روز پنجم (جمعه 8 مرداد)
برای امروز برنامه بازدید از موزه رایکس (Rijks Musem)رو داشتیم. برای رفتن به این موزه باید با خط 21 به میدان لیدز (Leidse Plein) می رفتیم. این میدان هم یکی از میادین اصلی و توریستی شهر آمستردام هست.
میدان لیدز
کافه آمریکایی در کنار میدان لیدز
محوطه میدان لیدز
یک ضلع این میدان تاتر شهر(Stadsschouwburg) قرار داره .این ساختمان جزء معماری های معاصر شهر به حساب میاد که در سال 1984 ساخته شده .قبلا هم سالن اپرا و باله بوده.
ساختمان تاتر شهر
روبه روی این ساختمان، ساختمان اپل استور قرار داره. یک ساختمان چند طبقه که تمامی محصولات اپل رو در اختیار مشتری ها قرار داده تا مشتری ها با خیال راحت در کنار مشاورانی که هر طرف هستند محصول مورد نظرشون رو انتخاب کنند.
ساختمان اپل استور
ساختمان تاتر شهر و اپل استور در مجاورت همدیگر
طرف دیگه ی میدان انواع رستوران ها هستند. با اینکه بیشتر اوقات هوای این شهر سرد هست و بارون و باد داره ولی اکثر رستوران ها، فضای روباز دارن که بین مشتری هاشون خیلی پرطرفدارن. در مواقعی هم که هوا سرد میشه چترهای بالای میزهارو باز میکنند که داخل این چتر ها هیترهای بزرگ گرمایشی قرار داره تا مشتری ها هم از فضای آزاد لذت ببرن و هم سرما اذیتشون نکنه.
کافه های اطراف میدان لیدز
بین این رستوران ها یکی از شعب کافی شاپ های زنجیره ای بولداگ (BULLDOG) که جزء معروفترین کافی شاپ های آمستردام هست نیز قرار داره. در سمت دیگه ی میدان نمایندگی محبوب ما H&M هست.
بعد از لذت بردن از گوشه به گوشه ی لیدز پلاین از روی گوگل مپ مسیرمون به سمت رایکس میوزم رو دنبال کردیم.
توی این مسیر، ماشین های مدل بالایی میدیدیم که به برق وصل هستن و در حال شارژ شدن بودند. کشور هلند به خاطر حفظ هوای پاک و استفاده بهینه از سوخت، قانونی وضع کرده که هرکسی ماشین برقی بخره ، مالیات ماشین رو پرداخت نمیکنه و همچنین هزینه شارژ ماشین ها هم در مقابل هزینه بنزین خیلی کمتر و در واقع ناچیز هست. از این طریق مردم رو ترغیب میکنه تا از ماشین های برقی استفاده کنند.
ماشین برقی در حال شارژ
توی این شهر بیشتر مردم به خاطر مالیات های سنگین و کوچه های قدیمی و باریک شهر تمایل به خرید ماشین های کوچک در حده و اندازه ماتیز دارن. هرچی سایز و اندازه و مدل ماشین بالاتر باشه، مالیاتی که برای اون بایدپرداخت کنن به صورت تصاعدی بالا میره.
بعد از حدودا ده دقیقه پیاده روی ساختمان زیبای رایکس خودنمایی می کرد. نزدیک این موزه، کانال های معروف آمستردام هم قرار دارن. نمای بیرونی رایکس در کنار کانال های آبی واقعا خیره کنندس.
نمایی از کانال های زیبای رو به روی ساختمان رایکس
نمایی از ساختمان رایکس
از دروازه های ورودی، وارد یه سالن راهرو مانند با طاق های بلند شدیم . توی این راهرو نوازنده های هنرمند با سازهای مختلف در حال اجرای موسیقی و هنرنمایی بودند. چند دقیقه ای کنارشون ایستادیم و همراه با جمعیت تشویقشون کردیم و از اجراهای عالیشون لذت بردیم.
راه روی ورودی رایکس
وسط راهرو، ورودی موزه قرار داشت که بلیط هامون رو نشون دادیم و وارد شدیم. سالن ورودی خیلی بزرگ و با ابهت بود. بخش ابتدایی، مربوط به مجسمه ها بود.
سالن ورودی رایکس
موزه رایکس یا موزه امپراطوری ، برای هلند به اندازه موزه لوور فرانسه ارزش داره. این موزه یکی از غنی ترین موزه های اروپا محسوب میشه. داخل این موزه هر چیزی که مربوط به این کشور میشه و نمادی از این کشور هست، وجود داره.
نمایی از سالن های موزه ی رایکس
این موزه در سال 2013 بعد از ده سال بازسازی، مجدا بازگشایی شد و یکی از پرطرفدارترین موزه های کشور هلند هست.از اونجایی که هلند نقاش های معروف و بزرگی داره بخش اعظم این موزه مربوط به نقاشی های برجسته از نقاشان نامی این کشور هست. هر کدوم از این نقاشی ها هم داستان مربوط به خودشون رو دارن که در برشورها و یا تابلوهای کناری توضیح مفصلشون قرار داده شده.
نمونه ای از نقاشی های موزه
مهمترین قسمت نقاشی ها، سالن مربوط به نقاش معروف هلندی رمبرانت بود که جزء شلوغترین بخش های این موزه به حساب میاد. نقاشی معروف رمبرانت که میدان رمبرانت هم بر اساس اون ساخته شده در اینجا قرار داره.
نمایی از سالن مربوط به رمبرانت
این موزه 4 طبقه با اتاق های تو در تو داشت که حتما باید طبق نقشه جلو رفت. بخش اعظم آثار این موزه نقاشی ها بودند. طبقه 0 مربوط به ماکت انواع کشتی های مختلف در قرن های مختلف بود. بخشی هم مربوط به وسایل و تفنگ های نظامی.
اسلحه های نظامی
ماکت های کشتی
بخش دیگه این موزه به وسایل کاخ های پادشاهی اختصاص داره.
بخشی از وسایل پادشاهان
قسمتی از این موزه یه کتابخونه بسیار قدیمی با کتاب های نفیس هست.
کتابخانه ی قدیمی
طبقه آخر هم مربوط به آثار هنری معاصر میشه.
هنر معاصر
چند نقاشی مهم از آثار رمبرانت و نقاشان برجسته هلند
حدودا 3 ساعت داخل این موزه بودیم. به حدی این موزه بزرگه که اگر می خواستیم تمام اون رو با دقت ببینیم حداقل یک روز کامل زمان نیاز داشت.
وقتی از موزه بیرون اومدیم به طرف دیگه ی راهروی ورودی رفتیم. هوا حسابی بارونی و سرد شده بود و باد شدیدی هم میومد. اصلا آب و هوای هلند وضعیت ثابت و مشخصی نداره، حتی هواشناسی هم نمیتونه پیش بینی درستی انجام بده. یهو هوا از آفتابی به بارون رگباری تبدیل میشه و برعکس. انتهای این راهرو به میدان موزه ها (Museum Plein) میرسه.
نمایی از قسمت پشتی ساختمان رایکس و باغ کناری ساختمان
دورتادور این میدان رو موزه های مختلف پر کردن. درست مقابل این کاخ در میوزم پلاین، جمله معروف I Amsterdam قرار داره. روی تمام حروف این جمله به حدی توریست هجوم آورده بودند و از زیر و روی هر کلمه بالا میرفتن که چیزی ازش پیدا نبود.
المان معروف آمستردام و محوطه ی رو به روی آن
از این نماد توی چندجای دیگه شهر هم قرار داره که بقیه اونا خلوت تر هستند.
هوا حسابی خنک شده بود، اول بارون ملایمی شروع شد که زیبایی های این میدان توی این هوا چندین برابر شده بود مدتی در این محوطه به گشت و گذار پرداختیم و از باغ پشتی رایکس دیدن کردیم. بعد از چند دقیقه این بارون مهربون تبدیل به رگبار شد که همه توریست هارو فراری داد.
ما هم ناچارا به یه فروشگاه سوغاتی در این میدون رفتیم که همه چی رو با نقاشی های معروف ون گوگ عرضه میکرد از پیش بند آشپزخونه گرفته تا دفتر و خودکار. هر کدوم از این وسایل هم که به این آثار مزین شده بودن با قیمت خیلی بالایی به فروش میرسدن.
فروشگاه وسایل مزین شده به آثار ون گوگ
بعد از چند دقیقه که بارون کمتر شد از پناهگاهمون بیرون اومدیم. رو به روی این فروشگاه، موزه الماس قرار داره که ورودیش رایگان هست.
نمای بیرونی موزه الماس
وارد این موزه شدیم و از الماس های رنگارنگ با اندازه های مختلف دیدن کردیم. نحوه برش زدنشون رو دیدیم. موزه جالبی بود. هر گوشه اش یه ویترین بود پر از الماس با سایز های مختلف که با ذره بین های مخصوص در ویترین های شیشه ای میتونستیم نگاهشون کنیم.
قسمت انتهایی این موزه هم مغازه های جواهر فروشی با قیمت های خیلی بالا قرار داشتن.
جواهر فروشی داخل موزه
موزه بعدی در این میدان، موزه Moco هست که در اون آثار هنرمندهای مشهور مثل پیکاسو و نقاش خیابانی معروف به نام Banksy قرار داره. کسانی که به نقاشی های معاصر علاقه دارن، این موزه میتونه براشون جالب باشه. بلیط ورودی این موزه نفری 12.5 یورو بود.
موزه Moco
بعد از دیدن این موزه، خیابان Van Baerlestrرو ادامه دادیم. از تمیزی خیابان های آمستردام هرچیزی بگم کم گفتم. ما در طول مدت اقامتمون یه جایی که کثیف باشه و تو ذوقمون بخوره ندیدیم. این شهر اصلا خاک نداشت. حتی نیازی به تمیز کردن کفش هامون هم نبود. این خیابون پر از ساختمان های با معماری خاص هلندی هست.
نمایی از خیابان Van Baerlestr
بعد از 2-3 دقیقه پیاده روی به موزه ون گوگ (Van Gogh)رسیدیم که هلندی ها فن خوخ تلفظش می کنن. ون گوگ، نقاش معروف هلندی که در تمام مدتی که زنده بوده گمنام بوده و آرزو داشته که تابلوهاش به فروش برسن تا از تنگدستی نجات پیدا کنه ولی از بین 2100 نقاشی که در طول یک دهه خلق میکنه فقط تونسته یکی از این آثارش رو بفروشه. در نهایت هم بر اثر اختلال های روانی گوش چپ خودش رو میبره و در سن 37 سالگی بر اثر برخورد گلوله به شکمش فوت میشه(بعضی ها میگن خودکشی کرده). از مهمترین آثار این نقاش: سیب زمینی خورها، گل های افتاب گردان، شکوفه های بادام، شب پرستاره و پرتره هایی که از خودش گذاشته، میشه اشاره کرد.
نمای بیرونی موزه فن خوخ یا ون گوگ
دیوارهای بیرون موزه با نقاشی های معروف ون گوگ نقاشی شده بود. از نمای بیرونی اش دیدن کردیم چون دیگه اصلا چشممون ظرفیت دیدن این همه موزه و نقاشی رو در یک روز نداشت. و دیدن همون چندتا نقاشی معروف ون گوگ روی دیوار بیرونی برامون کافی بود. بلیط ورودی این موزه هم نفری 17 یورو هست.
نقاشی های بیرون موزه
موزه بعدی این منطقه، موزه اشتدلیخ (Stedelijk Museum) هست که توی اون هم آثار نقاشی، نقاشان معروف قرار داره.
نقاشی های بیرون موزه
موزه نقاشی های سه بعدی
فضای سبز روبه روی موزه ها
کمی آنطرف تر، ساختمان یکی از معروف ترین تالارهای کنسرت جهان (CONCERT-GEBOUW) قرار داره.
نمایی از CONCERT-GEBOUW
بالاخره از این منطقه با یه عالمه موزه و ساختمان های مهم رد شدیم و به خیابان (P.C.Hooftstraat) رسیدیم. این خیابون یکی از معروفترین و گرون ترین خیابان های آمستردام هست که تمام برند های معتبر و معروف جهان در این خیابان نمایندگی دارن.
ورودی خیابان لوکس آمستردام
قیمت ها در این خیابون خیلی بالا هستند .مثلا یه دامن با 70 درصد آف 470 یورو بود. مدتی رو در این خیابون بودیم و از مغازه های برند های معروف جهانی دیدن کردیم تا به انتهای خیابون رسیدیم.
نمایی از فروشگاه های برندهای جهانی
انتهای این خیابان به بخش پشتی موزه رایکس متصل میشد. در این بخش هم دروازه قدیمی با یه محوطه سبز زیبا قرار داره. مجددا از این قسمت دوباره وارد بخش رایکس شدیم و پیاده مسیری رو که اومده بودیم رو برگشتیم تا به میدان لیدز رسیدیم.
نمایی از باغ پشتی ساختمان رایکس
از اونجا هم خیابان Leidsestraat که پر از فروشگاه و رستوران هست رو ادامه دادیم تا به میدان دام برسیم. در این مسیر یه مقدار خرید کردیم و به فست فود مکدونالد رفتیم. قیمت ساندویچ های مکدونالد از 1 تا 7.5 یورو بود، دو تا ساندویچ کمبو با نوشابه و سیب زمینی خریدیم که 12 یورو شد. از روی گوگل مپ مسیرمون رو ادامه دادیم تا به میدان دام رسیدیم. این میدان کلا نقطه سقل ما شده بود، در طول روز هرجایی که بودیم در انتها خودمون رو به این میدان میرسوندیم تا مدتی رو در این محوطه پرجنب و جوش باشیم و بعد با ترام شماره 14 به سمت خانه میرفتیم. طبق معمول ساعت 19 خونه بودیم.
خیابان Leidsestraat
روز ششم(شنبه 9 مرداد) بعد از این همه بازدید از موزه و آثار هنری، کودک درونمون به شدت بی حوصله شده بود و نیاز به یه روز پر هیجان و شاد داشت. با توجه به اینکه امروز روز تعطیل بود با پسرعمو، برنامه رفتن به شهربازی Walibi رو گذاشتیم. ساعت ده صبح به سمت این شهربازی حرکت کردیم. این شهربازی در شهر Biddinghuizen هلند قرار داره که با آمستردام حدودا یک ساعت فاصله داره. مسیر بین این دو شهر واقعا زیبا و دیدنیه. یک طرف جاده سبز و طرف دیگه اش رودخونه اس.
مسیر بین آمستردام تا شهربازی
ما با ماشین شخصی رفتیم ولی از سنترال استیشن برای این شهر اتوبوس و قطار هست که بعد از رسیدن به شهر میتونید با تاکسی به این شهربازی برید. ورودی پارکینگ این شهربازی 9 یورو هست. بلیط شهربازی رو هم روز قبل پسرعموم با تخفیف از سایت والیبی نفری 25 یورو خرید. اگر می خواستیم از باجه ورودی این بلیط رو بخریم نفری 35 یورو میشد. به جرات میتونم بگم که یکی از بهترین شهربازی هایی بود که تا حالا رفتم(حتی از دیزنی لند پاریس هم خیلی بهتر بود). توی این شهربازی انقدر بازی های مهیج و رولر کاسترهای متنوع داره که حتی من مدعی که از هیچی نمیترسم آخراش واقعا دست و پام میلرزید و سوار میشدم.
نقشه شهربازی
وقتی وارد شدیم نقشه پارک رو برداشتیم که بر اساس نقشه جلو بریم و سوار بشیم. قسمت اول شهربازی یه محوطه پر از رستوران و فروشگاه و سرویس بهداشتی هست.
ورودی شهربازی
اولین بازی که رفتیم رولر کاستر X-Press بود. تنها بازی بود که حدودا یک ساعت توی صف بودیم تا نوبتمون شد. طراحی صف انتظار جوری بود که استرس بازی رو با صداها و محوطه های تاریک و تونلی قبل از سوار شدن بهمون القا می کرد. بالاخره نوبتمون رسید و سوار شدیم. در عرض چند صدم ثانیه انقدر سرعت و شتاب این ترن بالا رفت که حتی نمیتونستم فریاد بزنم. بعد از کلی پیچ و تاب دادن 360 درجه در ارتفاع های بالا و سر خردن به صورت عمودی از ارتفاع های وحشتناک بالاخره بازی تمام شد.
بعد از این بازی در مسیر رفتن به بازی های دیگه از فضاسازی های زیبای این پارک دیدن میکردیم.
محوطه ی پارک
بازی بعدی سقوط آزاد از ارتفاع خیلی زیاد بود. یکی از مهیج ترین بازی ها... وقتی سوار شدیم ابتدا با سرعت معمولی به نوک سازه رسیدیم، چند ثانیه ای اون بالا نگه داشت تا حسابی متوجه ارتفاع و فضاهای اطراف پارک از بالا بشیم. وااای که چقدر منظره و طبیعت این محیط از بالا قشنگ بود. تمام آسیاب بادی ها و جنگل ها و رودخونه ها که این شهر رو محاصره کرده بودن یکجا از اون بالا دیده میشدن. ولی حیف که از دماغمون درش آوردن.نذاشتن دو دقیقه از این ویو لذت ببریم که با سرعت وحشتناک به پایین پرتمون کردن و چندباری بالا پایینمون کردن. هیجان و ترس این بازی عالی بود. من که صد در صد احساس میکردم دارم از صندلی جدا میشم و به بیرون پرتاب میشم.
ولی خب ما که بیدی نبودیم که با این سقوطا بلرزیم و کم بیاریم و دیگه سوار نشیم. هر بازی بدتر و وحشتناک تر از بازی قبلی. هر رولر کاستر ارتفاع و هیجان و چرخش های 360 درجه اش و مدل صندلی هاش ترسناک تر میشد.
انقدر پشت سره هم رولر کاستر های متنوع رو سوار شدیم که دیگه واقعا کم آوردیم و چشممون به چرخ و فلک افتاد و ترجیح دادیم که یه بازی آروم رو سوار بشیم. انقدر تو بازی های قبلی مارو چرخونده بودن و این ور اون ور پرتمون کرده بودن که حتی به چرخ و فلک شون هم اطمینان نداشتیم و ناخوداگاه هر لحظه منتظر بودیم یه بلایی سرمون بیارن. محوطه پارک و مناظر اطراف از ارتفاع بالا واقعا دیدنی بود.
نمای رولر کاستر ها از بالای چرخ و فلک
بعد از چرخ و فلک نوبت به طولانی ترین و بلندترین و وحشتناک ترین رولر کاستر به نام Goliath بود. رولر کاستر سبز رنگ که اصلا رحم نداشت. بی انصاف دو قسمت به شکل U برعکس و U داشت که واقعا نمیتونم توصیف کنم که ارتفاعش چقدر زیاد بود و با چه سرعتی به صورت خط عمودی مارو به سمت پایین پرت کرد.
دیگه بعد از این بازی بود که واقعا دست و پاهام برای بازی های بعدی میلرزدید ولی خب مگه تمام میشدن وسایل این شهربازی!!! ما هم که دلمون نمیومد بازی رو از دست بدیم و اصلا کوتاه نمیومدیم. آخه یکی نبود بمون بگه حداقل به خودتون رحم کنید.
بازی بعدی رودخونه وحشی بود. با اینکه این هم در حده خودش یه بازی چرخش 360 درجه با سرعت بالاست ولی در مقابل این ترن هوایی ها هیچی نبود و کلی از این بازی لذت بردیم.
رودخانه ی وحشی
بعد از کلی هیجان و ترس حسابی گرسنه شده بودیم ولی خب نمی تونستیم غذای کامل بخوریم چون احتمال داشت توی بازی ها اذیت بشیم. به بخش ابتدایی که پر از رستوران بود رفتیم. یه مقدار چایی و نسکافه سفارش دادیم و با کیک و وافل هلندی که همراهمون برده بودیم، خوردیم. دوباره برگشتیم به سمت بازی ها. قیمت خوراکی ها توی این پارک هم به نسبت بالا بود ساندویچ های معمولی از نفری 6 یورو به بالا بودن. نسکافه هم نفری 2.5 یورو.
بعد از غذا خوردن که انژی تازه ای گرفته بودیم، یادمون رفته بود که رولرکاسترهای قبلی چه بلایی سرمون آوردن و دوباره با پرویی تمام به سمت رولر کاستر Speed of Sound رفتیم. این یکی دیگه فاجعه بود. وقتی نشستیم آروم آروم ما رو از یه ریل عمودی که دورش به صورت تونل پوشیده شده بود به سمت عقب بالا کشیدن. داخل این تونل تاریک فقط نورهای لیزری و صدای موزیک خیلی بلند بود. چند ثانیه مارو به همون حالت عمودی روی این ریل توی این فضای مخوف نگه داشتن و بعد دوباره سقوط با سرعت وحشتناک!!!! ای کاش فقط سقوط بود به صورت رفت و برگشت مسیر های دایره ای عمودی رو به صورت 360 درجه چرخیدیم. بعد از این بازی به خودمون قول دادیم دیگه چشممون رو به بقیه بازی ها ببندیم.
چندتا بازی آبی دیگه هم داشت که ما یکیشون رو سوار شدیم و کلی خیس شدیم به همین خاطر دیگه بعدی اش رو نرفتیم.
بازی آبی
یه قسمت هم مربوط به بازی بچه ها بود که میتونستن از وسایل مناسب سنشون استفاده کنن ولی انقدر بچه های اروپایی نترس و جسور هستن که در تمامی این رولر کاسترهایی که ما سوار میشدیم حضور فعال داشتن. آخه من نمیدونم بچه 6-7 ساله چطور قلبش تو این بازی ها با این همه هیجان نمی ایسته ؟؟؟!!!!
قسمت کودکان
پیست کارتینگ هم داشت ولی باید بلیط جدا براش می گرفتیم. یه قطار هم بود که دورتادور پارک رو باهاش رفتیم و دیدیم که جالب بود. یه بازی که خیلی دوست داشتم برم ولی متاسفانه صفش خیلی طولانی بود. از دوسازه خیلی بلند که بینشون یه چیزی مثل کش وصل بود، یک نفرو به این کش میبستن و مثل پرنده های انگیری برد میکشیدن و به سمت هوا پرتاب می کردن. چند دقیقه ای توی هوا معلق میموندن تا استپ بشه.
کلا این پارک 6 تا رولر کاستر خیلی خیلی مهیج و وحشتناک داشت و کلی بازی دیگه. ما از ساعت 11 توی این پارک بودیم و ساعت حدودا 18 دیگه کم آوردیم و واقعا انرژی اینکه چندبازی باقیمانده دیگه رو سوار بشیم، نداشتم.
کودک درونمون هم دیگه قانع شده بود که به همون موزه ها و گردش های رمانتیک دونفره بسنده کنه و انقدر مارو به سمت این شهربازی ها نکشونه.(البته به صورت موقت) به سمت ماشین رفتیم و با پرداخت 9 یورو برای پارکینگ از این پارک مهیج خارج شدیم.
روز هفتم(یکشنبه 10 مرداد)
امروز صبح که از خواب بیدار شدیم تازه فهمیدیم که دیروز چه بلایی سرمون اومده. جزء جزء مفصل ها و ماهیچه های بدنمون درد می کرد. صدامون هم که کلا رفته بود و انگار از ته چاه درمیومد. اصلا توان و انرژی رفتن به مرکز شهر و جاهای تفریحی رو نداشتیم. عمو جان که حال و روزمون رو دید وسایل پیک نیک رو آماده کرد و بهمون پیشنهاد داد که به پارک نزدیکشون بریم و اونجا ریلکس کنیم. توی یه کوله فلاسک آب جوش و خوراکی گذاشتیم و به سمت پارک Slooter حرکت کردیم. همینطور که پیاده این مسیر رو طی میکردیم خونه های خیلی زیبا و نقلی رو میدیدم که از در و دیوارشون گل آویزون بود و باغچه هاشون پر از گل های زیبا بود. عموجان برامون توضیح میداد که مردم هلند به گل و گیاه خیلی اهمیت میدن. تمامی اقشار از طبقه ضعیف گرفته به بالا، ماهیانه حداقل 30 یورو برای رسیدگی به گل و گیاه اختصاص میدن. بیخودی نیست که این شهر انقدر تمیز و مرتب و زیباست.
خانه هایی با گل کاری های زیبا
حدودا 30 دقیقه ای پیاده رفتیم تا به پارک اسلوتر رسیدیم. این پارک جنگلی، فوق العاده زیبا و آروم بود. هر گوشه شهر یه پارک خیلی بزرگ با دریاچه های زیبا قرار داره که مردم هر موقع از زندگی شهری خسته میشن به این طبیعت زیبا میرن و ریلکس می کنن. چقدر هم که بین مردم هلند پیک نیک رفتن به این پارک های جنگلی رایج هست.
طبیعت زیبای پارک
همینطور که از بین درخت های جنگلی رد میشدیم به یه فضای باز با دریاچه پر از مرغابی و مرغ های دریایی رسیدیم. زیراندازمون رو به سمت این منظره زیبا پهن کردیم و نسکافه و کیک خوردیم و از این آرامش و طبیعت زیبا کلی لذت بردیم. بعد از یه روز پرهیجان مثل دیروز ، به این آرامش و ریلکسیشن نیاز داشتیم. این هوای تمیز و عالی واقعا بهمون جون دوباره داد و تمام خستگی های دیروز رو از تنمون بیرون کرد.
کمی استراحت کردیم و بعد مسیرمون رو ادامه دادیم تا به انتهای پارک برسیم.در طول مسیر ماهیگیرانی را میدیدم که در حال ماهیگیری بودند و بعد از صید ماهی دوباره ماهی رو به آب برمی گردوندن. عموجان می گفتن که ماهی های کانال ها قابل خوردن نیستن و مردم فقط برای انجام تفریح ماهیگیری اینکارو انجام میدن.
برکه زیبا و صیادی که ماهی ها را بعد از شکار دوباره به آب برمی گرداند
در بیشتر محله های آمستردام همچین پارک های بزرگی قرار داره، همه ی این پارک ها یه مزرعه کوچک برای نگهداری حیوانات اهلی مثل گاو، بز، خرگوش، مرغ و خروس و گوسفند دارن، که بچه ها میتونن برن و با این حیوانات بازی کنن و بشون غذا بدن.
مزرعه کوچک
انتهای پارک به خیابان Osdorpplein می رسید. در این خیابان یک مرکز خرید بزرگ به نام Centrum Nieuw West قرار دارد. با توجه به اینکه امروز یکشنبه بود، مرکز خرید تعطیل بود و دورتادور این مرکز خرید یکشنبه بازار برقرار بود. دست فروش ها جنس هاشون رو در غرفه های مشخص قرار داده بودند و حسابی شلوغ شده بود. یه چرخی داخل غرفه ها زدیم. بیشتر اجناسشون بی کیفیت و چینی و ارزان بودن.
بین این مردم پیرزن پیرمردهایی رو میدیدم که با موتورهای کوچک در حال خرید بودن و از اینکه با این سن و سالشون خودشون کاراها و خریداشون رو انجام میدادن، برامون جای تعجب داشت.
پیرزنی با موتور جالب اش در حال خرید
توی مسیر به یه رستوران ترکی به نام ابراهیم تاتلیس رسیدیم. درب ورودی هم ماکت ابراهیم تاتلیس قرار داشت. داخل رستوران رفتیم و یه دونر کباب و دوتا پیتزای ترکی سفارش دادیم. جمعا 14 یورو شد ولی حجم و اندازه اش بزرگ و خوب بود.
رستوران ترکی ابراهیم تاتلیس و پیتزای ترکی
قبل از اینکه به خونه بریم به سوپر مارکت زنجیره ای رفتیم و یه سری خرید برای درست کردن لازانیا با نوشیدنی، میوه و کیک های خوشمزه هلندی و صبحانه انجام دادیم که حدودا 20 یورو شد.
روز هشتم(دوشنبه 11 مرداد)
امروز به دنهاخ رفتیم که به خاطر اینکه سفرنامه آمستردام از حالت پیوستگی خارج نشه در مورد دنهاخ و رتردام در بخش انتهایی سفرنامه هلند می نویسم.
روز هشتم (سه شنبه 12 مرداد)
برنامه امروز بازدید از اولین کارخانه ماالشعیرسازی بود.. این کارخونه نزدیک میدان لیدز قرار داره. با ترام خط 14 دقیقا روبه روی این کارخونه پیاده شدیم.
برام خیلی جالب بود که یه کارخونه ماالشعیرسازی چی میتونه داشته باشه که این هلندی ها از اون هم برای جذب توریست استفاده می کنن. از روی کنجکاوی بلیط این موزه رو تهیه کرده بودیم که نفری 16 یورو بود. در بخش اول چند ماکت با آرم ها و پوستر های کارخونه درست کرده بودن که میتونستیم در کنارشون عکس های یادگاری بگیریم. در بخش بعدی، روی پرده سینما تاریخچه ساخت این کارخونه رو نشون میداد. تمامی مراحل درست کردن ماشعیر و بخش های مربوطه رو در این کارخانه به نمایش گذاشته بودن.
داخل کارخانه
در بخش دیگه عکس های صاحبان این برند و نمونه شیشه های مختلف از اولین تا آخرین شیشه قرار داشت که میتونستیم با پرداخت 6 یورو اسم خودمون رو روی شیشه انتخابی با همون فونت برچسب درج کنیم.
صاحب اصلی کارخانه
دستگاه هایی که درخواست نام بر روی شیشه رو می گرفتن
هر گوشه ی این کارخونه یه مکان تفریحی و شاد برای بازدید کننده ها بود.توی بخش دیگه یه سینما سه بعدی بود که تمامی مراحل درست کردن ماشعیر رو از ابتدا تا انتها نشون میداد. یک سالن رو به صورت گیم نت درست کرده بودن که میتونستیم بازی مورد نظرمون رو از دستگاه های موجود انتخاب کنیم و بازی کنیم.
راهروی هوشمند کارخانه
وارد بخش اسطبل اسب ها شدیم و نمونه های گاری هایی که در گذشته با آنها محصولات کارخانه را جابه جا می کردند رو به نمایش گذاشته بودن.
s
در بخش دیگه هم مزایا و نحوه صحیح خوردن این نوشیدنی رو به طور کامل توضیح میدادن که در اینجا هم نفری یک لیوان به صورت رایگان به بازدید کننده ها داده میشد. قسمت انتهایی این کارخونه، مثل باشگاه های شبانه درست شده بود. هر نفر دو لیوان ماشعیر رایگان میتونست از بار این قسمت بگیره.
بعد از بازدید از این کارخانه پیاده به سمت میدان لیدز رفتیم و در یکی از رستوران ها نشستیم و کیک و نسکافه سفارش دادیم. نشستن در کافه های فضای باز این میدان مخصوصا مواقعی که هوا ابری و بارونی بود و به اصطلاح خودمون هوادونفره میشد واقعا لذت بخشه. قیمت کیک و نسکافه 7 یورو شد.
طبق معمول خیابان لیدز به سمت میدان دام رو ادامه دادیم و به خرید کردن و گشتن داخل نمایندگی های مختلف پرداختیم.
روز نهم (چهارشنبه 13 مرداد)
امروز برنامه بازدید از معروفترین پارک آمستردام(Vondelpark) به نام فوندل پارک و دوچرخه سواری روداشتیم. مجددا به میدان لیدز رفتیم و از اونجا دوتا دوچرخه کرایه کردیم. هر دوچرخه 3 ساعت 10 یورو بود. با دوچرخه به این پارک زیبا رفتیم.این پارک پر از جوون بود که همشون داشتن بازی معروف پوکمون گو رو انجام میدادن. چقدر این بازی در اروپا همه گیر شده ، به هر پارکی در شهرهای مختلف میرفتیم یک عالمه آدم میدیدیم که همه سرشون تو گوشی هاشونه که بعدا فهمیدیم دارن این بازی رو انجام میدن.
جوانان در حال بازی
نمیدونم ربط این بازی به فضاهای باز و جنگلی هم چیه که همه تو این فضاها برای این بازی جمع میشدن. این پارک یه محوطه جنگل مانند در وسط شهره. که برای پیک نیک و دوچرخه سواری مناسبه. نقشه این پارک به صورت جداگانه 2.5 یورو در باجه اطلاعات ورودی فروخته میشه. طبق نقشه کل پارک رو دوچرخه سواری کردیم.
محوطه پارک فوندل
از بین درخت های بلندی که مثل تونل شده بودن میگذشتیم. بعضی جاها مسابقه میذاشتیم و برای خودمون هیجان درست می کردیم. آخه چقدر این اروپایی ها آروم هستن، با اینکه پارک مملو از جوون بود ولی همه خیلی شیک و مجلسی اروم یه گوشه نشسته بودن یکی در حال کتاب خوندن بود.
درختان تونلی و استراحت مردم در کنار برکه های زیبای پارک
دوچرخه سواری کنار برکه های این پارک با فضای سبز عالی یکی از بهترین تجربه های این پارک بود. وسط پارک مجسمه ی آقای فوندل رو قرار داده بودند که پرنده ها حسابی از خجالتشون در اومده بودن و سرتاپای مجسمه رو به رنگ سفید دراورده بودند.
توی این پارک همیشه برنامه های شاد و مهیج مثل کنسرت های فضای آزاد و برنامه های تئاتر برگذار میشه که از طریق سایت پارک و یا دفتر اطلاعاتی که ابتدای پارک هست میشه از زمانشون مطلع شد. برای شب هم با پسرعمو، برنامه گشت و گذارهای شبانه رو داشتیم. این شهر به همون اندازه که در روز برنامه های متنوع برای تفریح داره، برای شب ها هم تفریحات مختلفی هست.
روز دهم (پنج شنبه 14 مرداد)
امروز قرار بود یه سری از بناهای معروف آمستردام رو که هنوز ندیدیم از طریق کوچه گردی و پیاده روی با کمک گوگل مپ ببینیم. از میدان دام شروع کردیم. رو به روی این میدان پاساژ مخناپلازا (Magna Plaza) قرار داره. این مرکز خرید قبلا اداره پست بوده که در حال حاضر به یک مرکز خرید در میدان دام تبدیل شده. این مرکز خرید جزء مراکز خرید گرون به حساب میاد. بر خلاف نمای بیرونی این پاساژ، معماری داخلش کاملا مدرن بود. در هلند به خاطر حفظ آثار سنتی شهر، بازسازی ها فقط به صورت درونی انجام میشه و نما و ظاهر ساختمان فقط ترمیم میشه و اصلا اجازه تغییر ظاهر رو ندارن.
ساختمان مخنا پلازا
داخل مرکز خرید مخنا پلازا
نزدیک میدان دام، یک مرکز خرید دیگه به نام (De Bijenkorf) قرار داشت، ساختمان بیرونی این مرکز خرید هم دیدنی بود.
نمایی از مرکز خرید De Bijenkorf
از روی گوگل مپ برج واخ (Waag) رو مارک کرده بودم و مسیر رسیدن به این برج رو دنبال کردیم. مسیری که دنبال می کردیم پر از اسموک شاپ و مغازه های متنوع و رستوران ها و شیرینی فروشی بود.
بعد از حدودا نیم ساعت پیاده روی به برج واخ رسیدیم. این برج هم یکی از سه دروازه اصلی شهر بوده که بعدها از اون به عنوان خانه وزن استفاده میشده. از نمای بیرونی این برج دیدن کردیم. اطراف برج هم پر از رستوران و بارهای متنوع بود.
برج واخ
مسیر بعدیمون که نزدیک برج واخ بود، رسیدن به برج مانتل بانز (Montelbaanstoren) بود. فاصله بین این دو برج رو هم با راهنمایی گوگل مپ دنبال کردیم. این برج بخشی از دیوار دفاعی شهر آمستردام بوده. این قسمت فضای خیلی زیبایی داشت. چند دقیقه ای روی نیمکت هایی که کنار پل در مجاورت این برج قرار داشتن نشستیم. ظاهرا این قست شاهراه اصلی آبی بود چون هر لحظه قایق ها و کروز های تفریحی زیادی از این بخش رفت و آمد می کردن.
برج مانتل بانز و فضای اطراف
بعد از چند دقیقه لذت بردن از این فضا، مجددا پیاده به سمت میدان دام حرکت کردیم. در بین راه از خیابان محبوبمون Nieuwendijk رد شدیم و خرید کردیم.
برای شام دعوت زن عمو در یکی از رستوران های نزدیک میدان لیدز بودیم. در رستوران Everything On A Stick (EOAS) در خیابان Prinsengracht نزدیک میدان لیدز میز رزرو کرده بودند. این رستوران نفری 27 یورو ورودی داشت که به صورت نامحدود میتونستیم از غذاهای رستوران که شامل غذاهای باربیکیو و استیک بودن سفارش بدیم. فقط نوشیدنی و دسر هزینه جداگانه داشت.
رستوران EOAS
غذاهای باربیکیو شامل انواع گوشت قرمز و سفید ازجمله :دنده، میگو، مرغ به شکل های مختلف،ماهی های متنوع، گوشت های تیکه به شکل های مختلف و سبزیجات بودند. به پیشنهاد گارسون ابتدا یک سینی از تمامی گوشت ها و سبزیجات موجود آورد که بعدا از هرکدوم که بیشتر خوشمون اومده بود سفارش بدیم. این رستوران با وجود اینکه جزء رستوران های خیلی خوب بود ولی دیزایین و طراحی ساده ای داشت.
کلا از لحاظ مدرنیزه و تجملات نباید توی اروپا توقع رستوران ها و مراکز خرید آنچنانی شهرهای مدرن ایران رو داشته باشیم. همه چی خیلی ساده اس حتی نمایندگی مارک های برجسته جهانی مغازه ها و ویترین های خیلی معمولی و ساده ای داشتن. کیفیت گوشت های باربیکیوی این رستوران عالی بود. همه چی به اندازه پخته شده بود و واقعا لذیذ بودن.
باربیکیو های خوشمزه ی رستوران
شب خیلی خوبی رو در کنار این عزیزان داشتیم. بعد از شام هم مجددا به پیاده روی کنار کانال ها در همین خیابان پرداختیم و بعد در یکی از کافه های روباز اطراف میدان لیدز نسکافه و شیرینی خوردیم. شب های آمستردام واقعا قشنگ و پرجنب و جوش هست. هوا حسابی خنک شده بود و گرمای هیتر چتر بالای میزمون کلی برامون لذت بخش بود.
نمایی از کافه ها و کانال های شهر در غروب
جهت مطالعه ادامه سفرنامه کلیک کنید