سایت گردشگری tripoto طبق نظرسنجی بهدست آمده از کاربران خود، فهرست 25تایی از عجیبترین و گاه احمقانهترین دلایل سفر مردم را بهدست آورده است. در این مقاله، برخی از دلایل عجیب، بامزه و یا احمقانه مردم برای سفر را همراه با نقلقولهای همین افراد میخوانیم:
- او موزیسین است، اما فقط وقتی بیرون از خانه باشد میتواند موزیسن باشد!
«من عاشق نوازندگی و آوازخواندن در کنار جاده هستم، چون نمیتوانم سبک مورد علاقهام را در خانه اجرا کنم»
- کسیکه به مهمترین مسئله در مورد سفر اشاره میکند:
«من میخواهم شلوار جین و کفشهای اسپورتم را بپوشم. در محل کار نمیتوانم آنها را بپوشم»
- حتی صندلی کار او هم متوجه موضوع شده است:
میز و صندلی محل کار من خسته شدهاند و به استراحت احتیاج دارند.
- این مسافر از مسائل دنیای واقعی صحبت میکند:
«میخواهم لباسهای مورد علاقهام را قبل از اینکه پیر بشوم و تناسب اندامم بههم بریزد، بپوشم»
- او از فیلم «در طبیعت وحشی» الهام گرفته است:
«من میخواهم به بلندای کوهها صعود بکنم، آن بالا بنشینم و کتاب جدیدم را بخوانم»
- این گردشگر از اختلال «فومو» و ترس از دست دادن تکنولوژی رنج میبرد:
«من یک مموری کارت 64گیگی خریدهام و باید از آن استفاده کنم. مسافرت و عکس گرفتن از مناظر مختلف، روش بسیار خوبی براین پر کردن آن است»
- سفرهای او نتیجه ازدواجش است:
«من عشقم را در صبحگاه سفرهایم ثابت میکنم»
- او معقتد است که باید سرنوشتش را خودش بنویسد:
«طالعبینی من میگوید که سفر جایی در زندگی من ندارد؛ و من میخواهم ثابت کنم که این حکم غلط است»
- گردشگری که بهدنبال عشق است اما به سبک فیلمهای بالیوود:
«بالیوود من را متقاعد کرده که عشق واقعی فقط در سفر بهدست میآید»
- دلیل این کاربر، بسیار قابل درک است:
«من به یک سفر دیگر احتیاج دارم تا همه خستگی که سفر قبلی برایم داشت را از تنم خارج کند»
- او موتورسوار صخرههاست:
«من بر پشت موتور رویاییام، سلطنت میکنم»
- شما میتوانید ماجراهای خودتان را هرزمان که میخواهید به اشتراک بگذارید!
«من سفرنامههایم را در اکانت لستسکند خودم مینویسم»
او بهدنبال تجربههای فرهنگی است:
«خیلی وقت است که با افراد محلی همصحبت نشدهام»
- او مشکلات یک کتابدار را مطرح میکند:
«کتابهای من به بوکمارکهای جدید احتیاج دارند. به همه جای دنیا سفر میکنم تا بوکمارکهای جدید بهدست بیاورم»
- مسافری که با یک جمله دل ما را برد:
«غذا در طبیعت خوشمزهتر است»
- کسیکه از تجربههای تکراری خسته شده است:
«من همه فروشگاههای مسیر کارم را حفظم. به مسیری جدید برای دیدن فروشگاههایی جدید احتیاج دارم»
- یک همیشه مسافر که دلیل بامزه اما خرافی دارد:
«مادرم گفته اگر سفر نکنم ممکن است دُم دربیاورم»
- کسیکه احتمالاً غذاهای خانگی را دوست ندارد:
«من خانه را ترک میکنم تا تغییر را تجربه کنم»
احتمالاً او تنها دانشجوی کلاس است:
«حضور من در کلاس خیلی طولانی شده است؛ احتیاج به دوری از درس و دانشگاه دارم»
- وقتی او زیادی بامزه میشود:
«سیستم خنک کننده خانه من شکسته و من به مکانهای خنکتر مسافرت میکنم»
- کسیکه سگش را بیشتر از هرچیز و هرکسی در دنیا دوست دارد:
«سگ من به غذاهای اروپایی علاقه دارد، برای همین باید به کشورهای اروپایی سفر کنم»
- کوهها تو را فرا میخوانند:
«از نفس کشیدن در هوای تکراری خسته شدهام»
- خب، او کار سختی در پیش دارد:
«میخواهم هر حس و حالی که دارم، در محلی متناسب با همان حس و حالم حضور داشته باشم»
- فقط کولهپشتیات را آتش بزن:
«یک عنکبوت در کولهپشتی من زندگی میکند. هیچکس نمیتواند به آن غلبه کند»
منبع: tripoto