این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لستسکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرسوجو کنید.
با دخترخاله هام تصمیم سفر داشتیم و کدوم مقصد قشنگتر از قشم؟ گوشی دستم بود و قیمت بلیط رو چک میکردم..بعد ساعتها بلیط رو با قیمت مناسب برای 4 نفرمون رزرو کردم...
شب راه افتادیم از سنندج به مقصد تهران. چون صبح ساعت 7:15 پرواز داشتیم.
صبح زود رسیدیم تهران. باتجربه ای که از پروازهای قبلی داشتم انتظار تاخیر پرواز رو داشتیم اما در کمال تعجب سرتایم شماره پرواز مارو خوندن و خوشحال راه افتادیم. 1ساعت از پروازمون گذشت که صدای خلبان تو هواپیما پخش شد.با سلام خانم ها و آقایان. همه حواسا رفت سمت صحبت های خلبان. چون نه تایم فرود بود نه اون وقتا خلبان حرفی میزنه.
خونسردی خودتون رو حفظ کنید تا دقایقی دیگر به دلیل نقص فنی برمیگردیم فرودگاه مهرآباد!
بله همه شوکه شدیم و وسط زمین و آسمون موندیم که 1ساعت رو با نقص فنی چطور برگردیم. تو این 1ساعت به همه، چی گذشت بماند. این وسط ما دخترخالم رو که بار اول بود سفر هوایی میومد اذیت میکردیم(: که چون تو گوشیتو نذاشتی رو حالت هواپیما اختلال تو سیستم رادار ایجاد شد. اونم باور کرده بود (خدایا از سر شیطنت های ما بگذر)..بعد 1ساعت رسیدیم فرودگاه و فهمیدیم از رادار خارج شده بودیم.
نذاشتن پیاده بشیم. 1ساعت تو اون فضای تنگ با صدای گریه بچه و اعتراض بقیه سر شد که گفتن بفرمایید پایین. رفتیم سوار اتوبوس محوطه شدیم. جلو چشممون هواپیما بود که راه به راه مهندسین میرفتن بالا.
بعد از 1ساعت پیادمون کردن محوطه فرودگاه...یکی زنگ میزد خانواده حلالیت میخواست. یکی وصیت میکرد. این وسطم خانمی زنگ زده بود به دخترش که اگه من مردم نذاری بابات زن بگیره(:
بله و پرواز 7صبح شد 3بعدظهر (تاخیرهای قبل این سوتفاهم بود). بعدگفتن که درست نمیشه و باید با هواپیمای جایگزین برید و صبر کنید سوختگیری کنه. اینجا بود که تجربه دیدن سوختگیری هواپیما به تجربیات جذابمون اضافه شد.
بلاخره سوار شدیم و و بعد تقریبا 2ساعت رسیدیم قشم.
هفته بعد همین جریان بود که خبر سقوط هواپیمای دنا رو به دلیل همون نقص خارج شدن از رادار شنیدیم و شوکه شدیم. نمیدونم چرا اون روز هیچی رو جدی نگرفتم و جز کلافگی حس دیگهای نداشتم اما بعد شنیدن اون خبر جریان برام جدی شد و فهمیدم خدا زندگی دوباره بهمون داد. امیدوارم همچین تجربه ای برای کسی پیش نیاد.
شما چطور؟همچین تجربه های هیجانی رو داشتین؟
نویسنده: Roya.noori