خاطرات سفرهای نور

مگه مجبوری....؟؟؟

مگه مجبوری....؟؟؟

مقاصد : رویان

چند وقتی بود کلاس زبان میرفتم و خیلی تو جو فرو رفته بودم و هرجا که توریست میدیدم رخ عقاب میگرفتمو میرفتم باهاش صحبت میکردم.دست و پا شکسته بود اما خب مهم این بود که منظورمو میرسوندم حالا چه با صحبت چه با اشاره دست

shadi
19
978
4
ادامه مطلب