اسکین واکر یا پوستپوش قوم ناواهو چیست؟ نخست آنکه تنها نامش برای لرزاندن تن انسان کافی است. این جادوگران تغییر شکل دهنده بخشی از فرهنگ دیرینه آمریکاییهای بومی به شمار میروند و قبایل بومی گوناگون هرکدام داستانهای خودشان را درباره این موجودات نقل میکنند.
شَمَن بومی آمریکا
قوم ناواهوی جنوب غربی آمریکا اسکین واکر را موجودی نیرومند و نابودگر میانگارند. این جادوگران میتوانند به شکل حیوان درآیند، روح انسان را تسخیر کنند و با جادوی سیاه به مردگان زندگی دوباره ببخشند. آنها پوست و گاه جمجمه یا شاخ جانوران را میپوشند و به همین دلیل است که آنها را اسکین واکر یا «پوستپوش» مینامند.
آمریکاییهای بومی ناواهو در سال 1902
قوم ناواهو آشکارا و بیمحابا از این جادوگران سخن نمیگویند، چراکه میترسند آنها میان خودشان مخفی شده باشند و از کسانی که دربارهشان بد میگویند انتقام بگیرند. البته زندگی در کنار دشمنان هولناک برای ناواهوها عادی و پذیرفته شده است. وبسایت لنجندز آو اِمِریکا مینویسد: «پوستپوشها بخشی دیگر از روحانیت و «سبک» زندگی ناواهوها هستند. مانند جادوگری که از دیرباز جزئی از فرهنگ، تاریخ و سنت آنها به شمار میرفته است.»
پوستپوش ها بسیار خطرناکاند ولی اگر افراد حواسپرت نباشند و بدانند کجا باید دنبالشان بگردند میتوانند آنها را شناسایی کنند. در زبان ناواهویی به اسکینواکرها میگویند: «یی ناآلدلوشی» یعنی :«او با نیرویش روی چهار پا راه میرود». همچنین معتقدند که بیشتر این موجودات مرد هستند.
یک اسکینواکر (پوستپوش) در حال تغییر شکل.
پزشکان و درمانگران اصلیترین گروهی هستند که ظرفیت تبدیلشدن به پوستپوش را دارند. وبسایت ناواهو لجندز مینویسد: «کسانی که به بالاترین درجه روحانیت در قوم خود رسیدهاند، ولی تصمیم میگیرند از نیرویشان در راستای شرارت بهره بگیرند» نیز ممکن است به پوستپوش تبدیل شوند. نکته دیگر آنکه مراسمها نهتنها بخش عمدهای از فرهنگ بومی آمریکا را تشکیل میدهند بلکه در روال و سنت زندگی پوستپوشها نیز نهفتهاند. مراسمهای باستانی آنها در غارها برگزار میشدهاند و فرد مسنی رهبری آن را بر عهده میگرفته است.
پوستپوشها در کارهای تاریکی دست داشتهاند که مجموع آنها را «شیوه جادوپردازی» مینامند. پوستپوشهای احتمالی نیروهایشان را از کجا به دست میآوردند؟ همانطور که انتظار میرود، جزئیات چگونگی کسب این نیروها ناخوشایند است. آنها ابتدا به اعضای خانوادهشان حملهور میشوند؛ مردهای درمانگر یا زنهای بدفکر برای آنکه فرایند تبدیل به پوستپوش را آغاز کنند باید یکی از خواهر و برادرها یا افراد خانوادهشان را بکشند.
این افراد پس از کسب بالاپوش پوستپوشی شومشان میتوانند با تبدیل شدن به انواع حیوانات تواناییهای جسمی فراوانی از خود نشان دهند. طبق افسانههای ناواهو آنها «معمولاً به شکل شغال، جغد، روباه، گرگ یا کلاغ دیده میشوند، ولی توانایی آن را دارند که به هر حیوانی که بخواهند تبدیل شوند». تغییر شکل پوستپوش ها شب اتفاق میافتد و آنها میتوانند حیوانات را کنترل کنند. گاه اعضای قبیله میترسیدهاند گروهی از حیوانات تیزچنگ کنترل شده در تاریکی آنها را غافلگیر کنند.
این کابوس به تغییر شکل ختم نمیشود. پوستپوش ها میتوانند با ارتباط چشمی روح انسان دیگری را به تسخیر درآورند؛ در کل چشمها در فرهنگ پوستپوشی نقش ویژهای ایفا میکنند. جادوگر افسانهای ناواهو وقتیکه حیوان است چشمهای انسانی دارد و وقتیکه انسان است چشمهای حیوانی.
کلبه هوگان زمستانی ناواهویی
میگویند پوستپوشها در گورها کندوکاو میکنند. هم برای اینکه اشیاء درون آن را بدزدند و هم اینکه پودری را از اجساد استخراج کنند. سپس با این پودر انسانها را مسموم میکنند. اگر کسی در قبیله بیمار میشد، به این فکر میافتاد که شاید با یک پوستپوش در تماس بوده است. لجندز آو اِمِریکا مینویسد: «این جادوگران از حیات تمامنشدنی قربانیانشان تغذیه میکنند بنابراین باید یا پیدرپی آدم بکشند یا نابودی خود را بپذیرند.»
علیرغم وجهه بیمآفرین پوستپوشها، میتوان با آنها مبارزه کرد و شکستشان داد. ناواهو لجندز میگوید: «کسانی که رد یک پوستپوش را میزنند و هویت راستین او برایشان آشکار میشود باید نام این اهریمن را یکجا و کامل به زبان بیاورند. آن هنگام، پوستپوش به دلیل پلیدکاریهایی که در حق دیگران انجام داده است بیمار میشود یا میمیرد.»
مرد ناواهویی در لباس مخصوص مراسم
این داستانها به کنار، ولی آیا واقعاً کسی میتواند ثابت کند که یک پوستپوش را از نزدیک دیده است؟ لجندز آو اِمِریکا اشاره میکند: «کسانی که این جادوگران را دیدهاند میگویند آنها نه کاملاً انسان هستند و نه کاملاً حیوان». گاه دیدهاند که این موجود «پیراهن یا شلوار پاره و کهنه به تن دارد».
شاید این اثباتها خیلی محکم نباشند. ولی مورد مشهور مزرعه اسکینواکر در ایالت یوتای آمریکا تن خیلیها را به لرزه انداخت. گویا مالک این مزرعه 512 هکتاری فردی به نام تِری شِرمَن بوده است، ولی او و خانوادهاش پس از مشاهده پدیدههای وحشتآور در سال 1996 آنجا را ترک کردند. آنطور که در گزارشها آمده و در وبسایت لاسوگاس سان نوشته شده است، پدیدههایی مانند اشیاء پرنده ناشناخته (UFO ها) که از «دریچههای دایروی» در میانه آسمان ظاهر میشدهاند در این مزرعه مشاهده شدهاند. به دامها نیز بارها حمله شده است.
History.com مینویسد «گاوهای مزرعه بهطور سامانمند و مکرراً دچار نقص عضو و جراحت میشدند؛ البته نه بهطور طبیعی بلکه بهصورت جراحیشده و بدون خونریزی». همچنین صاحب مزرعه «حیوانات اسرارآمیز غولپیکری را به چشم دیده است: مهمتر از همه گرگی با جثه سه برابر گرگ معمولی بوده است که تِری چند بار با تفنگ از نزدیک به آن شلیک کرد، ولی هیچ تأثیری رویش نداشت».
پسازآن رابرت بیگلو، میلیونری که به چیزهای ماورایی علاقه داشت این مزرعه را خرید. مشاهدات بیگلو از مزرعه در کتابی به نام «شکار پوستپوش» به تألیف زیستشیمیدان کولم کِلِهِر و ژورنالیست جورج ناپ در سال 2005 چاپ شد. پروژه کاوش مزرعه که «موسسه ملی علم اکتشافات» آن زمان بیگلو آن را دنبال میکرد با رویدادهای بسیار وهمآوری روبهرو شد.
یک شب، کلهر گزارش داد که «موجود انسان نمای بزرگی را دیده است که از روی یک درخت جاسوسی تیم تحقیقاتی را میکرده است». در کتاب نوشته شده که او پس از ترساندن و فراری دادن این موجود، ردپایی از او پیدا کرده است که «بیضیشکل و به قطر 15 سانتیمتر بوده و تا عمق برف فرورفته بوده است». همچنین ثبت شده است که «رد دو پنجه تیز پشت این رد پا بود که با عمق بیشتری در برف فرورفته بودند». کِلِهر فکر میکند «رد پنجهها مانند رد چنگال پرندگان شکاری بود ولی اندازهاش بسیار بزرگتر بود و از عمق رد چنگالها به نظر میرسید که متعلق به جانور خیلی سنگینی بوده باشند».
مفسران به سابقه فراوان پدیدههای غیرطبیعی در این منطقه اشاره میکنند که هنگام ارزیابی این داستان هم میتواند مثبت و هم منفی باشد....آیا داستانهای نقلشده واقعیاند یا حاصل هیجان و بزرگنمایی هستند؟ ضمن اینکه مزرعه چند صد کیلومتر با قلمروی ناواهوها فاصله دارد و این امر انسان را به شک میاندازد که آیا ماجرای این پوستپوش واقعیت داشته است یا خیر.
هیچ نتیجه جامعی از این مشاهدات به دست نیامد، ولی گزارشات فراوان از این موضوع ذهن همه را درگیر کرد. جای شگفتی نیست که مدتی بعد یک فیلم نیز با همین مضمون ساخته شد: مزرعه پوستپوش 2013. در تلویزیون نیز، فصل دوم سریال کتاب پروژه آبی (Project Blue Book) قسمتی را تحت عنوان «طلسم پوستپوش» پخش کرد.
وارثان این افسانه تبدیل تاریخ فرهنگیشان به سرگرمی را نوعی گستاخی و اهانت میپندارند. وبسایت نیتیو اپروپریشینز (متعلق به بومیها) مینویسد: «معمولاً به ما بومیها برچسب موجودات عجیبوغریب و خیالی میزنند... ولی ما انسانهای جادویی نیستیم و انسانهایی معاصر با اصل و نسبی بومی هستیم که سنتهای معنویمان را حفظ کردهایم». نویسندگان این وبسایت از «کالاسازی پیوسته فعالیتهای معنویشان» ابزار نگرانی کردهاند.
پوستپوش ناواهو برای برخی سبک زندگی و برای شماری یک غول ترسناک است. درهرصورت، تاریخ آن همیشه برای مخاطبان جذاب و جالب بوده است. نباید فراموش کرد که در هر صورت، راست یا دروغ، خیال یا واقعیت، این باورها بخشی از فرهنگ این جامعه محسوب شده و در جای خود قابل احترام هستند.
منبع: thevintagenews.com