این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لستسکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرسوجو کنید.
ابهت ابن بطوطه من رو گرفته بود
تو هر قسمت که میرفتیم یه کشور جدید بود و کلی سورپرایز میشدم. همسرم که قبلا هم چند باری به دبی آمده بود توضیح داده بود که اینجا اسمش بازار است ولی جای خرید نیست همه چیز گران است ولی خود بازار دیدنی ست.
همینطوری به در و دیوار و سقف و همه جا نگاه میکردم که یهو چشمم خورد به یک مغازه کیف فروشی که عین کیفهایش را هیچ کجا ندیده بودم!
مست و مدهوش دست همسرجان را کشید و داخل شدیم.
کیفها سه سایز داشت سایز کوچیک 125 درهم متوسط 189 درهم و بزرگ 220 درهم
با اینکه همه قیمتها یکسان بود اما بازهم هر کیف خوشگلی میدیدم اتیکتشو چک میکردم شاید ارزونتر باشه. تا اینکه یک کیف در قفسه کیفها دلبری کرد و ناخواسته رفتم طرفش و اتیکت خورده بود 89 درهم! سایز کوچک رو چک کردم 125 درهم
همسرم گفت: اشتباه اتیکت خورده
ته دلم میدونستم ولی باز فروشنده رو صدا کردم و قیمت رو پرسیدم با خوشرویی نگاه کرد و با تعجب گفت 89 درهم!
گفتم همینو میخوام
رفتیم صندوق. هر آن منتظر بودم که بگه 189 درهمه اشتباه شده
کیف رو توی بگ گذاشت و داد دستم و به فروشنده دیگه گفت: این اشتباه اتیکت خورده برو عوضش کن و من گفتم چقدر میشه گفت 89 درهم!
همسرم نگاهی به کیف انداخت گفت این یه لک کوچولو داره.
فروشنده باز با خوشرویی کیف رو گرفت و عوضش کرد!
ما هم مات و مبهوت از فروشگاه خارج شدیم و همش با خودمون فکر میکردیم که اگه ایران بود چی میشد ؟
نویسنده: Zahra Yekta