میتوان صدای فریاد کودکی را شنید که در زمان غروب آفتاب مادرش را صدا میزند، صدای او توسط باد در کوچههای خالی از سکنه روستای بلچیت در اسپانیا پخش میشود.
صلیب فلزی در میدان اصلی روستای قدیمی بلچیت در نزدیکی زاراگوسا در اسپانیا که به یاد جنگ داخلی به شهر ارواح تبدیلشده است.
این فریادها نامعلوماند اما طبق صحبتهای کشاورزان محلی که این صدا را شنیدهاند، فریادها مملو از ترس و نگرانی هستند، روح گمشدهای که دهههاست به دنبال خاتمه این سردرگمی میگردد.
به گفته آنتونیو، یکی از محلیها: «صداها و چیزهای مختلفی را میتوانید شب هنگام از این شهر بشنوید، شاید صدای ارواح باشد، اما بعد از شنیدن اتفاقی که در اینجا افتاده واقعاً چه انتظاری دارید؟»
خیابان اصلی روستا. میتوان صدای کودکی را شنید که به دنبال مادرش میگردد.
اتفاقی که در این روستا افتاد واقعاً یک فاجعه جنگی در مقیاسی غیر قابل تصور بود، هزاران زن و مرد و کودک در سال 1937 در جنگ داخلی اسپانیا طی دو هفته کشته شدند.
این کار ازنظر فاشیست هایی که طرفدار ملیگرایی بودند و کمونیستهایی که از جمهوری دفاع میکردند یک وحشیگری محسوب میشد. پس از جنگ، فرانکوی دیکتاتور دستور داد که کل روستا از بین برود و تا زمانی که زندانیان فاتح جنگ شروع به ساخت آن کنند، بهعنوان خاطره جنگ دستنخورده باقی بماند.
خبرنگاری استرالیایی یک شب و یک روز را در این روستای قرن دوازدهمی گذراند، این روستا حالا به یکی از وحشتناکترین شهرهای خالی از سکنه در جهان تبدیل شده اما به لطف مهربانی آرنولد شوارتسزنگر این شهر برای نسلهای بعدی بهعنوان یک یادبود منحصربهفرد حفظ خواهد شد.
خرابه کلیسای سنت آگوستین در روستای بلچیت.
بلچیت از زمانی که در سال 1118 فتح شد و به عنوان یک شهر قلعهای توسط شوالیههای جنگهای صلیبی مورد استفاده قرار گرفت، بهعنوان یک روستای استراتژیک شناخته میشد. در سال 1809 این روستا شاهد جنگ وحشیانه پنسیلوانیا میان فرانسه و اسپانیا بود اما در سال 1937 خونینترین درگیری در آن اتفاق افتاد.
نیروهای جمهوریخواه قصد تصرف پایتخت منطقه آراگون یعنی زاراگوسا را داشتند، بنابراین با 80000 پیادهنظام و توپ و تانک به راه افتادند که باعث شد ملیگراها با 100000 سرباز وارد منطقه شوند. در سمت ملیگرایان جنگجویان بینالمللی مانند نیروی لینکلن بریج از آمریکا، کانادا، بریتانیا و استرالیا حضور داشتند.
سیستم آبرسانی روستا قطع شد، کسانی که در داخل روستا بودند دچار قحطی شدند یا قبل از آنکه این جنگ دوهفتهای به پایان برسد از روی تپهها به توپ بسته شدند.
در سال 1937 هزاران زن، مرد و کودک در جنگ داخلی اسپانیا طی دوهفته کشته شدند.
جسدها را شب و روز در میدان اصلی شهر که زمانی مواد لبنی را در آنجا میفروختند، جمع میکردند و با گازوئیل آتش میزدند. سایر مردم را در دستگاه پرس روغنزیتون میانداختند و روی آنها را با آهک میپوشاندند و در ورودی را مهروموم میکردند.
گستردگی این فاجعه جایی ثبتنشده است اما شاهدان عینی تعداد کشتهشدگان را حداقل 5000 نفر تخمین میزند که شامل غیرنظامیها میشدند. ارنست همینگوی پس از مدت کوتاهی به بلچیت رسید و آمار تمامی ویرانیها و اجساد را ثبت کرد. او درجایی نوشته است: «بوی نامطبوع بلچیت را در هیچ شهر دیگری استشمام نکرده بودم.»
سربازان اسپانیایی که در حال پرتاب خمپاره در جنگ داخلی اسپانیا هستند.
آنتونیو میگوید: «مادربزرگم وقتی از روستا گریخت 13 سال داشت، در آن زمان روستا 4000 نفر جمعیت داشت اما یک سال بعد بازگشت و شهر را در این وضعیت دید. هنوز میتوان شاهد خرابههای سنگی و دیوارهای فروریخته خانهها و ساختمانها بود که قدمت برخی از آنها به سال 1800 بازمیگردد اما طی 80 سال اخیر به آرامی شروع به ریزش کردهاند. مادربزرگم دوست نداشت درباره این ماجرا زیاد صحبت کند، هیچکسی در اسپانیا صحبت درباره جنگ داخلی را دوست ندارد.هیچکس از مادربزرگم نپرسید وقتیکه به شهر بازگشته به چه چیزی فکر میکرده است.»
دروازه خرابههای روستای قدیمی بلچیت.
کلیسای بزرگ سنت مارتین هنوز سرپاست و نقاشیهای دیواری آن همچنان قابل رؤیت است. کلیسای سنت آگوستین در شب خوفناک است و تبدیل به خانه خفاشهای کوچک شده است. برج ساعت یک نشان مرکزی است و بسیاری از زنان و کودکان حین جنگ در آن پناه گرفته بودند که با آتش گرفتن زیر آن مجبور شدند از آن بیرون بیایند. در اطراف شهر هنوز یک صومعه قرن هجدهمی وجود دارد که کودکان در خرابههای بدون سقف آن بازی میکنند.
در میان این خرابات مطب پزشک و مغازههایی به چشم میخورد که روزگاری مردم در آن داد و ستد میکردند و ادوات کشاورزی میخریدند.
به گفته تاریخشناس محلی، کارلوس سالاورا: «ما گردشگران زیادی را در اینجا میبینیم، حتی شکارچیان روح که مجهز به تجهیزاتی برای ضبط صدای گریه کودکان هستند. داستانهای زیادی وجود دارد که از صحت آنها مطمئن هستیم، مانند اجساد و ارواح، انگلیسیها و آمریکاییهایی که در اینجا جنگیدند، این حادثه فقط 80 سال قبل اتفاق افتاده البته تاریخچه شهر و ساختمانها بسیار قدیمیتر است.»
شکارچیان روح برای ردگیری صداها و علائم ارواح دائماً به این شهر سفر میکنند.
این روزها شهر ارواح به عنوان یک صحنه فیلمبرداری بسیار مشهور شده است. تهیهکنندگان برای کسب اجازه فیلمبرداری باید مبلغی را پرداخت کنند. دولت حالا با صرف 120000 دلار در حال برنامهریزی برای بازسازی بناهایی مانند کلیسای سنت مارتین در ماه آینده است که احتمال فروریختن آنها بیش از دیگران است.
سالوانیا میگوید: «ما شاهد گردهمایی گردشگرانی از سراسر جهان هستیم، در میان کسانی که به داستان ارواح اعتقاد دارند، کسانی هم هستند که دوست دارند بدانند اینجا چه اتفاقی افتاده است.»
منبع: news.com.au