عکاسی ابزاری قدرتمند است که ما را قادر به تجربه بزرگترین و عجیبترین لحظات تاریخ میسازد. با عکاسی میتوانیم از دریچهای نو به زندگی دیگران بنگریم و به پشت پرده برخی اتفاقات مهم نگاهی اجمالی داشته باشیم. رام پائودل که از سبک آلمانی در عکاسی پیروی میکند در آخرین مجموعه خود بنام "رائوت" به دنبال آخرین قبیله چادرنشین شکارچی است که در دامنه کوههای هیمالیا زندگی میکنند.
پائودل که رگ و ریشه نپالی دارد برای اولین بار با این قبیله در یک روزنامه نپالی آشنا شد و تصمیم گرفت که از نزدیک با آنها دیدار کند. وقتی زمان کار کردن روی پروژهاش فرا رسید، او شکی درباره تصمیم خود نداشت. پس برای کسب اطلاعات بیشتر درباره مردم رائوت با یک سازمان غیردولتی کاتماندویی تماس گرفت و چمدان خود را جمع کرده و به سمت نپال حرکت کرد.
عکسهای پائودل درباره زندگی روزمره این قبیله است که خود را، "پادشاهان جنگل" مینامند. منبع تأمین غذای این قبیله 150 نفری شکار میمون است که در کنار آن به تولید محصولات چوبی کوچک و معاوضه آنها با سبزیجات و گندم با روستائیان دیگر نیز میپردازند. به گفته پائودل نجاری تنها عامل بقای این قبیله در قرن بیست و یکم بوده است.
سبک زندگی چادرنشینی آنها میان سنتهای باستانی متحجرانه و نوعی جامعه مدرن شده گیر افتاده است، که بر اساس ارزشهای جامعه و استانداردهای هندو است. به گفته رهبر رائوت، مهین بهادر شاهی، مردم او تمایل به زندگی در خانه، تحصیلات و کشاورزی ندارند.
پائودل معتقد است که این سبک زندگی در نهایت حتی برای قبیله رائوت هم غیر قابل تحمل میشود. جنگلهای استوایی به خاطر جامعه صنعتی شده در حال نابودی هستند و با تغییرات آب و هوایی، این قبیله حتی نمیتواند برای تأمین معاش خود مانند میوه، سبزیجات و گوشت به مادر طبیعت متکی باشد. در این میان قبیله رائوت با قضاوت نپالیهای متمدن نیز روبهرو هستند.
بیشتر مردم معتقدند که سبک زندگی آنها ناخوشایند، اولیه و مانند انسانهای تنبل است. مقامات محلی نیز با استفاده از قوانین و محدودیتها بعضی از قسمتهای جنگل را به مناطق حفاظتشده تبدیل کردهاند که این مسئله باعث شده قبیله رائوت نتوانند به چوب کافی برای تولید و فروش محصولاتشان دسترسی داشته باشند. پائودل میگوید: «حتی در این قبیله دور افتاده هم الگوهای قابلتوجهی از تغییر تمایل جوانترها برای ارتباط با دنیای بیرون وجود دارد، درحالیکه افراد مسنتر تمایل به حفظ سنتها و ارزشهای خود دارند.» یکی از تناقضاتی که ازنظر پائودل بسیار جلوه مینمود، مسئله زبان بود!
او در مورد زبان میگوید: «افراد قبیله در میان خود با یک زبان غیر نوشتاری تبتی- بورمن صحبت میکردند اما صحبت کردن اعضای جوان قبیله به زبان نپالی بسیار مرا متعجب کرد. آنها زبان نپالی را طی داد و ستد تولیدات خود با روستائیان آموختهاند.»
این مسئله باعث شد که پائودل بتواند با قبیله ارتباط برقرار کرده و درک بهتری از زندگی چادرنشینی آنها داشته باشد. هرچند رفتار افراد قبیله با خارجیها چندان صمیمی نیست. آنها به پائودل اجازه ندادند که شب را در چادر آنها بگذراند و با او صحبت نمیکردند و عکس گرفتن از آنها بسیار چالش برانگیز بود.
باوجود تمام این مشکلات پائودل عقیده دارد که این عکاسی، بزرگترین تجربه او بوده و احساس میکند که به گذشته و عصر حجر سفر کرده است. به گفته پائودل این قبیله با وجود سبک زیبای زندگی چادرنشینی، شاهد تأثیر ناراحتکننده دنیای بیرونی بوده است، مثلاً: تغییرات جهانی آبوهوا بر شرایط زندگی آنها تأثیر گذاشته است. این مسئله باعث میشود که قبیله عادتهای معمول خود را رها کرده و به کمک سازمانهای غیرانتفاعی و دولت وابسته شود. یک نمونهاش این که قبیله از سال 2009 کمک هزینه دولتی دریافت کرده است.
پائودل امیدوار است که رابطه قوی قبیله با طبیعت و تمایل به ادامه نسل به آنها کمک کند که به سبک زندگی چادرنشینی خود ادامه دهند.
به نظرتان چقدر اهمیت دارد که چنین سبک زندگیهایی حفظ شود؟ آیا شما هم موافق کنار گذاشتن سنتها و حرکت به سمت مدرنیزه شده قبایل هستید یا اینکه معتقدید چنین گنجینههای زبانی و فرهنگی در کشورهای مختلف باید حفاظت شوند؟
نظراتتان را با ما در میان بگذارید تا بتوانیم بیشتر به آنچه شما از ما انتظار دارید، نزدیکتر شویم.
منبع: konbini.com