به نام خدا
سفر... کلمه ای که حتی با خوندن و یا نوشتنش آدم رو به وجد میاره. روحیه ی تازه ای میده و کلی خاطرات خوب و بد و آموزنده پشت این کلمه سه حرفی، با خودش به ارمغان میاره.
سفر واژه ای که همیشه با آغوش باز به استقبالش میرم و با تمام وجود خودم رو در اون غرق می کنم و قدر ثانیه به ثانیه ی زندگی ام رو در طول این مدت میدونم. به خودم جرات و جسارت تجربه ی کارهایی رو میدم که شاید در حالت عادی از انجامشون عاجز باشم، ولی سفر همه چی رو برام تغییر میده. بعد از هر سفر انقدر خاطرات زیبا و به یادماندنی برام ثبت میشه که اون خستگی ها و استرس ها و لحظات ناخوشایندی که هر ازچندگاهی در سفر برام پیش اومده رو ناپدید میکنه و فقط عبرت گرفتن از اونها برام باقی میمونه. بارها و بارها چنان لحظات نابی رو در سفرهام تجربه کردم که هنوز بعد از گذشت چند سال از اونها حتی با یاداوریشون تمام وجودم به اون لحظه و زمان برمیگرده و همین اتفاقات زیباست که من رو به یکی از عاشقان سفر تبدیل کرده.
و اما سفر امسال...
امسال می خواستم سفری متفاوت با سفرهای دیگه که تا حالا رفته بودم، داشته باشم. حس کنجکاوی ام برای دیدن و تجربه کردن اروپا هر روز بیشتر و بیشتر می شد، ولی خب! سفر به اروپا برام مثل یه رویا بود. حتی اگر تمامی مدارک مورد نیاز ویزای شینگن رو فراهم میکردم باز هم به خاطر شرایط جنگ ها و پناهنده های بیشماری که از خاورمیانه به اروپا مهاجرت میکنند، امکان اش خیلی زیاد بود که بمون ویزا ندن. ولی من تصمیم رو گرفته بودم و باید تمام تلاشم رو برای عملی شدنش، می کردم. به همین خاطر از بهمن ماه شروع به جمع آوری اطلاعات، در مورد گرفتن ویزای شینگن کردم.
عموی من در کشور هلند، شهر آمستردام زندگی می کنه. اسکن پاسپورت های خودم و همسرم رو براش ایمیل کردم و خواستم که برامون دعوت نامه بفرسته. دعوت نامه اواسط فروردین به دستمون رسید، وقتی خیالم از بابت دعوت نامه راحت شد، به سفارت هلند ایمیل زدم و ازشون درخواست وقت مصاحبه کردم.
بعد از چند ساعت بهم جواب دادن که در تاریخی که مدنظرتون هست نمیتونیم بتون وقت بدیم و باید تاریخ سفرتون رو عوض کنید. این اولین اتفاق ناخوشایندی بود که از نظر خودم برامون افتاد چون ما می خواستیم از اول تیر تا اول مرداد به این سفر بریم و تاریخی که سفارت برای وقت مصاحبه داده بود وسط مرداد بود.
مجددا بشون ایمیل دادم که میزبان ما در اون تاریخ نمیتونه پذیرای ما باشه و فقط ده روز تاریخ سفرم رو جابه جا کردم که خدارو شکر باز هم خیلی سریع بهم جواب دادن و وقت مصاحبه رو برای 31 خرداد تعیین کردن. من از فروردین اقدام کرده بودم ولی برای آخر خرداد بهم وقت دادند.
تا 31 خرداد وقت داشتم که تمامی مدارک مورد نیاز ویزای شینگن رو کامل کنم.مدارکی که نیاز داشتیم:
1. پر کردن فرم ویزای توریستی/دیدار اقوام/تحصیلی/پزشکی (که چون از طریق دعوت نامه اقدام کرده بودیم باید فرم دیدر با اقوام رو پر میکردیم)
2. ترجمه دو صفحه اول شناسنامه
3. پاسپورت معتبر و اگر تا سه سال قبل ویزای شینگن گرفته باشید پاسپورت قبلی.
4. عکس 3x4 که در شش ماه گذشته گرفته باشیم.
5. رزرو بلیط رفت و برگشت به مقصد مورد نظر
6. بیمه مسافرتی به تعداد روزهایی که درخواست ویزا دادیم.
7. اسنادی که نشون بدن شما به کشورتون برمی گردین مثل: تمکن مالی به یورو(بر خلاف تصور عمومی اصلا نیازی نیست که پولتون توی بانک بلوکه بشه تا شما ویزا بگیرید، فقط کافیه یه روز توی حسابتون مبلغی بالای 40 میلیون باشه که تمکن مالیتون بر اساس این مبلغ صادر بشه و بعد از اینکه این گواهی رو گرفتین، میتونید پول رو از حسابتون خارج کنید)، گردش حساب بانکی سه ماهه به انگلیسی، ترجمه سند ملکی، گواهی اشتغال به کار همراه با ترجمه، فیش حقوقی سه ماه اخیر، سابقه بیمه همراه با ترجمه، گواهی اشتغال به تحصیل در دانشگاه یا مدرسه
8. دعوتنامه برای کسانی که از طریق دیدار اقوام اقدام کردن، رزرواسیون هتل مقصد برای کسانی که به صورت توریستی اقدام کردند.
تمامی مدارک مورد نیاز و ترجمه هاشون رو در این مدت آماده کردیم. با توجه به اینکه در سایت سفارت هلند تاکید شده بود که ترجمه ها نیازی به مهر دادگستری ندارند ما هم ترجمه هارو بدون مهر دادگستری تحویل دادیم. (ترجمه همراه با مهر دادگستری حدودا برای هر برگه 50 هزار تومان بیشتر میشه )
بالاخره روز موعود فرارسید و ما 31 خرداد راس ساعت 7 صبح درب سفارت هلند در فرمانیه بودیم. در ایمیلی که داده بودند نوشته شده بود که هیچ گونه کیف دستی و موبایل نمیتونید با خودتون به داخل سفارت ببرین ولی من فکر می کردم که حتما یه جایی برای نگه داری کیف و موبایل هست که در کمال تعجب نه تنها جایی نبود بلکه حتی اجازه نمی دادند که با مسئولیت خودمون کیفمون رو در حیاط سفارت بذاریم. برای ما که با آژانس رفته بودیم واقعا شرایط سختی بود تا بالاخره یکی از افرادی که با ما وقت سفارت داشت به دادمون رسید و وسایلمون رو داخل ماشین اش گذاشت.
روز مصاحبه خداروشکر کسی که ازمون مصاحبه می کرد یه آقای خیلی محترم و مهربون بودن و در مورد قصد سفرمون به هلند و اینکه در این مدت چه جاهایی می خوایین برین و یه مقدار سوال که تا حالا کجاها رفتین و در مورد کار هر دومون سوال کرد. همچنین مشخصات هر دوست و آشنا و فامیلی که در خارج از کشور داشتیم هم ازمون پرسید. بعد هم اسکن انگشت هامون رو انجام داد.
بعد از سوال و جواب ها، نواقص پروندمون رو نوشت و بهمون داد که در عرض یک روز باید همه رو آماده می کردیم و تحویل میدادیم.
چون بهش گفته بودیم که قصد رفتن به بلژیک ،اسپانیا، فرانسه و آلمان رو هم داریم، توی تکمیل مدارک برامون زد که رزرو هتل شهرهایی که می خوایین برید رو هم بیارید. همچنین گواهی اشتغال به کار خانمم رو ترجمه نکرده بودیم، بیمه مسافرتی نگرفته بودیم. در فرم دعوتنامه چون عمو جان تیک ساپورت مالی رو زده بود باید فیش حقوق سه ماهه اخیر و همچنین کارت سیتیزنی ایشون رو هم تحویل میدادیم.
بالاخره با سرعت برق و باد در طول نصف روز تمامی مدارک تکمیلی که نیاز داشتیم رو آماده کردیم و فردا صبح مجددا به سفارت رفتم و مدارک رو تحویل دادم. روز مصاحبه با خوبی و خوشی گذشت و حالا دو هفته باید انتظار می کشیدیم تا جواب ویزامون بیاد. از اونجایی که دقیقا دو هفته بعد از جواب ویزا یعنی 31 تیر ماه 1395 قصد سفر داشتیم نمیتونستیم ریسک کنیم و منتظر بمونیم بعد از جواب ویزا بلیط هامون رو بگیریم.
فردای مصاحبه بلیط هایی رو که رزرو کرده بودیم قطعی کردیم. هزینه بلیط رفت و برگشت با هواپیمای ترکیش از اهواز با یک استپ در استانبول به آمستردام نفری 1.670.000 تومان شد. که اگر همین بلیط رو یک ماه قبل ریسک میکردم و می خریدم با همین پرواز نفری 900.000 تومان بود. اگر هم جواب ویزامون منفی میشد تا دو روز قبل از پرواز با نفری 50 دلار میشد کنسل اش کرد. بلیط هارو یکی از دوستانم که در آژانس کار میکنه برام تهیه کرد.
بالاخره روز جواب رسید و با کلی استرس به سفارت رفتم. توی مدتی که انتظار میکشیدم خیلی ها بار اول رد شده بودن و برای بار دوم میومدن. دیگه داشتم مطمئن میشدم که قطعا به ما هم که دو جوون هستیم و با هم قصد سفر داریم با توجه به شرایط موجود در خاورمیانه، ویزا نمیدن. تا اینکه بالاخره نوبتم رسید... وقتی مهر ویزارو توی پاس هر دومون دیدم از خوشحالی داشتم بال درمیاوردم. دقیقا به همون تعداد روزهایی که درخواست داده بودیم بمون ویزا دادن.
حالا باید خودمون رو برای یه سفره سی روزه به اروپا آماده می کردیم.
مکان هایی که توی این مدت قصد بازدیدشون رو داشتم آماده کردم:
کشور هلند شهرهای : آمستردام(15 روز)، دنهاخ یا لاهه (یک روز)، رتردام (یک روز)
بلژیک: آنتورپن(Antwerp)، بروژ(Brugge)، استنده (Oostende)، بروکسل(Brussel)(3 روز)
آلمان: کلن (که متاسفانه به خاطر همزمان شدن تاریخ سفرمون با بزرگترین فستیوال اروپا در آمستردام، کنسل شد).
فرانسه: پاریس(5 روز)
اسپانیا: بارسلون(5 روز)
چون اعتقاد دارم که هر شهری رو فقط و فقط یکبار برم، قصد داشتم تا جایی که میتونم اماکن هایلایت و مهم هر شهر رو در لیست بازدیدهام بزارم تا بعدا حسرت دیدن مکانی که دوست دارم توی دلم نمونه.
اپلیکیشن های مورد نیاز در سفر
قبل ازسفر برای رفع نیازهامون به یه سری اپلیکیشن نیاز داشتیم که خیلی از این اپلیکیشن هارو با یه سرچ ساده در اپ استور پیدا کردم.
یکی از این اپ ها Google Maps هست که واقعا یکی از بهترین و کاربردی ترین اپلیکیشن هایی بود که تمام مکان هایی رو که در این یک ماه رفتیم با راهنمایی ها و کمک های این اپ بود. فقط باید قبل از سفر نقشه شهرهایی که می خواستیم بریم رو دانلود کنم . کافی بود مکان های مورد نظرمون رو هم در این اپ، مارک کنم تا در هر نقطه ای از شهر که بودیم فاصله مون رو تا مکان مورد نظر به متر و کیلومتر بده، اینکه پیاده تا مقصد چند دقیقه راه هست، از چه خیابون هایی باید بریم تا سریعتر برسیم یا اینکه با اتوبوس یا ترام شماره چند به مقصد مورد نظر برسیم. این اپ مارو در طول این مدت از گم شدن در خیابون ها و سوال کردن از مردم نجات داده بود.
اپلیکیشن مفید دیگه ای که برای هر شهر باید به صورت جداگانه دانلود می کردم اپلیکیشن Tripomatic بود. من شهرهای آمستردام، بارسلون و پاریس رو دانلود کردم. این اپ برای بیشتر شهرهای توریستی برنامه جداگانه داره. یه مزیتی که این اپ داشت و واقعا کمکم کرد اینه که تمامی جاهای توریستی نزدیک به هم رو با فاصله دقیق نشون میده.
تمامی مکان های مهم و توریستی شهر رو لیست کرده، هزینه های بلیط های ورودی و ساعت بازدید، توضیحات و عکس هایی در مورد اون مکان در اختیار میذاره. لیست تمامی تورهایی که در اون شهر برگزار میشه با آدرس ایمیل و اطلاعات تماس در اختیار کاربرها میذاره. این اپ هم برای این سفر یکی از بهترین ها بود که تونستم باهاش درست برنامه ریزی کنم و بیشتر اماکن هایلات شهرهای مدنظرم رو ببینم.
اپلیکشن بعدی که شبیه قبلی هست اپ Sygic Travel می باشد. این اپ هم دقیقا مشابه قبلی هست با این تفاوت که درون خوده اپ برای هر شهر یه برنامه میتونید تنظیم کنید و دیگه نیازی به دانلود جداگانه شهرها نیست. من برای شهرهای رتردام، دنهاخ، بروکسل، استاند، بروژ و آنتورپن که در اپ قبلی برنامه جداگانه نداشتن، از این برنامه کمک گرفتم.
اپلیکیشن بعدی TripAdvisor بود که کافیه شهر مورد نظر رو داخل این اپ سرچ می کردم.تمامی اطلاعات توریستی رو در اختیارتون میذاره. ده کار مهمی که باید در هر شهر انجام داد، برنامه ریزی به تعدادروزهایی که در شهر مورد نظر می خوایین، تورهای مورد نیاز، همچنین لوکیشن فعلی رو میگیره و تمامی اماکن و هتل ها و رستوران ها و مکان های مهمی که نزدیک این لوکیشن هستند رو با فاصله دقیق نشون میده.
2-اپلیکیشن های دانلود شده بر روی گوشی
در جدول زیر هزینه های انجام شده قبل از سفر را درج کردم:
و اما قبل از سفر... پرواز ما روز پنجشنبه 31 تیر 95 ساعت 2:40 بامداد از فرودگاه اهواز به فرودگاه آتاتورک استانبول بود. دقیقا شش روز قبل از پروازمون در استانبول کودتا شد و فرودگاه آتاتورک رو نظامی ها اشغال کردند. بلافاصله بعد از دیدن این خبر و شلوغی های استانبول، به کلی از اینکه اوضاع استانبول تا شش روز آینده درست بشه و ما بتونیم در تاریخ مورد نظر از اهواز سفر کنیم ناامید شدم. صبح بعد از اتمام کودتای ترکیه ، اخبار ایران رو پیگیری کردم که تمام پروازها به سمت ترکیه رو تا اطلاع ثانوی لغو کرده بود. با نمایندگی های ترکیش هم که تماس می گرفتم هیچ جواب درستی بهمون نمیدادن و اگر پول بلیطمون رو می خواستیم باید خودمون جریمه کنسلی که نفری 50 دلار بود رو پرداخت می کردیم.
از اونجایی که دقیقا قبل و بعد از سفرم هم به خاطر جشن عروسی اقوام شیراز بودم امکان سفر از تهران برام خیلی سخت بود. ولی با این حال من هم عقب نشینی نکردم و پرواز ایرفلوت رو با 16 ساعت استپ در روسیه رزرو کردم که اگر احیانا با پرواز ترکیش نتونستیم بریم حداقل یه بلیط دیگه داشته باشیم. پرواز ایران ایر هم که تنها پرواز مستقیم از تهران به آمستردم بود، از یک ماه قبل پر شده بود.
بالاخره دو روز قبل از پروازمون فرودگاه آتاتورک به حالت عادی درومد و ما با کلی استرس عازم استانبول شدیم. چون تمامی تورهای ترکیه لغو شده بودند و پرواز فقط برای مسافرینی که به کشورهای دیگه از طریق اتاتورک ترانزیت داشتن، انجام می شد، هواپیما کاملا خصوصی شده بود و هر نفر یه ردیف سه صندلی در اختیار داشت. کلا شاید 50 نفر هم مسافرهای این پرواز نبودیم. هواپیما مدل ایرباس 320 بود که هواپیمای بسیار تمیز و نو با مانیتورهای مجهز به سیستم نمایش رادار پرواز، فیلم، کارتون، موزیک، بازی و امکانات نصب USB و اتصال دوربین و لب تاب و موبایل به مانیتور رو داشت. فاصله بین صندلی ها هم عالی بود.
رادار هواپیما که در هر نقطه ای که در حال پرواز بودیم موقعیت مکانی را با جزییات نشان می داد
از اهواز ابتدا به سمت کرمانشاه رفتیم و در اونجا حدودا بیست دقیقه داخل هواپیما نشستیم تا مسافران قبلی پیاده بشن و یه سری مسافر جدید سوار بشن. همه چی به غیر از پذیرایی این پرواز عالی بود. کلا در طول مسیر رفت و برگشت در این 4 پروازی که ما با ترکیش داشتیم هیچ کدوم از وعده های غذایی که دادن با کیفیت و خوب نبودن دقیقا برعکس پذیرایی های هواپیماهای ایرانی.
برای رفت به استانبول، صبحانه شامل نون و پنیر و بوراک و اسنک کالباس با دوتا برش گوجه و خیار بود. مجددا از استانبول به آمستردام هم یه صبحانه دیگه که شامل یه تخم مرغ بسیار بد بو، که غیر از ما مسافرهای هم ردیفمون هم که نشسته بودن نتونستن بخورنش و دست نخورده تحویل مهمانداران عزیز دادیم.
صبحانه هواپیما
تمامی پروازهامون با ترکیش بدون هیچ تاخیری انجام شدن و راس ساعت هایی که در بلیطمون بود به مقصد مورد نظر میرسیدیم.
استانبول زیبا و تنگه ی بسفور از فراز آسمان
ساعت 6:20 به وقت استانبول در آتاتورک بودیم، طول پرواز از اهواز به کرمانشاه از کرمانشاه به استانبول حدودا 5 ساعت بود پرواز بعدیمون به آمستردام ساعت 10:25 دقیقه انجام شد. چهار ساعت و نیم در فرودگاه اتاتورک بودیم. انگار نه انگار تا 5 روز پیش تو این فرودگاه چه خبرهایی بوده. فرودگاه پر از جمعیت بود. همه جا پر از ماموهای امنیتی بود. متاسفانه فرودگاه آتاتورک اینترنت رایگان نداشت، در این مدت خودمون رو با فری شاپ ها سرگرم کردیم تا اینکه پروازمون انجام شد.
فرودگاه آتاتورک استانبول
این پرواز هم امکانات و پذیرایی اش مثل قبلی بود و بعد از حدود سه ساعت و نیم پرواز، ساعت 13 به وقت آمستردام رسیدیم. (اختلاف ساعت هلند با ایران در نیمسال اول سال، دو ساعت و نیم از ایران عقب تر هست و در نیمسال دوم یک ساعت و نیم. )
مسیر استانبول تا آمستردام
به محض ورود به این کشور از داخل هواپیما هم چی سبز و زیبا بود. با دیدن این مناظر، واقعا این موضوع رو درک کردم که چرا به اروپا میگن قاره سبز. اروپا دومین قاره کوچک جهان که با وجود وسعت کم اش شهرهای مهم و زیادی رو در خودش جای داده.
آمستردام و شهرهای اطراف از فراز آسمان
ورودمون به فرودگاه اسخیفول (Schiphol) آمستردام بود. 2بار پاسپورت هامون چک شد، یکبار پلیس بین الملل و بار دوم گیت چک کردن ویزا. این مراحل به سرعت و راحتی انجام شد و هیچ سوال و جوابی ازمون نشد. مامور گیت فقط یک ثانیه سرش رو آورد بالا یه نگاهی بمون انداخت و پسندیدمون و مهر ورود به کشور هلند رو در پاسپورتمون زد.
سپس به سمت سالن تحویل چمدان ها حرکت کردیم و از اونجا هم به سمت سالن اصلی که عمو جان در این قسمت به استقبال ما اومده بود، رفتیم. فرودگاه اسخیفول فرودگاه خیلی بزرگ و مجهزی هست. برای فرودگاه ایستگاه قطار و اتوبوس و مترو به سطح شهر قرار داره. (اتوبوس های خط 197،858 و 300)تمامی اتوبوس ها هم در پایانه اتوبوسرانی سنترال استیشن قرار دارن و از اونجا به کل شهر ایستگاه دارن.
نمایی از فرودگاه اسخیفول آمستردم
توضیحاتی در مورد آمستردام
شهر آمستردام شهری بسیار زیبا و تمیز هست. سیستم حکومتی این کشور سلطنتی است که رسما پادشاه در امور دولتی خیلی دخالت نداره. 120 سال این کشور را ملکه ها اداره می کردند که ملکه بئاتریکس در سال 2013 ، سلطنت را به پسرش (ویلم الکساندر) واگذار کرد.
نمایی از مرکز شهر آمستردام
معنی واقعی اروپا رو من در این شهر دیدم. در سطح شهر حتی یک متکدی دیده نمیشه. هر شخصی که در این کشور زندگی می کنه تا زمانی که کار مناسب نداشته باشه تحت پوشش دولت قرار میگیره و تا زمانی که شغل و حرفه ی مورد نظر خودش رو پیدا کنه دولت کمکش می کنه و بهش امکانات اولیه زندگی داده میشه.
تمام بستر های لازم برای یادگیری مهارت مورد نظر رو برای افراد به صورت رایگان فراهم میکنه تا به توانایی های لازم برای کسب و کار دست پیدا کنه. ولی مالیات های سنگینی از شهرونداش گرفته میشه. البته به خاطر امکانات و حمایت هایی که از شهرونداش بابت گرفتن این مالیات ها میکنه، همه راضی هستن و مشکلی بابت دادن مالیات ندارن. چون نظرشون اینه که درسته ما این مالیات رو میدیم ولی همیشه امنیت شغلی داریم و هیچ وقت نگرانی بابت تامین حداقل های زندگی رو نداریم. از امکانات تحصیلی گرفته تا درمانی و خدماتی و مسکن و ...
آمستردام در مقایسه با شهرهای اروپایی دیگه از نظر خورد و خوراک، سیستم حمل و نقل ، قیمت هتل ها و هزینه های زندگی جزء شهرهای گرون اروپا به حساب میاد. شغل اصلیشون کشاورزی و دامداری بوده. از لحاظ غذایی اصلا غنی نیستن و سیب زمینی سرخ شده و کراکت های سیب زمینی، غذای معروفشون هست. البته الان انواع رستوران های جهانی و غذاهای بین المللی با تنوع زیاد و کیفیت عالی در این شهر دایر هست.
نمونه ای از سیب زمینی فروشی های متداول سطح شهر
پنیر هلند از معروف ترین هاست و در سطح شهر قدم به قدم مغازه های متنوع پنیرفروشی قرار داره که با دست و دلبازی از انواع پنیرهایی که دارن در کاسه های چوبی برای سرو مشتری ها گذاشتن
نمونه ای از مغازه های پنیر فروشی سطح شهر
آب و هوای این شهر بیشتر اوقات بارونی و ابری و باد هست. با اینکه ما توی گرمترین ماه سالشون اونجا بودیم ولی بیشتر روزها به لباس گرم و چتر نیاز داشتیم.
یک روز بارانی در آمستردام
یه روز آفتابی آمستردام
آمستردام به شهر دوچرخه سوارها معروف هست و تقریبا دوبرابر کل جمعیت در آن دوچرخه وجود داره
پارکینگ دوچرخه ها که در گوشه به گوشه شهر به چشم می خورند
نمونه ای از رنگ گل لاله در بازار گل آمستردام
این ها مقدمه ای کوتاه در مورد کشور هلند و شهر آمستردام پایتخت این کشور هست. البته پایتخت سیاسی این کشور شهر دنهاخ هست که پادشاه هم در این شهر زندگی میکنه و تمامی اماکن دولتی در دنهاخ (که ایرانی ها به اسم فرانسوی اش یعنی لاهه میشناسنش) قرار دارن.
روز اول بعد از رسیدن به خونه عمو جان ، صبحانه مفصلی خوردیم و بعد از حدودا 16 ساعت که در فرودگاه و پرواز بودیم به استراحت نیاز داشتیم. سیستم غذاخوردن رو همون روز اول در هلند متوجه شدیم که اینجا خبری از نهارهای مفصل ایران و شام های دیر هنگام نیست و خودمون رو از روز اول با این شرایط وقف دادیم. یک وعده صبحاانه مفصل، بین روز غذای سبک و شام نهایتا ساعت 19 به صورت مفصل.
روز اول (جمعه 1 مرداد)
این روز رو عموجان به ما افتخار دادن و تورلیدرمون شدن تا ما رو همراهی کنن و شهر و قوانین موجود و طریقه رفت و آمد رو بهمون یاد بدن. اولین کاری که کردیم از یه مغازه نزدیک خونه عمو، یه سیم کارت Lebara به مبلغ 10یورو خریدیم که 5 یورو برای اینترنت یک گیگا بایتی و 5 یورو برای مکالمه شارژداشت. اگر مبلغ بیشتری شارژش میکردیم توی بقیه کشورایی هم که میخواستیم بریم میتونستیم از این سیم کارت استفاده کنیم. در زمان سفر ما هر یورو حدودا 4 هزار تومان بود.
اولین قانونی که عموجان بهمون گوشزد کرد این بود که حواسمون حسابی به لاین مخصوص دوچرخه سوارها باشه. در کل شهر برای دوچرخه سوارها لاین مخصوصی قرار داره که آسفالت این لاین به رنگ قرمز هست.اگر عابر پیاده ای حواسش نباشه و وارد این لاین بشه و با دوچرخه سواری تصادف کنه مقصر عابر پیاده به حساب میاد.
لاین مخصوص دوچرخه سوارها
خانه عمو در محله 40-45 plain قرار داشت که نزدیک خونشون ایستگاه مترو و اتوبوس برای مکان های مهم شهر قرار داره. با ترام خط 21 به سمت میدان دام حرکت کردیم. بلیط ترام و اتوبوس برای هر نفر 3 یورو هست. بعد از حدودا یه ربع به میدان دام رسیدیم.
ترام های سطح شهر
برای ما که بار اول بود وارد شهر آمستردام میشدیم هر ساختمان و خیابان و گوشه و کناری جذابیت داشت و دوست داشتیم یه دل سیر بایستیم و نگاه کنیم و عکس بگیریم ولی فرصت برای این کارا زیاد بود و باید همراه تورلیدر عزیزمون به گشت شهری می پرداختیم و به توضیحاتش گوش میدادیم.
ابتدا میدان دام رو دیدیم. میدان دام یکی از اصلی ترین میادین آمستردام در مرکز شهر است که دورتادورش ساختمان های زیبا با معماری خاص قرار دارن. یکی از این ساختمان ها کاخ سلطنتی هست که در حال حاضر به موزه تبدیل شده و ساکنین می تونن از اون بازدید کنن.
میدان دام و بنایی که به احترام کشته شدگان جنگ جهانی دوم در آن قرار گرفته
محوطه میدان دام با نمایی از رویال پالاس و موزه مادام تسو و کلیسای جدید
ساختمان بعدی موزه مادام توسو هست.
موزه مادام تسو
طرف دیگه کلیسای جدید قرار داره که در حال حاضر به موزه تبدیل شده و نفری 10 یورو ورودی این کلیساست.
کلیسای جدید
بعد از دیدن میدان دام و خیابون ها و آثارش به صورت گذری، از خیابان Damrak به سمت ایستگاه مرکزی حرکت کردیم، تا میدان دام حدودا 5دقیقه پیاده فاصله داشت. خیابان Damrak یه طرفش کانال ها زیبای آمستردام با خونه های رنگارنگ و باریکش خودنمایی می کنه و طرف دیگه اش هم پر از رستوران و کافه و مغازه و سیب زمینی فروشی هست.
خیابان Damrak و نمایی از سنترال استیشن در انتهای این خیابان
برای اینکه طعم سیب زمینی های معروف آمستردام رو امتحام کنیم، یک پاکت سیب زمینی بزرگ همراه با سس 4.5 یورو خردیدم که مثل همون سیب زمینی های فست فود خودمون بود.
سیب زمینی هلندی با سس مخصوص
نمایی از ساختمان زیبای سنترال استیشن
دو شرکت هستن که خدمات تورها رو در آمستردام ارائه میدن. شرکت TOURS&TICKETSنسبت به Grayline بهتر هست. هر دوی این شرکت ها در مجاورت همدیگه قرار داشتن . بعد از دیدن بروشورها و قیمت های هر دو به این نتیجه رسیدیم که در روزهای آینده از شرکت اول که در تمامی خیابان ها و مراکز اصلی شهر هم شعبه داشت بلیط های اماکن دیدنی مورد نظرمون رو تهیه کنیم.
شرکت های ارائه خدمات توریستی در مجاورت سنترال استیشن
نقشه توریستی شهر آمستردام رو به قیمت 2.5 یورو خریدیم و از کنار سنترال استیشن به سمت خیابان های معروف ردلایت رفتیم.
دستگاه خرید نقشه شهر
تمامی اماکن رو که در این سفرنامه در موردشون توضیح میدم، در نقشه های زیر به صورت مجزا مکانشون نشون داده شده:
نقشه اماکن مرکز شهر
نقشه منطقه لیدز پلاین
نقشه مناطق اطراف آمستردام
در فیلم زیر خلاصه ای از مکان های دیدنی هلند رو میتونید ببینید.
خیابان رد لایت یکی از معروف ترین خیابان های آمستردام هست . این خیابان که به خاطر ویترین های شیشه ای با چراغ قرمز به این اسم شهرت داره در واقع فقط یک خیابون نیست بلکه یک محله هست که تمامی خیابان های درون اون پر از کافی شاپ ها و کافه ها و مغازه های با ویترین های شیشه ای هستند.
نمایی از خیابان های معروف به رد لایت
ویترین های شیشه ای معروف خیابان رد لایت با چراغ قرمز
کافی شاپ BULL DOG معروفترین کافی شاپ زنجیره ای هلند
بعد از گشت و گذار در این خیابون مجددا به سمت میدان دام برگشتیم. دو خیابان مخصوص فروشگاه ها و نمایندگی ها در این میدان قرار داره که در طول مدت اقامتون به پاتوق ما تبدیل شده بودند و هر روز بعد از بازدید های مختلف باید به این دو خیابون میومدیم و زیارتشون میکردیم.
این دو خیابون یه جورایی مثل خیابون استقلال استانبول هستن ولی خیلی پهن تر و طولانی تر. ماشین در این خیابون ها رفت و آمد نمیکنه و زمینش سنگ فرش شده است و مخصوص قدم زدن و خرید کردن هستند. از ابتدا تا انتها شون پر از نمایندگی مارک های معروف مثل: MANGO،Bereshka،H&M،ZARA،Nike، C&A، و .... قرار داره.
توی این خیابون ها همه چی پیدا میشه از مغازه های پنیر فروشی، شیرینی ، بستنی های خوشمزه، خوراکی های متنوع و رستوران های زنجیره ای گرفته تا نمایندگی های برندهای معروف. همیشه این خیابون ها پر از جمعیت هستن و همه در حال خرید و قدم زدن هستن. تمامی مغازه ها تا ساعت 18:30 باز هستند و بعد از این ساعت، ازدحام به سمت خیابان های اطراف که مرکز رستوران ها می باشند، سرازیر میشه. خیابان اولی به نام Kalver Straat ، که انتهای این خیابان به فلاور مارکت و در ادامه به میدن رمبرانت میرسه.
خیابان Kalver Straat
خیابان دوم به اسم Nieuwendijk که موازی خیابان پر رفت و آمد Damrak هست. این دو خیابون از میدان دام به سنترال استیشن ختم میشن.یه فروشگاه بزرگ و زنجیره ای به اسم Hema در این خیابون قرار داره که جزء فروشگاه های ارزان آمستردام به حساب میاد. رو به روی فروشگاه Hema ، یه مغازه ی کفش فروشی با مارک های هلندی و جنس های عالی و قیمت های مناسب به نام Van Haren هست، که کفش زنونه تا سایز 45 هم داره!
مغازه کفش هلندی
Hema دو طبقه داره و تقریبا همه چی میتونید داخل اون پیدا کنید. طبقه بالای این فروشگاه هم یه رستوران هست که ساندویچ های سبک با طعم فوق العاده ارائه میده. قیمت این اسنک ها بین 1.5 تا 3 یورو هست. طبقه پایین Hema هم یه غرفه فروش هات داگ هست که هات داگ هاش عالی هستن و کاملا طعم و مزشون با هات داگ های ایران متفاته، قیمت هر هات داگ 2 یورو بود.
هات داگ های مرسوم هلندی
بعد از خوردن یه میان وعده در این فروشگاه از عموجان جدا شدیم و به سمت خیابون Kalver Straat حرکت کردیم. تمامی مغازه هارو دونه به دونه میرفتیم و نگاه میکردیم. چون روز اول بود هنوز کشف نکرده بودیم که چطور باید از نمایندگی ها خرید کنیم و کدوم قسمت این فروشگاه ها اجناس آف خورده قرار دارن. به همین خاطر همه چی، در وحله اول برامون گرون بود. یکی از قسمت های جذاب این خیابون مغازه های پنیر فروشی بودن.
مغازه های پنیر فروشی دوست داشتنی
انقدر دیزایین و دکوراسیون این مغازه ها و نحوه بسته بندی پنیر ها برامون جالب بود که تقریبا داخل همه شون میرفتیم و از پنیرهای خوشمزه ی هلندی تست می کردیم. بهترین این پنیرها پنیر دودی و پنیر هایی کپک زده ی شش ماهه تا یک ساله بودند که طعمشون واقعا عالی بود. قیمت پنیرها هر بسته تو رنج 5 یورو به بالا بود. توی بیشتر مغازه های پنیر فروشی هم انواع سس های خردل با طعم های مختلف در کنار پنیرها سرو میشد.
پنیرهای هلندی
اسموک چیز (پنیر دودی)
همچنین هلندی ها یه شیرینی مخصوص به اسم وافل هلندی دارن که تقریبا مثل ویفر های خودمونه ولی با طعم خیلی متفاوت تر و خوشمزه تر که با قهوه و نسکافه سرو اش میکنن. بهتره که خریدها ی اینچنینی رو از سوپر مارکت های زنجیره ای که در سطح شهر هستن انجام بدین. این وافل ها هر بسته در سوپر مارکت 1.5 یورو بود که در مغازه های پنیرفروشی 3.5 یورو میفروختن.
انتهای خیابان که به برج ساعت می رسید
فلاور مارکت در کنار کانال های آبی
سمت راست هم مجددا یک خیابون به نام REGULIERS-BREESTR قرار داشت که پر از رستوران و اسموک شاپ و مغازه های دیگه بود. ما این مسیر رو ادمه دادیم تا به میدان رمبرانت رسیدیم.
نمایی از خیابان REGULIERS-BREESTR
میدان رمبرانت رو بر اساس یکی از نقاشی های معروف رمبرانت، در نزدیکی خانه نقاش معروف هلندی به نام رمبرانت ساختن. یک میدان که در اون پر از مجسمه های سربازان مختلف از جنس فلزی هستند که دقیقا مشابه با شخصیت های داخل این تابلو نقاشی، ساخته شده اند. وسط این مجسمه ها هم تندیس رمبرانت رو قرار دادند. به حدی این میدان و مجسمه هاش جذاب بودن که یک ساعتی به تماشاشون نشستیم و کلی با این سربازهاو فرمانده های جنگی عکس گرفتیم.
میدان رمبرانت با مجسمه ها و تندیس رمبرانت
: نقاشی که بر اساس آن، میدان رمبرانت ساخته شده است(اصل این نقاشی در موزه رایکس نگه داری می شود )
بعد از چند دقیقه ای یه گروه هنرمند اومدن و معرکه گرفتن و کلی نمایش جالب برای توریست ها اجرا کردن و همه رو به وجد اوردن. در طول مدتی که ما در آمستردم بودیم، در هر میدانی از این گروه ها پیدا میشد که نمایش های متنوعی اجرا می کردند و در اخر هم از تماشاچی ها، انعام می گرفتن و هرکی بشون انعام بالای 5 یورو میداد اسم کشورش رو می پرسیدن و کل جمعیت باید تشویقشون می کرد.
گروه اجرای نمایش در میدان رمبرانت
در همین حین هم یه گروه عکاس چینی با یه مدل اومده بودن و با ژست های مختلف در حال عکاسی بودند.
مدل چینی که نوع پوشش و آرایش اش برای همه جالب بود
مجددا مسیری رو که اومده بودیم برگشتیم و به میدان دام رسیدیم. وسط این میدان پر از کبوتر بود. کافیه توی دستمون یه مقدار برنج خام میگرفتیم، کلی کبوتر برای نشستن روی دستمون به سمتتون پرواز می کردن. یکی از بهترین تجربه ها برای من غذا دادن به این کبوتر ها بود.
خیلی لذت بخشه که ببینی حتی کبوترها هم در این کشور به آدم ها اعتماد دارن و بدون هیچ ترسی به استقبالمون میومدن و از روی دستمون غذا میخوردن. البته ناگفته نمونه که حاصل این دوستی صمیمانه با آدم ها برای این کبوتر ها خیلی خوشایند نیست. بعد از چند دقیقه متوجه پاهای کبوترها شدم. بیشتر کبوتر ها پنجه ها یا به طور کلی یکی از پاهاشون خورده شده بود. برام خیلی عجیب بود که چرا این کبوترها پاهاشون ناقصه که بعدا فهمیدم به خاطر تغذیه نامناسب مثل سیب زمینی سرخ شده و هات داگ هایی که روی زمین ها ریخته میشه و این کبوترها میخورن، مریضی میگیرن که به مرور زمان پاهاشون رو از دست میدن.
کبوتری با پاهای خورده شده بر اثر بیماری
گشت شهری امروز هم با آشنایی گذری با مرکز شهر آمستردام به پایان رسید و حدود ساعت 19 برای صرف شام به سمت خانه عمو جان حرکت کردیم.
در طول مدتی که آمستردام بودیم بیشتر اوقات برنامه روزانه مون به این صورت بود که صبح ها حدود ساعت 10 بیرون میرفتیم و ساعت 19 خونه بودیم. یه مزیت خیلی خوبی هم که هلند داشت، تاریک شدن هوا ساعت 22 بود یعنی تا ساعت 21:30 هوا کاملا روشن بود و با خیال راحت میتونستیم به دیدن همه اماکن بریم.
از شنبه تا دوشنبه رو هم به بلژیک رفتیم که در سفرنامه بلژیک این سه روز رو قرار میدم.
روز دوم (سه شنبه 5 مرداد)
روز دوم گردشمون در آمستردام، به خاطر خستگی ناشی از سه روز فشرده در بلژیک ترجیح دادیم تا عصر استراحت کنیم و بعد ازظهر همراه پسر عموم به گشت شهری بریم. ساعت حدودا 7 بعدازظهر با ماشین به سمت مرکز شهر رفتیم. در مسیر یکی از نوشته های معروف I AMSTERDAM رو نزدیک Slooter پارک دیدیم که پسرعمو ام چند دقیقه ای نگه داشت تا با این المان معروف شهری عکس بگیریم. خدارو شکر بر خلاف مکان های دیگه که این المان قرار داره، اینجا حسابی خلوت بود و با خیال راحت تونستیم عکسمون رو در کنار جمله معروف آمستردام ثبت کنیم.
المان معروف شهر آمسترام که در نقاط مختلفی از شهر قرار داره
رستورانی زیبا در کنار این المان
سپس به سمت مرکز شهر حرکت کردیم. ابتدا وارد خیابان Oosterdokskade ، در مجاورت سنترال استیشن شدیم
غروب آمستردام در خیابان Oosterdokskade
توی این خیابون کتابخونه مرکزی قرار داره. طبقه اولش یه جورایی مثل کافی نت بود که برای عموم استفاده از کامپیوترها و اینترنت رایگان بود. تمامی طبقات طراحی مدرن و ساده ای داشتن. این کتابخونه یه مکان آروم و زیبا برای مطالعه بود.
نمای کتابخانه مرکزی
سالن کتابخانه
طبقه آخر این کتابخونه یه بالکن روباز با ویوی عالی از شهر داشت. قصد ما هم از رفتن به این کتابخونه رسیدن به این تراس بود (یه وقت خدایی نکرده فکر نکنید ما در سفر قصد مطالعه داشتیم!!!)
ویوی زیبای شهر از طبقه بالای کتابخانه و موزه Nemo
یه رستوران به نام Bibliotheek هم در این تراس قرار داره که قهوه سفارش دادیم و چند دقیقه ای رو به تماشای مناظر زیبای شهر نشستیم. قیمت قهوه 2.5 یورو بود.کانال های زیبا، کلیسای جدید و ساختمان موزه NEMO در مجاورت این بالکن بودند که از بالا در کنار هم نمای خیلی زیبایی داشتن.
قهوه
بعد از دیدن این مناظر از کتابخانه بیرون آمدیم. ساختمان زیبای رستوران چینی وسط آب حسابی چشممون رو گرفته بود. تا انتهای همین خیابان رفتیم تا به این رستوران رسیدیم.
رستوران چینی
پیاده به سمت خیابان پشتی سنترال استیشن رفتیم که کانال های آبی، رو به روی اون قرار داشتن. رودخونه این بخش، دو قسمت مرکزی و شمال شهر رو به هم وصل میکنه که به خاطر تردد زیاد مردم بین این دو قسمت، لنج های بزرگی رو برای انتقال دوچرخه ها و مسافرها قرار دادن که هر 15 دقیقه به صورت رایگان بین این دو بخش تردد دارن. قایق سواری رایگان با این لنج ها هم لذت بخشه که ما به خاطر دیدن غروب آفتاب روی کانال ها ، سوار این لنج ها شدیم و یه دور رفت و برگشت از مناظر زیبای شهر دیدن کردیم
غروب آفتاب بر روی کانال های زیبای آمستردام
بعد از قایق سواری با ماشین به قسمت جنوب شهر آمستردام رفتیم تا منطقه باکلاس این شهر رو هم ببنیم.
برخلاف بقیه شهرها که قسمت شمالشون معمولا مناطق باکلاس و اعیون نشین به حساب میان در آمستردام قسمت جنوبی اش جز مناطق خوب و مرغوب هست. گرچه من قبل از اینکه به این منطقه برسم انتظار داشتم ساختمان ها و آپارتمان های خیلی شیک در حده شمال شهر تهران ببینم ولی وقتی رسیدیم فقط یه سری خیابون های پهن و خلوت با ساختان های حداکثر 5 طبقه یه شکل و خیلی ساده دیدیم که درواقع جز گرون ترین و شیک ترین ساختمان های شهر به حساب میومدن.
بعد از آشنایی با جنوب شهر آمستردام به بستنی فروشی خیلی معروف به نام Pisa ijs در این منطقه رفتیم که با اینکه حدودا ساعت 10 شب بود ولی اطرافش پر از توریست بود و همه برای گرفتن بستنی توی این هوای خنک صف کشیده بودند. ما هم بستنی های قیفی با دو اسکپ میوه ای و شکلاتی سفارش دادیم که هر بستنی 3.5 یورو شد. طعم و مزه ی بستنی های اروپا واقعا بینظر بودند.
بستنی فروشی در جنوب شهر آمستردام
روز سوم(چهارشنبه 6 مرداد)
امروز خودمون رو برای گشت شهری و دیدن موزه های متنوع آمستردام آماده کردیم. توی آمستردام به معنی واقعی از ماست، کره میگیرن. از هرچیزی که فکرش رو کنید یه موزه استخراج کردن و انقدر به این موزه ها پرو بال دادن تا توریست ها رو جلب کنند. و انصافا هم هر موزه ای که ما میرفتیم به حدی کارهای جالب و نماسازی های زیبا و تفریحات متنوع با وسایل و تکنولوژی های جدید برای بازدید کننده ها فراهم میکردن که حداقل 3 ساعت زمان باید صرفشون میکردیم.
امروز قصد داشتیم که بلیط تمامی موزه هایی که میخواییم ببنیم رو از یکی از دفاتر TOURS&TICKETS بخریم تا برای دیدن هر موزه برنامه ریزی درستی داشته باشیم.
یکی از دفاتر TOURS&TICKETS در سنترال استیشن
در ابتدا ما فکر می کردیم که توی هر روز میشه حداقل دوتا موزه رو دید ولی با اولین بازدیدمون از یک موزه به این نتیجه رسیدیم که این کار امکان پذیر نیست. دیدن هر موزه حدودا 2-3 ساعت زمان میبرد. انقدر آثار مختلف میدیدم و کارهای تفریحی انجام میدادیم که دیگه انرژی و تمایلی برای دیدن موزه بعدی توی همون روز برامون نمی موند.
هر موزه ای رو هم به صورت جداگانه میشد بریم و بلیطشون رو بگیریم ولی دو مشکل داشت یکی اینکه باید توی صف می ایستادیم تا بلیط ورودی ها رو تهیه می کردیم و دوم اینکه بلیط هر موزه به طور جداگانه حدودا نفری 2 تا 3 یورو گرون تر بود. ما از بین موزه های بیشمارآمستردام، موارد زیر رو انتخاب کردیم:1- موزه BODY WORLDS، (نفری 16 یورو)،2- موزه مادام تسو (نفری 21 یورو). 3- بازدید از کارخانه ماالشعیرسازی هنکن (نفری 16 یورو)، 4- بلیط ورودی موزه رایکس( نفری 17.5 یورو).5- کانال کروز (نفری 13 یورو)
بلیط ورودی ها برای دونفرمون 167 یورو شد. یه روش دیگه هم وجود داشت که کارت های مخصوص بازدید از موزه هارو تهیه کنیم که برای ما به چند دلیل مناسب نبودن : یک اینکه ما نمیخواستیم همه موزه ها رو ببینیم، دوم اینکه این کارت ها حداکثر زمان 92 ساعته دارن که به کار ما نمیومدن چون ما در طول 15 روز می خواستیم این موزه هارو سره حوصله ببینیم. و سوم اینکه از لحاظ هزینه ای که حساب می کردیم اصلا به صرفه نبودن. به همین خاطر بلیط هایی رو که می خواستیم جداگانه خریدیم.
در بین این اماکن و موزه ها بلیط جاهای تفریحی دیگه هم قرار داشت که میتونید پکیج کامل این تورها و توضیحات رو در سایت همین شرکت (www.tours-tickets.com) ببینید. بعد از خرید بلیط ورودی ها، دقیقا کنار باجه فروش بلیط در سنترال استیشن یک ساختمان برای خرید کارت مترو و ترام و اتوبوس قرار داشت که از این قسمت هم دوتا کارت خریدیم. در آمستردام هر کارت برای استفاده یک نفر هست. قیمت کارت 7 یورو بود که نفری 23 یورو هم شارژش کردیم. در کل برای دونفرمون 60 یورو کارت متروشد.
هزینه رفت و آمد در آمستردام نسبت به بقیه کشورهایی که رفتیم خیلی بالا تر بود.کلا ما در روز فقط یک رفت و برگشت از مترو استفاده می کردیم چون همه جاهایی که می رفتیم به هم نزدیک بودن و نیازی به استفاده مجدد از مترو نمیشد ولی با اینحال این بلیط ها رو در طول مدت اقامتمون در آمسترام برای هر دونفرمون 100 یورو شارژ کردیم. هر رفت با مترو،ترام و اتوبوس یک قیمت بود و نفری 2.90 یورو هست که با کارت مترو 2.70 یورو میشد.
انقدر خیابان های مرکز شهر آمستردام با کانال هایی که از بینشون رد میشن، زیبا هستن که ما هرچقدر تو این خیابون ها پیاده راه میرفتیم خسته نمیشدیم. هلندی ها به این کانال های آبی خراخت میگن. تقریبا کاره هر روزمون این بود که بعد از بازدید از یک موزه به سمت خیابان ها و کوچه پس کوچه های مرکز شهر بریم و از کافه ها و مغازه های مختلف و خانه های باستانی و زیبای شهر دیدن کنیم.
کانال های زیبا در خیابان ردلایت
خیابان دام راک
ساعت حدودا 19 از میدن دام به سمت خانه برگشتیم.
روز چهارم (پنجشنبه 7 مرداد)
امروز صبح طبق معمول با ترام خط 14 به سمت میدان دام رفتیم. توی این میدان همیشه افرادی هستند که موجبات سرگرمی توریست هارو فراهم می کنند. بعضی ها با پوشیدن لباس های عجیب غریب ، بعضی ها با اجرای نمایش های جالب و بعضی ها هم با ساز و آواز. ما هم همیشه از این موقعیت ها استفاده می کردیم و مدتی رو نظاره گر این افراد و گروه ها بودیم.
مجسمه های واقعی میدان دام
کاخ پادشاهی در این میدان قرار داره. این کاخ یکی از سه کاخیه که در اختیار پادشاه هلند هست و برای اجرای بعضی از مراسم ها مثل پذیرایی از سران خارجی و برگزاری جشن ها، خانواده سلطنتی به این کاخ میان. ولی در بقیه سال این کاخ به روی عموم مردم باز هست که مردم و توریست ها میتونن از اون بازدید کنن.
رویال پالاس در قرن 17 میلادی ساخته شده که متعلق به پادشاه لویی ناپلئون بوده. برای دیزاین داخلی کاخ، اون زمان معروفترین مجسمه سازها رو از فرانسه آورده بودند. کشور هلند هم که نقاش هاش در جهان معروف هستند، از نقاش های معروف اون زمان مثل رمبرانت و فردیناند برای نقاشی داخل کاخ استفاده کردند.
تم اصلی تمامی این مجسمه ها و نقاشی ها به تصویر کشیدن قدرت هلند بوده. نمای کاخ هم با سنگ سفید بوده که در حال حاضر به خاطر گذر زمان به خاکستری تبدیل شده. ورودی کاخ نفری 10 یورو بود. عکس های کاخ رو قبلا توی سایت تریپ ادوایزر دیده بودم و در همون حد دیدنش برام کافی بود.
نمای بیرونی رویال پالاس
کنار کاخ کلیسای جدید یا نیو کرک (Nieuwe Kerk)قرار داره که متعلق به قرن 15 میلادی هست.
رویال پالاس و نیو کرک در کنار هم
نیو کرک یکی از کلیساهای مهم شهر آمستردام به حساب میاد چون بیشتر ازدواج های سلطنتی و مراسمات مهم در این کلیسا برگزار میشه. در حالت های عادی این کلیسا به موزه تبدیل شده که اتفاقات مهم رو به نمایش گذاشتن، ورودی اش نفری 8 یورو هست.
وارد کلیسا شدیم و از فروشگاهی که لوازم سوغاتی و یادبود کشور هلند رو میفروخت، دیدن کردیم که از همونجا هم تا حدودی داخل کلیسا پیدا بود. قسمت داخلی کلیسا که بازدید ازش با بلیط بود رو ندیدیم و به دیدن همون محوطه سالن بسنده کردیم.
پوستری از ازدواج شاه و ملکه که در همین کلیسا برگزار شده بود
نمایی از داخل کلیسا
روبه روی سنترال استیشن، کلیسای (Basilica of Saint Nicholas) قرار داشت که تا همین الان فکر میکردم همون کلیسای قدیمی (Old Kerk) هست که متاسفانه اشتباه فکر می کردم. کلیسای قدیمی در امتداد همین خیابون بود. خوشبختانه این کلیسا ورودی نداشت و ما هم به خیال اینکه داریم کلیسای قدیمی رو می بینیم، وارد این کلیسا شدیم.
نمای کلیسا در مجاورت سنترال استیشن
داخل هر کلیسا که میرفتیم آرامش عجیبی وجود داشت که نشات گرفته از مقدس بودن این اماکن هست. چند دقیقه ای رو داخل کلیسا نشستیم و محو تماشای راز و نیاز مسیحی ها با خدا بودیم که چقدر خالصانه بدون توجه به اطرافشون در جایگاهشون زانو زده بودند و دعا می کردند.
مجسمه هایی ازعیسی مسیح و حضرت مریم، سقف های بلند با نقش و نگارها و طرح هایی زیبا و مسحورکننده، واقعا دیدنی بودن. این کلیسا تا ساعت 16 باز هست.
نمایی از داخل این کلیسا
قبل از اینکه به موزه بادی ورد بریم به یکی از فست فودهایی که انواع مختلف پیتزا رو به صورت برشی میدادن رفتیم تا یه تجدید قوا کنیم. هر برش پیتزا شاورما 3.5 یورو بود، دو برش خریدیم و کنار کانال های آبی توی فضای باز نشستیم و خوردیم. انقدر این پیتزا بد بود و خمیر نونش زیاد بود و مواد روش کم، که یه برش اش رو همینجوری که نشسته بودیم تیکه تیکه کردیم و به مرغ های دریایی دادیم.
مغازه های متداول پیتزا فروشی در سطح شهر
بعد از یه استراحت کوتاه به سمت موزه بادی ورد که در خیابان Damrak قرار داشت حرکت کردیم.داخل این موزه، پوست آدم هارو کنده بودن و جزء جزء بدن و ساختارش و اتفاقاتی که درونش داره میوفته رو به نمایش گذاشتن. برای بلیطی که گرفته بودیم استثناعا باید این موزه رو از ساعت 16 به بعد میرفتیم. (نفری 16 یورو )
داخل این موزه به طور کامل تاثیر شادی بر سلامت انسان رو نشون میده. و آناتومی بدن انسان رو با تشریح جزء به جزء نمایش میده. این موزه در یک ساختمان شش طبقه قرار داره که از طبقه اول نحوه شکل گیری جنین تا زمان رشد جنین رو با ماکت های جنین در ماه های مختلف نمایش میده.
نمایی از سالن ها بادی ورد
هر طبقه، روی یه موضوع خاص از بدن انسان تمرکز داشت. خیلی جالبه که به صورت مجزا تمامی بافت های بدن خودمون رو با جزییات کامل روی بدن یه انسان واقعی ببینیم.با دیدن این بدن های واقعی متوجه پیچیدگی بیش از حد اعضای داخلی بدنمون شدم و اینکه ما انسان ها چه موجودات پیچیده ای هستیم و اینکه شادی ها و ناراحتی ها و هیجاناتی که حتی فکرش رو هم نمیکنیم چه تاثیرات مثبت و منفی روی بدنمون میذارن و کل سیستم بدنمون رو تحت تاثیر قرار میدن.
هر بخش این موزه دیدنی و جذاب بود. دیدن این موزه حداقل دو ساعت زمان نیاز داره. انقدر هر جزء بدن ،توضیح و تفسیر داشت که در طبقات ابتدایی با دقت همه رو می خوندم و برام جالب بود ولی طبقات آخر رو دیگه از کنارشون رد میشدم و فقط به دیدن اجزای بدن دقت می کردم.
نمونه ای از انسان های پوست کنده!
جزییات مغز
جنین
بعد از دیدن این موزه، بیرون که اومدیم باد و بارون خیلی شدیدی شد که حتی چترمون هم نمیتونستیم نگه داریم. به زحمت تونستیم تا یه مسیری رو بریم و خودمون رو به فروشگاه محبوبمون H&M برسونیم. این فروشگاه برای ما یکی از بهترین برندها بود چون هم تنوع خیلی خوبی داشت، هم اینکه تقریبا دو مغازه درمیون در مرکز شهر یه نمایندگی از این مارک هست و سوم اینکه همیشه اجناس عالی با تخفیف های خیلی خوب داره. برای خرید از این فروشگاه ها باید به طبقات آخر یا قسمت های انتهایی برین تا بتونید اجناس آف خورده رو پیدا کنید. طبقات همکف و بخش های ابتدایی همیشه جنس های نیوکالکشن هستند که قیمت هاشون برای ما بالا هست. ما که هربار وارد فروشگاه H&M میشدیم با اینکه هیچ وقت قصد خرید نداشتیم، دست خالی بیرون نمیومدیم.
رنج قیمت های آف خورده تی شرت های مردونه بین 5 تا 15 یورو و برای خانم ها، پیراهن های اسپرت و نیمه مجلسی با رنج قیمت 3 تا 20 یورو بود.
نمایی از داخل فروشگاه ها
از ساعت 18 تمام مغازه های سطح شهر تعطیل میشن و فقط رستوران ها تا نیمه های شب باز هستن ولی اصلا توقع اون هیجان و شادی که در خیابان های شبانه معروف کشورهای آسیایی هست رو نباید از خیابان های مشابه در اروپا داشت. همه خیلی آروم بدون هیچ صدای موزیکی روی صندلی های فضای باز کافه ها نشستن و دارن قهوه و نوشیدنی میل میکنن و کتاب می خونن. (اگر نیاز به شور و هیجان بیشتر داشتین باید به باشگاه های شبانه که در خیابان رد لایت هستند برین.) حدودا ساعت 19، دیگه انرژی برای گشت و گذار بیشتر نداشتیم و به سمت خونه حرکت کردیم.
از میدان دام با ترام خط 14 به سمت خونه ی عمو جان رفتیم و در ایستگاه 40-45plain پیاده شدیم. روبه روی این ایستگاه، یک مجموعه مرکز خرید و سوپر مارکت های زنجیره ای قرار داشت. سوپر مارکت های زنجیره ای خیلی بزرگ به اسم های JOMBO و Albert Heijn ، Tanger Market و Hema .
تمامی مواد خوراکی، میوه و سبزیجات، شیرینی، گوشت و مرغ و نوشیدنی مورد نیازمون رو با قیمت های خیلی خوب از این فروشگاه ها تهیه می کردیم. قیمت تمامی خوراکی ها یا از ایران کمتر بود یا در بدترین شرایط با ایران برابر بود.
مثلا ما به خاطر اینکه چندباری از خجالت مهمانوازی بیش از اندزه ی عموجان بیرون بیاییم به این فروشگاه ها میرفتیم و هر چیزی که برای درست کردن یه وعده غذا برای حدودا 5 نفرلازم بود که شامل: انواع مختلف نوشیدنی،صبحانه کامل، میوه، کراکت های سیب زمینی و ناگت مرغ، کیک و شیرینی می شدند، می خریدیم و هر بار بین 15 تا 20 یورو میشد که نسبت به حجم خریدامون واقعا عالی بود. این فروشگاه ها در سطح شهر شعبه های مختلفی دارن.
نمونه ای از فروشگاه های زنجیره ای میدان 40-45