منظره هتل

4.5
از 2 رای
منظره هتل + تصاویر
آموزش نوشتن خاطره سفر
12 خرداد 1399 15:00
8
604

عصر به آگرا رسیدیم و قرار بود فردا صبح برویم بازدید تاج محل. هتلمان برخلاف دو شهر دیگر لوکس نبود و در محله متوسطی قرار داشت. همراهانمان معترض شدند و فضای لابی را بهم ریختند. من و دوستم، خسته از مسیر طولانی گوشه‌ای نشستیم و بخاطر یک شب اعتراضی نکردیم و با بی‌خیالی طی کردیم. بعد از اینکه سالن خلوت شد و همسفرهای تور با تهدید و تشر به راهنمای تور و پرسنل به اتاقهای‌شان رفتند، ما خیلی آرام و مظلومانه کلید اتاقمان را خواستیم. متصدی هتل از اینکه ما برخلاف بقیه گروه الفاظ نامحترمانه بکار نبردیم، خوشش آمد و گفت یک اتاقی به شما می‌دهم که پنجره‌اش رو به تاج محل باشد. ما هم با خوشحالی پذیرفتیم و از اینکه قاطی دعوا نشده بودیم به خودمان آفرین گفتیم. دم رفتن، متصدی توصیه‌ای به ما کرد که بخاطر لهجه غلیظ هندی کامل متوجه نشدم.
دوستم هم با شک و تردید گفت: انگار میگه پایین پنجره رو نگاه نکن. خیلی اهمیتی ندادیم و اوکی گفتیم و رفتیم.
به محض اینکه وارد اتاق شدیم با شوق و ذوق دویدم به سمت پنجره تا منظره تاج محل را ببینم. من که انتظار داشتم گنبد سفید مرمرین تاج محل، گل درشت، جلو چشمم باشد با دیدن ساختمان‌های بلند سیمانی جلو پنجره شوکه شدم. اینقدر چشم دواندم تا در میان شکاف باریک بین ساختمان‌ها، نمای کمرنگ و دوری از تاج محل را دیدم که در غبار هوا به سختی مشخص بود. همین؟!! این بود پاداش ادب ما؟!! از حرص پرده را بستم.

کمی بعد همسفر گفت: راستی منظور آن آقا چی بود که گفت پایین را نگاه نکنید؟ گفتم: شاید اشتباه شنیدیم. ولی فضولی‌مان گل کرده بود و پنجره را بازکردیم که پایین را ببینیم. کنار هتل یک زمین خالی بود که محل عبور مردم محلی بود. از این زمین میانبر می‌زدند برای رسیدن به خیابان اصلی. چشمتان روز بد نبیند.

هر مردی که رد میشد همانجا می‌نشست و جلوی چشم همه قضای حاجت میکرد. بعد اتمام کارش هم بلند می‌شد و با سری افراخته می‌رفت. یکی دوتا هم نبودند. در گروههای چندتایی آدم میامد، کاریش را می‌کرد و می‌رفت. نه خجالتی نه نظافتی.

 تا چند دقیقه از منظره‌ای که می‌دیدم، شوکه بودیم. بالاخره از شوک که در آمدیم پنجره را بستیم و پرده را کشیدیم و ساعتی همانطور حیرت‌زده و لمس در سکوت و تاریکی نشسته بودیم . نمی‌دانم اگر فردا تاج محل زیبا را نمی‌دیدم، قادر بودم آن شهر را دوست بدارم؟


نویسنده: 100safar

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر