گیت امنیتی فرودگاه گوانجو
دوره المیاه
- آموزش نوشتن خاطره سفر
- 8 دی 1399 17:00
- 9 as
- 1.7K
اوایل اسفند 1392 تاریخی است که بعنوان اولین و آخرین سفر حج عمره مفرده برایم همیشه زنده است. این خاطره برمیگرده به اعمال حج در آن سال.
صبح زود در هتل صبحانه خورده، نخورده از شوق دیدن کعبه، به همراه اکثریت و روحانی کاروان، برای انجام اعمال حج عمره مفرده، به طرف کعبه دلها در شهر مکه حرکت کردیم.
شب قبل در محل نمازخانه هتل، برای چندمین بار کلیه اعمال حج را دوره کرده بودیم و دیگر هیچ شک و شبهه ای باقی نمانده بود.
تمامی اعمال حج را در چند ساعت به انجام رساندیم و در محل تعیین شده از قبل، به همراه روحانی و سایر دوستان در کاروان، گرد هم آمدیم.
همه افراد کاروان، از جمله من کاملا خسته بودیم و دوست داشتیم سریعا به هتل برگردیم تا کمی استراحت کنیم. در این اثنای، من رو به روحانی کاروان کرده و گفتم: «اگر اجازه دهید چند دقیقه ای به دوره المیاه (دستشوئی به زبان عربی) رفته و برگردیم تا با بقیه دوستان راهی هتل شویم». بلافاصله یکی از افراد کاروان که آقایی میانسال بود و از ظاهر و طرز برخوردش مشخص بود که بسیار خسته بود، فکر کرد که دوره المیاه هم شاید یکی از اعمال مستحب حج باشد، رو به روحانی کاروان کرد و با تحکم گفت: «حاج آقا بچه ها خسته هستند اگه اجازه بدهید، دوره المیاه را برای روزهای دیگر نگه داریم و سریعا به هتل برگردیم» که با خنده روحانی و سایر افراد کاروان که معنی این کلمه را می دانستند همراه شد.
نویسنده: فرشاد شفیعی شهیدلو
تمامی مطالب عنوان شده نظر و برداشت شخصی نویسنده است و وب سایت لست سکند مسئولیتی در قبال صحت اطلاعات بر عهده نمیگیرد.
اطلاعات بیشتر
همچین خنده دارم نبود،اما خوب بد هم نبود اما همچین خبیم نبود،امابدیم نبود.
ممنونم از کامنتتون. سلامت باشید.
درود بر شما😉
سلام فرشاد جان کلی خندیدم! دم تان گرم ، عجب خاطره خنده دار وزیبایی بود.
ممنونم علیرضا جان. سربلند باشی.
سلام بر آقای شفیعی عزیز، یکی از همسفران خوبمون در سفر چابهار. امیدوارم که همیشه به سفر بوده و خاطرات شیرین تجربه کنید. به امید دیدار مجدد شما.
ارادتمندم آقا رضای عزیز. همچنین من هم بسیار مشتاق دیدار شما هستم.
واقعا خاطره جالبی بود خنده بر لبانمان نشاند. ممنونم 🙏
ممنونم.