این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لستسکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرسوجو کنید.
در سفر کوتاهی که به خرم آباد زیبا داشتیم، برای پیدا کردن آدرس از روی نقشه، دچار مشکل شده بودیم. چون یکی از خیابونها رو به علت ترکیدگی لوله آب موقتا بسته بودن. برای همین از یک آقای جوانی که در حال عبور از خیابون بودن آدرس پرسیدیم. ایشون اول از ما پرسید مسافر هستین؟ ما هم گفتیم بله. گفت از کجا میاین؟ ما هم گفتیم از تهران. گفت خوب اگه بخوام همینجوری آدرس بدم، خیلی پیچ و تاب داره و راحت پیدا نمی کنید. خودم هم باهاتون میام که راه رو نشون بدم.
ایشون سوار ماشین ما شد و ما هم خوشحال، ازش تشکر کردیم که به خاطر ما تو زحمت افتاده. خلاصه اون آقا کلی به ما گفت بپیچ به چپ، برو راست، برو تو اون خیابون و ... تا اینکه رسیدیم به یک خیابون که یکطرفش کانال آب بود و انتهاش بن بست !!! یعنی دیگه راهی وجود نداشت. اون آقا هم گفت اینجا منزل ماست، تشریف بیارید منزل ما !!! قیافه ما دیدنی بود. گفتیم خوب مگه نگفتی ما رو می بری به آدرسمون؟ گفت شما این خیابون (که یکطرفه هم بود) رو دور بزنید و برید اونطرف کانال آب، دیگه مسیر مشخصه و اگه پیدا نکردید سوال کنید !!! بعد هم باز دوباره تعارف کرد که تشریف بیارید منزل ما.
خلاصه با اینکه به ما آدرس نداد و در اصل ما آژانسش شدیم که برسونیمش، ولی اینکارش برامون خاطره شد و کلی خندیدیم و البته به سختی راه رو هم پیدا کردیم.
نویسنده: نیلوفر ورزش نژاد