قشم گردی با کوییک

5
از 1 رای
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
قشم گردی با کوییک

سلام به تمامی مخاطبان عزیز سایت لست سکند

مهدی هستم و ۳۰ سالمه و از چند سال قبل سفرنامه های خوب این سایت رو مطالعه می کردم و بعد از سفرهای مختلفی که داشتم به این فکر افتادم که چندتا از سفرهارو به صورت سفرنامه در اختیار شما دوستان قرار بدهم. 

سفرهایی که رفتم طیف مختلفی را شامل می شود مثل سفرهایی آفرودی با ماشین دو دیفرانسیل ، تور طبیعت گردی و کوهنوردی ، سفرهای هوایی یا بهتره بگم بدون ماشین شخصی و سفرهای جاده ای که یکی از بهترین تجربه های من این سفر ها هستن و طوری هست که منو خانومم جاده رو به عنوان فرزندمون پذیرش کردیم . سعی میکنم با متن روان و انتقال بهتر تجربیاتم راهنمای شما دوستان عزیز باشم .

undefined

بنده مبدا سفرهایی که می روم اردبیل هست و از این شهر خوش آب و هوا به جاهای مختلف سفر میکنم .

۱۴۰۲/۱۲/۲۷ روز اول و دوم :

منو خانومم از سال ۱۳۹۷ باهم سفرهامون رو شروع کردیم و یجورایی یکی از مهمترین نکات مثبت هردومون عشق سفر بودنه ، امروز هم وسایلی که چند روز قبل آماده کرده بودیم تو ماشین گذاشتیم و از اردبیل به سمت شهر زیبای رشت حرکت کردیم و قرار بود ۲ شب در رشت اقامت داشته باشیم ، خواهر من در شهر رشت دانشجو هست و‌ کلید خانه را بما داده بود و هزینه ای از بابت اقامت پرداخت نکردیم . در مسیر رفت از جاده ی زیبای خلخال به پونل در هوایی سرد ، کنار آتشی گرم غذایی درست کردیم .

undefined

روز اول و دوم سفرمون را با رشت زیبا شروع کردیم و به نظر من شهر رشت یه حس خوبی به آدم میده و من اصلا احساس غریبه بودن نمیکنم ، حال و هوای قبل عید رشت هم دیدنی بود و قدم زدن از سبزه میدان به سمت شهرداری و رفتن به بازار بزرگ رشت و دیدن مردم گیلان و مغازه های رنگارنگ و کافه های نقلی و غذاهای متنوعش به نظرم بهترین اتفاق بود .

undefined

من تو شهر رشت مخصوصا فصل های سرد سال خوردن چایی تو کافه های اطراف میدان شهرداری و بازارش رو از دست نمی دهم .

undefined

دو روزی که در رشت اقامت داشتیم با هوای ابری و بارانی رو به رو بودیم و باران شهر رشت رو زیباتر کرده بود .

۱۴۰۲/۱۲/۲۹ روز سوم :

امروز تصمیم گرفتیم رشت را به مقصد قم ترک کنیم ، صبح زود حرکت کردیم و به شهری که زیتونش معروفه رسیدیم و از رودبار زیتون و روغن زیتون خریدیم ، به بهانه های مختلف تو جاده نگه میداشتم و چای ، قهوه یا تنقلات و میوه می خوردیم و از منظره های زیبا لذت می بردیم ، از قزوین به سمت اتوبان غدیر روندیم تو جاده کلا باران می بارید و ماشین ما با اینکه صفر بود اتوبان تهران قم برف پاکنش قاطی کرد و سمت راستی و چپی به هم قفل میشدن که چند بار با دستم بازویی فلزیشو خم میکردم باز همین می شد ... خلاصه به سختی به قم رسیدیم و بازویی و قیچی برف پاک کن رو به سختی پیدا کردم چون نمایندگی ها تعطیل بودن و بعد از پرسیدن از چند مغازه بالاخره تونستم پیداش کنم . یه خونه گرفتیم و بعد از استراحت مختصر رفتیم شهر قم رو بگردیم و چون من حدود پنج سال قبل قم بودم و امسال با جمعیت زیاد اتباع افغانستانی که گویا ساکن قم بودن مواجه شدیم و خیلی تعجب کردم ، تو شهر قم بازارهای اطراف حرم و کوه خضر رفتیم و چون هوا ابری و بارانی بود خیلی دلچسب بود .

۱۴۰۳/۱/۱ روز چهارم و پنجم :

امروز روز عید نوروز بود و من از سال های قبل یادم نمیاد روز عید خانه باشم (البته دوران کرونا استثنا بود) امسال هم مهمان شهر قم بودیم و چون صبح ، سال تحویل می شد و ماهم تصمیم گرفتیم بریم حرم و دقایق تحویل رو حرم باشیم که با انبوه جمعیت مواجه شدیم و به سختی خودمون رو به داخل حرم رسوندیم ، قرار گرفتن تو همچین جاهایی ناخودآگاه باعث به وجود آمدن احساس درونی خاصی بشه ، من هم تجربه اش کردم و سال ها قبل این حس و حال رو تو شهر مشهد نیز تجربه کرده بودم ، بعد از تماس هایی با خانواده هامون و تبریک گفتن عید رفتیم خانه تا وسایل رو دوباره جمع کنیم و صبحانه بخوریم .

حرکت کردیم سمت شهر یزد ، جاده تقریبا پر از ماشین بود و روز اول فروردین بسیاری از آدما و گردشگران تورهای نوروزی مثل ما تو جاده بودند . تو مسیر از کاشان هم بازدید کردیم و باغ فین یه مکان زیبا برای گذراندن وقتمون بود .

undefined

ناهار رو شهر اردکان بودیم و بعد از ظهر به شهر زیبا و تاریخی یزد رسیدیم . بعد از تحویل خونه قرار بود دوشب تو این شهر بمونیم و حرکت کردیم سمت مرکز شهر، جاهای دیدنی یزد و البته بافت قدیمیش ، تو کوچه پس کوچه های شهر یزد و کافه هاش که خوبیش اینه سبک طراحی قدیمی را حفظ کردند حس و حال خوبی بهمون داد.

undefined

از مسجد جامع یزد ، زندان اسکندر و خانه ی لاری ها و چند کافه تو دل بافت قدیمی که بادگیر های زیبایی داشتن دیدن کردیم .

undefined

از زیبایی بافت قدیمش که سوژه و بکگراند خوبی برای عکسای ما بود نهایت استفاده رو کردیم ، در یکی از کافه ها صدای دف زدن میومد که ما هم از این آهنگ ها و شعر های اصیل ایرانی بی بهره نماندیم و باعث شد یزد که تا این لحظه از لحاظ بصری مارو به وجد آورده بود ، روحمان را هم جلا بدهد .

undefined

روز پنجم هم یزدگردی کردیم و به آتشکده زرتشتیان رفتیم که با سیل جمعیت مواجه شدیم و به سختی توانستیم بازدید کنیم .

undefined

به سمت میدان امیرچخماق حرکت کردیم و از مغازه های اطرافش دیدن کردیم و در گوشه ای نشستیم ، من و خانومم سعی میکنیم در مکان هایی که تاریخی هستن و یا در بازارهایی که بافت قدیمی دارند بنشینیم و هنر ، معماری و زیبایی ها را با جزئیاتشان ببینیم .

undefined

حس زندگی کردن در گذشته را داشتم ، از موزه ی آب یزد دیدن کردیم و فهمیدم که زندگی در گذشته چقدر سخت بوده است ، اطراف میدان با تور آفرود مواجه شدیم و یکی از مغازه ها عکس کویر و ماشینای آفرودی گذاشته بود که با اندکی پرس و جو فهمیدم نزدیکی شهر یزد کویر ماسه ای وجود داره و چون ما تو این مسافرت همش به فکر پاترولمون بودیم (اینو کسایی درک میکنن که ماشین دو دف دارن و با سواری رفتن مسافرت ) که البته نمیشد با وقت کم تعطیلات عید از اردبیل به قشم با پاترول رفت ، حرکت کردیم سمت کویر یزد که یه تجربه ی خوبی بود ، با اینکه کل لباسا و بدنمون ماسه شده بود ولی ارزشش رو داشت .

undefined

۱۴۰۳/۱/۳ روز ششم :

امروز روز جاده بود چون قرار بود از یزد به سمت بندرعباس حرکت کنیم ، خریدای جاده ای رو انجام دادیم و حرکت کردیم .

جاده ، نمیدونم شما با شنیدنش چه حسی دارین ولی برای من تداعی کننده ی بهترین لحظات زندگیمه ، از مغازه های کوچیک بین راهی خرید کردن ، میوه های محلی هر منطقه رو دیدن و خریدن ، پر کردن فلاسک چای ، خوردن قهوه تو کافه های کوچیک و دکه های بین راهی ، گوش کردن آهنگ و پادکست های مختلف ، صحبت کردن با همدیگه در مورد اتفاق های گذشته ، حال و آینده ؛ اینها همه تو جاده اتفاق می افتد .

از شهر های انار ، شهر بابک ، سیرجان عبور کردیم و به شهر حاجی آباد رسیدیم و ناهار رو اونجا خوردیم . از حاجی آباد تا بندرعباس جاده شلوغ بود و یه گردنه ای هست به نام تنگ زاغ ، با اینکه مسیر سربالایی و سرازیری پر پیچ و خمی داشت ولی برای من زیبا بود چون عاشق جاده های پر پیچ و خم و گردنه ها هستم و نزدیکی شهر ما گردنه های زیبایی هم هست مثل گردنه حیران ، اسالم ، پونل ، سرچم و...  ولی گویا تو گردنه تنگ زاغ تصادفات زیادی رخ میده .

تقریبا غروب رسیدیم بندرعباس و قرارمون این بود دو شب بمونیم بندرعباس که یه تغییراتی تو برنامه به وجود آوردیم و یک شب موندگار شدیم ، بعد از اینکه مستقر شدیم رفتیم سمت بازارش ، خیلی شلوغ بود و به شخصه عاشق این شلوغی ها هستم ، جنوبی های خونگرم هم این شلوغی رو دلچسب میکنن ، یه سری وسایل خریدیم و همین طور که جلو میرفتیم رسیدیم سمت اسکله ی حقانی و خلیج فارس رو به روی ما نمایان شد ، نمیدونم چطور از حس و حالش بگم فقط همینو میتونم بگم که خستگی راه و پیاده روی تو بازار و ... با دیدن خلیج فارس فراموش شد .

undefined

تو بازار یه نوع نون محلی که خمیر رو روی ساج پهن میکنن و تخم مرغ و پنیر بهش میزنن و با ادویه های مختلف طعم دار میکنن که اگه اسمش رگاگ یا تموشی هست تو دوجای مختلف خوردیم که خیلی خوشمزه بود ، روز ششم هم به خوبی خودشو برامون تموم کرد .

۱۴۰۳/۱/۴ روز هفتم :

با اینکه دیروز خیلی رانندگی کرده بودم ولی امروز صبح زود سرحال بیدار شدم و وسایل رو جمع کردیم تا بریم به سمت اسکله  پهل (پل) که ماشینو وارد جزیره قشم کنیم ، چون صبح زود حرکت کرده بودیم جاده هم خلوت بود و البته اسکله هم خلوت بود و نیم ساعته از ورودی تا روی لندی گراف طول کشید و ماشینو سوار کشتی کردیم ، این بندر از لحاظ مسافت نزدیکترین قسمت جزیره به خاک کشورمون هست ، بعد از نیم ساعت به جزیره قشم رسیدیم .

undefined

از ورودی (بندر لافت) تا شهر قشم حدود یک ساعت راه داشت ، صبح حدود ساعت هشت بود و هوا ابری بود ، یه باد خنک طوری هم می وزید ، شیشه های ماشینو باز کردیم و راه افتادیم ، یه طرفمون دریا و یه طرفمون خشکی ، با صدای آهنگ ضبط ماشین ماهم بلند می خوندیم و می خندیدیم .

رسیدیم شهر قشم و از ازدحام جمعیت گردشگران تور قشم تعجب کردم یعنی همه جا چادر زده بودن ، البته احساس میکنم شهر از لحاظ امکانات رفاهی اصلا جوابگوی اون تعداد مسافر نبود ، هتل ها پر بود ، خانه ها پر بود و حتی پارک ها هم پر بود ، من تو سایت ها هم چک کردم خود شهر قشم قیمت خونه ها و اقامت گاه ها خیلی زیاد تر بود ، من تا به امروز خونه میگرفتم که البته برای ما دونفر هر شب قیمتی بین ۵۰۰ الی ۱ میلیون تومن داشت که تو شهر قشم هر شب رو ۳ میلیون قیمت می دادن ، چندجا قیمت گرفتم دیدم روستاها و شهرهای اطراف قشم قیمت های مناسبی دارن و ما هم درسته از شلوغی خوشمون میاد ولی اون شلوغی اگه دائمی باشه باعث خستگی میشه پس گفتیم بریم یه جای خلوت خونه بگیریم که اتفاقا بهترین تصمیم رو گرفتیم ، گویا ۹۰ درصد کسانی که به قشم میان برای خرید میان ، بالاخره ما با روحیه ی طبیعت گردی و طبیعت دوستی یه خونه تو شهر طبل گرفتیم تا بیشتر به طبیعت و زیبایی های قشم نزدیک باشیم و از فضای شلوغ شهری دور باشیم ، قبل از رفتن به ساحل صخره ای خرچنگ که از جاهای دیدنی قشم هست رفتیم و واقعا پر بود از خرچنگ ها و نشستن روی سکوی کنار ساحل نیز استرس خاصی به آدم میداد .

undefined

از قشم به سمت طبل حرکت کردیم که یک ساعتی راه داشت ، شهر ها و روستاها و‌ خونه های جزیره حالمون رو خوب می کردند و رسیدیم خونه و یه استراحتی کردیم یه غذایی درست کردیم و خوردیم و زدیم بیرون .

undefined

من سعی میکنم قبل از اینکه به سفری برم در مورد اون شهر یا مثل این سفر شهرها ، اطلاعات مختلفی اعم از مکان های دیدنی اصلی ، مکان های دیدنی فرعی ، مکان های دیدنی فرعی تر ، بازارها ، خوراکی ها ، مردم و فرهنگش و ... اطلاعات بدست بیارم 

مکان های دیدنی اصلی : شامل مکانهای طبیعی ، تاریخی ، تفریحی که برنامه ریزی میکنم اونجاهارو حتما برم .

مکان های دیدنی فرعی : دقیقا از نظر لوکیشن مثل مکان های دیدنی اصلی هست اگر وقت و هزینه اجازه بده برم .

و اما مهمترین قسمت مکان های دیدنی فرعی تر : این مکانها به اهمیت همان مکان های اصلی هستن ولی خب برای سفر های دوم و سوم نگه میدارم ، قرار نیست تو هر سفر تمام جاهارو یکی پس از دیگری ببینم و باید جایی باشه که اگه سالها بعد خواستم برم برای دیدن اون مکانها مشتاق به سفر باشم و نگم ول کن همه جاشو دیدم. (البته برای کسی که عشق سفر باشه دیدن جاهایی که قبلا هم رفته باز هم حس تازگی داره و احساس نمی کنی تکراری است)

بازار : سعی میکنم هر شهری برم بازار های سنتی و محلی رو حتما ببینم و از مردم محلی خرید کنم ، ولی بازارها و مرکزخرید های بزرگ رو هم برای خرید و گشتن مورد استفاده قرار می دهم .

۱۴۰۳/۱/۵ روز هشتم و نهم :

امروز بعد از چند روز یه خواب بلند داشتم و صبح برای دیدن چاهکوه که اتفاقا به شهر طبل نزدیک بود رفتیم ، غرب جزیره از خود قشم و درگهان خیلی خلوت تر بود ، چاهکوه زیبا رو دیدیم و از زیبایی هاش عکاسی کردیم (سعی میکنم در مورد مکان هایی که رفتیم زیاد توضیح ندهم و فقط به معرفی اجمالی و بعضی تجربیاتم بپردازم که هر کسی که دوست داشت خودش این مکان رو تجربه عینی کنه) 

undefined

به سمت اسکله ی کندالو حرکت کردیم و انقدر از این جزیره خوشمون اومده بود که تو مسیر به هر بهانه ای نگه میداشتیم عکس می گرفتیم .

undefined

رسیدیم به اسکله و تور دلفین ها و جزیره ی هنگام رو گرفتیم ، سوار قایق شدیم و به سرعت به دل خلیج فارس رفتیم ، راننده ی قایق یهو گفت دلفین ها ... دلفین ... بعله دلفین ها به صورت دست جمعی حرکت میکردند و هر از گاهی یه پرشی میزدند و باعث میشدند ما از خوشحالی جیغ بزنیم .

undefined

بعد از دیدن دلفین ها مقصد بعدی جزیره ی هنگام بود که یه جزیره ی زیبا و چشم نواز بود و ما از قایق پیاده شدیم و داخل جزیره و بازارچه محلی قدم میزدیم ، یکی از مغازه ها سمبوسه میگو میفروخت که دختر ۱۵ ساله ای با بردار ۱۲ سالش بودن ، رفتیم داخل مغازه و باهاشون هم صحبت شدیم ، چون خودم و خانومم معلم هستیم حرف زدن با بچه هارو دوست داریم و یه سمبوسه ی خوشمزه ای خوردیم .

undefined

با خرید چندتا صدف و ستاره دریایی و ... سوار قایق شدیم و به سمت جزیره قشم اومدیم .

undefined

قرارمون برای ناهار روستای سهیلی بود و رستوران ناخدا علی صالح که ما یه سینی غذای دریایی گرفتیم که کمی احساس میکنم قیمتش بالا بود ولی خب مکان رستوران و صدالبته معروف بودن این رستوران شاید عامل اصلی این قیمت بود ، بعد از صرف ناهار به سمت جنگل حرای سهیلی حرکت کردیم و مکانهای بکر و زیبایی رو دیدیم .

undefined

روز بعد هم صبح به شهر درگهان و مراکز خریدش رفتیم و تا ظهر اونجا بودیم و خرید های مناسبی انجام دادیم ولی چیزی که باعث تعجب من بود اجناس چینی و مراکز خریدی که بعضا نام های چینی داشتن و بیلبورد هایی که در مورد واردات از چین بود خودنمایی می کردند ، بعدش هر دو اتفاق نظر داشتیم که دیگه بازار بسه و حرکت کردیم به سوی طبیعت ؛ رفتیم به سمت جزایر ناز که وقتی رسیدیم به علت جزر آب دریا به صورت پیاده میشد به جزیره رفت و اونجا آهنگ های جنوبی با دهل و نی انبون مینواختن و حال مارو خوب و خوبتر کردن بعد از جزایر ناز به سمت دره ی ستارگان رفتیم و از دیدن این همه شگفتی حیران مونده بودیم .

undefined

به سمت شهر قشم حرکت کردیم تا آخرین سکانس های غروب رو تو قشم تجربه کنیم .

۱۴۰۳/۱/۷ روز دهم :

امروز روز خداحافظی از جزیره ی قشم بود ، خیلی ناراحت بودم کاش میتونستم بیشتر بمونم ولی وقت و زمان یاری نمی داد ، ولی خب امروز هم روز جاده بود اونم چه جاده ای

از قشم به سمت بوشهر 

یه جاده ی زیبا و دوست داشتنی که یک طرف دریا و یک طرف خشکی بود

از قشم بعد از گذر از شهرهای زیبای بندرخمیر به بندر کنگ زیبا رسیدیم و سریع به سمت بافت قدیمیش رفتیم ، چرا اینقدر زیباست؟ چرا من عاشق جنوب شدم؟ 

undefined

بعد از گذر کردن از شهر های زیبای بندر لنگه ، پارسیان ، عسلویه و بندر سیراف به بندر کنگان رسیدیم و تصمیم گرفتیم شب را در این شهر بمانیم .

undefined

شهر را گشتیم و چند کالای سوپرمارکتی خارجی هم خریدیم که نمیشه گفت خیلی باکیفیت هستن و شاید در بعضی موارد از وسایل داخلی بهتر باشن و بعضی ها مثل تن ماهی هایی که ما خریدیم نسبت به تن ماهی ایرانی برای ذائقه ی ما مناسب نیستند .

پارک ساحلی شهر و بازار ساحلی بسیار شلوغ و مملو از مسافران تور جنوب بود و البته بدون امکانات .

من اصلا مخالف چادر زدن و‌کمپ کردن نیستم و حتی تو این سفر چادر و‌ زیر اندازهامون رو هم برداشته بودیم ولی استفاده نکردیم ، ما درجاهایی که امنیت مناسب داره و امکانات مناسبی داره کمپ میکنیم ، اغلب سفرهای آفرودی و‌کوهنوردی را کمپ و چادر برپا می کنیم ولی در همچین سفری اگر امکاناتی مثل حمام و سرویس بهداشتی مناسب و امکانات آشپزی نباشه خستگی های جاده و سفر از بین نمیرود ، البته نباید از وضع مالی اکثریت جامعه اعم از خودمون هم غافل بشیم چون لیاقت مردم کشورم استفاده از بهترین هتل ها و مراکز رفاهی است .

۱۴۰۳/۱/۸ روز یازدهم و‌ دوازدهم :

بعد از گذراندن یک شب در بندرکنگان عازم شهر زیبای بوشهر شدیم ، تصمیم بر دوشب ماندن در این شهر زیبا رو داشتیم ، بافت قدیمی بوشهر یکی از بهترین تجربه ها بود ، شما فکر کن کشور ما چه اقلیم های مختلفی داره که همه نوع فرهنگ رو در خودش جای داده ، بافت قدیم هر شهری با شهر دیگه تفاوت داره ، هیچ کجای این کشور حس تکراری بودن رو انتقال نمیده .

undefined

موقع غروب آفتاب تو ساحل بوشهر بهترین غروب آفتاب عمرم رو تماشا کردم ، خورشید و خلیج فارس چه زیبا همدیگر را در آغوش کشیدند .

undefined

در کوچه پس کوچه های بافت قدیم بوشهر صدای آهنگ و آواز بندری به گوش میرسید که دوست داشتم همه ی مردم کشورم همیشه شاد باشند و امید داشته باشند ...

بازار ماهی فروشان بوشهر نیز مقصد جذابی بود برای ما که دوس داریم خودمان آشپزی کنیم با خرید میگو ، خرچنگ ، ماهی و ... یک شام دلچسب برای خودمان تدارک دیدیم .

undefined

صبح روز بعد برای دیدن موزه ی خلیج فارس را اختصاص دادیم که سخن کوتاه کنم و حتما از این موزه ی بی نظیر دیدن کنید و بعد از آن به ساحل ریشهر رفتیم که تجربه ی خوبی بود از ایستادن در ارتفاع و صخره ها و تماشای دریای زیبا .

undefined

ناهار رو قلیه ماهی و قلیه میگو خوردیم و البته ما غذاهامون رو نصف میکنیم تا هر دو این غذاهارو تست کرده باشیم و باز هم هوس غذای دریایی باعث شد به بازار ماهی سر بزنیم و برای شب بازهم ماهی ، میگو ، خرچنگ بخریم و این تجربه را دوباره تکرار کنیم که اتفاقا میشه چندین بار هم تکرار کرد ولی متاسفانه زمان ما کوتاه بود .

۱۴۰۳/۱/۱۰ روز سیزدهم :

امروز از بوشهر زیبا به سمت اهواز حرکت کردیم ، در مسیرمون از شهر های بندرگناوه ،بندر دیلم ، بندر ماهشهر و امام خمینی عبور کردیم و به شهر اهواز رسیدیم.

undefined undefined

بعد از استراحت و‌خوردن ناهار در خانه برای دیدن رودخانه کارون و پل های زیبای آن رفتیم ، کمی گشت و گذار در بازار شهر به سمت یک مکانی رفتیم که همه جا تعریفش رو شنیده بودیم و اونجا جایی نبود جز خیابان لشکرآباد برای خوردن فلافل ، حقیقتش داخل بازار فلافل خورده بودم که از لحاظ طعم و مزه بهتر از آنجا بود ، البته شاید هم مغازه ای که ما در آنجا فلافل خوردیم کیفیت خوبی نداشت و نمیشه به کل خیابان لشکرآباد تعمیم داد .

۱۴۰۳/۱/۱۱ روز چهاردهم :

امروز روز خداحافظی با اهواز و مردم خونگرمش بود ، مقصدمون همدان بود ، بعد از اهواز به شهر تاریخی شوشتر و سازه های آبی رفتیم ، حقیقت موضوع این است مردم ایران از همان گذشته توانایی خلق چه چیزهایی داشتن و باعث میشه با مشاهده این سازه ها بیش از پیش به گذشته ی خودمون افتخار کنم.

undefined

راهمون را با گذر از شهر دزفول و جاده ی زیبای دزفول به خرم آباد که بازهم یکی از زیباترین جاده های این سفرم بود ادامه دادم و اگه ناهار تو خرم آباد باشی و کباب نخوری چیزی که برات باقی میمونه افسوسه ، بعد از خرم آباد به سمت بروجرد حرکت کردیم و تصمیم داشتیم شب را در بروجرد بمانیم که با مشاهده نقشه تصمیم گرفتیم به سمت ملایر برویم و شب را در ملایر بمانیم ، وقتی هوا تاریک شده بود به ملایر رسیدیم و خودمون رو برای یک استراحت آماده کردیم .

۱۴۰۳/۱/۱۲ روز پانزدهم (آخر) :

صبح در شهر ملایر با مشاهده ی پارکی ماشین رو نگه داشتم و دیدیم اومدیم به جاهای دیدنی ایران و جهان ، بعله مینی ورد یا همان جهان کوچک که جاهای دیدنی تاریخی و تفریحی و سازه های مشهور ایران و جهان را شامل می شود .

undefined

بعد از ملایر به سمت همدان حرکت کردیم و در همدان با بازدید از آرامگاه بوعلی سینای بزرگ و باباطاهر و اندکی بازار گردی به سمت شهر علیصدر حرکت کردیم .

undefined

غار علیصدر در تصورات من و تصاویری که دیده بودم یک چیزی بود که وقتی از نزدیک واردش شدم از این همه شگفتی تعجب کردم ، دو الی سه ساعت در دل غار و در دل کوه بودیم و یکی از بهترین جاهای طبیعی ایران را نظاره می کردیم .

undefined

سپس به سمت شهر زیبای زنجان حرکت کردیم و ورود به زنجان همانا و خرید چاقو همانا ، دیدن محصولات دست ساز مثل چاقو یه حسی در من بیدار میکنه که چندتا بخرم و اصلا استفاده نکنم و باهاشون یک کلکسیون کوچک در گوشه ی کمدم درست کنم سپس با راندن در اتوبان زنجان به سمت تبریز دعاگوی تمامی مسئولان گذشته ، حال و آینده بودیم و از جاده ی سرچم به سمت اردبیل حرکت کردیم و به اردبیل ، دیار سلطان ساوالان(سبلان) رسیدیم .

من بعد از هر سفر با جمع بندی عکس ها و نشان گذاری مکان هایی که دیدم به مرور خاطرات آن سفر می پردازم و قطعا سفر قشم اونهم با خودروی کوییک که یکی از ماشین های ناراحت در جاده هست ولی بازهم تجربه ای خوب برایمان رقم زد که مهم نیست ماشینت چی هست مهم اینه باهاش تا کجا رفتی .

در مورد هزینه های سفر هم میخوام اینو بگم که مونده به سبک سفرتون و تعدادتون ، مثلا ما در این ۱۵ روز سفر حدود ۳۰ وعده ناهار و شام خوردیم که نصفش رو در رستوران ها و نصفش رو‌خودمون درست کردیم (البته این وعده های اصلی هست و فلافل ، سمبوسه و تنقلات شامل این نمیشه) ، صبحانه ها رو ۳ بار بیرون خوردیم و بقیه را خودمون درست کردیم .

از لحاظ اقامت با اینکه معلم هستیم ولی نمیتوانیم خانه معلم بمانیم چون ایام عید از ما بهترون ها در آن مراکز اقامت دارند ، یک مکان دیگه مدارس هستند به نام ستاد اسکان فرهنگیان که من سعی میکنم تو این مراکز اصلا اقامت نکنم چون توهین به شان معلمه و حاضرم بجای اقامت در مدرسه در بیابان چادر بزنم ، هزینه ی اقامت هم در این ۱۴ شب ۲ شب را در رشت بدون هزینه بودیم و ۱۲ شب اقامت در سوئیت و خانه هایی که یا رزرو می کردیم یا موقع ورود به شهر می گرفتیم که مثلا در شهرهای مختلف قیمت ها متفاوت بود البته وقتی می دیدند ما دو نفر هستیم کمی تخفیف هم می دادند که پایین ترین قیمت ۵۰۰ و بالاترین قیمت ۱ونیم میلیون هر شب بود . 

از لحاظ بازار گردی هم هزینه ها خیلی متفاوته و‌ میشه میلیون ها تومن خرج کرد که ما سعی بر ولخرجی نکردن داشتیم که هر از گاهی حساب از دستمان در می رفت و می دیدیم پول های زیادی خرج چیزهایی شده که می شد نشه ولی خب تو سفر نباید زیاد سخت گرفت و باید تا حدی سر کیسه را شل کرد .در پایان جا داره از شما تقدیر و تشکر کنم و اگر نکته ای هست که باعث بهبود نوشتن من بشود حتما با من در میان بگذارید و نظرات و پیشنهادات خودتون رو برای من بنویسید .

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر