سلام. افسانه هستم از خوزستان . عاشق سفر و تاریخ و طبیعت ...
سال 92 خاله م دانشگاه قشم قبول شد و این بهانه ای شد واسه من و خواهرم که یه دفعه همراهش به قشم سفر کنیم. آذر ماه سال 93 این امکان واسمون فراهم شد و من و خاله و خواهرم با اتوبوس راهی بندرعباس شدیم. میدونم بعضیا حالا میپرسن که با اتوبوس که خیلی سخته، اذیت نشدین؟ بله ، ممکنه اذیت شدن هم داشته باشه، خستگی هم داشته باشه واسه بعضیا. اصولا ما آدمای غرغرو و بی حوصله و کم طاقتی نیستیم . اگه باشیم هم من همه سعیمون رو میکنیم که این اخلاق بد رو از خودمون دور کنیم و دخترای قوی و محکمی باشیم.
خوب بریم واسه ادامه سفرنامه. تا بندرعباس حدود 16 ساعت راه هست البته با اتوبوس. اتفاقات و خاطره هایی که توی چندین سفری که با اتوبوس به بندرعباس داشتم جزو بهترین و خنده دارترین خاطرات عمرم هست. به قدری توی اتوبوس اتفاقای خنده دار میوفته که آدم حاضره خسته و له هم بشه ولی اون اتفاقا و اون صحنه ها رو با چشم خودش ببینه. خلاصه تا صبح همش شوخی و خنده بود. میگم تا صبح واسه اینه که اتوبوس شب تو راهه معمولا. صبح زود به بندرعباس رسیدیم و با تاکسی به سمت اسکله شهید حقانی رفتیم و بلیط تندرو قشم رو خریدیم و رفتیم توی صف و سوار تندرو شدیم و رفتیم سمت قشم. تا قشم راه زیادی نبود، با تندرو فکر کنم نیم ساعت راه بود. چه دریای زیبایی، رنگ آب به قدری زیبا بود که آدم نمی تونست چشم ازش برداره. عجب هوایی بود، خنک و تمیز و پر از اکسیژن... آذرماه هوای قشم اصلا سرد نیست و ما از هیچ لباس گرمی استفاده نکردیم. هوا بسیار مطبوع بود.
به قشم رسیدیم و در اسکله ذاکری پیاده شدیم و با تاکسی به سمت هتلی که از قبل رزرو کرده بودم رفتیم. و به خاطر مسیر طولانی که توی راه بودیم، استراحت کردیم.
طبق همه ی سفرهایی که میریم، برنامه ریزی سفر به عهده منه. منم از قبل حسابی جستجو کرده بودم و برنامه دقیقی ریخته بودم.
شب ، بازی استقلال و پرسپولیس بود و ما هم مثل همه خوزستانیا، فوتبالی هستیم. پس نشستیم پای فوتبال و بعد فوتبال که خوشبختانه با برد استقلال همراه بود، رفتیم بیرون و یکی از جاهایی که شب های شلوغ و پر رفت و آمد و شادی داره مجتمع ستاره قشم هست. پس ما هم شب همونجا رفتیم و یه دوری توش زدیم و شام خوردیم و برگشتیم هتل.
واسه 2 روز آینده 2 تا تور خریدیم که دیدنی های قشم رو بتونیم ببینیم. چون اکثر دیدنی های قشم خارج از شهر قشم هستن پس نیاز به ماشین داشتیم که همراهمون نبود( از طریق بندر پل میشه ماشین رو به جزیره قشم برد). پس بهترین کار تور بود که با ون ما رو به سمت خارج شهر بردن. خود شهر قشم یه قسمت خیلی کوچیک از جزیره بکر و زیبا و بسیار تمیز قشم هست.
صبح بیدار شدیم و صبحانه خوردیم.
روز اول تور به دیدن غار خوربس ، دره ستاره ها ، جزایر ناز و جنگل حرا گذشت.
قشم یه جزیره رویایی بود واسه من، یه جزیره عجیب و آرام و بکر، با ون راه افتادیم و از شهر خارج شدیم و به غار خوربس یا همون خربس رسیدیم.
(عکس از اینترنت)
غار تاریخی خربس در ۱۵ کیلومتری جنوب این جزیره قرار گرفته است که گفته میشود قدمت آن به دورهی مادها میرسد. بیرون و درون غار شکل و نقش بسیار رمزآلودی دارد. قصههای مختلفی در مورد آن وجود دارد که اغلب نشان از کاربرد مذهبی آن دارد.
بعد از غار به یکی از زیباترین جاهای دیدنی ایران رفتیم. دره ستاره ها...
دره ستاره ها توی روستای زیبای برکه خلف قرار دارد که به عنوان پاک ترین و تمیزترین روستای ایران شناخته شده است.
وقتی توی دره ستارگان قدم میزنی اصلا باور نمی کنی که روی زمینی، اصلا با همه جاهای دیگه ایران فرق داره، چه انرژی و سکوت عجیبی داره ... و من چقدر دلم واسه دوباره بودن توی این دره زیبا تنگ شده.
یکی از عجیب ترین مناطق طبیعی که در جنوب ایران قرار دارد دره ستارگان قشم است. مردم محلی حرف های خاصی راجع به آن میزنند و زمانی که خودتان در محیط این دره حضور پیدا کنید متوجه اتمسفر عجیب این دره فوق العاده خواهید شد. وجود این دره خاص با شکل عجیب سنگهایش باعث شده تا بومیان ماجراجو چندین افسانه را به آن نسبت بدهند. برخی میگویند که این دره به خاطر شهاب باران به وجود آماده است و برخی به خاطر صدای عجیب حرکت باد در بین صخره آن را دره ارواحی مینامند که دائماً در حال زمزمه کردن هستند. اما بیشترین شایعه مرسوم آن بوده که در گذشته ستاره های از آسمان به زمین این منطقه افتادهاند و آنها سبب به وجود آمدن چنین اشکالی در سنگها گشتهاند. به همین دلیل است که امروزه به این منطقه دره ستارگان گفته میشود.
بعد از دیدن این مکان عجیب به سمت جزایر ناز رفتیم.
حالا چرا بهش میگن جزایر ناز؟؟
در زمان جزر با پسروى کامل آب دریا، براى مدت کوتاهى، باریکهاى از خشکى جزیره ناز را به ساحل قشم وصل مىکند. هرچند زمان این اتفاق کوتاه است، اما در همین مدت مسافران با ورود به جزایر ناز می توانند از بالای ارتفاعات، تنگه هرمز، جزیره لارک را تماشا کنند. و این اتفاق در طول هر شبانه روز 2 بار رخ میدهد و این جزایر به ساحل وصل می شوند واسه همین میگن که ناز دارن...
بعد از اون هم به طرف اسکه جنگل حرا رفتیم و سوار قایق شدیم و زدیم به دل جنگل های حرا ...
ریشه درختان جنگلهای حرا در آب است و در هنگام مد، شما درختانی را مشاهده خواهید کرد که سر از آب بیرون آوردهاند، انگار که واقعا درختانی هستند که در آب غوطهور و معلق هستند. درختان حرا آبشور زی هستند که هنگام مد آب دریا تا گلوگاه در آب فرو میرود. با خاصیت تصفیهای که در پوست درخت حرا وجود دارد، آب دریا را جذب و نمک آن را دفع میکند. درخت حرا در حقیقت یک کارخانه آب شیرین کن طبیعی و خدادادی است.
به خاطر اینکه به غروب نزدیک شده بودیم نتونستم عکس های خوبی بگیرم.
لب اسکله هم یه بازار کوچیک محلی به راه بود و البته بازار نقش حنا هم به راه بود و زنان هنرمند قشمی با دقت و البته ظرافت و سرعت نقش های ذهنی زیبایی رو ترسیم می کردن.
روز اول تور تمام شد و به هتل برگشتیم و کمی استراحت کردیم و رفتیم به سمت سیتی سنتر قشم. اصلا بازارهای قشم هم حال و هوای خیلی خوبی داشت، پر از صفا و حال خوب . یه گشتی توی سیتی سنتر زدیم و به هتل برگشتیم و خوابیدیم که فردا صبح زود بیدار بشیم واسه تور بعدی.
صبح زود ساعت 6 بیدار شدیم. حالا چرا اینقدر زود؟ واسه اینکه برای دیدن دلفین ها باید تا قبل از ساعت 11 خودمون رو به جزیره هنگام میرسوندیم.
برنامه روز دوم تور: ساحل نقره ای، دلفین های جزیره هنگام، بازارچه ساحلی هنگام ، اکواریوم طبیعی
به همراه گروه با ون راه افتادیم و به سمت جزیره هنگام رفتیم. البته یه جایی کنار دریا از ون پیاده شدیم و بقیه مسیر رو با قایق رفتیم. اول به ساحل نقره ای رفتیم.
حالا چرا بهش میگن ساحل نقره ای؟؟
در این ساحل ذراتی از نوعی کانیِ براق به چشم می خورد که در میان ماسه ها جا خوش کرده اند و جلوه ای درخشان به ساحل داده اند.
خدای من چه جای خفنی، چه سکوتی، چه آرامشی، چه مناظر زیبایی،چه دریای قشنگی
رنگ آبی این دریا خیلی قشنگه ، خیلی ...
بعد از اون به طرف دلفین ها رفتیم. دلفین ها دسته دسته توی این آبی زیبا شنا میکردن و هر از چند گاهی از آب بیرون میومدن. البته اگه دریا آروم باشه به قایق های مسافران نزدیک تر میشن و حتی پرش های دو متری هم انجام میدن. اما خب اون روزی که ما رفتیم، دریا کمی متلاطم بود و این جور موقع ها زیاد از آب بیرون نمیان. کلا دلفین ها با آدما خیلی رفیقن.
(توی این 2 عکس میتونید دلفین ها رو ببینید)
بعد از دیدن این دلفین های زیبا به طرف بازارچه ساحلی جزیره هنگام رفتیم. چه بازار زیبایی، چه مردم خوبی، همه جا گرما و صفای جنوب رو حس می کردم. با اینکه خودم هم جنوبی هستم ولی عجیب خاک قشم و بندرعباس واسم گیرایی داره و دلتنگش میشم.
و البته اینجا هم بازار نقش حنا به راه بود و بنده از این فرصت استفاده کردم و یکی از زنان هنرمند بندری، هنرش رو روی دستم نقاشی کرد.
بعد دوباره سوار قایق شدیم و رفتیم یه قسمت از جزیره هنگام که بهش میگفتن آکواریوم طبیعی. کنار ساحل یه قسمت از دریا که بسیار بسیار آب شفافی داشت، ماهی های رنگاوارنگ آبی و زرد داشت که از بالا پیدا بودن و ما هم واسشون بسکوییت میریختم و یهو جمعیت عظیمی از ماهی ها به سمت بسکوییت ها هجوم میاوردن، صحنه های جالب و زیبایی بود.
توی عکس ماهی ها خوب دیده نمیشن. واسه همین یه ویدیو واستون میزارم که از این ماهی های خوشگل گرفتم.
روز دوم تور هم تمام شد و به هتل برگشتیم. و بعد از استراحت و خوردن ناهار راه افتادیم سمت درگهان.
درگهان یه شهر کوچیک توی جزیره قشم هست که بازارش خیلی معروفه و یه خیابون داره تا چشم کار میکنه بازار و مغازه و پاساژه. دو سه ساعت توی بازارش دور زدیم و هیچی نخریدیم و شام خوردیم و برگشتیم هتل. و خوابیدیم که فردا روز آخرمون رو توی این جزیره زیبا سپری کنیم.
صبح بیدار شدیم و بعد از خوردن صبحانه به طرف قلعه پرتغالی ها رفتیم. قلعه پرتغالی ها توی خود قشمه. و کنار ساحل دریاس.
همونطور که میدونید جزایر جنوبی کشور روزگاری به دست پرتغالی افتاد.
از جمله جاذبه های گردشگری جزیره ی قشم، قلعه ی پرتغالی ها است. این قلعه، در ضلع شمالی جزیره ی قشم و توسط دریانوردی پرتغالی به نام آلفونسو آلبرکرک، در سال ۱۵۰۷ بنا شد. قلعه پرتغالیها یک قلعه تدارکاتی در گذشته بوده که برای ارتباط با قلعه هرمز و رساندن تدارکات و خدمات به این قلعه مرکزی در قشم ساخته شده است.
و اما سرانجام در سال ۱۶۲۳ میلادی، این قلعه و دیگر پایگاهها در دهانه خلیج فارس را یکی از سرداران صفوی تصرف کرده و ایرانیان تا امروز بر این پر ارزش ترین آبراهه دنیا مسلط هستند.
البته الان دیگه چیزی ار قلعه باقی نمونده ولی چه ویوی زیبایی به دریا داشت.
بعد از ظهر هم رفتیم پارک ساحلی زیتون و تا غروب آفتاب توی ساحل زیبایش نشستیم و دریا و مردمان رو نگاه کردیم و کیف کردیم.
بعد هم شام و هله هوله خوردیم و روز آخرمون توی این جزیره رو به پایان رسوندیم.
روز بعد صبح زود بیدار شدیم و وسایلی که شب قبل جمع و جور کرده بودیم رو برداشتیم و رفتیم سمت اسکله و سوار تندرو شدیم و توی دریای زیبای خلیج فارس راهی شدیم به سمت بندرعباس زیبا .
اینم یه ویدیو از خلیج فارس زیبا.
به اسکله شهید حقانی رسیدیم و با تاکسی رفتیم ترمینال و سوار اتوبوس شدیم برگشتیم به شهر و دیار خودمون.
بعد از اون سفر، قشم جزیی از وجود من شده و همیشه منتظر یه فرصت دیگه هستم که برگردم به این جزیره رویایی و جاهای دیگه ای که وقت نشد ببینم رو برم و با جون و دل ببینم.
امیدوارم از سفرنامه من اون اندازه که خودم کیف کردم و لذت بردم، لذت برده باشد.
و در آخر اینو بگم که قشم جاهای دیدنی دیگه ای هم داره مثل:
روستای لافت
تنگه چاهکوه
غار نمکی
کارگاه لنج سازی
دره تندیس ها
تنگه کریان
پارک کروکدیل ها
چاه های طلا
و البته میتونید به جزیره شگفت انگیز هرمز هم یه سفر نیم روزه داشته باشد.
و جاهای دیگه ای هم حتما وجود داره که من بلد نیستم.
نویسنده : افسانه اد