجام سفر به صورت مرتب و مستمر رو در برنامه های اصلی زندگی مون قرار دادیم و هر سال بین چهار تا شش سفر داریم. و به همه دوستان مخصوصا جوان ها توصیه میکنم که هر چند سبک و هر چند کم هزینه به سفر های مختلف بروند و از هر شهر یا کشور توشه ای برای ساختن زندگی خود اخذ کنند.
اواخر مرداد ماه 96 بود؛ برای اولین بار با گذشت پنج ماه از آخرین سفر خارجیمون ، هنوز بدلیل مشغله کاری موقت بوجود آمده برای من سفری نرفته بودیم که همسرم پیشنهاد یه سفر فوق العاده به مراکش را مطرح کرد و پکیچ آژانسی رو که تور یازده روزه مراکش برای تاریخ 12 شهریور ماه رو گذاشته بود برای من ارسال کرد. معمولا ما در تصمیم برای سفرها تصمیم های سریع و به موقع میگیریم و با توجه به اینکه مدتها بود که همسرم آرزوی سفر به مراکش را داشت علی رغم اینکه خودم خیلی تمایل نداشتم فردای آن روز با همراه داشتن مدارک جهت ثبت نام و اخذ ویزای توریستی کشور مراکش شامل پاسپورت ها ، دو قطعه عکس پشت زمینه سفید ، گواهی اشتغال به کار به زبان انگلیسی ( نمونه اش رو در عکس زیر گذاشتم تا دوستان که نامه سفارت میخوان راحت باشند ) و قسمتی از وجه تور به دفتر آژانس مراجعه کردم و مراحل ثبت نام رو انجام دادم دو نکته در هنگام ثبت نام وجود داشتند مردد بودن کارمند فروش در تعلق یا عدم تعلق تخت به کودک 5 ساله همراه ما بود که در انتهای با استعلام مشخص شد که بدون تخت میباشد و نکته دوم اخذ بیمه مسافرتی همراه بود که پیشنهاد میدم با توجه به هزینه کم اون حتما همه مسافرین عزیز در سفرها ازش استفاده کنند. هزینه ثبت نام برای هر نفر بزرگسال 7.5 میلیون تومان و برای کودک بدون تخت ما 3.5 میلیون تومان بود.
پس از طی مراحل ثبت نام حسب تجربه های قبلی برای برنامه ریزی سفر ، آگاهی از نحوه پوشش ، آب و هوا و غیره اول به سایتهای مختلف سر زدم جهت اخذ و مطالعه سفرنامه که هیچ سفرنامه ای مربوط به این کشور نیافتم و بعد ازون از سایر منابع مثل google trip یه سری اطلاعات کسب کردم و از نرم افزار weather تلفن همراهم هم به اخذ اطلاعات آب و هوایی و پیش بینی آب و هوای شهرهای مختلف سفرم اقدام کردم. همچنین تصمیم گرفتم که خود عزم نوشتن سفرنامه کنم. اطلاعات مختصری که در جستجو پیدا کردم از جمله اینکه کشوری است در شمال غربی آفریقا و جنوب اسپانیا که ساحلی طولانی با اقیانوس اطلس دارد واینکه اکثر مردم آن از نسل آمازیغیان هستند و از هه مهمتر 99 درصد آن مسلمان هستند و تنگه معروف جبل الطارق بین این کشور و اسپانیا وجود دارد. از نظر فاصله دریایی با پرتغال و اسپانیا بسیار نزدیک میباشد.
در خصوص نرم افزار google trip که من در اکثر سفرها ازش استفاده میکنم توضیحاتی اضافه کنم. در این نرم افزار پس از نصب و اضافه کردن اکانت گوگل تون به اون به راحتی میتونین سفر جدید با مشخص کردن شهرها و تاریخ های اون اضافه کنید همچنین امکان دانلود نقشه آفلاین تک تک شهرها جهت عدم نیاز به داشتن اینترنت در زمان سفر در هنگام گشت و گذار در شهرها میسر میباشد. یک امکان خیلی خوب این نرم افزار که من ازش استفاده میکنم و معمولا اطلاعاتش مفید و بروز هست برنامه ریزی روزانه day plans هست که نرم افزار بر اساس سلایق شما یه برنامه نیم روزی یا روز کامل برای شما میچینه که به ساعت تعطیلی مکان ها ، روز تعطیلی مکان ها و مسیر دسترسی شما به مکان ها و فاصله بین مناطق دیدنی توجه کامل داره.
توضیح عکس : امکانات موجود در نرم افزار google trips
توضیح عکس : امکانات موجود در نرم افزار google trips
توضیح عکس : نمونه ای از برنامه های روزانه پیشنهادی در نرم افزار google trps
توضیح عکس : نمونه ای از جزیبات برنامه روزانه پیشنهادی نرم افزار google trips
در هنگام جمع کردن وسایل سفر ما معمولا از چک لیست وسایل سفر که تهیه کردیم و در سفرهای مختلف بروز آوری شده و تقریبا برای ما کامل هست استفاده میکنیم و به راحتی و سرعت چمدونمون رو میبندیم. همچنین حسب تجربه قبلی به جای همراه بردن یک یا دو چمدان بزرگ از سه یا چهار چمدان متوسط یا کوچک (کابین سایز) استفاده میکنیم تا خدای نکرده از مواردی مثل مفقود شدن یک چمدان ، همراه داشتن بار اضافی بدلیل وزن بارها و قابلیت انعطاف برای بردن بار اضافی به داخل کابین و همچنین سنگین شدن چمدان که حمل و نقل اون رو در صورت استفاده از یک چمدان بزرگ سخت میکنه بر حذر باشیم. لازم به ذکر است در ایرلاین امارات که ما در این سفر ازش استفاده کردیم بار مجاز هر نفر 30 کیلوگرم بدون محدودیت تعداد چمدان بود.
همونطور که قبلا گفتم ما در این سفر سه نفر بودیم من و همسر عزیزم بهمراه دختر گل پنج ساله ام که در سفرها اصلا بچه بودنش احساس نمیشه.
ساعت 3:15 بامداد پروازمون از مشهد و فرودگاه شهید هاشمی نژاد بود. برای حرکت به سمت فرودگاه با رزرو کردن سرویس تشریفات از نرم افزار اینترنتی تاکسی در مشهد به نام تاچ سی به مبلغ 60 هزار تومان و قید کردن ساعت 1 شب برای پیک آپ و رفتن به فرودگاه با خیال راحت به استراحت کوتاه پرداختیم. تاکسی تشریفات که یکدستگاه بی ام و i520 بود پنج دقیقه قبل از ساعت یک درب منزل حاضر شد و بسیار ایمن و مطمئن با انجام پذیرایی و فراهم آوردن امکانات رفاهی در راه مارو به فرودگاه رسوند. پس از بازرسی اولیه لیدر مون جناب آقای فرزاد از ما در سالن استقبال کرد پس از اخذ کارت پرواز و پرداخت عوارض خروج از کشور به مبلغ 75 هزار تومان به کنترل پاسپورت رفته و به سالن ترانزیت منتقل شدیم. برای دوستانی که شاید تاکنون از پرواز های دارای استاپ در مقصد واسط استفاده نکردند به عرض تون برسونم که بارهای شما در فرودگاه مبدا از شما اخذ و در فرودگاه مقصد بهتون داده میشه پس اگه واسه اون تایمی که در فرودگاه واسط ( که برای ما فرودگاه دبی بود) هستین چیزی لازم دارین در ساک داخل کابین هواپیما تون نگهداریش کنین. همچنین به ازای هر نفر در فرودگاه مبدا به شما دو کارت پرواز به صورت همزمان و برای هر دو پرواز داده میشه. پروازمون با هواپیمایی امارات بود که در حال حاضر یکی از بهترین خطوط هواپیمایی دنیاست و به موقع از فرودگاه مشهد حرکت کرد و در مسیرمون تا دبی یکبار پذیرایی کامل شدیم و با استفاده از امکانات سرگرم کننده موجود در پرواز خودمون رو سرگرم کردیم. در پروازهای امارات در بسته های تحویلی به هر فرد که شامل گوشی هدست هست یک برچسب وجود داره که شما میتونین با چسبوندن اون در بالای صندلی تون به راحتی استراحت کنین و بر اساس نوع برچسب مورد استفاده تون شامل استراحت کامل (لطفا مزاحم نشوید ) به رنگ بنفش ، استراحت و جهت صرف غذا توسط مهماندار بیدار بشید به رنگ سبز و استراحت و جهت خرید توسط مهماندار بیدار بشید رنگ نارنجی از خدمات استفاده کنید.
توضیحات عکس : نمونه ای از امکانات ظریف موجود پرواز هواپیمایی امارات
حدود دو ساعت تا دبی راه بود یه استاپ یک ساعت و نیمه داشتیم فرودگاه دبی خیلی بزرگ و زیبا بود داخل فرودگاه برای جابجایی از مترو استفاده میشد. در مسیرمون از محل پیاده شدن تا محل سوار شدن مجدد حدود 50 دقیقه در راه بودیم. برای دوستانی که همانند ما بچه کوچک دارند لازم است ذکر کنم که در فرودگاه دبی برای بچه ها ترالی یا کالسکه بچه به صورت رایگان ارایه میشه که در محل های مخصوص که به رنگ قرمز مشخص شده وجود دارد. در فرودکاه دبی کانتر هایی تدارک دیده شده که با خواندن بارکد روی کارت پرواز شما به صورت تصویری ، شما رو از محل فعلی به محل سوار شدن تون راهنمایی میکنه. ساعت 7:30 صبح پروازمون به سمت کازابلانکا با ایرباس دو طبقه A380-800 بود طول پرواز حدود نه ساعت و فاصله 6085 کیلومتر بود اما پرواز عالی و پذیرایی های مکرر و سرگرمی های فوق العاده باعث میشد که احساس خستگی نکنیم البته کمی هم استراحت کردیم. از امکانات موجود در پروازهای امارات البته بر اساس نوع هواپیماتون میتونم به قابلیت تنظیم ارتفاع صندلی ، قابلیت خم شدن پشت سری صندلی جهت استراحت بهتر و راحت تر ، ارایه هد ست جهت استفاده از مانیتور تاچ اسکرین موجود در جلوی هر مسافر، وجود انواع مختلف فیلم ها به زبان های مختلف حتی زبان فارسی ، انوع مختلف موسیقی ، انواع بازی ها در سیستم صوتی و تصویری موجود و همچنین امکان مشاهده مسیر سفر با پارامترها و نقشه های مختلف و همچنین رویت فضای جلو ، زیر ، بالا و عقب هواپیما با استفاده از دوربین های تعبیه شده که مخصوصا در هنگام نشستن و برخواستن لذت خاصی رو فراهم میکنه نام ببرم. ساعت حدود 12ظهر به اولین شهر یعنی کازابلانکا در کشور مراکش رسیدیم و با هوای بسیار مساعد مواجه شدیم.
توضیحات عکس : تفاوت زمانی و تفاوت دمایی مشهد با شهرهای مقصد در یک نگاه با استفاده از نرم افزار weather شرکت اپل
در بدو ورود باید فرمهایی را پر میکردیم و با گذرنامه ارایه میدادیم، پس از طی مرحله کنترل پاسپورت و برداشتن چمدان ها به طرف درب خروجی واقع در ترمینال دو حرکت کردیم. خارج از برنامه تور و توسط شرکت اپراتور موبایل کشور مراکش با اخذ عکس از پاسپورت یه سیم کارت رایگان بهمون دادند که یک گیگ اینترنت و مقداری شارژ جهت نیم ساعت تماس داخلی و یک ربع تماس بین المللی داشت. برای چنچ دلار هم با توجه به توضیحات لیردهامون مبنی بر عدم وجود تفاوت قابل ملاحظه بین فرودگاه و شهر در فرودگاه به نرخ هر صد دلار 890 درهم مراکش چنج کردیم. با توجه به نرخ دلار در زمان سفر ما به میزان 3800 تومان ، کلیه همسفرانمون در صحبت ها از نرخ تبدیل 400 تومان برای درهم مراکش به تومان استفاده میکردیم.
توضیحات : نمونه سیستم کارت رایگان اهدایی در فرودگاه که به راحتی اخذ و دارای اینترنت رایگان و تماس داخلی و خارجی رایگان بود
گروه ما ده نفر بودیم و یک نفر هم ایرانی از کشور کانادا که دوست یکی از همسفری هامون بود در اونجا بهمون محلق شد. لیدر فارسی زبان که مارا همراهی میکرد به زبان های فرانسوی ، انگلیسی ، عربی و آلمانی مسلط بود. پس از خروج از فرودگاه در ساعت 15 عصر ، لیدر محلی با یک ون به همراه راننده از ما استقبال کرد و مارا به سمت شهر بردند تا شهر حدود یک ساعت در راه بودیم که در راه از صحبت های لیدر مون و توضیحاتش استفاده کردیم.
کازابلانکا ( کازا به معنای خانه و بلانکا به معنای سفید در زبان آمازیغی ) یا به زبان عربی دارالبیضاء (خانه سفید) در ابتدای ورود بسیار زیبا بود. خانه های سفید ویلایی که از در و دیوار آنها گلهای رنگارنگ بیرون ریخته بود انسان را مسحور خود مینمود. رنگ سفید اکثرخانه ها در این شهر برای جذب کمتر گرما بود. با توجه به اینکه قرار بود یک گشت نیم روزی شهری قبل از استقرارمون در هتل داشته باشیم اولین توقف ما در ساحل کرنیش شهر کازابلانکا برای صرف نهار بود. رستوران های متفاوت وجود داشت و قیمتها هم بسیار مناسب بود و با توجه به مسلمان بودن کشور ، خداروشکر خیالمون از بابت حلال بودن غذاها راحت بود. نهار از مکدونالد استفاده کردیم که برای هر سه نفرمون 107 درهم مراکش ( تقریبا چهل هزار تومان) در اومد. پس از صرف غذا یه گشتی نزدیک ساحل زدیم، ساحل کرنیش که مارا برده بودند ورودی رایگان نداشت که بشود قدمی بزنیم وتمام ساحل به عبارت من طرح سالمسازی بود
مردم مراکش به دو زبان فرانسه و عربی مسلط بودند و حتی در سیستم آموزشی هم به هر دو زبان تدریس میشد البته لازم به ذکر است که زبان فرانسه برای آنان یادگار سلطه ی کشور فرانسه بر آنها میباشد، حالا تعداد اندک از مردم و آنهم به میزان کم انگلیسی صحبت میکردند. یکی از مشکلات ما در کشور مراکش عربی و فرانسه بودن منو ها و صحبت های مردم عادی بود که یک مقدار در مراودات ما رو دچار مشکل میکرد.
پس از ساحل به سمت مهمترین مکان در کازابلانکا به راه افتادیم. مسجد حسن دوم که کارساخت آن در سال ۱۹۸۷ آغاز و در سال ۱۹۹۳ به پایان رسید و افتتاح آن همزمان با تولد شصت سالگی حسن دوم بوده است از نظر وسعت پس از مسجد الحرام و مسجد النبی قرار دارد و گفته میشود که بلندترین مناره ی جهان اسلام را داراست قسمتی از آن بر روی آب و قسمتی بر روی خشکی قرار داشت. بالای مناره ی 210متری آن لیزری قرار داشت که همواره جهت قبله را نمایش میداد.
توضیحات : عکس مربوط به مسجد حسن دوم
هر چه از زیباییهای آن بگویم کم گفته ام احساس فوق العاده مثبت و آرامش بخشی که داشت برایم جالب بود، احساسی که به شخصه در هیچ کلیسا و معبدی آنرا تجربه نکردم. دیوارهای سفید نرده های چوبی حکاکی شده سقفهایی متحرک با رنگها و طرحهای ریز نقش. دوست داشتم ساعتها اونجا بنشینم و لذت ببرم اما حیف که زمان تور اجازه نمیداد.
توضیحات : نمایی از معماری جذاب و چشم نواز سقف های مسجد حسن دوم
جالبی مراکش برای من این بود که روی کاغذ حدود99 درصد جمعیت مسلمان بودند و خیلی دوست داشتم کشوری با این حجم مسلمان که تقریبا معادل ایران هست را ببینم. مردم علی رغم گرایش شون به دین اسلام همانند کشورهای مالزی و امارات در روش عبادت آزاد بودند.
توضیحات : نمایی از عبادت مردمان کازابلانکا در مسجد حسن دوم
به سمت هتل به راه افتادیم هتل شرایتون که برخلاف نام پرآوازه اش کیفیت خدماتش از هتلهای دیگرمون پایین تر بود و در قسمت بحث و تبادل نظر در خصوص هتل ها جزییاتش رو عرض میکنم . بعد از یه استراحت کوتاه در هتل و جابجایی وسایل مون ، همزمان با تاریکی هوا راه افتادیم که گشتی در شهر بزنیم خوبی هتل نزدیکی آن به مرکز شهر بازار قدیم و محل تجمعات شبانه مردم بود، شبهای زنده ی کازابلانکا شامل مردمی میشد که در کافه ها درحال خوردن نوشیدنی یا شام بودند و هرازگاهی صدای موسیقی های خیابانی گوش اونها رو نوازش میداد، بعضی از موسیقی هاشون واقعا زیبا وسوزناک بود. مردمی که بی توقع بودند و هیچ انتظاری از تفریح و هیجانات عجیب و غریب این روزها نداشتند و فقط دلشون خوش بود. در این تجمع شبانه غیر از گروه های موسیقی که در کنار خیابان به اجرای برنامه میپرداختند ، دلقک ، گروه فوتبال سرگرم کننده ، ماشین بچه ها جهت سرگرمی بچه ها رو هم دیدیم. یه خوردنی جالبشون دوغ شیرین بود که با کیک کنار خیابان فروخته میشد.
روز دوم پس از صرف صبحانه نسبتا خوب در هتل ، در نزدیکی هتل با مراجعه به صرافی به ازای هر صد دلار به میزان 915 درهم مراکش چنج کردم. پس از آن به همراه تور به سمت شهر رباط (RABAT) که پایتخت ومرکز سیاسی کشور مراکش بود به راه افتادیم. فاصله 85 کیلومتری بین دو شهر که دارای اتوبان بود و سرعت مجاز در آن 120 کیلومتر برای سواری ها و 100 کیلومتر برای میدل باس بود را با توجه به توقف در محل خرید بین راهی در حدود دو ساعت تو راه بودیم. در مرکز خرید بین راهی آب معدنی بزرگ به مبلغ هر عدد 8 درهم مراکش تهیه کردم.
پس از رسیدن به شهر رباط اولین مکان کاخ پادشاهی مراکش بود که رفتیم. جالب بود که ورودی کاخ هیچ سیستم امنیتی در کار نبود و هرکسی میتونست وارد محوطه ی کاخ پادشاهی بشه. هم اکنون محل زندگی و فعالیت ملک محمد ششم در آنجاست. درختان زیبایی هم وجود داشت که اونقدر متراکم بودند به درخت بعدی وصل شده بودند و سر همه ی درختان را زده بودند وزیبایی شان خیلی جلب توجه میکرد.
توضیحات : نمای باز از کاخ پادشاهی مراکش در شهر رباط
مردم مراکش از دیرباز در آرزوی داشتن بزرگترین مسجد دنیای اسلام بوده اند به همین دلیل در دوره ی موحدون شروع به ساخت همچین مسجدی مینمایند که در شمال شرقی شهر رباط میباشد اما متاسفانه به دلیل زلزله عملیات ساخت متوقف میشود و به علت کمبود بودجه ادامه نمیابد مسجد حسن ، مسجدی با دویست ستون نیمه کاره و یک مناره بلند است وبه نام مسجد نیمه کاره معروف است. در کنار آن ساختمان سفید رنگ و زیبایی است و آرامگاه دو پادشاه مراکش در آن قرار دارد آرامگاه این دو پادشاه توسط سربازان سواره و پیاده و به شکل نمادین مراقبت میشد.
توضیحات : نمایی از ستون ها و مناره مسجد نیمه کاره در شهر رباط
برای نهار به یک رستوران سنتی بسیار دیدنی بردنمون. خونه ای بسیار زیبا و قدیمی که به رستوران تبدیل شده بود. غذای سنتی مراکش تجین هست که ظرف پخت آن هم به همین نام هست و داخل همین ظرف غذا سرو میشه، یه ظرف سفالی که گوشت یا مرغ رو چندین ساعت با حرارت ملایم اجاق میپزند. بعد از یه پیش غذای رنگارنگ و تجین خوشمزه رفتیم سراغ دسر که شامل خربزه و انگورهای معطر بسیار خوش طعم بود.
توضیحات : نمایی از غذای تجین گوشت که برای چهار نفر بود
توضیحات : نمونه ای از ظرف تجین در حال پخت
توضیحات : نمونه از دسر میوه ای سرو شده همراه غذا
توضیحات : نمونه ای از انواع پیش غذا ها
بعد از صرف نهار پیاده با فاصله حدود 10 دقیقه ای به سمت یه ارگ وباغ زیبا به نام قصبه اودایاس مکان بازدید بعدی به راه افتادیم. ارگی بسیار زیبا که منظره ای عالی به اقیانوس اطلس داشت. از کنار ارگ وارد کوچه های جالبی شدیم که حس نوستالژیک داشت خانه هایی با دیوارهایی که نصف آن به رنگ آبی و نصف دیگر سفید بود، مردمان محلی بر این عقیده بودند که به این شیوه آبی زمین را به آبی آسمان متصل میکنند. بعد از آنهم داخل همین کوچه پس کوچه ها یه جای دنج کنار ساحل یه چای مراکشی به قیمت یک یورو با ده درهم خوردیم. چای مراکشی همون چای نعنای خودمون بود که اینبار داخل لیوان چای هم برگهای نعنا وجود داشت و حس تازگی جالبی بهمون میداد. سپس وارد باغی داخل این قصبه به نام باغ اندلوسی ها شدیم با گلهای بسیار زیبا و مناظر چشم نواز که گربه های کوچک و زیبای زیادی اونجا زندگی میکردند. همچنین در خروجی باغ دستفروش ها محصولات و سوغات سنتی خوراکی مراکش را عرضه میکردند.
توضیحات : نمای بیرونی قصبه ادویاس واقع در شهر رباط
توضیحات : نمایی از کوچه های قصبه ادویاس در شهر رباط با دیوارهای منقش به آبی و سفید
توضیحات : نمایی از کوچه های قصبه ادویاس در شهر رباط که دیدگاه مردم در خصوص متصل کردن آبی آسمان به زمین را در یک نگاه نشان میدهد
توضیحات : نمایی از منازل قصبه ادویاس در شهر رباط
توضیحات : نمایی از اقیانوس اطلس از داخل قصبه ادویاس در شهر رباط
توضیحات : دست فروش ها در قصبه ادویاس مشغول عرضه محصولات سنتی خوراکی کشور مراکش
توضیحات : نمونه ای از چای مراکشی یا چای نعنا به قیمت هر لیوان یک یورو
حدود ساعت چهار با پایان یافتن گشت شهری مون در شهر رباط به کازابلانکا برگشتیم و حدود ساعت شش به هتل مون در کازابلانکا رسیدیم. بعد از یه استراحت کوتاه از امکانات هتل مثل استخر ، سونا و جکوزی استفاده کردیم. یک شام رمانتیک در کافه Rick'S واقع در شهر کازابلانکا ( معروفترین رستوران شهر که شهرت جهانی دارد و شبیه لوکیشن فیلم کازابلانکا بوده) را برای شب دوم انتخاب کردیم. کافه ای بسیار دنج و نوستالژیک دارای فضایی تاریک با نورهای ملایم بود. در طبقه دوم اتاقی بود که به صورت مداوم فیلم کازابلانکا نمایش داده میشد و عکسهایی از هنرپیشه ها روی دیوار بود. من در این کافه رستوران از یه استیک لذیذ به قیمت 150درهم استفاده کردم.
توضیحات : پوستر هنر پیشگان فیلم کازابلانکا نمایش داده شده در کافه ریک کازابلانکا
روز سوم با جمع کردن وسایل مون و چک اوت کردن بعد از صرف صبحانه راهی شهر آگادیر شدیم. فاصله بین دو شهر 470 کیلومتر و تماما اتوبان بود که با میدل باس و در حدود شش ساعت در راه بودیم در کشور مراکش هر راننده موظف بود بعد از هر یک ساعت و نیم رانندگی نیم ساعت استراحت کند به همین علت دو بار در کافه های بین راهی توقف داشتیم و یکم طولانی شد. با کمی صحبت با همراهیان متوجه شدیم که یکی از آنها دیشب به موروکو مال رفتند بزرگترین بازار آفریقا با 200هزار متر مربع مساحت که اکثر برندهای مشهور دنیا در آنجا شعبه داشتند و آکواریومی در آن قرار داشته است که بیش از 300 گونه ی جانوری در آن زندگی میکردند
توضیحات : نمایی از بازار بزرگ موراکو مال در شهر کازابلانکا
توضیحات : نمایی از گورستان در شهر رباط مراکش
شهر آگادیر یک شهر تماما ساحلی و نسبت به شهرهای دیگر هوای خنکی داشت، هتل ما در آگادیر ، هتل رویال اطلس بسیار زیبا ، بزرگ و ساحلی بود. این هتل در سه طبقه و در وسعت بسیار زیاد دارای حدود دویست اتاق بود. از امکانات آن به محل نگهداری کودکان ، برنامه سرگرم کننده روزانه ، برنامه سرگرم کننده شبانه ، کافه شبانه ، انواع مختلف استخر های رو باز ، استخر آب گرم داخلی ، سونا و جکوزی ، ماساژ و چندین رستوران مختلف بود.
توضیحات : نمایی از هتل رویال اطلس در شهر آگادیر
توضیحات : نمایی از آب و هوای شهر آگادیر
شهر آگادیر در شرق کشور مراکش بیشتر مقصد گردشگران اروپایی بود و ما هیچ ایرانی ندیدیم و طبق صحبتی هم که با بقیه ایرانی ها در شهرهای کازابلانکا و مراکش داشتیم اکثر تورهای ایرانی به این شهر سفر نمیکنند. به این شهر سوییس کوچک بابت خانه های بسیار شیک و مدرن نیز میگفتند. عصر حدود ساعت شش بود که رسیدیم و پس از چک این کردن در هتل فقط یه گشتی در ساحل زدیم. مردم تفریح خاصی نداشتند فقط کنار ساحل پیاده روی میکردند. یه شهربازی کوچک کنار ساحل بود که دخترم رو به اونجا بردیم و بعد رفتیم به سالن داخل هتل که شبها برنامه های سرگرم کننده داشت یک ساعتی موسیقی و خواننده بود و بعد چند رقصنده آمدند و مدلهای مختلف رقص محلی کردند.
روز چهارم سفر و روز اول در شهر آگادیر گشت شهری داشتیم در ابتدا سری به قلعه ی پرتغالیها در بلندترین نقطه شهر ( به ارتفاع 2630 متر) در بالای کوه مشرف به شهر زدیم که به خاطر زلزله آثار اندکی از آن برجا مانده بود(زلزله ای که تلفات بسیاری داشته) و جالب بود که مردم بر این عقیده بودند که هرسال ممکن هست در همان روز دوباره زلزله بیاد بعدهم به مسجد زیبای اعظم رفتیم که سبک معماری خاصی را داراست.
توضیحات : نمایی از مسجد زیبای اعظم در شهر آگادیر
پس از آن به محل تولید روغن آرگان رفتیم، درخت آرگان بین 400 تا 700 سال عمر میکند و به درخت بز هم گفته میشود چون بزها برای خوردن برگ های آن از آن بالا میروند. محصول درخت آرگان که سالی یکبار و در ماه جولای برداشت میشود دانه ای شبیه فندوق هست که فقط در کشور مراکش کشت میشود و آنرا میشکنند و هسته اش را آسیاب میکنند با مقداری آب به صورت سنتی ورز میدهند وحاصلش میشود روغنی که از آن دو استفاده میشود یکی برای پخت غذا و دیگری برای مصارف زیبایی پوست.
توضیحات : زنان مراکشی در حال آسیاب کردن دانه آرگان جهت اخذ روغن آرگان
توضیح : نمایی از جزییات و غشای دانه آرگان
گشت بعدی بازار سنتی به نام یکشنبه بازار (Sunday market) بود که بازارهای مختلف همانند بازار تهران در آن وجود داشت یکی از بازارها به فروش انواع محصولاتی که از آرگان تهیه میشد اختصاص داشت از صابون و کرم و ماسک تا روغنهای خوراکی که جلوی درب مغازه ها بانوان مراکشی در حال تهیه ی آنها بودند.کلیه محصولات با یک دهم قیمت مرکز تولید آرگان در این بازار ارایه میشد. میوه جالبی که در بازار به فروش میرسید و من در جای دیگه اون رو ندیده بودم میوه کاکتوس بود که به قیمت یک درهم عرضه میشد و شبیه انبه اما سبز رنگ و دارای دانه های برجسته روی پوست آن بود و با کندن پوست آن مغز آن خورده میشد. در این بازار یک سری عطرهایی هم بودند که شکل صابون بود و به عنوان خوشبو کننده ی لباس و بدن استفاده میشد و رایحه ی بسیار مطبوعی داشت.
توضیحات : نمایی از یکشنبه بازار شهر آگادیر
توضیحات : نمایی از کدوی عظیم الجثه موجود در یکشنبه بازار آگادیر
توضیحات : نمایی از عطرهایی که شبیه صابون بود و با قیمت حدود هر عدد 25 درهم فروخته میشد و کاملا معطر و ماندگار بود
پس از بازار و خرید محصولات سنتی مراکش به هتل رفتیم و پس از استراحت ، با گشتن در کنار ساحل از شام فروشگاه kfc استفاده کردیم که قیمتش بسیار مناسب بود و پکیج شامل 9 تیکه مرغ با سالاد ونوشابه و سیب زمینی155درهم بود.
پس از شام به محل جنگ شبانه رفتیم و امشب شعبده بازی داشتند که بسیار جالب بود.
توضیحات : منوهای متفاوت و مقرون به صرفه فروشگاه KFC در آگادیر
روز پنجم سفر و روز دوم مون در آگادیر را در هتل و ساحل استراحت کردیم. هوا یکم سرد بود و بیشتر به درد قدم زدن میخورد. این روز رو فقط دوست داشتیم استراحت کنیم و حوصله ی بیرون رفتن رو نداشتیم. صبح رفتیم استخر آبگرم هتل که بسیار عالی بود وعصر رو یکم فوتبال دستی بازی کردیم و در کنار همسفران به بازی های گروهی پرداختیم . آخر شب هم برنامه ی رقص در هتل برپا بود، همچنین از یک گروه آمازیغیایی دعوت شده بود که با تبل و بوق و دست زدن به سبک آفریقایی برنامه اجرا کردند.
روز ششم ، روز حرکت به سمت شهر مراکش فرا رسید قبل از صرف صبحانه چک اوت کرده و چمدانها رو تحویل رسپشن دادیم بعد از صبحانه فهمیدیم که مامور هتل یکی از چمدانهای ما را به گروه دیگری تحویل دادند کلا بر خلاف امکانات خوب و مناظر دیدنی هتل از خدمات پرسنل این هتل راضی نبودیم و هر روز یه چلنجی با مسولین هتل داشتیم. ساعت ده صبح به سمت مقصد بعدی شهر مراکش در مرکز کشور مراکش که 250 کیلومتر با آگادیر فاصله داشت حرکت کردیم و ظهر حدود ساعت 3 بود که به شهر مراکش رسیدیم شهر بسیار زیبایی بود.
شهر مراکش در زبان بربر به معنای سرزمین خدایان است. این شهر چهارمین شهر کشور مراکش و پایتخت باستانی کشور مراکش میباشد. این شهر به نام عروس کویر ، شهر قرمز یا سرخ نیز معروف است.
برای نهار یک مکان سنتی برایمان رزرو کرده بودند که بسیار زیبا بود تجین مرغ نهار تهیه دیده شده برای امروز بود و مثل دفعه ی قبل با پیش غذا و دسر هم پذیرایی شدیم. راستی کوسکوس غذای ملی مراکش است که از نشاستهی گندم، گوشت زیاد و سبزیجات تهیه میشود که من امتحان کردم اما خیلی با ذایقه ام جور نبود.
توضیحات : رستوران سنتی در شهر مراکش
پس از صرف ناهار پیاده به سمت مکان دیدنی دیگری به نام قصر باهیه به راه افتادیم. قصری که نمایانگر زندگی مردم مراکش در قرن نوزدهم بود و لیدر محلی میگفت که این قصر محل زندگی و حرم احمد ابن موسی معاون حاکم شهر بوده که چهار زن عقدی و بیش از 24زن دیگر داشته که به علت علاقه به همسراصلیش باهیه نام او را بر این مکان نهاده است، همچنین این قصر با معماری اندلسی دارای کاشیکاریها و تزئینات زیبا و دارای هشت هکتار باغ بود، هنر معماری بکاررفته در سقفهای آن ، بسیار زیبا و چشم نواز بود.
توضیحات : نمایی از معماری منحصر به فرد قصر باهیه
پس از دیدار از قصر باهیه به سمت میدان جامع الفنا راه افتادیم که در راه بازارهای بسیار بزرگ و تودر تو بود. پس از حدود یک ساعت گشت در بازارها به میدان جامع الفنا رسیدیم که معنی اسم آن «مجمع مردگان» است و به سنتی اشاره دارد که طبق آن سر جنایتکاران اعدامی را تا قرن ۱۹ در این محل به نمایش میگذاشتند میدانی بسیار بزرگ و شلوغ بود و پس از گذر از میدان وارد خیابانی شدیم که پر از درشکه هایی بود که کار جابه جایی مردم از میدان به سایر نقاط را به عهده داشتند. راستی این قسمت بخش قدیمی شهر یا مدینه نام داشت و هتل ما در قسمت جدید بود. پس از خاتمه بازدید به هتلمون ، هتل Savoy که هتلی بسیار مجلل و شیک بود رفتیم . لابی بسیار بزرگ و پر از گلهای طبیعی که از کنار لابی یک درب به بزرگترین پاساژ شهر باز میشد وعالی بود
توضیحات : نمایی از فضای هتل ساوی در شهر مراکش
در طبقه ی همکف پاساژ یک فروشگاه کارفور بود که تجربه ی خرید از آنرا در دبی داشتیم و کلیه ی اقلام مصرفی در آن با قیمت مناسب یافت میشد. بعد از یکی دو ساعت استراحت رفتیم داخل پاساژ یه دوری زدیم قیمتها برای خرید چندان مناسب نبود اما برای غذا نسبتا خوب بود، طبقه ی بالای پاساژ فود کورت و شهربازی بود، زمین پاتیناژ هم داشت، شام را خوردیم و برگشتیم به هتل لازم به ذکر هست که ورودی همه ی هتلها بازرسی میشدیم و به این هتل ورود غذا ممنوع بود. داخل حیاط هتل شبها موسیقی نواخته میشد و یک تلویزیون بزرگ بود که به نمایش برنامه های تلویزیونی شامل جنگ های شبانه یا فوتبال میپرداخت.
توضیحات : نمایی از هتل ساوی مراکش در شب
روز هفتم سفر و روز دوم در شهر مراکش ادامه ی گشت شهری را برگزار کردند. باغ ماژورل یا به فرانسوی ماژوغل اولین بازدیدمان بود این باغ گیاهشناسی در قرن بیستم توسط یک هنرمند فرانسوی به نام ژاک ماژورل طراحی شد و یکی از زیباترین مکانهای دیدنی در مراکش است که آرامشی دلپذیر به دور از شلوغی و همهمهی شهر به ما میداد همچنین مکانی مناسب برای عکاسی بود.
توضیحات : نمایی از گیاهان متعدد موجود در باغ ماژورل شهر مراکش
طراحی این باغ با بیش از سیصد گونهی گیاهی از جمله انواع کاکتوس بسیار هوشمندانه بود؛ یکی از جالب ترین جلوه های این باغ گیاهانی با رنگهای هماهنگ که از سراسر دنیا آورده شده همانند ترکیب یه نقاشی، گونهها را بین نور و سایه در اطراف یه حوض مرکزی پراکنده واز همه مهمتر آمیخته شدن این گیاهان سبز رنگ با رنگ آبی ماژورل که در جای جای باغ به چشم میخورد،رنگی که به قول خودشان توسط ماژورل اختراع شده اما به نظر من همون رنگ آبی کاربنی بود اگرچه نامش هرچه بود بسیار جذاب و خیره کننده بود.
توضیحات : نمایی زیبا از باغ ماژورل با رنگ آبی ماژورلایی
بعد از باغ به سمت مدرسه ای قرآنی به نام بن یوسف به راه افتادیم که مسیرمان از داخل کوچه پس کوچه های مدینه بود،کوچه هایی باریک با دربهای چوبی که دو کلون جدا برای خانمها و آقایان داشت تا صاحب خانه از صدای کلون ( کلون بالا برای آقایان و کلون خانم برای خانم ها) پی به جنسیت میهمان ببرد.مدرسه بن یوسف از قرن چهارده میلادی شروع به فعالیت نموده و محور فعالیت دانش آموزانی که در مدرسه زندگی میکردند قرآنی بوده طراحی های روی دیوارها واقعا خیره کننده بود همینطور کاشی کاریهای بسیار ریز نقش. از پله ها که بالا میرفتیم وارد راهرویی روشن میشدیم که شامل چندین درگاهی بود که هر درگاهی خود وارد یک مجموعه اتاق میشد که همه دربهای کوتاه داشتند واتاقهای تکی هم در راهرو بودند که پنجره داشتند و از پنجره میشد حیاط مدرسه را دید.
توضیحات : نمایی از درب های سنتی موجود در کوچه های مراکش که دارای دو کلون (کوبنده درب ) برای تعیین جنسیت از پشت درب میباشد
توضیحات : نمایی از مدرسه بن یوسف
بعد از بازدید از مدرسه، قرار شد پس از گشت در بازار سر ساعت مقرر برای برگشت به هتل آماده باشیم.گشتی داخل بازار زدیم از محصولات چرمی بازدید کردیم و از کیف های چرمی خریدیم . چرم جز سوغات شهر مراکش بوده و از کیفیت و قیمت مناسبی برخوردار است.
توضیحات : نمایی از کفش چرمی دست دوز سوغات شهر مراکش
پس از رسیدن به هتل و استراحتی کوتاه رفتیم به استخر داخل هتل که آب گرم داشت و بسیار لذت بخش بود. برای شب تصمیم گرفتیم به اطراف هتل سری بزنیم. رستورانهای متعدد که اغلب صدای موسیقی زنده آنها جلب توجه میکرد یک رستوران اسپانیایی انتخاب ما بود و باز من استیک سفارش دادم اما به خوشمزگی استیکی که در کازابلانکا خوردم نبود. شبها یک مقداری سرد بود، نگاه کردن به رفت و آمد مردم ، نوع پوشش و رفتارشون برایم بسیار جالب بود. جلوی هتل رقص فواره ها بود که با موسیقی عربی بسیار زیبایی اجرا میشد و به این ترتیب یک روز دیگر به پایان رسید.
روز هشتم سفر و روز آخر حضور در مراکش دوست داشتم فقط استراحت کنم . ابتدا صرف صبحانه که انصافا صبحانه و خدمات این هتل عالی بود. سوپهای متنوع، انواع میوه ها،انواع شیرینی ها و انواع غذاهای گرم که همزمان پخته و سرو میگردید. ( همه ی هتلهامون تو مراکش آب پرتقال طبیعی و چای مراکشی همراه صبحانه سرو میکردند)
توضیحات : نمایی از صبحانه مفصل هتل ساوی در مراکش
توضیحات : نمایی از انواع شیرینی سنتی شهر مراکش
کنار استخر مبلها و تختهایی برای استراحت بود و حوله به تعداد کافی در کنار استخر ارایه میشد. این هتل دارای سه استخر روباز به همراه موزیک در کنار استخر و یک استخر آبگرم سرپشیده بود. نکته جالب توجه در استخر های این هتل وجود تخت های چرمی داخل آب برای استراحت بود به طوریکه شما با دراز کشیدن روی آنها تقریبا تمام بدنتان غیر از صورت داخل آب قرار میگرفت و به راحتی استراحت میکردید.
عصر مجددا با یکی از همراهیان به سمت میدان جامع الفنا به راه افتادیم با تاکسی حدود ده دقیقه در راه بودیم و سی درهم پرداخت کردیم. وارد بازار شدیم و آخرین خریدهایمان شامل روغن آرگان به قیمت 100 درهم و مخدعه های چرمی به قیمت 250 درهم بود
توضیحات : نمایی از نخ های رنگارنگ در بازارهای مراکش
توضیحات : نمایی از شالهای رنگارنگ بازار مراکش و دختر مراکشی
پس از خرید از بازارهای اطراف میدان با تاریکی هوا به محوطه باز میدان وارد شدیم. واقعا محل پر جنب و جوش و قلب تپنده ی شهر بود. انواع حیوانات دست آموز و نمایشهای خیابانی در آنجا بود، بانوانی مشغول نقش بستن حنا بر دست توریست ها بودند و انواع غذاهای محلی به صورت کاملا سنتی در آنجا سرو میشد. ما هم ریسک کردیم و شام را آنجا خوردیم که واقعا لذیذ بود. سه تیکه گوشت شیشلیکی که دور آن یک لایه چربی داشت و روی زغال گریل میشد طعمش وحشتناک عالی بود به قیمت 40 درهم و همسرم هم تجین گوشت میل کردند به قیمت 30درهم. بعد از اون هم یه آبمیوه طبیعی از یکی از آبمیوه فروشی های متعدد داخل میدان خوردیم که به قیمت 5 درهم عرضه میشد و به این ترتیب شب آخر هم به پایان رسید
روز نهم در ساعت 8صبح پس از صرف صبحانه زمان حرکت به سمت کازابلانکا فرا رسید که مجددا با میدل باس به سمت فرودگاه کازابلانکا به راه افتادیم و حدود ساعت دوازده به فرودگاه رسیدیم. حرکتمون به سمت دبی ساعت 3 ظهر بود لازم است خدمتتون بگم که متاسفانه فرآیند تحویل بار و کنترل پاسپورت و بازرسی در فرودگاه کازابلانکا خیلی زمان بر بود و ما حدود دو ساعت زمان صرف کردیم و با استرس به پرواز رسیدیم. حدود ساعت 2 نیمه شب به وقت دبی به فرودگاه دبی رسیدیم و ساعت 7.30 صبح حرکتمون به سمت مشهد بود. مجبور بودیم تو فرودگاه یه جوری شب رو به صبح برسونیم که از لانچ بار فرودگاه به قیمت هر نفر 70 دلار با امکاناتی مثل پذیرایی و صندلیهای تخت خواب شو استفاده کردیم. پس از پرواز به موقع از فرودگاه دبی در ساعت 10 صبح به مشهد رسیدیم و باز هم در خانه و گفتن این جمله به زبان شیرین مشهدی که آخیش مو رسیدوم به خانه، خدا ره شکر.
این اولین تجربه من و همسرم در نگارش سفرنامه بود و مطمئنا با کاستی های فراوانی همراه است اما امید هست بتواند هر چند کم اما کمک سایر هم میهنان در سفر به مراکش باشد. تو توضیحات اول سفر نامه قید کردم که انتخاب این سفر بنا به سلیقه همسرم و بر خلاف نظر من بود اما در پایان سفرنامه لازم هست اعلام کنم که بر خلاف تصور قبلی سفری بسیار زیبا ، دوست داشتنی و خاطره انگیز را تجربه کردم.