سلام به عاشقان سفر و خوانندگان عزیز سفرنامه
مقدمه :
1. وقتی در تاریخ 31خرداد بعد از سفر کذایی به تایلند که با جنگ مصادف شده بود پایم را روی خاک ایران عزیز در مرز رازی گذاشتم با خود عهد کردم دیگر به خارج از کشورمسافرت نکنم! اما نتوانستم بیشتر از 3 ماه بر سر این پیمان بمانم و وقتی یکی از همکلاسی های قدیمی ام که البته باهاش در ارتباط بودم فایل یک پکیچ تور استانبول بقول لیدر خانمانه رادر واتساپ برایم فرستاد وبهم پیشنهاد داد این تور را شرکت کنم پایم سست شد وعهد خود را شکستم! و ثبت نام تور گروهی 5 روزه را با واریز پیش پرداخت و ارسال تصویر پاسپورت انجام دادم.
2. با مراجعه به بخش سفرنامه های لست سکند متوجه شدم بیشترین تعداد سفرنامه خارجی مربوط به استانبول است حتی خیلی بیشتر از دبی . با اینحال از آنجا که هرسفر یک تجربه است وتا به حال علیرغم سفرهای مکرر به استانبول سفرنامه ام را ننوشته ام تصمیم گرفتم گشت وکذارهایم را در این شهر زیبا به رشته تحریر درآورم.
سفرمان از شهر محل سکونتمان در سیرجان آغاز شد و شنبه شب 19 مهر با قطار به مقصد تهران راه افتادیم. با توجه به اینکه قطار از مبدابندرعباس راه افتاده بود دونفر مسافر داخل گوپه ما بودند ودربسته بود. هر چه سعی کردیم در باز نمیشد و مسافری که داخل بود گفت در از ریلش خارج شده است.
به کمک مهمان دار در راباز کردیم ودر طبقات بالا مستقر شدیم .با توجه به اینکه آخر شب بود بلافاصله خوابیدیم.صبح زود نفریبا ساعت 4 با صدای مهیبی از خواب پریدیم ودیدیم بله نردبامی که چند ساعت سرجای خودصاف ایستاده بود از جایش در آمده وافتاده بود کف کوپه. خانم همکوپه ای مون که خدا بهش رحم کرد ونردبام به خود وبچه اش آسیبی نرسانده بود با سرو صدا مهماندار را صدا و شروع به اعتراض کرد.به ایستگاه یزد رسیده بودیم و مهمان دار در کوپه کناری به آن خانم وبچه اش جا داد وما هم همچنان تا رسیدن به تهران در کوپه خودمان ماندیم . بعداز رسیدن به ایستگاه راه آهن تهران تاکسی گرفتیم واز آنجایی که برای اطمینان از اینکه بموقع به پرواز میرسیم در هتل رمیس واقع در شهر فرودگاهی امام هتل گرفته بودیم مستقیما به آنجا رفتیم.
اتاقی که رزرو کرده بودیم 10 ساعته بود وبا توجه به اینکه ساعت 5 صبح روز بعد باید به فرودگاه می رفتیم رزرو را تمدید کردیم . با کمی تاخیر در ثبت رزرو به اتاقمان رفته وسایلمان را گذاشتیم و به رستوران در طبقه همکف آمدیم تا نهارمان را میل کنیم. بعد ازصرف نهار مدتی در محوطه هتل قدم زدیم ودر همین موقع لیدرمان را دیدیم وبعد از کمی گفتکو و فیکس کردن قرار فردا برای رفتن به فرودگاه امام به اتاقمان برگشته استراحت کردیم.
روز اول
امروزساعت 5 صبح بعداز چک اوت وکمی معطلی با ون هتل به فرودگاه رفتیم وبعد از ملاقات با لیدر وسایر همسفران کارت پروازمان را گرفتیم و سوار هواپیما شدیم. پرواز راس ساعت انجام شد و حوالی ظهر به فرودگاه بین المللی استانبول رسیدیم. با توجه به اینکه تورمان گروهی بود همگی جمع شدیم و بعد از تحویل گرفتن چمدانها منتظر ترانسفر شدیم.حدود یکساعت معطل شدیم تا بالاخره اتوبوس آمد وبعداز سوار شدن همه مسافران راه افتادیم. نیمه های راه یک خانم که مثلا لیدر ودر واقع فروشنده گشتهای استانبول بود سوار اتوبوس شد وبا سخنرانی طولانی مدتش قانعمون کرد که 4 روز گشت شامل " گشت سلام بر استانبول . جزایر . تپه چاملیجا را خریداری کنیم و بقول خودش گشت شهری رایگان را با یک گشت خرید ادغام کرد.
با ایشان به رستوران هتل رفتیم و بعداز خرید 4 تور بمبلغ 150 دلار با هم به رستورانی در حوالی هتل رفتیم ونهار خوردیم. نهاری که من وفاطمه دوستم انتخاب کردیم سینی کباب بود برای دو نفر شامل جوجه کباب وکباب کوبیده که قیمتش با نوشابه حدود 1000لیر شد. بعد از برگشت به هتل اتاقها را تحویل گرفته کمی استراحت کردیم .
محل اقامتمان هتل 4ستاره ونوساز بای ریج بود که متاسفانه موقعیت خوبی نسبت به میدان تکسیم نداشت و نقد هتل را در سایت لست سکند شرح داده ام. برای جلوگیری از اطاله کلام در اینجا از ذکر آن خودداری می کنم. با توجه به اینکه ازقبل دربرنامه مان بازدید از میدان تکسیم وخیابان استقلال بود ساعت 7 شب بصورت گروهی بطرف این مکانها براه افتادیم واز کوچه پس کوچه های شیب دار بعداز حدود 45 دقیقه به خیابان استقلال رسیدیم. خیابان استقلال مثل همیشه شلوغ وپر جنب وجوش وسرزنده بود بعد از گشتی نسبتا کوتاه به کافه <حافظ مصطفی > رفتیم. حتما خوانندگان گرامی با این برند وخوراکی های خوشمزه اش آشنایی دارند. کافه 2 طبقه است ویک تراس دارد . اگثر صندلیها پر بودند وما به تراس رفتیم . کنافه و باقلوا سفارش دادیم . قیمت کنافه برای هر نفر 480 لیر شد. از آنجایی که باقلوا سفارش ندادیم قیمت آن را متوجه نشدیم .در هر حال قیمت بالای خوراکیهای این کافه همه را متعجب کرد! قسمتی از خوراکیها را اضافه آوردیم گارسون بسته بندی کرد ودر پاکتی شیک تحویلمان داد.
تقریبا ساعت 10 شده بود که از کافه خارج شدیم وبسمت هتل راه افتادیم. عصر که میخواستم از هتل خارج شوم از رسپشن کارت هتل را خواستم که آدرس هتل را داشته باشیم ولی گفتن کارت نداریم! وقتی از کافه خارج شدیم از دو سه نفر مسیر هتل را پرسیدیم که بلد نبودند . روی مپ هم نتونستیم هتل را پیدا کنیم و خلاصه بعد از کلی گشتن در کوچه ها تونستیم آدرس هتل رو پیدا کنیم و با خسگی زیادساعت 11 به هتل رسیدیم و خوابیدیم.
روز دوم
امروزصبح ساعت 7/5 برای صرف صبحانه به رستوران رفتیم. صبحانه نسبتا کامل بود وکیفیت غذاها خوب بود.درمجموع هتل خوبی است .غیراز موقعیت نامناسب آن شاید بتوان گفت ایراد خاصی نداشته باشد.شاید در روزهای آینده بتوانیم مسیر کوتاهتر وسرراست تری برای رسیدن به میدان تکسیم وخیابان استقلال پیدا کنیم. بعد از صرف صبحانه ودر ساعت 8/5 اتوبوس دنبالمان آمد تا گشت های امروز را انجام دهیم. مطابق روال همیشگی بعد از جمع آوری مسافران هتل های مختلف بسمت حومه شهر راه افتادیم.
اولین مکانی که بازدید کردیم دیوارهای قدیم قسطنطنیه بود. سپس به خلیج شاخ طلایی رفتیم .مکان بسیار زیبا وفرح بخشی بود وتعداد زیادی عکس وچند عکس دسته جمعی با اعضا تور گرفتیم. پیاده روی در کنار خلیج که محوطه ای وسیع ومکانی عالی برای پیاده روی بود حسابی بهمون چسبید. بعد از آن با اتوبوس وارد اسکله وسوار کشتی شدیم .حدود نیم ساعتی در اطراف خلیج حرکت کردیم ومناظر دوردست را تماشا کردیم. با وجود اینکه هوای استانبول معتدل بود ولی روی عرشه کشتی هوا خنک بود والبته لذت بخش !
مکان گردشگری بعدی نقاش تپه بود .این پارک بسیار زیبا ووسیع بود. حدود یکساعتی را در آنجا گذراندیم واز مناظر بدیع آن لذت بردیم. نقاش باشی یکی از آرامترین وسرسبزترین مناطق استانبول است حدود 90 هزار متر مربع وسعت دارد . مکان مناسبی جهت پیک نیک،عکسبرداری وبگفته لیدرمان نقاشی است. مکانی که این پارک در آن احداث شده در گذشته مورد استفاده سربازان بوده. بعدها شهرداری اسکودار در راستای پروژه زیبا سازی این منطقه آن را به شکل پارک تفریحی در آورده است.
به محض وارد شدن به پارک متوجه زیبایی آن می شویم وهر په جلوتر میرویم ابعاد زیباتری ازآن به چشممان می آید . چند عکس زیبا تقدیمتون می کنم وامیدوارم دوستانی که تا بحال ازاین جاذبه گردشگری دیدن نکرده اند هر چه زودتر موفق به بازدید از آن شوند زیرا عکسها قادربه انتقال آن حس زیبا نیستند.



بسختی از این مناظر زیبا دل کندیم وبسمت تپه چاملیجا راه افتادیم . این تپه نیز ویو جالبی بسمت استانبول داشت و تعدادی بچه مدرسه ای برای گردش علمی به آنجا آمده بودند . این مکان نیز بسیار زیبا بود وخدود نیم ساعتی در آنجا گردش کردیم. سپس برای صرف نهار به یکی از رستورانهای اطراف رفتیم. من آدانا کباب و دوستم فاطمه کوفته کباب سفارش دادیم. بعدازصرف نهار درساعت 5 به هتل برگشتیم.
برای امشب برنامه ای نداشتیم وبه استراحت پرداختیم تا برای برنامه فردا آماده شویم.
روز دوم
امروز صبح خیلی زود تلفن فاطمه زنگ زد و ما هر دو بیدار شدیم. ازایران بودن وبا توجه به اینکه دوستم به اطرافیانش در مورد سفر خارج ازکشور چیزی نگفته بود و تصور میکردند با من برای دوره آموزشی به تهران رفته است تلفن را که از طرف فامیلهای همسرش بود جواب نداد و ما مجددا به خواب رفتیم !ساعت 6/5 از خواب بیدار شدیم وبا توجه به اینکه فاطمه بفکر این تلفن بیموقع بود به خواهرش که در جریان مسافرت ما بود تلفن کرد ومتوجه فوت پدر همسرش شد.
برای دقایقی هر دو ساکت شدیم وبفکر فرو رفتیم. دراین موقع او گفت من باید برگردم ایران وبرای مراسم حضور داشته باشم. من هم ضمن همدلی با وی وعلیرغم اینکه 3 روزازسفرمان باقی مانده بود ماندن را جایز ندانستم وبه فاطمه گفتم با اوبه ایران بر می گردم. هرچند دوستم اصرار به ماندن من و ادامه سفرم داشت ولی دیگر دل ماندن نداشتم . پرواز های ایران را چک کردم خوشبختانه برای همان شب ساعت 11 قشم ایر پروازبرگشت وجای خالی داشت. کمی که خیالمان راحت شد برای صرف صبحانه به رستوران رفتیم .
درآنجا لیدر ایرانیمان را دیدیم و ضمن اعلام وضعیت پیش آمده از وی خواستیم برایمان بلیط تهیه کند. گشت امروز شروع شده بود وما با سایر اعضا گروه راه افتادیم. در راه لیدر ترک توضیحاتی در مورد شهر استانبول ارائه داد و برنامه امروز را توضیح داد. در اینموقع لیدر ایرانیمان با فاطمه تماس گرفت و گفت بلیط امشب صادر شده وبعد از پایان گشت ودر ساعت6/5 در لابی هتل منتظر ترانسفر باشیم تا ما را به فرودگاه برساند. البته همچنان برای اتفاقی که در ایران برای دوستم افتاده بود ناراحت بودیم وفکر وذهنمان مشغول بود ولی سعی کردیم از امروزمان استفاده کنیم.
برنامه طبق معمول همه گشتهای ایرانی با بازدید ازمرکز خرید سوغاتی وادویه استانبول که چند فروشنده ایرانی آماده ارائه توضیحات وتبلیغ در مورد اجناسشان بودند شروع شد. من وفاطمه 5 کرم پوستی گرفتیم و ششمی را بقول خودشان رایگان بهمون دادند. بعد هم کمی از لکوم وباقلوا را تست کردیم وبیرون فروشکاه منتظر آمدن همسفرانمان شدیم. بعد ازحدود نیم ساعت بسمت فروشگاه چرم که باز هم ازفروشگاههایی است که تورهای ایرانی را همیشه برای بازدید وخرید می برند راه افتادیم.
در این مرکز خرید هم چند فروشنده ایرانی به توضیح و تبلیغ برای اجناسشان می پردازند. باز هم ما قصد خرید نداشتیم در کنار دوستانمان نشستیم ومشغول صحبت شدیم. خانم ها سعی داشتند ما را ازبرگشت به ایران منصرف کنند و وقتی فاطمه گفت حتما باید برای مراسم پدر همسرش به ایران برگردد به من توصیه کردند بمانم و سفر را ادامه دهم که من هم بدلیل تنها بودن دوستم و اینکه قبلا بارها به استانبول رفته بودم نپذیرفتم. با توجه به اینکه مابرای برگشت به سیرجان بلیط قطارمان را برای روز 27 ام رزرو کرده بودیم آنرا کنسل کردم وبرای عصر فردا (پنجشنبه ) بلیط هواپیمای 4/5 عصر کرمان را خریدم. مقاصد بعدی ما مراکزخرید 212 و ونیزیا بودند. در مسیر رفتن به 212 از جلوی هتل پرا پالاس عبور کردیم.
درمورد هتل مشهور پرا پالاس لیدرمان توضیحاتی داد وبا مراجعه به اینترنت وکامل کردن اطلاعات درمورداین هتل باید گفت :ساخت هتل در سال 1892 شروع شد و سال 1895 بپایان رسید.معمار آن الکساندر والوری فرانسوی - عثمانی بود وهتل رابا ترکیبی از سبکهای کلاسیک ،هنر نو ورعایت اسلوب شرقی طراحی کرده است. یکی از جاذبه های اصلی هتل اتاق آتاتورک به شماره 101به عنوان یک اتاق - موزه باقی مانده است وبسیاری از وسایل شخصی و مطالب خواندنی رهبر ترکیه مصطفی کمال آتاتورک در معرض دید عموم قرار گرفته است.
همچنین در میان مهمانان معروف هتل میتوان به آگاتا کریستی خالق رمانهای پلیسی اشاره کرد. رضاشاه پهلوی درسفر خود به ترکیه واقامت در استانبول از مهمانان ویژه این هتل بوده است. ارنست همینگوی بعداز جنگ جهانی اول زمانی که خبرنگار بود در این هتل اقامت داشت. همینطور مهمانان ویژه دیگری نیز در هتل پرا پالاس استانبول اقامت داشته اند که ذکر همه اسامی از حوصله خوانندگان این سفر نامه خارج است.
اولین مرکز خریدی که امروز رفتیم 212 بود. در منطقه باگجیلار ودر قسمت اروپایی استانبول قرار دارد. دارای8 طبقه است وکالاهای مختلف در طبقات متعدد آن بفروش می رسند.در طبقه همکف هم کارفور قرار گرفته است. در این مرکز خرید جزیی کردیم و بعد از تجمع در محل قرار بسمت مرکز خرید ونیزیا راه افتادیم. مرکز خرید ونیزیا در منطقه کاردانیز استانبول قرار گرفته است ومعماری آن به سبک ساختمانهای ونیز ایتالیاست. حتی فضای رودخانه ای مثل ونیز طراحی شده که قایقهای مخصوص ( گوندولا ) در آن تردد کرده مسافران را جابجا می کنند.
در ونیزیا نیز فروشکاههای متعددی وجود دارد که در طبقه اول وزیر زمین پراکنده اند. همه برندهای معروف در این مرکز شعبه داشتند و تعدادی هم تخفیف های خوبی می دادند.مثلا FLO که مرکز فروش کفش بود حدود 50 درصد تخفیف می داد. به این شکل که دوجفت کفش انتخاب می کردیم وفقط قیمت اونکه بالاتر بور پرداختی می کردیم. تنها خریدی که من وفاطمه از ونیزیا کردیم دو جفت کفش بود که از این تخفیف استفاده کردیم. بعد از آن برای صرف نهار به رستورانی که در محوطه مرکز خرید بود رفتیم. هردو نفرمان اسکندرکباب سفارش دادیم که بعد از کلی معطلی برایمان آوردند. هم امروز وهم دیروز هزینه نهار با خودمان بود وبر خلاف معمول که در گشت شهری نهار با تور است گروه ما ملزم به پرداخت هزینه شد. بعد از نوشیدن چای در استکانهای کمرباریک ترکی بسمت هتل راه افتادیم.
خوشبختانه بموقع به هتل رسیدیم و وقت کافی برای جمع آوری وسایل وچک اوت داشتیم. همانطور که لیدر قول داده بود راس ساعت 6/5 برای ترانسفرمان به فرودگاه به هتل آمدند ودر کمال تعجب هزینه دو روز گشتی را که روز اول پرداخت کردیم وما بدلبل برگشت زود هنگاممان از آن استفاده نکردیم بما برگرداندند ! بعد ازرسیدن به فرودگاه با استفاده ازتابلوهای راهنما به کانتر قشم ایر مراجعه کردیم و پروازمان با کمی تاخیر انجام شد وساعت 3/5 صبح پنجشنبه در فرودگاه امام بزمین نشست.
با اسنپ به فرودگاه مهر آباد رفتیم و با توجه به اینکه برای رسیدن به کرمان عجله داشتیم پرواز 8 صبح را از دفتر ماهان مستقر در فرودگاه تهیه وبلیط عصر آن روز را کنسل کردیم. حدود ظهر به شهرمان رسیدیم ودفتر سفرنامه ای دیگر با خاطرات نه چندان شاد بسته شد تا زمانی دیگر وسفری دیگر که امیدوارم این بار بتوانم از آن بهره کافی را ببرم. از خوانندگان پوزش می خواهم که سفرنامه بیشتربه خاطره نویسی شباهت پیدا کرد . دیدنی های استانبول بسیار زیاد است وهر با که سفر می کنی جاذبه گردشگری جدیدی را می بینی وچه خوب است بدون تور به استانبول برویم تا استفاده بیشتری ازاین سفر برده باشیم. بامید سفرهای متعدد ومتنوع برای همگان.
اسکندر کباب
