چگونه «سفر تهران» به «سفر استانبول» تبدیل شد؟

4
از 18 رای
سفرنامه نویسی لست‌سکند - جایگاه K دسکتاپ
چگونه «سفر تهران» به «سفر استانبول» تبدیل شد؟

یه بار این متن رو نوشتم و نمی دونم چه بلایی سرش اومد! با دوستم تصمیم داشتیم اواخر خرداد ماه یا اوایل تیر ماه سفری به تهران داشته باشیم که با پیش اومدن سفر زیارتی سوریه برای ایشون برنامه سفر به تهران کنسل شد، همون شبی که دوستم از این تغییر برنامه خبر داد بلافاصله بعد از اتمام تماس به خواهرم پیشنهاد سفر استانبول رو دادم و اونم فوری موافقت کرد و به این ترتیب ما رو هم استانبول طلبید!

طی دو تا سه هفته برنامه سفر رو چیدیم، با خوندن نظرات و سفرنامه خیلی از دوستان به خصوص از همین سایت لست سکند تونستیم یه دسته بندی از جاهایی که می خواستیم ببینیم داشته باشیم به نظرم بهتره که از قبل برنامه ریزی داشته باشید و بدونید هر روز رو قراره چطور بگذرونید ممکنه دقیق عین برنامه نشه ولی در وقت تون و همین طور پول تون صرفه جویی میشه، ما جاهایی رو که نزدیک هم بودن تو یه دسته گذاشتیم تا بتونیم همه رو طی یک روز ببینیم البته بسته به اینکه تور استانبول چند روزه ست این برنامه می تونه تغییر کنه، اقامت ما 7 روزه بود که معمولا خیلی روی روز اول و آخر نمیشه حساب کرد و در واقع ما 5 روز مفید داشتیم که به نظرم برای اولین سفر به یه کشور دیگه طول سفر نمی تونه کوتاه تر از این باشه چون به اون صورت که باید و شاید به گردش و تفریح تون نمی رسین و حیف هزینه ای هست که کردین، لیست مهم ترین جاهایی رو که قصد داشتیم ببینیم و اکثر افراد هم به همینا اشاره داشتن به این شکل در اووردیم:

1.میدان تکسیم/ رایگان ( همه اینجا رو میرن، یه میدونه که کنارش ایستگاه مترو هست و همه جا می تونین برید)

2.خیابان استقلال/ رایگان ( از میدان تکسیم میشه واردش شد، خیابون بسیار طویل و پر از گردشگر که دو طرفش مغازه و بعضا رستورانه و همه برندای ترکی و غیر ترکی پوشاک رو می تونین پیدا کنید و تا دلتون بخواد صرافی)

3.کلیسای نمی دونم چی چی/ رایگان ( تو خیابون استقلاله)

4.برج گالاتای/ ورودی داره ( اگه ورودتون به خیابون استقلال از میدان تکسیم باشه همین طور که برین و برین و برین بعد از 45 دقیقه ای- حالا یه مقدار بیشتر یا کمتر- با یکی دو تا کوچه فرعی سر راست بهش می رسین، همون دور و بر تو یکی از کوچه ها یه موزه بود که ما نرفتیم ببینیم)

5 و 6.مسجد ایاصوفیه و مسجد آبی/ اولی رو یادم نیست ولی دومی رایگان بود

7. آب انبار باسیلیکا هم دور و بر مساجد بالا بود که چون در دست تعمیر بود نتونستیم بریم

8. کاخ توپکاپی/ ورودی داره ( نزدیک ایاصوفیه ست، خیلی قسمت فسمت بود و ما بعضی قسمتا رو نرفتیم )

9. دولما باغچه و برج ساعتی که اونجاست/ ورودی داره ( نزدیک اسکله کاباتاشه که با مترو از میدان تکسیم می تونید راحت تا نزدیکش برید)

10. جزیره بیوک آدا/ هزینه بلیط کشتی و مترو و ماشین برقی ( با مترو از میدان تکسیم برین اسکله کاباتاش)

11. مراکز خرید ( بسیار متنوع، ما اوت لت اولیویوم و جواهیر رو رفتیم بیشتر وقت نشد)

در همین حین که لیست جاهای دیدنی استانبول رو آماده می کردیم از قسمت تورهای سایت لست سکند، تورها و آژانسای مختلف رو زیر و بالا کردیم تا هم روز و ساعتش به پروازای ما "از و به" بندرعباس بخوره و هم هزینه ش مناسب بودجه مون باشه و هم هتلش باب طبعمون، خیلیا از هتل محل اقامت شون گله داشتن و عمده این گله ها هم متوجه بی ادبی و بی نزاکتی مهمانداران ترک، صبحانه ها خیلی تکراری و محدود و سر و صداهای مخل استراحت شون بود و همین هم باعث اندکی وسواس در ما برای انتخاب هتل شد.

طی جستجوهامون به پیشنهاد یکی از پشتیبانان تلفنی، هتل Berjer boutique hotel & spa رو بعد از اینکه نظرات کاربران رو درموردش خوندیم انتخاب کردیم، هتلی با امتیاز بالای 8.5 که الان 9 یا 9.5 شده و با مهمانداران خوش برخورد و مودب، صبحانه سلف متنوع، نزدیک به میدان تکسیم و تا حدودی زیادی آرام( شبا سر و صدای مختصر موزیک میومد که البته از جایی غیر از هتل بود) انتخاب کردیم و از بین کلی پرواز مختلف برای اینکه نخوایم تهران اقامت داشته باشیم جوری ساعات پرواز رو انتخاب کردیم که 4تا 5  ساعتی قبل از پرواز بعدی (بندرعباس به تهران و بعد تهران استانبول بالعکس) فرود اومده باشیم، اینکار رو به هیچ وجه توصیه نمیکنم چون کلی استرس متحمل میشین و ریسکش خیلی بالاست.

تو روزای مختلف قیمت تورا متفاوته، سعی کنید رفت و برگشت رو تو روزای انتخاب کنید که هزینه کمتر بشه، پرواز ما از بندرعباس شنبه 12/30 بود که دو ساعت بعدش فرودگاه مهرآباد بودیم و پرواز بعدی هم 19/30 به استانبول بود که خوب ماجرای خودش رو داره و برگشت به تهران هم ساعت 11 صبح جمعه، هزینه تور هر نفر 12/650/00 شد که آنلاین پرداخت کردیم، هزینه بلیط بندرعباس هم برای رفت 1/150/000 و برگشت 1/200/000 شد که دومی پرواز زاگرس بود و با وجود گرون تر بودن جز آب معدنی هیچی سرو نشد!

2/30 بعد از ظهر شنبه فرودگاه مهر آباد بودیم، به علت ضیق وقت تنها با تاکسی یا اسنپ می تونستیم بریم، هزینه تاکسی فرودگاه تا فرودگاه امام 170 تومن (شایدم 150 تومن) بود و هزینه اسنپ 82 تومن، به نظرتون با کدوم رفتیم؟ آفرین! حدس تون درست بود، کمتر از یک ساعت بعد فرودگاه امام بودیم اول گوشیم رو شارژ کردم و در همون حین ساندویچی که با خودمون از خونه اوورده بودیم رو خوردیم و بعد به سایر مسافرین در صف انتظار ورود به محوطه فرودگاهی ویژه مسافرین ملجق شدیم بعد هم از تابلوهایی که نصب شده بود گیت دریافت کارت پرواز و تحویل بار رو پیدا کردیم، تا دل تون بخواد پرواز ترکیه با ساعات پرواز نزدیک به هم، از همه مدل آدمی رو می تونستین تو صفا ببینین، عین تاکسی! ما از طریق سامانه سداد عوارض خروج از کشور رو پرداخت کرده بودیم ( 400 تومن برای اولین خروج در سال) با سامانه بام هم می تونین پرداخت کنین، عده ای هم همون جا با عابر بانکایی که موجود بود پرداخت رو انجام می دادن.

بعد از گرفتن کارت پرواز و تحویل چمدونامون رفتیم تا پلیس گذرنامه مهر خروج رو تو پاسپورت بزنه اول خواهرم رفت و کلی طول کشید تا ثابت کنه عکس تو پاسپورت خودشه و چون عکسا رو با وب کم و از نزدیک می گیرن شبیه خودش نیست و البته که ما هم میکاپ خاصی نداشتیم که چهره مون تفییر کرده باشه، در نهایت کارت ملی رو هم ازش خواستن و با این توضیح از طرف خواهرم که : "  خواهرم( یعنی من) هم عکسش همینطوریه" با اکراه اجازه خروج بهش دادن، بیست دقیقه ای منتظر موندیم تا یکی شماره پرواز و مقصد رو با داد زدن اعلام کرد، باز هم بلیطا کنترل و خودمون بازدید شدیم و به سالن انتظار برای پرواز رفتیم، اگه بوت یا نیم بوت پوشیدین معمولا ازتون می خوان درش بیارین و رو نقاله بذارین تا چک بشه، به علت تاخیر پرواز دمشق، پرواز ما هم تاخیر داشت و کلی معطل شدیم و همین باعث شد دیر به هتل برسیم و استراحت کافی نداشته باشیم.

موقعی که داد زدن مسافرای پرواز دمشق بیان کنار گیت کنترل نهایی بلیط برا سوار شدن، عده ای از مسافران ترکیه هم به صرف اینکه دیدن صفی تشکیل شده به سرعت وارد صف شدن و وقتی متوجه اشتباه شون شدن از سمت دیگه گیت یه صف جدید حدود 30 نفره تشکیل دادن و کمی کمتر از 1 ساعت با کیف، کوله یا چمدون سر پا ایستادن تا پرواز استانبول اعلام بشه! پروازی که طبق کارت پرواز جای هر کسی مشخصه و هواپیما هم تا آخرین نفر سوار نشه پرواز نمی کنه، در همین حین سایر مسافرین هم رو به روی گیت و با فاصله چند متری از صف مشغول تماشای این منظره غم انگیز بودن؛ بعد از اعلام پرواز و سوار شدن به هواپیما بعد از حدود 3 ساعت و نیم به مقصد رسیدیم، مسیری که باید طی بشه تا به گیت کنترل پاسپورت برسیم نسبتا طولانی بود و اگه پیاده روهای نقاله ای نبودن واقعا خسته کننده میشد، از تمام ملیت ها تو صف بودن و بعد از اینکه با وب کم ازمون عکس گرفتن اجازه ورود دادن، مطابق مسیج تور لیدرمون که یه روز قبل از سفر شماره ش برامون ارسال شده بود و خودش هم از این پیامکای قالب دار مخصوص تورها فرستاده بود بیرون رفتیم و جلو شماره در اعلامی وایسادیم، قبلش یه کم هم برا پیدا کردن قسمت تحویل بار سر در گم شدیم که اگه با دقت بیشتری به مانیتورهای بالای هر نقاله تحویل بار نگاه می کردیم پیش نمی اومد.

تعداد زیادی آدم با پلاکاردهای معرفی ایستاده بودن و ما اثری از آثار پلاکارد کارگذارمون پیدا نکردیم، خواهرم مجدد رفت جلو وایساد و عاقبت پلاکارد کوچیک رو پیدا کرد، آقای ترک با لهجه ی ناواضح فارسی اسم خودمون و هتل مون رو پرسید و گفت منتظر باشیم و ما دو ساعت تمام (مطابق اعلام سایت) منتظر موندیم و در طول این مدت بوی سیگار که مداوم بود به شدت اذیتمون کرد، خیلیا با تاکسی رفتن و عاقبت مینی بوسی با سه خانواده شامل ما دو نفر و دو زوج به سمت هتل های متفاوت مون حرکت کرد، در طول مسیر تور لیدر سوار شد و با این توضیح که در صورت داشتن کارت واکسن نیازی به تست پی سی آر نیست ما رو از شر ماسک که تمام مدت زده بودیم خلاص کرد (تازه کارت واکسن هم نباشه پاسخ منفی تست رو به راختی با پرداخت هزینه بهتون میدن) درمورد صرافی ها توضیح داد که همه جا هست و صرافی های توی شهر که نوشته exchange مناسبترین قیمت رو دارن (به هیچ وجه فرودگاه چنج نکنید که متضرر میشید).

یه گشت خرید با ناهار هم تور داشت که همه روزه بود و شب قبلش باید به تور لیدر پیام می دادیم، اول ما رو به هتل مون رسوندن و کارای تحویل اتاق سریع انجام شد، مهماندار بسیار مودب که با انگیسی دست و پا شکسته باهاش صحبت مختصری داشتیم، اتاق مون رو به خیابون بود و اطراف همه هتل بود به محض ورود به اتاق رایحه ای ملایم و خوبی به مشام می رسید، اتاق تمیز بود و سیف باکس برای نگهداری پول و مدارک داشت، فلاکس آب جوش و چای و شکر و آب معدنی هم بود که هر روز به همراه اقلام بهداشتی شارژ می شد، گمونم ساعت یک و نیم بود که ما خوابیدم تا ماجراجویی سفر به استانبول رو روز بعد دنبال کنیم.

 

فرودگاه استانبول-مسیر پیاده روی10.jpg
فرودگاه استانبول و پیش از خداحافظی با ماسک!
9.jpg
خیابان روبه روی هتل
صبحانه هتل9.jpg
صبحانه هتل

ساعت 8 صبح به رستوران کوچیک و خلوت هتل رفتیم و از صرف صبحانه متنوع در محیطی دلنشین لذت بردیم و بعد از طریق دری که با چند تا پله رو به بالا به خیابان رو به روی هتل منتهی می شد راهی میدان تکسیم شدیم یه مقدار سراشیبی بود که البته زیاد و آزاردهنده نبود بعد از کمتر از 10 دقیقه به میدان تکسیم رسیدیم مسجدی هم در همین محدوده بود که بزرگ و جالب بود، 300 دلار ارز مسافرتی رو روز آخری که صرافی ها باز بودن گرفتیم (بعدش تعطیل بود) و به دلیل نوسات ارز هیچ صرافی ای ارز آزاد نمی فروخت و با کلی زحمت و با قیمت 32400 که بیشتر از بازار بود 1200 دلار گرفتیم جالب اینکه تورلیدرمون گفت اگه کارت بانکی داشته باشیم و نیاز به لیر، کارت خوان ایرانی میارن و بهمون دلار میدن.

دور میدون تکسیم و تو خیابون استقلال پر از صرافی بود و بدون نیاز به هر گونه توضیح دلار میدین و مطابق تابلوی تبدیل ارز بهتون میدن لیر میدن و همون طور که فبلا گفتم جاهایی که نوشته exchange تبدیل ارز انجام بدین که به صرفه تره، اون موقع( آخرای خرداد 1401) هر 100 دلار بین 1660 تا 1690 لیر معامله میشد، از ایران دلار بیارین و همین جا چنج کنید راحت تر و بهتره، یه مقدار پول چنج کردیم و سیم کارت ترک خریدیم، هتل وای فای مجانی داره ولی برای پیدا کردن مسیرا بهش نیاز پیدا می کنین به ویژه که از ترکا انتظار انگلیسی حرف زدن نداشته باشین حتی تو مترو هم تابلو راهنمای درست و حسابی به زبان انگلیسی نمی بینید اولین مغازه بهترین قیمت رو داشت و بفیه هم چندان تفاوتی نداشت پس نگران نباشید و از همون مغازه اول خریدتون رو انجام بدین، خودشون سیم کارت رو گذاشتن و از اون به بعد با اعتماد به نفس تمام حرکت مون رو در خیابان استقلال شروع کردیم کلی مغازه پوشاک که برندای Lc Wikiki و Defacto و کمی هم کوتون برای ایرانیا مناسب تر بود نایک و آمازون و لاگوست برا بودجه ما گرون بود البته که دیدنشون که ضرر نداشت همه مغازه ها رو دیدیم.

هدف ما بیشتر لباس بچه و نوزاد بود ( سفارشای خانواده ) که البته مغازه تخصصی لباس نوزاد ندیدیم، یه خط تراموا از وسط خیابان استقلال رد میشه که ترامواش شکل و شمایل کلاسیک داره هم گردشگرای خسته رو جا به جا می کنه هم جاذبه توریستی داره، یه فستیوال موسیقی هم برگزار میشد که هنرمندا در طول خیابان استقلال تکی یا گروهی برنامه اجرا می کردن بهترین گروهی هم که دیدم چند تا ایرانی بودن که هر شب یه جای مشخص از میدان تکسیم اجرای موسیقی داشتن و به ویژه ایرانیا با رقص و پایکوبی ازش استقبال می کردن و شلوغ ترین اجرایی بود که دیدیم. تور لیدر گفت که به ویژه در قسمتای توریستی امنیت هست و بود، پلیسای خانم و آقا در سر تا سر مسیر خیابان استقلال بود و استایل و چهره این پلیسا نشون میداد افرادی مناسب برخورد با گردشگرا انتخاب شدن که با وجود اینکه بزرگ جثه داشتن چهره خوشایندی داشتن و ازشون نمی ترسیدین البته که شب که ما مسیر هتل مون رو گم کردیم با انگلسی بدشون کمکی به ما نکردن و ما بدتر گم شدیم!

در طول خیابان استقلال با فاصله های زیاد چند تا نیمکت در قسمت وسط گذاشته شده که معمولا اشغال هستن و در مجموع این خیابان برای پیاده روی برنامه ریزی شده، برای صرف ناهار و استراحت به هتل برنگشتیم و تصمیم گرفتیم مطابق برنامه مون امروز رو مشغول خیابان استقلال و بازدید از کلیسایی که در طول مسیر بود و در انتها هم برج گالاتا بشیم، ناهار رو در یکی از رستورانای خیابان استقلال خوردیم که چون فک می کردیم سلف سرویسه تعدادی غذا که برامون آشنا نبود و فقط ظاهر جالبی داشت برداشتیم که متاسفانه خوشمزه هم نبودن بعد از ناهار نافرجام مون گردش رو ادامه دادیم کلیسای خیابان استقلال هزینه ورودی نداشت حیاطش کوچک بود و داخل هم نور کمی فضا رو روشن می کرد، بعد از ظهر با طی یکی دو کوچه فرعی رسیدیم قدم زنان به برج گالاتای رسیدیم صف تهیه بلیط به نظرمون طولانی اومد ولی بعد از اینکه بازدیدمون تموم شد و نزدیک غروب بود معنی صف طولانی رو فهمیدیم منظره غروب برج طرفداران زیادی داره.

وارد که شدیم با آسانسور فرستادنمون بالا که به جای طبقه بازدید کنندگان وسط راه وایساد و ما و بقیه پیاده شدین و اون وقت بود که فهمیدیم دیگه آسانسوری اینجا توقف نمیکنه و پله ها هم فقط برای مسیر برگشت هستن، ما هم پایین رفتیم و بعد هم با توضیح به مسئول کنترل بلیط سوار آسانسور شدیم و به مقصد رسیدیم مناظر زیبایی از پنجره های دور تا دور برج در دسترس بود و جلو بعضی از پنجره ها هم دوربین هایی بود که می تونستین اطراف رو با بزرگنمایی بیشتری ببینینخر هم به رستوران اختصاص داشت، روی نیمکت های تعبیه شده جلوی پنجره ها نشستیم و منتظر غروب شدیم خورشید به این زودی ها قصد غروب نداشت و ما هم رفتیم پایین و اجرای گروه موسیقی ای که پایین برج بود رو تماشا کردیم بعد هم هوا داشت تاریک می شد که شروع به برگشت کردیم و یه اجرای موسیقی با صدای زیبای یه خانم خواننده ترک رو که کاروانی متصل به تراموای خیابان استقلال حمل شون می کرد دیدیم بعد هم خسته و خوشحال یواش یواش به سمت میدان تکسیم اومدیم اینقد خسته بودیم که وسط راه منتظر تراموا شدیم و بعد از گذشت کلی وقت سوار بر تراموا به میدان تکسیم برگشتیم و بعد از تماشای اجرای موسیقی جنوبی گروهی ایرانی، راه برگشت رو در پیش گرفتیم.

از یه ساندویچی که در اولین خیابان فرعی مسیر برگشت مون در مجاورت میدان تکسیم بود کباب ترکی خریدیم و به یقین که کباب ترکی رو باید ایران خورد تا دید چقد خوشمزه ست! بی مزه ترین کباب ترکی ای بود که تا الان خوردم، سس هاشونم بدتر غذا رو بد مزه می کرد،دیگه وقتش بود که وارد خیابان فرعی ای که به هتل مون می رسید بشیم که دیدیم ای دل غافل اینقد مسیر به نظرمون سر راست رسیده که نمی دونیم از کدوم خیابان فرعی باید وارد بشیم و در حالی که باید وارد همون اولین خیابان فرعی که نبشش شام مون رو خورده بودیم می شدیم از کنارش رد شدیم و اینقد رفتیم و از همه پرسیدیم و به نتیجه ای نرسیدیم که درمونده شدیم و همه اینا نتیجه تموم شدن شارژ گوشی من بود و عدم دسترسی به نت برای پیدا کردن مسیر هتل بود ( همیشه مراقب شارژ گوشی تون باشین و پاور بانک همراه تون باشه ) به جرات بدترین قسمت سفر همین زمان بود چون تاریک بود و خیابونا تا حد زیادی خلوت شده بودن و چون ما از میدان تکسیم فاصله گرفته بودیم بافت جمعیتی آدمایی که میدیم متفاوت شده بودن و این باعث ترسمون شد، با وجود داشتن کارت هتل کسی نتونست مسیر درست رونشون مون بده، مردم انگلیسی نمی دونستن و با وجود اینکه 4 بار از پلیسا پرسیدیم فقط آدرسای عجیبی و بی سرانجامی بهمون دادن.

یکی شون بعدا فهمیدیم آدرسش درست بوده که چون بقیه آدرس اشتباهی دادن به اون اعتنا نکردیم در هر حال عاقبت وارد یه خیابون فرعی شدیم و از اونجایی که به یه خیابان بزرگ رسیدیم و البته به هتل نرسیدیم فهمیدیم اشتباه بوده تو خیابون خلوت به عده ای برخوردیم که فارسی صحبت می کردن، خوشحال از دیدن هم وطنا ازشون کمک خواستیم یکی از خانما تور لیدر بود و به ونی که پیاده شون کرده بود گفت ما رو برسونه اونم ما رو رسوند و 100 لیر گرفت!!! ما هم خسته و باز هم خسته رسیدیم هتل و وقتی مهماندار ازمون در مورد روزمون پرسید با مرثیه ای طولانی رو به رو شد...

 

کلیسای خیابان .استقلال.jpg
کلیسای خیابان استقلال
ناهار خیابان استقلال12.jpg

ناهار خیابان استقلال

2برج گالاتا.jpg
برج گالاتا
پنجره برج گالاتا.jpg

برج گالاتا و ویوی پنجره ش

روز بعد سه شنبه بود و شب قبلش به تور لیدر پیام دادم که ما به گشت خرید میایم، رفتن به این گشت اشتباه محض و اتلاف وقته فبلا در این مورد خونده بودم ولی چون گشت شامل رفتن به اولیویوم هم بود و مصادف با روز حراج این مرکز بود گفتیم با تور بریم راحت تریم ولی اول ما رو به یه مرکز خرید سوغاتی بردن که جز سنگین شدن بار همراه مون چیزی دیگه ای برامون نداشت ( متاسفانه من خرید کردم! ) بعد هم یه مرکز خرید پوشاک چرم با فروشنده ای بی ادب که مجبورمون کردم مثل بچه مدرسه ای ها به حرفاش گوش بدیم و در عیر این صورت با لحنی بد گفت بریم بیرون! این رو به لیدر گشت خرید گفتم و ایشون عذرخواهی کرد! وقتی اتوبوس تور دنبال مون اومد داشتیم صبحانه می خوردیم و البته که ما و یه خانواده دیگه که اونها هم مشغول صبحانه بودن دیر نکرده بودیم بلکه اتوبوس خیلی زود اومده بود.

هوا بارونی بود و نم نم بارون هوا رو لطیف کرده بود بعد از اینکه به اولیویوم رفتیم گروه رو ترک کردیم چون هنوز نیومده راهی مرکز خرید بعدی شدن، تا عصر موندیم و کلی خرید کردیم و همه ش رو که نه ولی قسمت زیادی از خرید رو تو چمدونی که خواهرم خرید گذاشتیم و این موقع بود که حکمت چمدونای بازدید کنندگان از مراکز خرید رو فهمیدم! واقعا حمل این همه خرید بدون وسیله ای مثل چمدون سخت که هیچ تا حدودی غیر ممکنه، ضمنا شما گردشگر اروپایی رو به ندرت در مراکز خرید می بینین و خوب فکر میکنم دلیلش واضح باشه! پیدا کردن ایستگاه مترو یه کم مشکل بود اونم به این دلیل که نمی تونستیم به مسیریاب اعتماد کنیم و هی می پرسیدیم در صورتی که باید اعتماد می کردیم ایستگاه رو پیدا کردیم و به میدان تکسیم برگشتیم یه کم استراحت کردیم و اجرای موسیقی دیدیم و همون اطراف شام خوردیم (نگران نباشین با قیمتای سر به فلک کشیده ایران و گرونیای کمرشکن خیلی هم قیمتاشون گرون تر از ایران نیست) بعد هم اینبار با توجه دقت اول صبح مون موقع حرکت مینی بوس به راحتی و به سرعت و به درستی به هتل رسیدیم و خسته از یه روز بدو بدو از این مغازه به اون مغازه خوابیدیم.

قیمت تورهای ۷ شب و ۸ روز استانبول

5.jpg
استانبول کارت

برنامه روز بعدمون بازدید از ایاصوقیه و مسجد آبی و آب انبار باسیلیکا ( به علت تعمیرات تعطیل بود) و کاخ توپکاپی بود، با مترو و عوض کردن یک ایستگاه می تونین به مقصد برسین، گرفتن استانبول کارت که میشه وسیله پرداخت هزینه بلیط مترو و اتوبوس و کشتی یه مقدار در نظر اول گیج کننده میاد و نیاز هست از یکی که کنار دستگاه داره کارت رو شارژ میکنه یا کارت می گیره بپرسین یه آقای متصدی هم همون دور و اطراف هست که بلند نیست انگلیسی صحبت کنه و گویا برای همین کارا اونجاست که با دادن پول براتون کارت رو می گیره، پول رو مستقیم وارد دستگاه می کنین و بسته به اینکه چقد شارژ کنین بقیه پول رو دستگاه پس میده، مبلغی هم بابت صدور کارت باید بپردازید که زیاد نیست.

کارت برا بیش از یک نفر قابل استقاده هست، فرایند ساده ایه که قبل از رفتن به نظرم پیچیده میومد وقتی یادش گرفتین به دیگران هم کمک کنید هم وطنای زیادی رو می بینید که نیاز به راهنمایی دارند، کارتها فقط تا 3 یا 4 ماه بعد از آخرین استفاده اعتبار دارن، می تونین بدینش به مسافرای دیگه، با یه زوج اروپایی هم مسیر شدیم اونا هم قصد رفتن به ایاصوفیه رو داشتن که چون کسی انگلیسی جواب شون رو نمیداد با همون بضاعت اندک انگلیسی با هم همراه شدیم ، از تکسیم خط یک فونیکولار F1 رو سوار و بعد در ایستگاه کاباتاش پیاده بشین و برین ایستگاه تراموا سوار خط 1 تراموا بشین و برین به ایستگاه سلطان احمد، متاسفانه همراهان ما یه کم گیج بودن و با وجود اینکه بهشون گفته بودیم مقصدمون یه جاست و دیدن ما داریم پیاده میشیم به عقب که برگشتم دیدم خوش و خرم دارن به سفر با تراموا به خدا میدونه کجا ادامه میدن، یه پارک همون دور و بر بود که قشنگه و می تونین اوقاتی رو اونجا بگذرونین.

مسجد آبی در حال تعمیر بود و نمای چندانی ازش ندیدیم، مسجد ایاصوفیه هم قالب کلیسا و معماری مسیحی طور داشت که خود ترکا چند تا تابلو خیلی بزرگ از اسامی بزرگان اسلام رو آویزون کرده بودن، کاورای نازک سورمه ای هم برای پوشوندن سر و همین طور بدن به کسانی که حجاب نداشتن یا پوشش کافی نداشتن میدادن. ضمنا به نظرم میدان نقش جهان و مساجد خودمون خیلی زیباتره ،حتما یا خودتون آب معدنی و خوراکی ببرید چون اون دور و بر مرزهای گران فروشی جا به جا شده، یه بطری آب معدنی که معمولا 5 لیر یا کمی بیشتر بود رو 50 لیر میدادن، نخریدم ولی خوب چون تشنه بودم و هوا هم گرم بود و آفتاب هم بی دریغ می تابید از بازدید کاخ توپکاپی که در همون نزدیکی بود و با یه پیاده روی مختصر بهش می رسیدین لذت چندانی نبردم، توصیه می کنم با خودتون استامینون معمولی ببرین چون هم ممنوعیت نداره و هم لازم میشه ما که هر دو به دلیل سردرد بهش نیاز پیدا کردیم، کاخ توپکاپی بسیار زیبا و بزرگه و قسمت های مختلفی داره که ورودی های جداگانه ای باید بابتش بپردازید.

اونجا از خواهرم جدا شدم چون حالم خوب نبود و نمی تونستم مدت طولانی توی صف دیدن عصای حضرت موسی و ... بایستم از این نعمت محروم شدم، خواهرم توصیه میکنه با توجه به صف طولانی و گرما از خیرش بگذرید، نمای زیبایی از تنگه ها و راه آبهای زیبای اطراف کاخ می بینید، یه زوج بندری هم دیدم که با لهجه بندری صحبت می کردن و آروم و با حسی خوب از دیدن یه همشهری از کنارشون گذشتم، به دلیل احوالات ناخوش من بازدید رو مختصر کردیم ولی حقیقتا یک روز برای گردش در این اماکن نیازه، عصر رو به مرکز خرید جواهیر رفتیم که قیمتاش بدک نبود و مناسب ایرانیا بود فروشگاه ebebek رو پیدا کردیم و شروع به خرید لوازم و لباس سفارش شده برای نوزاد کردیم از پیشبند و حوله و لباس تا کالسکه و روروک موجود بود خرید سریعی کردیم و چون داشتن می بستن سریع حساب کردیم و خارج شدیم و با مترو به میدان تکسیم و بعد هم هتل برگشتیم.

کاخ توپکاپی.jpg
کاخ توپکاپی

روز بعد رو به بازدید از جزیره بیوک آدا اختصاص دادیم، هیچ کدوم از تورای کشتیای کروز رو نرفتیم هزینه بالایی داشت و خوب بعضی از برنامه هاش رو نمی پسندیدیم، از میدان تکسیم با مترو به اسکله کاباتاش رفتیم و با یه پیاده روی بسیار کوتاه وارد اسکله کاباتاش شدیم، هزینه سوار شدن به کشتی رو پرداختیم ( آدلار سوار شین اگه هزینه براتون مهمه) نیم ساعتی منتظر شدیم و بعد کشتی بزرگی اومد و سوار شدیم ما به طبقه بالا رفتیم که دور تا دورش باز و مسقف  بود، روی نیمکتای چوبی نشستیم و خیلی زود کشتی حرکت کرد اینم یکی از قسمتای آزار دهنده سفر بود و تعدادی جوون کم سن و سال با کوله های مسافرتی اومدن.

دو سه نفری معلوم نبود چی مصرف کردن که سر و دست و بدنشون به شدت رعشه داشت، تاثر بر انگیز بود و راستش یه مقدار هم ترسیدیم، از چند تا جزیره رد شدیم می دونستیم آخرین جزیره بیوک آداست به اعلام اسامی جزایری که توقف داشتن گوش دادیم و در بیوک آدا پیاده شدیم از قبل این اطلاعات رو داشتیم که با دوچرخه یا کالسکه یا پیاده میشه جزیره رو گشت که پیاده روی و دوچرخه به دلیل شیب زیاد زمین در بعضی مناطق توصیه نمی شد و این رو خودمون هم با دیدن دوچرخه سوارانی که نفس نفس می زدن و دوچرخه شون رو در سربالایی ها حمل می کردن بهش واقف شدیم، از ابتدای ورود دنبال کالسکه و کالسکه ران بودیم که یه آقای تور لیدر ایرانی که بلاتکلیفی ما رو دید گفت که دیگه کالسکه ای نیست و با ماشین برقی گردشگرا رو می برن و جاش رو هم تقریبی نشون داد، اینم از اون کارای دولت ترکیه بود که هیچ تابلو راهنمایی نبود برخلاف مثلا ایران که در این شرایط دنبال تون بودن تا ببرنتون سمت ماشینا.

ما 20 دقیقه از این کوچه به اون کوچه رفتیم تا عاقبت یکی رو پیدا کردیم که انگلیسیش در حدی بود که بهمون آدرس بده و سرانجام به ایستگاه ماشین برقیا رسیدیم استانبول کارت رو شارژ کردم و تو صف ایستادیم یه کم بعد سوار شدیم و با ماشینای 10 نفره دور جزیره چرخی زدیم و کمتر از نیم ساعت بعد سر جای اول مون بودیم، از اونجایی که قصد خوردن ماهیای جزیره رو نداشتیم (با توجه به جنوبی بودن یه مقدار نسبت به طعم غذاهای دریایی حساسیم و هر چیزی مطابق سلیقه مون نیست) کارمون در جزیره بیوک آدا طی یک ساعت تموم شده بود و ماعزم برگشت کردیم قبلا هم خونده بودم که برای برگشت دیر اقدام نکنیم که کشتیا پر میشه و بلیط برگشت به این راحتی به دست نمیاد، بلیط رو گرفتیم و به اسکله کاباتاش برگشتیم و روانه دولما باغچه که همون نزدیکا بود شدیم از یه رستوران توی مسیر یه ساندویچ خریدیم و به سرعت خودمون رو به باجه بلیط دولما باغچه رسوندیم.

خلوت خلوت بود، هم بلیط کاخ و هم حرمسرا رو گرفتیم و شاد و بدون عجله عکس گرفتیم و وارد کاخ شدیم و همه جا رو دیدیم و همین که وارد حیاط شدیم تا برای بازدید حرمسرا بریم گفتن نمیشه دیگه داره تعطیل میشه و اجازه ندادن و از اونجایی که دیگه فرصت بازدید مجدد نداشتیم پول مون به هدر رفت! هم به ساعات بازدید و هم روزاش توجه کنین، محوطه و فضای سبز دولما باغچه در حال بازسازی بود و حیف که از این فضا نتونستیم استفاده کنیم، به ناچار برگشتیم میدان تکسیم و اوقاتمون رو در خیابان استقلال گذروندیم یه کارناوال موسیقی دیگه دیدیم و شام رو هم در مک دونالد صرف کردیم، بسیار شلوغ بود و به جرات همبرگرای بسیار خوشمزه تری در بندرعباس سرو میشه پس هیچ کس نگران امتحان نکردن مک دونالد نباشه! 

3در مسیر بیوک آدا.jpg
در مسیر جزیره بیوک آدا
دولما باغچه 7.jpg

دولماباغچه

آخرین روز مفید ما در استانبول در مرکز خرید جواهیر گذشت مجدد کلی لباس بچه، لوازم آرایشی و بهداشتی خریدیم، مهم ترین خرید خود من و فک می کنم همین طور خواهرم تو این سفر یه جفت کفش پوما بود که بدون اون نمی تونستیم این همه پیاده روی داشته باشیم، حتما حتما حتما کفش مناسب بپوشید، عصر رو هم در خیابان دوست داشتنی استقلال گذروندیم، آخرین پولایی رو که همراه داشتیم خرج کردیم، اسکندر کباب رو امتحان کردیم( خوشمون نیومد مثل خورش قیمه بود) و برگشتیم هتل، تا حدود ساعت 4 صبح مشعول بستن چمدون بودیم، این جور مواقع باید خیلی از خریدا رو از جعبه ها و بسته بندیاشون در اوورد تا حداکثر استفاده از فضای چمدونا داشت، عاقبت با نشستن روی چمدونا درشون بسته شد و ما سریع خوابیدیم تا به موقع برای رفتن بیدار بشیم( ساعت شش 6! ) راس ساعت 6 در لابی هتل آماده نشسته بودیم و چرت میزدم که اتوبوس تور اومد و در حالی که چشمان آسمان استانبول از غم رفتن ما می بارید راهی فرودگاه شدیم.

حدود یک ساعت بعد فرودگاه بودیم، ما رو پیاده کردن و گفتن از در شماره 3 وارد بشیم در حالی که بعدا دیدیم ورود از این در باعث سر در گمی همه مون شده چون از گیت دریافت کارت پرواز و تجویل بار فاصله داشت، باسکولایی برای وزن کردن بار بود که خوشبختانه اضافه بار نداشتیم-اگه از فروشگاه هایی خرید کردین که مالیات کالاهایی رو که خریدین دادین و از اونجایی که این مالیات بهتون در فرودگاه برگردونده میشه همه خریدها رو در یه چمدون جداگانه بذارین به همراه رسید خریدهاتون و به گیت ویژه ای که برای این مدل بار هست مراجعه کنید-بعد از گرفتن کارت پرواز قدم زنان به سمت گیت کنترل پاسپورت رفتیم و بعد کلی مسیر رو روی نقاله های پیاده روی طی کردیم، از فری شاپ فرودگاه ادکلن خریدیم( دلار دادیم و بقیه پولمون رو اسکناس دلار و سکه یورو دادن! ) راس ساعت هواپیما در آسمان بارانی به پرواز در اومد و ما استانبول رو به مقصد تهران ترک کردیم.

1اسکندرکباب.jpg

اسکندر کباب! در خیابان استقلال

 ناهار بیف استراگانف دادن که بد مزه بود اگه بهتون حق انتخاب دادن از این یه قلم بگذرید برابر برنامه پرواز، هواپیما فرود اومد، همه برای رفتن عجله داشتن، کارت واکسنا هم طبق معمول چک می شد، زمان بسیار زیادی رو منتظر چمدونا شدیم و تقریبا آخرین نفراتی بودیم که چمدونامون اومد، چمدونا مجدد کنترل میشن تا اگه بتونن از ملت بابت اوودن برخی اقلام پول بگیرن، سعی کنین اگه از چیزی چند تا خریدین توی یه چمدون نذارین، از اونجایی که هزینه تاکسی فرودگاه 300 و اسنپ یک سوم این مقدار بود با صرف وقت در صف آسانسور ( واقعا شلوغ بود و کفاف جمعیت مسافران رو نمی داد ) جلو در ورود و خروج رفتیم و با اسنپ راهی فرودگاه مهرآباد شدیم و عاقبت با تنی خسته از سفر و خاطراتی شاد از اوقاتی که گذروندیم به شهرمون برگشتیم.

نویسنده: ملک عسکری زاده

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر