این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لستسکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرسوجو کنید.
شما به کارتهایی مثل ویزا کارت و مسترکارت دسترسی دارید؟ ما که از این کارتها نداریم. یکی از مشکلات اساسی تو سفرهای خارجی مسئلهی همراه داشتن پول نقد و امنیت اون. نمیدونم شما چطور این مشکل رو حل میکنید؟ ما که از همون روش سنتی استفاده میکنیم. البته نه اونقدر سنتی که فکر میکنید ولی پولهامون رو بین خودم و همسرم پخش میکنیم.
مرز ریلی آذربایجان و گرجستان، داخل کوپه، افسر گرجی قبل از مهر کردن پاسپورت از ما سوالات معمول قبل ورود رو میپرسید. تا رسید به سوال اصلی!
- چقدر پول همراهتون دارید؟
- باید بشمارم! (حساب نکرده بودم، دقیقا چقدر تو باکو خرج کردیم و چقدرش مونده)
- بشمارید!
خوب بود که ما پولها رو تو کیفهامون میگذاریم و واقعا خیلی سخت و بد میشد که جلوی افسر پلیس و خانم مهماندار قطار که نقش مترجم رو بازی میکرد، پولها رو غیر از کیف از جایی دیگه بیرون میآوردیم.
همه چیز به خوبی تموم شد و قطار و ما وارد گرجستان شدیم ولی خانم مهماندار که همهی پولهای ما رو دیده بود از ما دستبردار نبود. در فاصلهی یک ساعتی که تا رسیدن قطار به تفلیس مونده بود، هی به بهانهای سراغمون میاومد. چیزی لازم ندارید؟ خودش برامون آب خنک میآورد. هی یادآوری میکرد که دیروز خوب شد غذای دخترتون رو تو یخچال کوپهی «ما» گذاشتید. خانم مهماندار حتی شجرنامهاش رو هم شرح داد که پدربزرگش اهل سراب در اردبیل بودند. خلاصه هر چی بود تلاشهای ایشون نتیجهای نداد و به تفلیس رسیدیم. این رفتار و چشم به دست مسافر داشتن برای ما واقعا عجیب بود. چیزی که ما در سفر با قطار در کشورمون ندیده بودیم.
تصویر مهماندارهای قطار باکو-تفلیس. آن خانم در این تصویر نیست.
دهمین_تولد_لست_سکند
نویسنده: نادر مزرعه شادی