سفرنامه روسیه (مسکو و سن پترزبورگ)

4.5
از 69 رای
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
سفرنامه روسیه (مسکو و سن پترزبورگ)
آموزش سفرنامه‌ نویسی
14 شهریور 1394 20:27
89
74.1K
15-Russia-Blog cover (01-03-11).jpg

 

به یاری هورمزد پاک

تمام سعی خودم رو کردم که سفرنامه خلاصه ای بنویسم که این شد خلاصه اش !
مامانم میگه من داستان 15 دقیقه ای رو در 60 دقیقه تعریف می کنم ولی سعی می کنم اینجا خلاصه سفرنامه رو تعریف کنم.

اینجانب کارمند آژانس هواپیمایی هستم و از پکیج های مناسب همیشه استفاده می کنم.اردیبهشت ماه بود که پکیج روسیه استثنایی با قیمت 40000000 ریال به دستم رسید(4 شب مسکو+5 شب سنت پترزبورگ هتل 4 ستاره وگشت رایگان)

وقتی رفتم خونه و پیشنهاد سفر روسیه رو مطرح کردم ، مامانم استقبال کرد. فردای اون روز مدارک رو فرستادیم تهران و برای تاریخ 26 تیر ثبت نام کردیم.بالاخره بعد از گذشت 2 ماه روز موعود فرا رسید و عازم تهران شدیم و از اونجا به فرودگاه امام رفتیم.

ساعت 8 صبح بود و وقتی وارد سالن فرودگاه شدیم آهنگ ای ایران به صورت زنده داشت نواخته میشد و بچه هایی که تو المپیک مقام آورده بودن وارد شدن و با کلی گل و بلبل ازشون استقبال کردن.
بعد از انجام تشریفات و گرفتن کارت پرواز در سالن ترانزیت منتظر شدیم تا پرازمون رو اعلام کنن.چون چمدون ها رو در مسکو تحویل میگرفتیم 2 کارت پرواز بهمون دادن یکی تهران-دبی و اون یکی دبی-مسکو.

پرواز تهران-دبی با بوئینگ 777 امارات در ساعت 11:30 انجام می شد.بعد از کلی انتظار وارد هواپیمای 5 ستاره امارات شدیم .

به محض ورود هر چی از عزت و احترام و توجه که نیاز داشتیم نصیبمون شد.بعد از 2 ساعت پرواز در ساعت 13:30 به فرودگاه دبی رسیدیم و رفتیم به سالن ترانزیت.اون روز در دبی عید فطر بود و از مسافرها با بسته بندی های شکلات های لوکس خارجی استقبال شد.بعد از گشت و گذار و خرید در فرودگاه پروازمون اعلام شد و در ساعت 17:45 دوباره سوار بوئینگ 777 امارات شدیم

این پرواز هواپیماش جدیدترین مدل 777 بود. از نظر من یکی از جاذبه هایی این سفر همین پرواز امارات بود.بعد از استقبال گرم و پذیرایی مفصل نوبت خرید از فروشگاه سیار داخل هواپیما شد که شامل جواهرات شیک و زیبا از معروف ترین برندهای دنیا و همچینین ساعت های زیبای سوارووسکی و ... بود.من چند سال پیش دانشجوی هواپیمایی امارات بودم و از این فرصت استفاده کردم و اجازه گرفتم که به کاکپیت (به قول مسافرها کابین خلبان)برم.

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

تقریبا یک ساعت مونده بود که برسیم مسکو مهموندارها از مسافرها عکس یادگاری میگرفتن و همونجا چاپ می کردن و پشت عکس یاگاری مینوشتن و به مسافرها میدادن.بعد از 6 ساعت پرواز ساعت11 شب به فرودگاه دامادیداوا مسکو رسیدیم.

بعد از کلی معطلی برای چک گذرنامه و گرفتن برگه اقامت (برگه ای که موقع ورود به روسیه باید امضا کنیم و تا آخر سفر همراهمون باشه)و گرفتن چمدون ها و پیدا کردن لیدرساعت 1 صبح از فرودگاه اومدیم بیرون و با هوای سرد و بارونی روبرو شدیم که مجبور شدیم لباس گرم از تو چمدون در بیاریم.

تا هتل که داشتیم با اتوبوس میرفتیم، لیدرمون از مسکو برامون تعریف میکرد و ما هم از شدت خستگی چرت میزدیم و بعد از حدود نیم ساعت به هتل آلفا رسیدیم.هتل های آلفا،بتا و وگا سه ساختمون بلند کنار هم بودن رو به جنگل و پشت به رودخونه بسیار زیبا

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

بعد از تحویل پاسپورت ، کارت اتاقمون رو گرفتیم و رفتیم طبقه 21 اتاق 2114.وارد اتاق تمیز و شیکی شدیم؛اومدم پرده هارو بزنم کنار که از هوای سرد لذت ببریم دیدیم هوا روشن شده دیگه از هوای سرد منصرف شدم و رفتم فضولی ببینم اتاقمون چی داره چی نداره...یک یخچال پراز خالی،کتری برقی،چای ،نسکافه،اتو و خلاصه همه چی.در کمد رو باز کردم 2 تا بالش اضافه پیدا کردم چون من عادت داشتم موقع خواب دورتادورم پر بالش باشه کلی ذوق زده شدم.از فرط خستگی زیاد مسواک زدیم و خوابیدیم.

روز اول (مسکو):

صبح بیدار شدیم و رفتیم رستوران هتل.یک رستوران شیک و با کلاس، پر صبحانه های خوشمزه از قبیل شیر گرم و سرد،انواع کافه،

چای،بهترین سوسیس و کالباس،انواع پای،پنکیک،ماکارونی،انواع پنیر،خوراک سبزیجات،میوه،ماهی و... جای همگی خالی دلی از عزا درآوردیم و چیزی از قلم ننداختیم.ساعت 9:30 صبح همه گروه تو لابی جمع شدیم و با هم آشنا شدیم.بیشتر گروه هم در رده سنی مسن قرار گرفته بودن.لیدرمون که اسمش محمود بود اومد و سوار اتوبوس شدیم و به سمت میدون سرخ راه افتادیم.

هوا صاف و آفتابی بود. تواتوبوس محو خیابونهای تمیز و خونه های جالب مسکو شده بودم.خیابونها پر از موتورهای شیک و گرون قیمت بود که با سرعت خیلی بالا در حرکت بودن.محمود گفت:اینجا اگه کسی بخواد از عرض خیابون رد بشه و روی خط عابر پیاده نباشه اگه تصادف کنه عابر مقصره و هیچ خسارتی از طرف وسیله نقلیه پرداخت نمیشه.در مسکو به خاطر ابری و بارونی بودن هوا در اکثر مواقع در روز چراغ ماشینا باید روشن باشه.

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

بعد از 15 دقیقه رسیدیم به یک خیابون زیبا که پیادمون کردن. هوا ابری شده بود و بارون شدیدی شروع شد و ما به سمت باغ الکساندر راه افتادیم.چند نفر مرد و زن لباسهای اشرافی شیک و قدیمی پوشیده بودن و منتظر بودن بری بهشون پول بدی و باهاشون عکس بگیری.یک مرد سیاهپوست که از اون لباس خوشگلای اشرافی پوشیده بود اومد دستم رو کشید که بیا باهم عکس بگیریم نمیدونم از کجا فهمید من ارادت خاصی نسبت به سیاهپوستها دارم(شاید چون نامزدم سیاهپوسته)ولی من حاضر نشدم 500 روبل بدم باهاش عکس بگیرم اون باید پول میداد که با یک دختر ایرونی عکس بگیره؛والا...

وارد باغ الکساندر شدیم.باغ الکساندر یک باغ بسیار بزرگ و زیبا پر گل و درخت و فواره و مجسمه های زیبا که به دستور خود الکساندر پس از بیرون کردن ناپلئون از روسیه در حاشیه غربی دیوار کرملین ساخته شد.ورودی باغ یادبود سرباز گمنام قرار داشت.
یادبودی از میلیونها سربازی که در جنگ جهانی دوم کشته شده بودن و هیچ جنازه ای به خانوادهاشون تحویل داده نشده بود.یک کلاه خود و شنل با آتش همیشه روشن نماد یادبود سرباز گمنام بود.

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

بعد از پیاده روی در باغ و دیدن زیبایی های فراوون به سمت کاخ کرملین راهی شدیم.بعد از بازرسی وارد کرملین شدیم.کرملین در زبان روسی یعنی دژ.این دژ در قرن 12 توسط یوری دالگاروکی در کنار رودخونه مسکو ساخته شد تا مکان فرمانروایی پادشاهان روس باشه.با روی کار اومدن خانواده ایوانف ها کرملین بازسازی شد وتکمیل شد.

اولین ساختمون ورودی کرملین ساختمان آرسنال بود که موزه اسلحه و مهمات مسکوست؛که علاوه بر سلاح و مهمات،جواهرات سلطنتی،لباس تزارها،تاج های پادشاهی،لباس عروس کاترین کبیر و اشیا ارزشمند دیگه اونجا نگهداری میشه.ساختمون بعدی کاخ ریاست جمهوری و دفترکار پوتین بود.یکدفعه دیدیم که صدای طبل و شیپور میاد که مردم رو از وسط خیابون سنگفرش کاخ دور می کرد و یک دسته نیروی نظامی با طبل و شیپور،همه اسلحه به دست با پوتین های براق و شیک و پرچم بدست از وسط کاخ رد شدن ما نفهمیدیم این رژه واسه چی بود.یک کم جلوتر در محوطه کاخ بزرگترین توپ دنیا وجود داشت که هیچ وقت ازش شلیک نشده بود.این توپ به دستور ایوان مخوف در مسکو و گلوله ها در سنت پترزبورگ ساخته شده بود.

در هنگام ساخت گلوله ها اندازه قطر بیرونی توپ را به جای اندازه قطر داخلی داده بودند بنابراین گلوله ها بزرگتر از توپ بودند به همین دلیل بلااستفاده قرار گرفت در نزدیکی بزرگترین توپ دنیا، بزرگترین ناقوس دنیا وجود داشت که اون هم هیچ وقت به صدا درنیومد.این ناقوس بزرگ هم به دستور ایوان مخوف از طلا و نقره فلزات دیگه ساخته شده بود و در هنگام ساخت بدلیل گرمای حاصل از ذوب فلزات آتش گرفته که با ریختن آب سرد باعث شد تکه ای از ناقوس کنده شود و این هم بلا استفاده ماند.

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

پشت ناقوس,کلیسای سنت جان کلیماکوس قرار داشت که زمانی بلندترین بنای شهر بوده که دارای 21 زنگ بزرگ و کوچک بوده و در زمان حمله دشمن به صدا در میومده و همه شهر خبردار میشدن.قلب کرملین پر بود از کلیساهای مختلف؛کلیساهای طلایی,نقره ای باریک و لاغر,گرد و چاق.
در زمان قدیم به شکرانه هرپیروزی کلیسایی بنا می شده.یکی از کلیساهای دیدنی؛کلیسای میکائیل بود که در سال 1508 ساخته شده بود و تمام ایوان ها اونجا در 2 متر زیر زمین دفن شده اند.کلیسای دیگه,اسپنسکی نام داشت که پر بود از نقاشی های زیبا از مریم مقدس و حضرت عیسی و حواریون و تصویری ازپدر و پسر و روح القدس

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

ارتدوکس ها بر خلاف کاتولیک ها در نقاشی های خود عکس خدا را هم می کشیدند که بسیار جالب بود.از کرملین خارج شدیم و به سمت میدون سرخ میرفتیم که محمود گفت فکر کنم میدون رو بستن؛احتمالا" مراسمی,رژه ای یا برنامه خاصی دارن.بعد دیدیم چند گروه سرباز در حال رژه رفتن هستن که گفتن جشن فارغ التحصیلی پلیس هاست. دختر و پسرای فوق العاده خوشگل با لباسهای پلیس بسیار شیک در حال عکس گرفتن بودن

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

بعد از عکس گرفتن از اونها به میدان مانژ رفتیم.در ابتدای میدان مانژ مجسمه ژوکوف,فاتح برلین و فرمانده جنگ با نازیها قرار داشت.و سپس وارد میدان سرخ شدیم.

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

اول فکر می کردم که به خاطر ساختمون های قرمز زنگ به میدون سرخ معروفه اما محمود گفت سرخ در زبان روسی به معنی زیباست. و واقعا این میدان زیبا و حیرت انگیز بود.قلعه کرملین در زمان یوری دالگاروکی در کنار رودخونه مسکوا ساخته شده بود که کل شهر رو محصور میکرد.

این شهر بعدها بدست مغول ها و تاتارها به آتش کشیده شد که بعد از گذشت 100 سال دوباره رونق گرفت.حاکم وقت مسکو در اون زمان ایوان سوم بود.بعد ها در سال 1552زمامداری به دست ایوان چهارم (ایوان مخوف)افتاد که شهر کازان رو فتح کردو به شکرانه این پیروزی بنایی در طول 6 سال احداث کرد به نام کلیسای سنت باسیل(به یاد قدیس بزرگ سنت باسیل بلاژنی).کلیسای سنت باسیل (نماد مسکو) دارای 8 گنبد که هر کدوم نماد یک کلیسا هستن و دور تا دور گنبد مرکزی(گنبد نهم) که از همه بلندتر است قرار گرفته ان.این شاهکار معماری 9 محراب دارد.وقتی ساخت این کلیسا تموم شد ایوان مخوف از معمار می پرسه که دوباره میتونی یک کلیسا مشابه این بسازی و وقتی با جواب مثبت معمار روبه رو میشه دستور میده چشمای معمار رو از حدقه دربیارن که دیگه نتونه مثل اون بسازه.

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

شهر مسکو بر مدار نقطه ای در میدون سرخ به نام نقطه صفر توسعه یافت که این نقطه در دروازه شمالی میدون به صورت دایره ای طلایی بر سنگ فرش میدون حک شده بود. مردم اونجا می ایستادن نیت می کردن و سکه پرت میکردن و 2 پیرزن روس سکه هارو جمع می کردن.

در ضلع غربی میدون دیوارها و برج های کرملین و برج بلند ساعت(اسپاسکایا) قرار داشت.پای دیوار کرملین هم مقبره لنین(رهبر انقلاب کمونیستی)قرار داشت که در اونجا مومیایی لنین نگهداری میشد؛بدلیل اینکه اون روز شنبه بود و روز تعطیل,صف عظیمی برای دیدن لنین تشکیل شده بود که اگر تا شب هم در صف منتظر میموندیم باز هم نوبت شرفیابی به ما نمی رسید.

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

در ضلع شرقی میدون هم بازار گوم قرار داشت.مرکز خرید گوم از بزرگترین مراکز خرید اروپا بود. در ضلع شمال شرقی نیز کلیسای کازان قرار داشت که در زمان استالین خراب شد و بعدها دوباره بازسازی شد و درآخر در ضلع شمالی میدون ساختمان زیبای قرمز رنگی خودنمایی می کرد که موزه تایخ و فرهنگ مسکو بود که زمان ساختش در قرن نوزدهم بوده.

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

وقتی وارد میدون سرخ میشی و عظمت اونجارو میبینی و ساختمونهای سرخ؛ مومیایی لنین و یاد معماربخت برگشت کلیسای واسیلی میفتی خیلی ترسناک به نظر میرسه.ولی دیدن عروس دامادهایی که با لباس ساده و بدون آرایش اومدن اونجا و عروسیشون رو جشن گرفتن کلی دل آدم رو شاد میکنه.در روسیه عروس و دامادها در روز عروسیشون به مکانهای تاریخی و دیدنی شهر میرن و عکس میگیرن.این میدون پر بود از عروس دامادهای جورواجور که مردم دورشون جمع شده بودن و گورکا گورکا سر میدادن(یعنی بدی نبینید و همیشه خوش باشید).

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

خلاصه بعد از 4 ساعت پیاده روی و عکس گرفتن برگشتیم هتل.من که علاقه زیادی به عکس گرفتن داشتم شماره تک تک اعضای گروه رو گرفتم و یک گروه به نام همسفران در وایبر ساختم و عکس هارو به اشتراک گذاشتم تا هرکس که موفق به عکس گرفتن از این مناظر زیبا نشده بود بی نصیب نمونه.

برنامه شب اول گشت کشتی بود که یک برنامه آپشنال بود و با پرداخت 70 دلار میتونستیم از این برنامه استفاده کنیم. ساعت 7 از جلوی هتل به سمت مسکو سیتی حرکت کردیم.مسکو سیتی کلی آسمان خراش های شیک و زیبا با یک خیابون پهن 8 باند داشت.

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

از اتوبوس پیاده شدیم و رفتیم سوار کشتی شدیم و همه دور یک میز بزرگ که پراز وسایل پذیرایی بود نشستیم.بعد از یک ساعت رفتم رو عرشه؛آرنجم و گذاشتم رو میز و چونه ام رو گذاشتم کف دستم و تنها محو این شهر زیبا شدم.شبهای مسکو به خاطر نورپردازی های خیلی زیبا و خیره کننده شهرت داره.

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

خلاصه غرق افکار خودم بودم که با صدای موزیک به خودم اومدم و دیدم طبقه بالای عرشه چه خبره.... یک آقای مسنی تو گروهمن بود انقدر سرزنده و شاد بود که از اول تا آخر با هر موزیکی شروع میکرد به رقصیدن.یک اقای بسیار خوش صدا هم بود که کلی برامون آواز خوند.خیلی برنامه شاد و پر هیجانی بود.بعد از خوردن شام کم کم به اسکله نزدیک میشدیم و از دی جی کشتی که یک دانشجوی ایرانی بود که در مسکو پزشکی میخوند و کلی محیط رو شاد و پر انرژی کرد خداحافظی کردیم . و از کشتی پیاده شدیم و به سمت هتل رفتیم و با خستگی فراوون خوابیدیم.

روز دوم (مسکو):

با پا دردی که از روز قبل داشتیم از خواب بیدار شدیم و بعد از خوردن صبحانه عازم گشت شدیم.اول رفتیم دانشگاه مسکو.در مسکو برج های بلندی به نام هفت خواهران وجود داشت.در سال 1947 استالین دستور ساخت 8 ساختمان زیبا با معماری اروپایی در 8 نقطه از شهر را داد به پاس 8 قرن که از سالگرد تاسیس شهرشون میگذشت.که از 8 تا ساختمون 7 تای اون تکمیل شد که به هفت خواهران معروف شدند.که 2 تا از آنها مسکونی,یکی دانشگاه,2 تا هتل و 2 تای دیگرساختمان وزارت امور خارجه و وزارت راه بودند.به جلوی ساختمون دانشگاه رسیدیم.یک ساختمون عظیم و با شکوه که در بالاترین نقطه اون یک ستاره به طول 9 متر در بالای یک میله 60 متری وجود داشت.

یک دانشگاه بزرگ با 6000 اتاق و 320 هکتار مساحت با یک استخر بزرگ در جلوی اون و مجسمه های افراد مشهور در اطراف .من که مات و مبهوت به این جایگاه علم و دانش خیره شده بودم

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

بعد از اونجا رفتیم به مرتفع ترین قسمت شهر,بام مسکو یا تپه گنجشکها که از اونجا تمام شهراز استادیوم ورزشی مسکو گرفته تا کاخ ها و .. دیده میشد. بعد از بام مسکو به پارک پیروزی رسیدیم.

این پارک یادمان جنگ های مختلف روسیه بوده و با کمکهای مردمی در سال 1993 افتتاح شد.

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

یک موزه خیلی بزرگ داشت که کلکسیون تمام جنگ های روسیه بود. از سلاح های جنگی گرفته ,نامه عاشقانه همسر یکی از سربازهای کشته شده در جنگ در این موزه وجود داشت.در جلوی موزه یک ستون فلزی که از ذوب کردن کلاهخود سربازهای جنگ ساخته شده بود و روی آن اسامی کشته شدگان حک شده بود وجود داشت.در پایین ستون تندیس الهه پیروزی (نیکه) که در حال کشتن اژدها بود و در بالای ستون تندیس فرشته جارچی در حال شیپور پیروزی زدن قرار داشت که واقعا دیدنی بود. از اونجا به سمت کلیسای عیسی منجی رفتیم.

در راه از جلوی صومعه نوودویچی رد شدیم.این صومعه در قرن 17 تاسیس شده بود.پادشاهان روس برخلاف پادشاهان اسلامی حرمسرا نداشتند و زمانیکه میخواستند تجدید فراش کنند زنان خود را به صومعه میفرستادن که دوباره امکان ازدواج مجدد داشته باشند.همچنین زنانی که میخواستند از شوهرانشان طلاق بگیرند باید با سرهای تراشیده به صومعه بروند و در انجا تا آخر عمرشان خدمت کنند.

از معروف ترین افرادی که به صومعه فرستاده شدند خواهر پتر کبیر بوده که به جرم خیانت به برادرش به آنجا فرستاده شده بود.البته غیر از کسانیکه به زور به آنجا فرستاده شده بودند کسانی بودند که واقعا تارک دنیا شده و باقی عمرشان را در صومعه سپری کرده بودند مانند توپولوف(طراح معروف هواپیما)خروشچوف(از رهبران کمونیست),همسر استالین,همسر گروباچوف,چخوف ,گوگول و ... وقتی راهبه های ارتدوکس رو با اون لباس های سرتا پا سیاه و مقنعه های بلند و کلاه و صورتهای سرد و بی روح میدیدم واقعا وحشت میکردم.

خوب از کلیسای عیسی منجی بگم.ساخت این کلیسا پس از شکست ناپلئون از الکساندر اول به شکرانه پیروزی در سال 1839 آغاز و در سال 1883 به پایان رسید.در زمان استالین به بهانه ساخت کاخ شورا تخریب شد؛ولی هرگز کاخ شورا ساخته نشد و کلیسا به استخر تبدیل شد و بعد از سقوط کمونیسم شهرداری این کلیسا را بازسازی کرد.بالاخره به کلیسای عیسی منجی رسیدیم.یک ساختمون مرمری با مجسمه های برنزی زیبا.

از شرایط ورود به کلیسا لباس مناسب بدون عینک آفتابی و یا دمپایی بود.مثلا مردهارو با شلوارک یا خانوم هارو با دامن کوتاه راه نمیدادن.همچنین عکس برداری از داخل کلیسا ممنوع بود مگر اینکه یواشکی.

وارد کلیسا شدیم ... وای خدای من انقدر مجلل و با شکوه و روحانی بود اعصابم واقعا" خورد شد. هرجارو نگاه میکردی از تمیزی برق میزد.روی سقف گچ بری های زیبا,مجسمه ها,محراب ,چلچراغ ها همه دیوونه کننده بودن.در گنبد بزرگ این کلیسا عکس خدا نقاشی شده بود.تمام کسانیکه واسه دعا آمده بودن همه شمع بدست مشغول نیایش بودن

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

بعد از دیدن کلیسا به سمت هتل رفتیم که استراحت کنیم و خودمون رو واسه رقص فولکوریک آماده کنیم.فولک شو یکی دیگر از برنامه های آپشنال تور بود.که تاریخ روسیه رو از زمان پیدایش تا زمان فروپاشی در سیانس اول نشون میداد و سیانس دوم مخصوص رقص قوم های روس بود.

ساعت 6 بعداز ظهر به سمت هتل کاسموس(رقص فولکوریک در اونجا نجام میشد) راه افتادیم.کاسموس در زبان روسی یعنی فضا که این هتل دقیقا روبه روی پارک هوافضا بود.

این هتل رو فرانسوی ها برای المپیک ساخته بودند که جلوی در ورودی آن مجسمه مارشال دوگل قرار داشت و در این هتل کلکسیون لیموزین هارو میتونستیم ببینیم.وارد هتل شدیم و چون بلیتها از قبل رزرو شده بود مستقیم به سالن آمفی تئاتر رفتیم و در بهترین نقطه نشستیم.
ساعت 7:30 برنامه شروع شد. توصیف جذابیت و شکوه برنامه از عهده اینجانب خارج می باشد . با عوض شدن پرده ها,لباس های متنوع,رقصنده های قهار آهنگ های جالب همه 4 ساعت میخکوب شده بودن.متاسفانه امکان عکس برداری و فیلم برداری وجود نداشت و اگر موبایل یا دوربین دست کسی میدیدن به شدت برخورد میکردن.سی دی این برنامه در بیرون از سالن به قیمت 500 روبل فروخته میشد که خریدیم. دیگه داشتم از سردرد میمردم.زود برگشتیم هتل و با خوردن 2 قرص تونستم سردردمو خوب کنم و بخوابم.

رز سوم (مسکو):
طبق معمول هر روز نقطه دیگه ای از مسکو انتظارمون رو می کشید و اونجا متروی مسکو بود. قبل از رفتن محمود همه رو تو لابی جمع کرد و گفت امروز سخت ترین روز گشته.هرکس که نمیتونه سریع باشه یا پیاده روی زیاد اذیتش میکنه در هتل بمونه چون با مترو میریم و برمیگردیم جایی برای استراحت وجود نداره. ماشاالله همه مسن های گروه از جوونا جلوتر بودن.

اون روز هم هوا بارونی بود و پیاده روی تو اون هوا می چسبید.یک کم از مترو واستون بگم؛قدمت مترو مسکو حدود 100 ساله،بسیار زیبا و قدیمی که به موزه فقرا مشهوره چون مثل موزه پر از مجسمه های مختلف و گچ بری و کاشی کاری و .. است.این مترو بیش از185 تا ایستگاه داره و حدود 6 میلیون نفر در طول روز جابه جا میشن و جزء بزرگترین متروها و همچنین عمیق ترین تونل های زیر زمینی دنیاست

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

قسمت ورودی ایستگاهی که ما میخواستیم وارد بشیم خیلی قدیمی بود.زمانیکه کارت مترو رو میزدیم چراغ حتما باید سبز میشد بعد رد میشدیم وگرنه 2 تا فنر پرتاب میشد که اگر کسی بین دو تا فنر گیر میکرد بعید بود زنده بمونه. واقعا" روز سخت و پر استرسی

بود.یک استرس دیگه ای که داشتیم دزدای داخل مترو بودن.چون در هر ایستگاه درهای مترو از مرکز بعد 20 ثانیه بسته میشد دزدها تا 18 ثانیه فرصت سرقت داشتن و در عرض 2 ثانیه از مترو بیرون میرفتن و دیگه پیداشون نمیکردی.به ما خیلی تاکید کردن که به هیچ وجه پول زیادی همراهمون نیاریم و داخل مترو موبایل و دوربین در دست نگیریم که از دستمون چنگ بزنن. خوب توصیفاتم از مترو و ترسش تموم شد بریم سر اصل مطلب,بعد از رد شدن از مراحل سخت به صف ایستادیم تا سوار مترو بشیم بلافاصله قطار رسید و سوار شدیم و بعد ازگذشت 3 ایستگاه پیاده شدیم و وارد یک سالن پر از مجسمه های سرباز تفنگ بدست با سگش,مجسمه یک ورزشکار,مجسمه یک کشاورز خروس به دست و ....

روس ها مردمان خرافاتی هستن و دست کشیدن روی این مجسمه ها رو خوش یمن میدونن و میگن واسشون شانس میاره هر کس از اونجا رد میشد یک دستی به تفنگ یا پوزه سگ یا کفش ورزشکاریا خروس می کشید.

از اونجا به راهروهای دیگه رفتیم و گچ بری های سرامیکی و نقاشی های زیبا و چلچراغ های مجلل رو هم دیدیم و دوباره سوار قطار شدیم و رفتیم به خیابون آربات

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

آربات ازقدیمی ترین خیابون های مسکو بود.خیابونی سنگ فرش پر از مغازه های صنایع دستی و کافه و رستوران و ... اول خیابون آربات خونه پوشکین نویسنده نابغه روس بود.یک خونه 2 طبقه آبی رنگ که به موزه تبدیل شده بود.روبروی خونه هم مجسمه پوشکین و همسرش ناتالی قرار داشت.

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

پوشکین بیچاره وقتی سرگذشتشو شنیدم خیلی ناراحت شدم و غصه خوردم.زن پوشکین که خیلی خیلی زیبا بوده با یک افسر فرانسوی آشنا میشه و...خلاصه پوشکین و افسر فرانسوی باهم دوئل میکنن که این وسط پوشکین کشته میشه.بعد از شنیدن سرگذشت این نجیب زاده بیچاره غمگین و تنها زیر بارون شروع کردم به قدم زدن در خیابون آربات.بعد از یک ساعت و نیم راه رفتن و مغازه دیدن روی یک نیمکت نشستم و منتظر بقیه گروه که هنوز تو مغازه صنایع دستی در حال خرید بودن,شدم.چند تا بیسکوئیت از کیفم دراوردم و با کبوترهایی که کنارم بودن شریک شدم و به هرطرف که نگاه میکردم صحنه های عاشقانه,شاعرانه و.. میدیدم.

ساعت 2 وقتی که داشتیم تموم شد و دوباره همراه گروه رفتیم که سوار مترو بشیم.تو مترو چون جرات موبایل در اوردن از کیفمو نداشتم محو مردم شدم.واقعا" مردم روس فرهنگ بالایی داشتن.یک خانوم تو مترو استاده نبود هر خانومی که سوار میشد بلافاصله یک جنتلمن صندلی رو برای خانوم خالی میکرد؛نکته جالب دیگه این بود که تمام کسائیکه سوار مترو بودن بلااستثنا در حال کتاب خوندن یا جدول حل کردن بودن.بعد از 6 یا 7 ایستگاه بود که رسیدیم به مفصد و پیاده شدیم.

من از روزی که رفتیم هتل کاسموس و موزه هوا فضارو دیدم خیلی مشتاق شدم که برم از موزه دیدن کنم.وقتی به محمود گفتم اون هم استقبال کرد و گفت خودش هم تا به حال به اون موزه نرفته خلاصه بعد از کلی خواهش و التماس که مامانم اجازه بده من برم همراه محمود عازم موزه هوا فضا شدیم.

با مترو رفتیم به پارک هوافضا.یک پارک خیلی بزرگ و زیبا با یک نماد بلند که در نوکش موشک بزرگی بود و اونجا موزه هوافضا بود وسط پارک هم یک منظومه شمسی فلزی با کلی مجسمه و یادبود از فضا نوردان و همچنین مجسمه گاگارین و اولین سگ فضانورد.

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

وقتی وارد موزه شدم دیگه سر از پا نمیشناختم من که همه زندگیم شده بود هواپیما و پرواز اونجا واسه من حکم بهشت رو داشت. اصلا" دوست نداشتم وقت بگذره و من بیام بیرون به زور محمود من رو از اونجا کشید بیرون. بعد رفتیم مک دونالد ناهار خوردیم که البته چیزی نصیب ما نشد چون تو محوطه بیرون نشسته بودیم و هر چی پرنده اونجا بود نشسته بودن روز میز ما و اجازه ندادن من یک لقمه غذا بخورم.بعد اونجا سوار مترو شدیم و برگشتیم سمت هتل.

صبح که گشت مترو داشتیم من اصلا" به این مساله دقت نکرده بودم که مترو مسکو واقعا" خیلی زیر زمینه.سوار پله برقی که شدیم حدود 4 دقیقه طول کشید تا برسیم پایین انقدر طولانی بود.هرکسی هم که میدیم ماشالله انقدر شیک و با کلاس بودن که کسی بهشون شک نمیکرد که ممکنه یکی از اینا دزد باشه محمود میگفت که مردم روسیه اختلاف طبقاتی زیادی دارن و همه درآمدشون رو صرف ظاهرشون می کنن.همشون تو خونه های 30 الی 80 متری زندگی میکنن و حتی ممکنه تو خونه 80 متری 2 خانواده زندگی کنن. یا مثلا" یک کارمند بانک در مسکو حقوقش 900000 تومنه که واقعا" خیلی کمه البته همشون به همون زندگی کمونیستی عادت کردن.

شب رسیدیم هتل و چمدون ها رو بستیم و خودمون رو واسه ونیزکوچک (سنت پترزبورگ) آماده کردیم.به نظرم خیلی مدت اقامتمون در مسکو کم بود هنوز خیلی جاهای زیادی بود که ندیده بودیم.

روز آخر(مسکو):

صبح وسایلمون رو جمع کردیم و اتاق رو تحویل دادیم و سوار اتوبوس شدیم.قرار شد که قبل از اینکه بریم فرودگاه یک سر به مرکز خرید وگاس بزنیم.وقتی به وگاس رسیدیم ساعت 12 ظهر بود و تا ساعت 2 فرصت داشتیم خرید کنیم.وگاس یک مرکز خرید خیلی بزرگ بود که همه برندهای مطرح دنیا 50% تا 70% تخفیف داشتن.بعد از خرید و گشت و گذار سوار اتوبوس شدیم و به سمت فرودگاه دامادیداوا حرکت کردیم.

محمود قرار شد مسکو بمونه و سعید که دانشجوی پزشکی در مسکو بود همراهمون به سنت پترزبورگ بیاد.بعد از کلی معطلی تو فرودگاه سوار یک هواپیمای سبز خوشگل با مهموندارای خوشگل تر شدیم.

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

تو هواپیما ردیف جلو نشسته بودیم و داشتم با مامانم حرف میزدم که یک مردکچل غول پیکر روس که بوی الکلش کل فضای هواپیما رو پر کرده بود کنارمون نشست و فوری به من اخم کرد و گفت ساکت باش و یک چیزای دیگه هم به روسی گفت.من که هم ترسیده بودم و هم لجم گرفته بود جرات نفس کشیدن هم نداشتم.

از داخل هواپیما به بیرون که نگاه میکردم فقط سرسبزی بود که می دیدم همه جا مثل مخمل سبز بود.

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

بعد از 5/1 ساعت پرواز رسیدیم. بعد از گرفتن چمدونها از فرودگاه اومدیم بیرون و به سنت پترزبورگ خدمت پتر کبیر تشریف فرما شدیم.

قدیما در سال 1712 سنت پترزبورگ به دستور پتر کبیر پایتخت روسیه شد اما بعد از انقلاب کمونیسم به لنینگراد تغییر کرد و پایتخت دوباره مسکو شد.در جنگ جهانی دوم این شهر به محاصره آلمان ها درامد و 900 روز مردم سنت پترزبورگ از شهرشون دفاع کردن به قدری به مردم فشار اومده بود که به خوردن سگ ها و حتی جنازه ها رو اورده بودن.

داشتیم از فرودگاه خارج میشدیم که دیدیم پلیسا اون مرد کچل بی ادب غول پیکر رو به جرم دزدی دستگیر کردن کلی دلم شاد شد. اتوبوس اومد و سوار شدیم رفتیم سمت هتلی که در انتظار ورودمون بود.فکر کنم در سنت پترزبورگ روزها بلندتر بود چون ساعت 10 شب هنوز هوا آفتابی بود.اونجا حتی ساختمون بلند هم دیده نمیشد همه ساختمونها 4 یا نهایتا" 5 طبقه بود همشون هم رنگی بودن و کسی هم اجازه نداشت به نمای ساختمون دست بزنه مگر شهرداری.

اسم هتلمون در سنت پترزبورگ پارک این پولکفسکایا بود یک هتل خیلی بزرگ با 850 اتاق و راهروهای طولانی.روبروی هتل میدون پیروزی بود ؛یک میدون که نماد پیروزی سنت پترزبورگ بعد از 900 روز اسارت که مجسمه های سربازها و آتش همیشه روشن مشخصه اش بود.بعد از تحویل گذرنامه ها کارت اتاق رو گرفتیم و رفتیم طبقه 5 و بعد از پیاده روی در راهروهای طولانی اتاقمون رو پیدا کردیم.یک اتاق شاد و پر انرژی با رنگ آمیزی فوق العاده که همه چی داشت.البته فقط اتاق ما اینجوری بود بعضی از اتاق ها حتی یخچال هم نداشت.از جایی که من خیلی خوش شانسم همیشه تو مسافرت هایی که میرم بهترین اتاق هتل نصیب من میشه.بعد از خوردن یک شام عالی که کنسرو لوبیا بود خوابیدیم.

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

روز اول (سنت پترزبورگ):

صبح که بیدار شدیم بریم صبحانه رستوران هتل رو پیدا نمی کردیم.یعنی هر چی تو این راهرو های پیچ در پیچ جلو میرفتیم به جایی نمیرسیدیم.همه چی تو این هتل دور بود و طولانی.فکر کنم بعد از یک کیلومتر پیاده روی رسیدیم به رستوران با خودمون فکر کردیم که اگه قرار باشه همین راه طولانی رو برگردیم که دوباره گرسنمون میشه.

بعد از اینکه صبحانه خوردیم و پیاده روی مفصلی که تا رسیدن به لابی هتل انجام دادیم ,عازم گشت شهری شدیم. هوای سنت پترزبورگ گول زننده بود.صبح بیدار شدیم آفتاب بود بعد هوا ابری شد و بارون گرفت و تو اتوبوس که بودیم یک چیزایی مثل برف هم میومد.اولین مکان بازدیدمون کلیسای جامع اسحاق مقدس بود که زمانهای قدیم کلیسای اصلی شهر و بزرگترین کلیسای روسیه بوده.الان هم چهارمین کلیسای بزرگ جهان شناخته شده.یک گنبد طلایی رنگ بزرگ با 48 ستون گرانیتی 15 متری بسیار زیبا.

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

روبروی کلیسا یک میدونی بود که مجسمه نیکلای اول سوار بر اسب و پایین اون هم مجسمه همسرش و دختراش قرار داشت.پشت مجسمه کاخ مارینوفسکی که به دستور نیکلای اول برای دختر ساخته شده بود قرار داشت.وقتی که دخترش وارد کاخ میشه و پرده هارو کنار میزنه و میبینه مجسمه پدرش پشت به کاخ است ناراحت میشه و کاخ رو ترک میکنه و میگه من دیگه این کاخ رو دوست ندارم فکر کنم الان به عنوان فرمانداری از اونجا استفاده میشه. قسمت دیگه میدون هتل استوریا قرار داشت.

این هتل معروف ترین هتل سنت پترزبورگه که افراد مهمی مهمونش بودن مثل جورج بوش,مارگارت تاچر,مدونا,کاترین زتاجونر,تونی بلر,مایکل جکسون,و خاتمی داخل هتل هم پر بود از وسایل آنتیک و شیک.

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

بعد از اونجا رفتیم سمت دومین کلیسا.کلیسای کازان یک کلیسای زیبا و با عظمت با 98 ستون مرمری که به پاس بزرگداشت کوتوزوف ساخته شده بود.مارشال کوتوزوف فرمانده سپاه روس در مقابل جنگ با ناپلئون کشته شده و در این کلیسا دفن شده بود.

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

بعد از اونجا به یک فروشگاه بزرگ صنایع دستی رفتیم که همه قیمتهاش به یورو بود.یک مغازه 2 طبقه,طبقه اول صنایع دستی و طبقه دوم کافی شاپ رایگان.یادم رفت بگم که صنایع دستی روسیه یک عروسکهای چوبی در 5 سایز مختلف بود که تو هم دیگه میرفتن به اسم ماتروشکا,همچنین قاشق های خیلی جالب مثلا برای آجیل و کلاه های مخصوص روسی,کهربا هم از سنگ های قیمتی روسیه بود که به وفور دیده میشد.بعد از خرید چند تابلوی حضرت عیسی و مریم مقدس سوار اتوبوس شدیم و برگشتیم هتل و استراحت کردیم.عصر به مرکز خرید گالریا رفتیم.

گالریا جزء معروف ترین مراکز خرید سنت پترزبورگ بود.من هم که از خرید و مرکز خرید متنفرم دیرم میشد از اونجا بیام بیرون و تو خیابونهای قشنگ شهر قدم بزنم.بعد از دیدن اونجا برگشتیم هتل. سنت پترزبورگ اصلا" شلوغی و شور حال مسکو رو نداشت چون من عادت به جاهای شلوغ دارم وقتی از پنجره اتاق به خیابون نگاه میکردم و چشمم به میدون پیروزی با اون همه مجسمه جنگ جهانی میافتاد خیلی دلم میگرفت همش غصه داشتم.

روز دوم(سنت پترزبورگ):

بالاخره صبح شد و بیدار شدیم البته اصلا" شبی ندیده بودم همش روز بود .صبحانه رو در دورترین رستوران دنیا خوردیم و عازم پیاده روی کنار رودخونه نوا شدیم.رود نوآ مهمترین رودخونه سنت پترزبورگ به طول 74 کیلومتره.به لنگرگاه رسیدیم و از اتوبوس پیاده شدیم.دو فانوس دریایی قدیمی با دو مجسمه مرمری در دوطرف که به مجسمه خدایان اسطوره ای و نگهبانان رودخونه معروف شدن قرار داشت.

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

در دو طرف رودخونه کاخ های رنگی و زیبا وجود داشت از جمله اون کاخ ها موزه هرمیتاژ بود,یک ساختمون فیروزه ای رنگ بسیار زیبا.هوا خیلی سرد بود تصمیم گرفتیم پیاده روی کنیم و خودمون رو گرم کنیم.دیدن اون کاخ ها و کشتی های تفریحی روی رودخونه و ناو جنگی و زیر دریایی قدیمی هوش از سر آدم میبرد.

بعد از پیاده روی 2 ساعته تصمیم گرفتیم بریم خیابون نوفسکی. خیابون نوفسکی قدیمی ترین و معروف ترین خیابون سنت پترزبورگ که به شانزلیزه معروفه و پر از ساختمون های قدیمی و فروشگاهها و رستوران های شیکه.

خیلی گرسنه بودیم رفتیم یک رستوران روسی ناهار بخوریم.من که خیلی تعریف سوپ برش رو شنیده بودم سفارش سوپ دادم.سوپ برش معروف ترین غذای روسیه است که با کلم درست میشه.تصور من از برش یک سوپ سفیدرنگ مثل سوپ شیر بود ولی وقتی گارسون سوپ رو آورد اول فکر کردم ترشی کلم قرمزه ولی دیدم نه سوپ برشه که با کلم قرمز درست شده و کنارش نون سیر بسیار عالی و یک کرم مخصوص سرو میشد.بعد از خوردن ناهار به هتل برگشتیم که استراحت کنیم و شب ساعت 11 بریم کشتی سواری روی رودخونه نوآ

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

عصر رفتم آمار گرفتم از گروه که ببینم چند نفر حاضرن واسه تور کشتی همراه ما بیان که حدود 23 نفر شدیم و اینجا من لیدر شدم. بلیت کشتی 700 روبل بود و هزینه ترانسفر رفت هم 350 روبل که برای کل گروه 24150 روبل پرداخت کردم و بلیتهارو گرفتم. ساعت 10:30 شب همه تو لابی جمع شدیم و یک ون اومد دنبالمون و به سمت اسکله رفتیم.

زمانیکه پترکبیر سنت پترزبورگ رو با الهام از ونیز و آمستردام ساخت همه مردم با قایق رفت و آمد میکردن اما پس از پتر کبیر پلهایی بر روی رودخونه ساخته شد.کلا" 9 پل روی رودخونه قرار داشت که ساعت 1:30 صبح باز میشدن تا ساعت 5 صبح که کشتی های بزرگ باری و مسافربری بتونن رد بشن؛توریستها هم سوار کشتی های کوچک میشن و باز شدن پلها رو تماشا میکنن.

اون شب هوا فوق العاده سرد بود من که مجبور شدم علاوه بر ژاکت یک کاپشن هم بپوشم حتی هتل هم اعلام کرد ممکنه بارون یا برف بیاد و بهمون چتر داد.کنار یک پارک خیلی زیبا پیاده شدیم که روبروی پارک اسکله قرار داشت.یک خانوم روس بلندگو بدست اونجا بود که فکرکنم تبلیغ کشتی های تفریحی رو میکرد.بلیتها رو بهش دادم و به من توضیح داد که ساعت 12:30 باید سوار کشتی بشیم.

ساعت هنوز 12 نشده بود و هوا خیلی سرد بود کنار رودخونه هم که بودیم دیگه بدتر,همه داشتیم یخ میزدیم.یک کافه کنار رودخونه پیدا کردیم رفتیم اونجا و سفارش قهوه دادیم.آقای خوش صدای گروه هم شروع کرد به آواز خوندن و بعد تک تک خانوما قصه خواستگاریشون رو تعریف میکردن و همینجور زمان گذشت و ساعت 12:30 شد.سوار یک کشتی بزرگ شدیم که گروه ارکستر هم داشت که فضارو خیلی رومانتیک کرده بود.کاخ های کنار رودخونه با نورپردازی های رویایی فضارو چند برابر رومانتیک میکرد

و هرجارو نگاه میکردم صحنه های عاشقانه میدیدم.ساعت 1:30 شد و اولین پل که لیتانت اشمیت اسمش بود باز شد و بعد از چند دقیقه کاملا به صورت عمودی درامده بود.باز شدن پل ها واقعا" صحنه جالب و هیجان انگیزی بود .همینطور پلها باز شدن و ما دیدیم و از زیرشون رد شدیم تا ساعت 3 صبح شد و جنازه ما به هتل رسید

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

روز سوم(سنت پترزبورگ):

صبح روز سوم گشت کاخ هرمیتاژ داشتیم.ساعت 10 صبح از هتل راه افتادیم یک ساعت بعد به میدون کاخ رسیدیم.همینطور که در مسکو میدون سرخ قلب شهر بود در اینجا میدون کاخ قلب این شهر بود.یک میدون سنگ فرش بزرگ که هیچ وسیله نقلیه ای حق ورود به اونجا رو نداشت.وسط میدون ستون الکساندر بدون هیچ پی و زیرساختی ایستاده بود که بالای اون فرشته ای صلیب به دست قرار داشت.

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

قسمت دیگه میدون ساختمون ارتش روسیه بود و قسمت دیگه کاخ هرمیتاژ.

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

کاخ هرمیتاژ به دستور کاترین کبیر همسر پتر سوم ساخته شده بود.کاترین که امپراطور روسیه بود علاوه بر کشورگشایی کارهای بسیار ارزنده دیگری انجام داد.کاترین یک زن بسیار باهوش و مقتدر بود که با خرید آثاری از قبیل مجسمه,عتیقه جات, تابلوها, جواهرات,نقاشی ها و... کاخ هرمیتاژ را به عنوان خلوتگاه خودش بنا کرد و دستور داد بعد از مرگش این کاخ به موزه تبدیل بشه که مردم استفاده کنن.این موزه دارای 3 میلیون اثر است که به قول لیدر موزه اگر پای هر کدوم از این آثار یک دقیقه وقت بزاریم 11 سال طول میکشه.

این موزه سومین موزه دنیا بعد از موزه لوور و موزه بریتانیا شناخته شده.در زمان جنگ جهانی دوم تمام اشیاء موزه با قطار به سیبری فرستاده شد و بعد از جنگ دوباره برگردونده شد.

قبل از ورودمون به همه یک گوشی دادن که لیدر داخل موزه که توضیح میده ما بوسیله گوشی بشنویم چون داخل موزه نباید کسی بلند حرف میزد همچنین همراه بردن خوراکی مخصوصا" آب قدغن بود چون چندین سال پیش یک مرد چچنی اسید سولفوریک با خودش به داخل موزه آورده بود و ریخته بود روی یک تابلوی با ارزش و تابلو رو با چاقو پاره کرده بود که ترمیمش 12 سال طول کشید. کاخ پر بود از پله ها,سالن ها,تالارهای پشت سرهم

با گچ بری ها و طلاکاری های زیبا ,نقاشی های خیره کننده در سقف.سالن شخصی کاترین که یک ساعت از طلا به شکل طاووس داشت که با مکانیزم خاصی کار میکرد ,سالن ایتالیلیی پر بود از تابلوهای لئوناردو داوینچی,سالن رافائل با نقاشی های خود رافائل, تابلو ذبح اسماعیل,تابلو فرزند ناخلف اثر رامبراند,گلدونی از سنگ یکپارچه یشم که بخاطر اون مجبور شدن یک قسمت از دیوار قصر رو خراب کنن؛سالن رومی ها پر از مجسمه های قبل میلاد مسیح,سالن مصر پر از مجسمه فراعنه و مومیایی و در آخر سالن ایران پر از کتیبه های تخت جمشید

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

یک عکس گروهی در سالن ایران گرفتیم و از موزه اومدیم بیرون و به هتل رفتیم استراحت کنیم. و عصر بریم دیدن رقص باله. بعد از ظهر ساعت 7 برای دیدن رقص باله شاهکار بزرگ چایکوفسکی به یک ساختمون شیک نزدیک کاخ هرمیتاژ رفتیم .باله دریاچه قو معروف ترین اثر چایکوفسکی با یک گروه ارکستر بزرگ و نورپردازی و بالرین های زیبا خیلی جالب و دیدنی بود و برای من خیلی تازگی داشت.

چایکوفسکی در این اثر معروف موسیقی سنتی روس رو با موسیقی کلاسیک ترکیب کرده بود.داستان از این قرارست که زیگفرید شاهزاده جوونی که یک روز عازم دریاچه میشه و اونجا میشینه و قوها رو تماشا میکنه که یکدفعه تمام قوه- ها به دخترهای خیلی زیبایی تبدیل میشن.شاهزاده عاشق اودت ملکه قوها میشه.اودت به شاهزاده میگه که اون و دوستاش توسط یک جادوگر طلسم شدن و فقط شبها شکل آدم میشن و در روز شبیه قو هستن و این دریاچه با اشک چشم خونواده های اونها درست شده و فقط این طلسم زمانی شکسته میشه که مردی از صمیم قلب عاشق اون بشه .زمانی که شاهزاده میخواست عشقش رو اعتراف کنه جادوگر سر میرسه و قوهارو به دریاچه برمیگردونه.

شب بعد مادر پادشاه تصمیم میگیره یک مهمونی بگیره و همه دخترهارو دعوت کنه تا شاهزاده از بین اونها برای خودش همسری انتخاب کنه.جادوگر بدجنس دختر خودش رو که خیلی هم زشت بوده شبیه اودت میکنه و میفرسته به مهمونی و شاهزاده هم از همه جا بیخبر اون رو انتخاب میکنه و زمانیکه اودت خودشو به مهمونی میرسونه میبینه که شاهزاده با دختر جادوگره قلبش میشکنه و به دریاچه برمیگرده و خلاصه این دو دلداده به هم میرسن ولی چیزی که من قبلا" تو داستانا خونده بودم این بود که جفتشون میمیرن و و روحشون به بهشت میره و اونجا بهم میرسن.موسیقی و رقص بالرین های حرفه ای که من تو کشور خودم ندیده بودم واسم خیلی جذاب بود.بعد از اونجا به هتل برگشتیم .

روز چهارم (سنت پترزبورگ):

روز چهارم روز گشت در باغ پترهوف یا کاخ فواره ها بود که خارج از شهر بود.بعد از حدود یک ساعت ماشین سواری به یک دهکده سرسبز خیلی قشنگ رسیدیم.دقیقا" مثل دهکده هایی که تو فیلم ها و کارتون ها دیده بودم.نزدیک باغ که رسیدیم از اتوبوس پیاده شدیم و بعد از ارائه بلیت وارد باغ 12 هکتاری پتر کبیر شدیم

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

اونقدر شلوغ بود که جای سوزن انداختن نبود.این باغ و کاخ در 30 کیلومتری شهر و در ساحل خلیج فنلاند قرار داشت.بخش بالایی یک کاخ بزرگ و مجلل و بخش پایینی یک استخر با مجسمه های طلایی و یک راه جنگلی که به خلیج فنلاند ختم میشد.

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

وسط استخر مجسمه سامسون مقدس در حال شکافتن دهان شیر قرار داشت.زمان ساختن قصر مصادف با سالروز تولد سامسون مقدس بوده و پیروزی پتر بر سپاه سوئدی (چون روی پرچم سوئد عکس شیر بوده به همین دلیل سامسون در حال شکافتن دهان شیر .بوده) این اثر رو درست کرده بودن.یکدفعه صدای شیپور بلند شو اهنگ ملی روسیه پخش شد و فواره ها شروع به کار کردن.

بیش از 1000 فواره تو این باغ وجود داشت واسه همین به کاخ فواره ها هم معروف بود.فواره هایی که بدون پمپ برق کار میکردن.در این باغ پر بود از خیابونهایی که اطرافش درختای بلند سایه انداخته بودن و وسط هر چهارراه یک استخر کوچک با فواره های زیبا وجود داشت.

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

کنار دریا یا همون خلیج فنلاند یک مقبره بود که از کلاهی که اونجا بود فهمیدم مربوط به یکی از افسران نیرو دریایی بوده آخه زبونشونم که آدم نمیفهمه که روی سنگ قبرشو بخونه ببینه اون مرحوم کی بوده و چکاره بوده و واسه چی مرده واسش فاتحه بخونه.

همینطور که با مامانم دست به دست هم راه میرفتیم به یک جایی رسیدیم که سنگ فرش بود و اطرافش فواره های کوچک خوشگل قرار داشت و مردم هم کنار اونجا واستاده بودن و از جایی که من خیلی فضول تشریف دارم رفتم ببینم چیه که کسی جرات نمیکنه از اونجا رد بشه که از زمین و آسمون و عقب و جلو آب ریخت و خیس خیس شدم تو اون هوای سرد.همه شروع کردن به دست زدن و جیغ کشیدن .خدارو شکر که بخاطر متغیر بودن هوا همیشه لباس اضافی همراهمون بود و من تونستم لباسمو عوض کنم.دیگه بعد از 3 ساعت گشت و گذار در باغ پترهوف به هتل برگشتیم.

عصر دلم گرفته بود تنهایی رفتم بیرون.اول رفتم میدون پیروزی که روبروی هتلمون بود و عکس گرفتم و بعدش رفتم پیاده روی و یک پارک پیدا کردم و نشستم اونجا و آهنگ گوش میکردم و محو خیابون و مردم شده بودم.سیستم رانندگی و احترام به مقررات چه از طرف عابر و چه از طرف راننده بسیار بالا بود و اصلا" حس نا امنی به آدم دست نمیداد.فرهنگ بسیار بالای مردم روسیه هم بسیار جالب بود.مردمی که در شرایط سخت جنگ جهانی فرهنگشون رو فراموش نکردن و هیچ چیزی نتونست اونارو از پا دربیاره نه جنگ,نه بمب نه فشارخارجی.اونها حتی زیر بمبارون باله و تئاتر و اچرا رو فراموش نکردن و همچنان استقبال میکردن.

مردم بسیار صبوری هم هستن حتی اگه 1 ساعت در صفی معطل بشن شکایت نمیکنن.فکر کنم شرایط زندگی کمونیستی و فشارهای جنگ از اونها آدم های محکمی ساخته بود ولی خیلی سرد و خشک برخورد میکردن که اون هم فکر کنم بخاطر آب و هوای اونجاست. من که از دیدن منظره ها و مردم و آرامشی که اونجا داشتم خسته نمیشدم ولی دیگه باید به هتل برمیگشتم چون ممکن بود کم کم

سروکله آدم های ولگرد پیدا بشه اونجا از این قبیل افراد زیاد بودن مخصوصا" تو مسکو.

روز پنجم(سنت پترزبورگ):

روز پنجم آزاد بودیم و با مامانم میخواستیم بریم خیابون نوفسکی.ولی یک عده از گروه میخواستن همراه سعید به دهکده پوشکین برن.سعید هم برای همه کسائیکه میخواستن برن بلیت گرفته بود به قیمت 40 دلار.یک خانواده 3 نفری اول گفته بودن میان ولی بعد زیر قولشون زده بودن و نمیخواستن برن که سعید بیچاره این وسط 120 دلار ضرر میکرد.من و مامانم و یک خانوم دیگه دیدیم این اتفاق افتاده دلمون برای سعید سوخت چون یک دانشجو بود و راضی نبودیم که بخواد ضرر کنه حاضرشدیم به دهکده پوشکین بریم. دهکده تزارها یا دهکده پوشکین که هدیه ای از طرف پتر کبیر به همسرش کاترین بوده بیرون از شهر قرار داشت.زمانیکه این باغ رو هدیه داد به جنگ رفت وقتی از نبرد برگشت کاترین قصری سنگی برای همسرش ساخته بود و او را غافلگیر کرد.

کاترین معمار بزرگ ایتالیایی( راسترلی فکر کنم) به اونجا آورد و از اون خواست تا طراحی کاخ رو به عهده بگیره اونجارو مشابه هرمیتاژ ساخت.یک کاخ آبی رنگ با گچ بری های طلایی و سفید

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

اونجا هم بهمون گوشی دادن تا بتونیم صحبت های لیدر رو بشنویم.علاوه براون یک کیسه های پارچه ای باید رو کفش میپوشیدیم تا به پارکت های کاخ آسیب نرسه. سالن ها,اتاق ها,تالارها,نقاشی های سقف,گچ بری ها,شومینه های زیبا و جالب,پیانو های قدیمی ,میز غذاخوری اشرافی و ... همگی دیدنی بود.

مهمترین اتاق کاخ اتاق کهربا بود که تمام این اتاق از سنگ کهربا ساخته شده بود که حق هیچگونه فیلم برداری و عکس برداری از این اتاق رو نداشتیم.در جنگ جهانی آلمان ها این اتاق رو خراب کردن و سنگهای کهربا رو سرقت کردن اما بعد از جنگ اونهارو پس آوردن و خودشون دوباره اون اون اتاق رو ساختن و یک نشونی که به شکل عقاب بود از خودشون به جا گذاشتن.

من نمیدونم تو این بازدید هایی که از کاخ ها داشتیم اتاق خواب هارو بهمون نشون ندادن .این کاخ در جنگ جهانی دوم بر اثر بمباران به کلی از بین رفت ولی بعد دوباره بازسازی شد.بعد از بازدید از ساختمون کاخ اومدیم بیرون و رفتیم سمت باغ.بیرون کاخ یک دریاچه خیلی زیبا قرار داشت که یک قسمت از اون یک حموم به شکل مسجد قرار داشت.گویا در زمانی که با عثمانی ها جنگ داشتن اونها به خاطر دهن کجی حمومی به شکل کلیسا ساختن و کاترین هم بلافاصله یک حموم به شکل مسجد با یک مناره میسازه

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

همه جای باغ زیبا و رویایی بود.سپس از باغ بیرون اومدیم و وارد دهکده شدیم.در سال 1811 مدرسه ای مخصوص اشراف زادگان و تیزهوشان ساخته شد که الکساندر پوشکین بنیانگذار ادبیات هم در اونجا تحصیل میکرد که بعد از انقلاب کمونیستی به مناسبت صدمین سالگرد فوتش به دهکده پوشکین نام گزاری شد.در مسیر بازگشت خونه مندلیف هم دیدیم که روی دیوارش جدول تناوبی بزرگی دیده میشد.

موقع برگشت به هتل یکی از خانوم ها از من خواست که همراهش به مرکز خرید برم من هم قبول کردم و همراهیش کردم. و با هم به مرکز خرید لتا که نزدیک هتل بود رفتیم و خرید کردیم و اون هم زحمت کشید و به عنوان یادگاری برای من یک دامن خیلی خوشگل خرید.از برگشتن ترجیح دادیم که پیاده برگردیم و از هوای مطبوع استفاده کنیم.

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

برای خداحافظی با شهر زیبای سنت پترزبورگ با مامانم دو نفری به یک رستوران روسی رفتیم و سفارش بیف استروگانف دادیم که کلی با استروگانف های ایران فرق داشت و خیلی خوشمزه تر بود.گوشت و قارچ و خامه و به جای چیپس پوره سیب زمینی.بعد از خوردن شام خوشمزه راهی هتل شدیم و خوابیدیم.

روز آخر(سنت پترزبورگ):

صبح زود بیدار شدیم و چمدونهارو بستیم و اومدیم تولابی و اتاق رو تحویل دادیم.بعد از جمع شدن همه همسفران عزیز از تک تک عکس یادگاری گرفتم.برای تشکر از سعید که برای گروه خیلی زحمت کشیده بود به همه پیشنهاد کردم که مبلغی به عنوان تشکر از طرف گروه بهش هدیه بدیم که خوشبختانه همه از سطح فرهنگ و شعور بالایی برخوردار بودن و خیلی ازاین پیشنهاد خوشحال شدن.

ساعت 2 بود و رفتیم به سمت فرودگاه.هوا خیلی سرد بود و بارون میومد.وقتی رسیدیم فرودگاه به سمت کانتر پرواز رفتیم که بارمون رو تحویل بدیم.کارمندی که در کانتر مشغول به کار بود یک تازه کار بود و بالای سر اون یک تابلو زده بودن و نوشته بودن که این کارمند تازه کار است لطفا" صبور باشید.بعد از کلی معطلی چمدونهارو تحویل دادیم و رفتیم به سالن ترانزیت.بعد از تماشای فروشگاه های لوکس و خوردن ناهار سوار هواپیما شدیم .

باز همون برخورد محترمانه و همون پذیرایی فراوون.یک پسر امریکایی فوق العاده خوش برخورد و مهربون و خوش تیپ مهماندار بخش ما بود که با هم کلی در مورد هواپیمایی امارات و مراحل استخدام و مصاحبه هایی که من انجام داده بودم و استخدام خودش و شرایط زندگی تو دبی حرف زدیم و 6ساعت پرواز زود تموم شد.به دلیل ترافیک هوایی که درآسمون دبی بود هواپیما 14 بار دور زد و بعد از یک ساعت معطلی فرود اومد.

ساعت 00:30 بامداد بود و خسته و کوفته رسیدیم دبی و رفتیم سالن ترانزیت.چون به قول معروف استاپمون در دبی زیاد بود رفتیم قسمت خدمات مسافرین هواپیمایی امارات و بلیت هامون رو نشون دادیم و ژتون غذا گرفتیم .این ژتون ها برای تمام رستوران ها و کافی شاپهایی که در فرودگاه بود اعم از رستوران مدیترانه ای ,چینی,هندی,مکزیکی, غذاهای دریایی و فست فود هایی مثل برگر کینگ ,ک اف سی,پیتزا هات,مک دونالدو .. قابل استفاده بود.به فست فود برگر کینگ رفتیم و بعد از صف طولانی ساندویچ مرغ با سیب زمینی و نوشابه و دسر گرفتیم و نشستیم سریک میز که یک زن عرب با بچه اش نشسته بودن.

 سفرنامه مسکو+سن پترزبورگ

یکی از بسته های سیب زمینی رو به بچه دادم که بخوره و داشتیم باهم حرف میزدیم که یکدفعه بچه شیطون افتاد و سرش خورد به گوشه میز و پر خون شد .غذام کوفتم شد.انقدر ناراحت شدم که هیچی از غذا خوردنم نفهمیدم.

دیگه خیلی خسته شده بودیم و هر چقدر که تو فروشگاه های لوکس فرودگاه وقتمون رو تلف میکردیم صبح نمیشد, رو صندلی های فلزی هم که نمیشد خوابید.به زور قهوه و بازی با موبایل خودمون رو بیدار نگه داشتیم تا ساعت 6 صبح شد و تشریفات پرواز شروع شد و بالاخره سوار هواپیما شدیم و فورا" خوابیدیم.بعد از 2 ساعت پرواز به فرودگاه امام رسیدیم و از تمام همسفری های نازنین خداحافظی کردیم و عازم مشهد مقدس شدیم.و در اینجا سفرنامه ما هم به سر رسید.

در آخر چند نکته در مورد روسیه بگم:

-واسه رفتن به روسیه حتما" کفش مناسب مخصوص پیاده روی ببرید و استراحت رو فراموش کنید.

-هوا خیلی متغیره همیشه لباس گرم همراه داشته باشین.

-اشتباهی که ما کردیم این بود که فکر کردیم هتل ها آب واسه خوردن ندارن و از اینجا چند بطری آب معدنی بردیم در حالیکه در هر دو هتل آب سرد کن بود.

-قبل از رفتن چند کلمه روسی یاد گرفتن یا با حروف روسی آشنا شدن کمک زیادی میکنه

-دزد خیلی زیاده پول زیادی نباید بیرون ببرید و وسایل ارزشمند رو از خودتون دور نکنید.

-نیمه شب بیرون رفتن خیلی خطرناکه چون هم ولگرد زیاده و هم گروه های مافیایی.

امیدوارم از خوندن این سفرنامه لذت برده باشید

با سپاس

نویسنده : گلبرگ هاشمی

تمامی مطالب عنوان شده در سفرنامه ها نظر و برداشت شخصی نویسنده است و وب‌ سایت لست سکند مسؤولیتی در قبال صحت اطلاعات سفرنامه ها بر عهده نمی‌گیرد.