این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لستسکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرسوجو کنید.
سال 90 سفری به مشهد مقدس با خودروی شخصی داشتیم.
مسیر رفت رو از جاده سمنان به سمت شاهرود و سبزوار به مشهد مقدس رفتیم. بعد از دو شب و سه روز اقامت در مشهد بنا به تصمیم و مشورت دوستان با توجه به داشتن مرخصی و تعطیلات پیش رو تصمیم بر این شد که مسیر برگشت از شمال و از جاده هراز به تهران برگردیم. اون سال من یه پراید نوک مدادی داشتم که خیلی سر حال بود و واقعا برو بود.
اینم بگم که تقریبا 90 % مسیر رو خودم پشت فرمون نشستم چون رفقا خیلی به خواب علاقه دارن و من هم میترسیدم کار دستمون بدن. موقع برگشت تو مسیر بجنورد به آزاد شهر از رانندگی حوصلهام سر رفته بود و دیگه گاز و چسبونده بودم تا ته و داشتم 140 تا میرفتم که برادران راهور در استتاری بسیار ماهرانه بیرون پریدن و تابلوی ایست رو جلوی ما گرفتند چون سرعتم زیاد بود یه مقداری جلوتر وایسادم پشت سر ما هم یه مگان و زانتیا رو هم گرفتن.
از ماشین پیاده شدم دیدم مامور محترم راهور غرغر کنان داره به سمتم میاد چند بار بهم گفت خجالت نمیکشی؟ گفتم چرا باید خجالت بکشم؟ گفت زانتیا و مگان با اون همه عظمت 110 تا دارن میرن تو با یه ذره پراید 140 تا میری.
#دهمین_تولد_لست_سکند
نویسنده: Saeid2212