با عرض سلام خدمت دوستان
سفر به بورنئو صباح مالزی با دردسرهای بلیطش را شروع کردیم.
از بانکوک را تا کوالا و از کوالا تا کوتا کینابالو را با پرواز میلاندو رفتیم بار 30 کیلو و پذیرایی اسنک که میشه گفت از ایر ایشیا خیلی بهتر بود.
بلیطهای ایرایشیا یا میلاندو طبق بررسی که قبل کرده بودم توی این مسیر نزدیک تاریخ که میخواستی قیمتها خیلی مناسب میشد ،چیزی که من حساب نکرده بودم تاریخ رفتن ما میشد تعطیلات مدارس مالزی و شلوغی پروازها و قیمتهای زیاد نزدیک پروازمون مجبور شدیم به جای 27 نوامبر 28 بگیریم و قیمت معمول نفری حدود 50 دلار را 170 دلار بدیم در کمترین حالت.پیشنهاد من اینه برا سفرتون سعی کنید از دو سه ماه قبل پروازها و هتل را رزرو کنید و طمع قیمت پایین لحظه آخری را نکنید.
بالاخره رسیدیم به صباح (بورنئو) فرودگاه شهر کوتاکینابالو حدود 8 شب بود برا گیت ورودی که رفتیم مامور بازرسی اول از دیدن پاسپورت ایرانی تعجب کرد بعد هم با مشورت با یکی دیگه گفت شما 4 روز بیشتر نمیتونید بمونید باهاش صحبت کردیم که توی کوالا پاس را تایید کردن و مدت ویزای ایرانیها دو هفتس برای کل مالزی با یکم بحث راضی شد و پرینت پرواز را خواست که پرینت کوالا به ایران را نشان دادم قبول نکرد با بدبختی با اینترنت فرودگاه بلیط را از روی ایمیل نشونش دادم و راضی شد و مهر زد جالبش اینجا بود که همسرم که قبل من رفت را راحت بدون هیچی مهر زد و رد کرد.(البته بعدا متوجه شدم برای ورود به ایالت صباح احتیاج به ویزای جداگانه هست که البته مجانی هم هست حتی اگه مالزیایی هم باشید حتما باید ویزای ورود بگیرین )
با 30 رینگت رسیدیم به هتل دریمتل که راه زیادی هم نبود.
در نگاه اول یکم از چیزی که انتظار داشتم پایین تر بود کوتا کینابالو در بورنئو یه شهر با بافت نیمه قدیمی و مندرس و حتی ماشینهایی که از اوراق و قدیمی بودن توی ایران هم دیگه دیده نمیشه (البته مدرن هم بود) و یه شهر نیمه توریستی که اصلا قابل مقایسه با کوالا از نظر شهری نبود و البته توریستهای نسبتا زیاد از خود مالزیایی ها و تعداد کثیری چینی(تقریبا اکثرا توی سفر برنئو فقط چینی میدیدیم) و توی 7-8 روز سفرمون فقط دو خانواده ایرانی اونجا دیدیم که اونم فقط توی هتل ساحلی که رفتیم با تور اومده بودن بدون اینکه جایی را ببینن.
برنامه سفر ما رفتن به کوه کوتا کینابالو (بورنئو) بود دو روزه و رافتینگ یک روزه و رفتن زیر آب با کلاه مخصوص یک روزه و یک روز هم خودمون بریم به یکی از جزایر که با یک روزی که از سفرمون کم شد و هزینه بلیطی که زیاد شد تصمیم گرفتیم زیر آب را که نفری حدود 350 رینگت بود حذف کنیم
طبق ایمیل زدن با چند تا از شرکتهای توریستی شهر قبل از سفر یکی که قیمت مناسب داده بود ( این هم سایتش برای دیدن پکیجهاش: https://www.ultimateborneo.com که ما ازش خیلی راضی بودیم) دو روز کوه و رافتینگ را با چانه زدن فراوان نفری 1000 رینگت با همه هزینه ها اعم از هتل و ترانسفر و صبحانه و ناهار و شام با شرکت گرفتیم و قرار شده بود که صبح ساعت 8 بیاد لابی هتل برای رفتن به کوه.
تور دو روزه کوه و جنگل در کوتاکینابالو (بورنئو)
صبح را تقریبا دیر بیدار شدیم و تا ساک رفتن را آماده کردیم و رفتیم پایین یک ربع به هشت بود و یه صبحانه سریع خوردیم و راننده را دیدیم فقط مشکلی که ما داشتیم دادن پول بود که دلار داشتیم و صرافیها و فروشگاههای شهر هم زودتر از 9:30 باز نمیکردن بردمون لب ساحل و قدم زدیم و یه سیم کارت یو موبال با 8 رینگت که 5 رینگت هم شارژ داشت گرفتیم و صرافیها باز شد و چنج کردیم و راه افتادیم.
مسیر خیلی زیبا و دیدنی بود حدود 2 ساعت با یه توقف در یه بازار محلی با میوه های استوایی.
پارک کوتاکینابالو
بعد با طی یه مسیر پر پیچ و خم رسیدیم به پارک کوتاکینابالو در بورنئو که قسمتهای مختلفی داشت بعضی مسیرها را فقط با راهنما میتونستین برین که اگه بخواید کامل پارکها را برید باید یه تور 3-4 روزه فقط برا جنگل بگیرید که با کمپ وسط جنگل هست، توی تور ما از اون منطقه فقط پارک گیاه شناسی بود که بدون راهنما هم میشد رفت ولی راننده هم با ما اومد و کلی هم بهمون از انواع گیاههای باغ و خواصشون گفت که خیلی بدرد بخور بود، البته راهنمای بعضی گیاهها هم به صورت تابلو اونجا بود، پارک واقعا قشنگ و زیبایی بود مخصوصا با یه نم بارونی که اومد.
بعد از حدود دو ساعت راه افتادیم و راننده بردمون یه رستوران که خیلی ازش تعریف میکرد (کلا راننده خیلی پر صحبتی بود) و توی منو یه جوجه لیمویی دیدم گفتم یه غذای ترش بالاخره تو غذای اینها پیدا شد وقتی اورد لقمه اول را خوردیم گفتم آخه چرا؟! جوجه بود با سس که شبیه به سان ایچ شکر زده باشه و خیلی شیرین که تقریبا هیچی نخوردیم ولی خودش با یه اشتهای فراوانی میخورد! ازش پرسیدم زده لیمو ولی این مزه آب پرتغال شیرین میده خندید گفت غذاهای مالزی شیرینن تازه ما اینجا خیلی شیرین نمیکنیم برین کوالا که توی همه چیزشون شکره! یکم از غذاهای خودمون گفتیم گفت فردا میبرمتون رستوران هندی
پلهای معلق کوتاکینابالو
بعد نیم ساعت به سمت آب گرم و پل های معلق جنگلی، با طی حدود نیم ساعت رسیدیم که به علت تعطیلی مدارس خیلی شلوغ بود آب گرمش ما هم که حوصله آب گرم نداشتیم با طی یه مسیر پلکانی توی جنگل و حدود نیم ساعت پیاده روی رسیدیم به پل های معلق چوبی با ارتفاع از حدود 30 تا حدود 70 متر و طول از 15 تا حدود 60 متر که از اون بالا و تکانهای پل هیجان خوبی داشت مخصوصا تکان دادن پل برای جلوییها مون که میترسیدن.
منظره خوب و زیبایی داشت،نکته جالبشون این بود که برای هر دوربینی که بالای پل ها میخواستی عکس بگیری باید پول میدادی، گذشتن از پلها حدود نیم ساعت زمان برد و بعد رسیدیم به مرحله برگشت از پله های جنگلی نه چندان سالم به وسطهای مسیر که رسیدیم صدای جیغ بلندی از درختها بلند شد از راهنما پرسیدیم گفت میمونها دارن جیغ میزنن که داره شب میشه برین بخوابین تا حیوانهای شب بیرون نیومدن که این جیغها حدود بیست دقیقه ای ادامه داشت (گلوی خیلی قوی داشتن).
بالاخره خسته رسیدیم به ماشین هوا هم رو به تاریکی بود و باران هم داشت نم نم شروع میشد (کلا شب بارون زیاد میومد اونجا) از راهنما پرسیدم که بزرگترین گل جهان که نماد اون منطقه هم بود را چرا ندیدیم که گفت توی مسیر شانستون گلی باز نبود و مرام گذاشت و از یه محلی پرسید که نزدیکی گل باز هست به ما گفت دوره و بارون هم داره شروع میشه شاید فردا بریم که فردا هم نرفتیم البته اونموقع خودمون هم اینقدر خسته بودیم که حس پیاده روی نداشتیم.
راننده ازمون پرسید شما توی تور هتل کارخانه چای دارید ولی چون اونجا منطقه پایین هست هوای گرمی داره و من یه هتل خوب بالای کوه میشناسم خیلی بهتره اول گفتیم حتما ارزون تره میخواد ما را ببره بعد طبق تجربه گفتیم معمولا دروغ نمیگن و گفتیم باشه حدود نیم ساعت و 5-6 کیلومتری جاده خاکی خیلی بد که مونده بودیم ماشینش حیفش نیومد از اون بالاها یه هتل دیدیم.
هتل نسبتا خوبی بود با اتاق تمیز و امکانات مناسب و نمای واقعا محشر و زیبا از ابر و جنگل و هوای خنک جوری که صبح سردمون بود تقریبا هوا تاریک شده بود کمی استراحت کردیم.باران هم که شدید شده بود.یه مشکلی که این هتل داشتیم انواع حشرات از خیلی ریز تا 20 30 سانت بود که با اینکه حواسمون به پنجره بود یه چند تا ملخ و حشره بزرگ دیگه مهمونمون شدن تو اتاق، شب رفتیم برای شام رستوران هتل منو اورد توش همبرگر دیدیم گفتیم بالاخره یه شام خوب داریم ولی وقتی خوردیم دیدیم کاملا نپخته و وسطش گوشت خام بود که البته از گشنگی همشو خوردیم و آب هندونه هم روش خوردیم بشوره بره که چشمتون روز بد نبینه بدجوری شست! شب را از خستگی زود خوابیدیم.
صبح حدود ساعت 6 بیدار شدیم و از زیبایی هتل لذت بردیم تا 7:30 صبحانه و تخم مرغهای بومی واقعا خوشمزه اونجا و حدود 9 هم وسایل را جمع کردیم و راه افتادیم سمت کارخانه چای معروف صباح که تقریبا توی مالزی چای معروف و خوبی هست.
مزرعه چای صباح(Sabah Tea)
بعد نیم ساعت رسیدیم دیدیم پیشنهاد دیروز راننده بد هم نبود هوا خیلی گرمتر و با رطوبت بیشتر شده بود وارد شدیم و یه نفر اومد و بردمون توی کارخانه که عکس گرفتن هم ممنوع بود و مراحل خشک کردن چای را نشون داد و اینکه در خشک کردنشون هیچ موادی استفاده نمیشه فقط چیزی که بود انجا برگهای چای را به صورت ریز خرد میکردن ولی چیزی که ما دوست داریم و خودش میگفت پرشین تی به صورت برشهای اسلایسی هست که درشت تره.
نکته ای که گفت و نمیدونستیم این بود که آب جوش برای چای نباید بقله و دمای حدود 80 درجه داشته باشه و برای چایهای ریز خودشون بین 3 تا 5 دقیقه بیشتر دم نکشه وگرنه تمام خواص چای از بین میره، بعد رفتیم توی محوطه زیباش عکس گرفتیم و بعد هم کافی شاپش یه چای و کلوچه و خامه و مربا مهمونمون کرد که کلوچه طعم واقعا بینظیری داشت و نمونش را نخورده بودم و راننده ما هم کلی پز میداد که این کلوچه را من توی منوی مهمانها اضافه کردم.
چیزی که فقط از جابجایی هتل از دست دادیم این بود که اگه هتل خود کارخانه چای را میرفتیم میتونستیم صبح زود بیدار شیم و برگ چای بچینیم و توی کارخانه خشک کنیم برای خودمون، به نظر هتلش هم تمیز میومد از دور.
بارون به صورت نم نم داشت میومد از کارخانه اومدیم بیرون که راننده گفت اگه میخواین بریم ماساژ ماهی قبول کردیم بعد حدود 5 دقیقه رسیدیم . رفتیم لب یه رودخانه و بهمون یه بسته غذای ماهی داد ، باید میرفتیم توی آب و غذا میریختیم یه گله ماهی حمله میکردن سمت پاها اولش یکم ترس داشت ولی کم کم سعی میردیم ماهیها را بگیریم که در میرفتن، نمیدونم چرا بهش میگفتن ماساژ شبیه به پا خوری بود، راننده میگفت اینجا بهشت ماهیاس کیف میکنن، برن اونورتر میخورنشون! به نظر من که بو پا میده گوشتشون.
تو راه برگشت به ماشین، راننده یه گیاهی از ریشه کند گفت بو کنین بوی ویکس میداد و برامون جالب بود که از ریشه گیاه هست، فکر کنم اونجا زیاده چون خیلیا بوی ویکس میدادن.
برگشتیم سمت شهر کوتاکینابالو (اسم آسونتر نداشتن آخه البته راننده گفت که به معنی کوه اژدها هست و توی داستانهاشون میگن قبلن اژدها روی قله زندگی میکرده و هرکس برای گرفتنش میرفته سالم برنمیگشته) راننده بردمون رستوران هندی که دیروز قولشو داده بود، یه رستوران هندی و کمی کثیف برامون یه نون شبیه به سرخ شده بود آورد و یه خورش که توش سیب زمینی و گوشت و آب گوجه بود(شبیه به خورشتی که ما بهش میگیم تاس کباب بود) یکم تند بود ولی خیلی خوشمزه بعد 2-3 روز خوردن غذاهای شیرین و عجیب خیلی چسبید، با اینکه از خوردن کلوچه ها سیر بودیم خیلی خوردم.
بعد از حدود دو ساعت رسیدیم شهر و با بدبختی با قیمت بالاتر همون هتل قبلمون که خیلی هم تمیز نبود ولی وسط شهر (dreamtel) را گرفتیم برای برای سه شب و رفتیم بساطمون را پهن کردیم مجدد، من رفتم یه داروخانه پیدا کنم برای یه دوای گلو درد و سرماخوردگی و زود برگشتم استراحت کنیم برای برنامه رافتینگ فردا که باید صبح زود ساعت 5 صبح راه میافتادیم.
رافتینگ
برای تور رافتینگ صبح ساعت 4 بیدار شدیم وسایل را جمع کردیم و رفتیم برای تور رافتینگ،یه ون اومد دنبالمون ایندفعه ون تقریبا پر شده بود. حدود 1 ساعت طول کشید تا رسیدیم به ایستگاه قطار،لیدر بلیطهامون را داد و گفت حدود نیم ساعت دیگه قطار میاد،یه دوری اطراف زدیم و وقتی قطار اومد واقعا تعجب کردم، یه قطار دودی با صندلیهای وحشتناک که فکر کنم 30 سالی عمر داشت و با سرعتی در حد پیاده روی راه افتاد، تنها حسنی که داشت مسیر واقعا زیبا و سرسبز و بکر بود و برای اینکه مسیر دست نخورده بمونه حتی اجازه جاده سازی هم نداده بودن و تنها راه رفتن اونجا همین قطار بود.
حدود دو ساعت که رفت ایستاد و قطار را عوض کردیم و حدود یک ساعت دیگه هم در جوار رودخانه رفتیم تا رسیدیم به ایستگاه مورد نظر و با یکم پیاده روی رسیدیم به کمپ رافتینگ (یه ساختمان خیلی قدیمی و بدون امکانات که اصلا با پوکت قابل مقایسه نبود)، لباسها را عوض کردیم و جمع شدیم برای توضیحات رافتینگ.
هوا ابر بود و یه نم خیلی ضعیف هم میومد گفتیم باران نیاد که لیدر گفت اگه بیاد خیلی هم عالی تر میشه، بعد از کلی توضیحات و ترساندنهای زیاد که اینجوری نکنین میافتین و به سنگها میخورین و ... با اینکه ما قبلا تجربه رافتینگ پوکت را داشتیم کلی ترسیدیم.
رسیدیم لب آب و یکم پا تو آب کردم سرد بود ولی چاره ای نبود بدنم هم به آب زدیم و لیدر هم اونها که نیومدن را آب پاشی حسابی کرد. آب از بارندگیهای دیشب کاملا گل بود،هرکدام هم یه پارو داشتیم که باید جاهایی که آب تند میشد همگی پارو میزدیم.10 نفری بودیم چینی ،اسپانیایی ،فرانسوی ،روسی (از همه جای دنیا ادم داشتیم) که دو نفر هم راهنما بودن سوار شدیم و من هم سر قایق نشستم که هیجانش بیشتر بشه راه افتادیم حدود 5-6 تا قسمت تند و شیبدار داشت که برای هر کدام لیدر یه اسمی گذاشته بود که یادم نمونده و یکیش واقعا وحشتناک بود که نزدیک بود قایق چپ بشه و پاروی یکی از چینی ها هم به صورت خانم خورد که به خیر گذشت.موجهای بعضی قسمتها حدود 2 متر میشد، حدود 45 دقیقه توی قایق بودیم.
اول از امدن اینهمه راه پشیمان بودیم ولی بعد دیدیم خوش گذشت خستگی راه طولانی در رفت، هیجانش چندین برابر رافتینگ پوکت بود.
برگشتیم لباسها را عوض کردیم و امدیم برای ناهار که البته طبق معمول انتظاری ازش نداشتیم ولی تعریفهای لیدر از دستپختش ایندفعه درست بود و توی 3-4 مدل غذا یه ظرف جوجه داشت که جاتون خالی تقریبا همش را دو نفری خوردیم.
برگشت شد و خستگی و راه زیاد، بالاخره حدودهای ساعت 6 رسیدیم و باران حسابی هم داشت شروع میشد رفتیم هتل و بعد هم برای شام به رستوران ایتالیای کوچک که طبق چیزی که توی نظرات رستوران بود غذای عالی داشت وبه هتل برگشتیم.
برنامه یه هتل خوب را برای 2 روز ساحلی گشتم و هتل 5 ستاره Nexus Resort & Spa را تونستم با حدود شبی 70 دلار رزرو کنم.
جزیره گایا
فردا صبح بیدار شدیم وسایل را جمع کردیم برای یه گشت جزیره ای و البته اینبار بدون تور.پیاده رفتیم لب اسکله و اونجا یسری بودن برای قایق مشتری میگرفتن با 30 رینگت نفری قرار شد ما را به جزیره گایا ببره و ساعت 2 هم برگردونه، یه لیست هم از تفریحات آبی داشت با اینکه نظرم بود برم خود جزیره بگیرم ولی میگفت اونجا گرون تره و پاراسیلینگ را نفری اگه اشتباه نکنم نفری 140 رینگت با چونه گرفتیم و سوار قایق شدیم و راه افتادیم.
با قایق تندرو حدود نیم ساعت رسیدیم به جزیره راننده هم ما را به یه قایق مخصوص پاراسیلینگ سپرد و رفت ولی چترش باز نشد و گفت خرابه و دوباره برگردوندمون به جزیره، حالا ما موندیم چکار کنیم و با کی بریم،رفتیم پیش اطلاعات جزیره و قضیه را گفتیم زنگ زد به شماره روی برگه گفت بشینین تا یکی بیاد،حدود 40 دقیقه ای طول کشید تا رسید و به یه قایق معرفیمون کرد ما هم دیدیم دیر شده گفتیم ساعت 4 بیاد برای برگشت، رفتیم پاراسیلینگ سوار شدیم از اون بالا منظره خیلی خیلی زیبایی بود و واقعا لذت بخش بود حیف که 10 دقیقه ای بالا نبودیم.
برگشتیم جزیره گایا در کوتاکینابالو (بورنئو) که واقعا آب شفافی داشت و مرجانی و ماهیهای زیبایی که راحت از روی آب پیدا بود و حتی میشد با یکم نون ماهیها را لمس کرد.
ساعت حدود سه و نیم آماده شدیم برای برگشت و تو اسکله منتظر موندیم تا حدود یک ساعت به غذا دادن ماهیها و عکاسی مشغول کردیم ولی قایق ما نیومد رفتیم باز هم اطلاعات زنگ زد گفت قایقش خراب شده و یکی دیگه را میفرسته تقریبا جزیره خالی شده بود که یه قایق عصر حجر چوبی اومد، با جهشهای فراوان توی آب راه افتادیم وسطهای راه قایق اصلی هم اومد و ما رسوند و نم باران هم شروع شد ناهار خوردیم رفتیم هتل برای استراحت.
روز آخر شهرمون را گذاشتیم برای گردش توی شهر و پاساژها و خرید،شهر کوتاکینابالو (بورنئو) مالزی 2 یا 3 پاساژ نسبتا بزرگ داشت که ما یکی را که وسط شهر بود و اسمش یادم نیست رفتیم که اتفاقا نمایشگاه قهوه هم بود،اجناس هم قیمت تقریبا خوب و کیفیت متوسط داشتن.
هتل ساحلی
صبح صبحانه خوردیم وسایل را جمع کردیم و یه تاکسی قدیمی گرفتیم (کلا ماشینها آنجا شاید از ایران هم قدیمی تر بودن) یه مسیر نیم ساعته طولانی رفتیم تا رسیدیم به هتل نکسوس در سواحل کوتاکینابالو (بورنئو) مالزی که واقعا هتل بزرگی بود، از دو در تا لابی حدود 10 دقیقه با ماشین مسافت بود با زمین گلف و خیلی زیبا اتاق را گرفتیم و تا ساعت 2 صبر کردیم تا اتاق را تحویل بدن، با ون بردنمون، اتاق بزرگ و دلباز و تمیزی داشت با تراس و ویوی باغ هتل و خیلی زیبا.
2 روز اونجا بودیم با صبحانه عالی باغ بزرگ و زیبا، ساحل قشنگ و استخر و تفریحی و خیلی خوش گذشت یجورایی خستگی سفر در رفت.
روز آخر صبح زود بیدار شدیم (کلا تو این سفر 15 روزه دیر تر از 6 بیدار نشدیم دیر تر از 12 هم نخوابیدیم که 15 روز پشت سر هم رکورد حساب میشد برامون) وسایل را جمع کردیم رفتیم صبحانه بعد هم استخر و دریا.
اتاق را حدود 11 تحویل دادیم رفتیم لابی برای ون که به شهر میرفت نفری 30 رینگت گرفت 30 رینگت هم از شهر کوتاکینابالو (بورنئو) به فرودگاه شد .
کوالالامپور
با پرواز میلاندو ایر رفتیم کوالا برای اینکه خیلی خسته نشیم گفتیم یه شب کوالالامپور بمونیم که واقعا اشتباه بود،هم خستگیمون شد 2 برابر هزینه تاکسی تنها هم شد 260 رینگت تقریبا کوالا هم به جایی نرسیدیم (پیشنهاد من اینه هیچ وقت زیر 3 روز برای یه شهر برنامه نریزید که اصلا جالب نیست و پشیمان میشید چون هزینه ها خیلی بالا میره و خیلی خسته میشید)
کوالا هتل frama رفتیم با قیمت شبی حدود 65 دلار دو تخت،هتل خیلی عالی و تمیز و خوب و دسترسی به شهر واقعا عالی بود از هتل سری قبلی که به کولا اومدیم اگه اشتباه نکنم آل سیزن بود واقعا جای بهتری داشت پیاده تا مرکز شهر و فروشگاهها حدود 8 دقیقه راه بود.
شب ساعت 7 رسیدیم هتل که فقط رسیدیم بریم شام بخوریم.
صبح هم وسایل را سپردیم به هتل و رفتیم برای خرید و دیدن فروشگاهها،چیزهایی که میخواستیم مخصوصا میوه های استوایی را با گشتن زیاد پیدا کردیم و خریدیم (توی کوالا مثل شهر های دیگه ای که رفته بودیم میوه فروش دوره گرد نداشت جایی که سری قبل میوه گرفتیم و شبیه بازار روز بود هم تو نت و پرس و جو پیدا نکردم فقط توی یه فروشگاه زنجیره ای یسری میوه تونستم پیدا کنم)
یه تاکسی گرفتیم و راه افتادیم سمت فرودگاه شماره 2 پروازهای ایرایشیا،کارهای ورودمون را انجام دادیم و یه مسیر خیلی طولانی رفتیم تا قسمت انتظار و سوار شدیم و با تخفیف و قیمت مناسب قسمت فرست کلاس و یه صندلی راحت که برای اولین بار توی پرواز تونستیم تقریبا نود درصد راه را راحت بخوابیم.
اینهم آخر سفر 15 روزه ما به 3 شهر بود.
هزینه های سفر ما به صورت تقریبی:
بلیط رفت از تهران به بانکوک نفری 200 دلار
هتل 6 شب بانکوک هر شب حدود 38 دلار
بلیط بانکوک به کوتاکینابالو (بورنئو) نفری حدود 175 دلار
هتل کوتاکینابالو (بورنئو) برای 5 شب شبی 40 دلار
هتل ساحلی کوتاکینابالو (بورنئو) شبی حدود 70 دلار
بلیط کوتاکینابالو (بورنئو) به کوالالامپور نفری حدود 80 دلار
هتل کوالالامپور یک شب 65 دلار
تاکسی فرودگاه بانکوک هر طرف حدود 50 بات
تاکسی فرودگاه کوتاکینابالو (بورنئو) یک طرف 30 برگشت 90 رینگت
تاکسی فرودگاه کوالالامپور هر طرف خدود 130 رینگت
امیدوارم مفید بوده باشه.