آمستردام، شهری متفاوت با همه جا (سفرنامه -قسمت3 )

4.4
از 46 رای
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
آمستردام، شهری متفاوت با همه جا
آموزش سفرنامه‌ نویسی
03 آبان 1395 14:35
110
14.4K

 

روز یازدهم ( جمعه 15 مرداد)

برنامه امروز این بود که ابتدا به تور کانال کروز بریم و تا آخره شب بیرون باشیم . به همین خاطر دیرتر از خونه بیرون اومدیم. حدودا ساعت 16 به سمت سنترال استیشن رفتیم. به ایستگاه کروز مورد نظر که بلیطش رو از قبل تهیه کرده بودیم، رفتیم(نفری 13 یورو). این کروز به مدت یک ساعت از بیشتر کانال های معروف آمستردام عبور میکنه و از کنار مراکز و آثار مهمی میگذره.

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

به خاطر اینکه دید بهتری داشته باشیم در قسمت ابتدایی کشتی در فضای روباز نشستیم. این تور یکی از تورهای پرطرفدار آمستردام هست. گشت و گذار با کشتی از روی کانال ها با ساختمان ها ومناظر زیبا واقعا خاطره انگیزه.

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

مناظر زیبایی که با کروز از کنارشان عبور می کردیم.

 

سفرنامه آمستردام

نمایی از رستوران و موزه فیلم مدرن Eye

 

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

نمای از پل لاغر Skinny Bridge

 

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

نمایی از قایق های خانه ای

 

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

مناظر زیبا بر روی کانال ها شهر

 

البته میتونستیم برای اینکار، قایق های شخصی موتوری یا پدالی کرایه کنیم و یه کانال گردی دونفره داشته باشیم که ما این موضوع رو وقتی که بلیط های کشتی رو خریده بودیم فهمیدیم. با این قایق های شخصی میتونستیم تجربه رانندگی در کانال هارو هم داشته باشیم. قیمت این قایق های شخصی سایز متوسط( 8 نفره) برای 3 ساعت 110 یورو میشد. قرار بود اگر وقت اضافه داشتیم اینکارو انجام بدیم ولی متاسفانه زمان مثل برق و باد گذشت و دریغ از یک روز آزاد .

بعد از اتمام تور مجددا در خیابان های اطراف مشغول خرید بودیم. هر روز یکی از نمایندگی ها با آف های عالی مارو سوپرایز می کرد. امروز هم نوبت ZARA و MANGO بود.بسیاری از جنس های زارا آف های خیلی خوبی خورده بودند. کت مردونه پاییزی زارا فقط 20 یورو! با اینکه در این سفر اصلا قصد خرید نداشتیم ولی این قیمت های وسوسه برانگیز نمیذاشت دست خالی از نمایندگی ها بیرون بیاییم. تا اونجایی که نه تنها خودمون از جنس های متنوع نهایت استفاده رو بردیم بلکه اطرافیانمون رو هم بی نصیب نذاشتیم و با یه چمدون پر از سوغاتی برگشتیم.

از امروز بزرگترین فستیوال اروپا در آمستردام شروع میشد. از کل اروپا توی این چند روز توریست اومده بود. شهر از حالت عادی خیلی شلوغ تر شده بود. هر میدان و مرکز تفریحی که میرفتیم جمعیت چندین برابر شده بود. شور و هیجان خیلی خوبی در شهر برقرار شده بود.امروز قرار بود تا دیر وقت بیرون باشیم و از کنسرت های رایگان روبازی که در میدان رمبرانت برگزار میشد استفاده کنیم.

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

تزیینات خیابان ها

 

محوطه میدان رمبرانت رو برای این جشن کامل بسته بودن، از تمام شهر به این منطقه سرازیر شده بودن. انقدر جمعیت زیاد بود که وقتی دوربین رو با منوپد بالا میبردم تا جایی که چشم کار میکرد فقط سر دیده میشد.

یک سن بزرگ قرار داده بودن که خواننده ها و هنرمندهای معروف اروپایی میومدن و برنامه اجرا می کردن. انقدر برنامه های متنوعی اجرا کردن که ما اصلا متوجه گذر زمان از ساعت 19 تا 1 صبح نشدیم و بالاخره گرسنگی مارو مجبور به جدایی از این هیاهو و جمعیت کرد. از این محوطه کنسرت روباز که خارج شدیم، شهر واقعا دیدنی بود. ساعت 1 صبح بود ولی همه جا شلوغ و روشن و شاد بود. در مجاورت این محوطه، در خیابان روبه رو همین برنامه در حال اجرا شدن بود. کمی در خیابون بین مردم پیاده روی کردیم و دوست نداشتیم این فضارو ترک کنیم. گوشه به گوشه ی این منطقه رو سرک کشدیم و نظاره گر این همه هیاهو و شادی بودیم.

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

ازدحام جمعیت در خیابان های اطراف میدان رمبرانت

 

به Burger House رفتیم و همبرگر مخصوص سفارش دادیم. برخلاف همبرگرهای مکدونالد، این رستوران همبرگرهای دست ساز با قطر و اندازه ی بزرگی همراه با یه عالمه سیب زمینی و سس مخصوص سرو می کرد که مثل حالت عادی نمیشد با گاز زدن ساندویچ رو خورد و با کارد و چنگال سرو میشدن. به جرات میتونم بگم که بهترین برگری بود که تا حالا خوردم، شام هردومون 16 یورو شد.

سفرنامه آمستردام

برگر

 

ترام و اتوبوس در آمستردام تا ساعت 12 شب هست. از 12 شب به بعد باید از اتوبوس های شبانه استفاده کرد. که برای مناطق مختلف ایستگاه دارن.از اونجایی که این سه روز تا صبح برنامه بود، اتوبوس های شبانه بیشتری در شهر قرار داشت که برای برگشت به خانه ما هم از این اتوبوس ها استفاده کردیم.

برای این جشن کل میدان رو بسته بودن و هیچ ماشین و ترامی از این محوطه رد نمیشد. حتی پلیس ها هم با اسب تردد می کردن. خودمون رو با راهنمایی پلیس به خیابان اصلی رسوندیم و ایستگاه اتوبوبس شبانه رو پیدا کردیم و بعد از ده دقیقه انتظار بالاخره اتوبوس شبانه ای که به منطقه خانه عمو میرفت رسید و ما حدودا ساعت 2 صبح خونه بودیم.

روز دوازدهم (شنبه 16 مرداد)

بعد از تمام شدن این رژه ها همراه با جمعیت پیاده به سمت میدان رمبرانت حرکت کردیم. تمامی خیابون ها و کافه ها و رستوران ها مملو از جمعیت بودن. به سوپر مارکت های اطراف رفتیم و اینبار نوشیدنی و خوراکی های بیشتری خریدیم. مجددا مثل شب گذشته وارد محوطه اجرای کنسرت شدیم و کلی از اجراها و نمایش های این کنسرت لذت بردیم. توی این دو روز خیلی بیشتر با مردم هلند مراوده داشتیم. مردم این شهر ارتباط خیلی خوبی با توریست ها برقرار می کنن. اکثرشون هم به زبان انگلیسی تسلط کامل دارن و ما اصلا مشکلی از بابت ارتباط برقرار کردن نداشتیم. وقتی باشون صحبت می کردیم و متوجه میشدن که توریست هستیم اولین سوالی که همشون ازمون می پرسیدن این بود که هلند رو چطوری میبینید؟ از سفرتون راضی هستین؟ کشورمون رو دوست درین؟ و ما هم صادقانه از این کشور و انتخاب مقصدمون براشون تعریف می کردیم.

در کل به خاطر مهاجرهای خیلی زیادی که هلند داره و سیاست های سیستم حکومتی، مردم خودشون رو وفق دادن و توریست ها و مهاجرها رو در کنارشون پذیرفتن و اصلا خصلت خود برتری نسبت به مهاجرها ندارن.

چیزی که من تو این مدت از صحبت های خانواده عمو در مورد مردم هلند متوجه شدم، اقتصادی بودن بیش از حدشون هست. از تمامی منابع برق و آب به درستی استفاده می کنن جوری که تا هوا تاریک نشه، چراغی توی خونه روشن نمیکنن، دورتادورخونه ها همه پنجره های بزرگ قرار داره و از نور طبیعی استفاده می کنن. در حالت عادی هم خیلی سرد و آروم و مقرراتی و آن تایم هستن. انقدر هم همیشه هواشون خنکه که خانه ها اصلا کولر ندارن.

روز سوم یعنی یکشنبه هم مجددا جشن و شادی در کنسرت های روباز برگزار میشد، که ما چون برنامه های دیگه ای داشتیم، روز سوم رو شرکت نکردیم.

روز سیزدهم(یک شنبه 17 مرداد )

امروز برنامه بازدید از آسیاب های بادی زانس اسخانز (Zaanse Schans) رو داشتیم. ساعت 10 صبح پسرعموم با ماشین شخصی اومد دنبالمون و با هم به این مجموعه رفتیم. حدودا ده دقیقه بعد به این مجموعه رسیدیم. به غیر از هزینه پارکینگ که 10 یورو بود، وارد شدن به این مجموعه رایگان هست ولی تورهایی که از سطح شهر توریست هارو به این مجموعه میارن نفری 30 یورو میگیرن. با اتوبوس های شماره 391 از سنترال استیشن هم میتونید به این مجموعه برسین.

سفرنامه آمستردام

ورودی موزه فضای باز Zaanse Schans

 

این منطقه یکی از زیباترین بخش های آمستردام هست. هلند قدیمی توی این منطقه خلاصه شده . در همون بدو ورودمون یه گروه موسیقی سنتی هلندی با لباس ها و سازهای سنتی هلند با موزیک بسیار زیبا و قدیمی از کنارمون رد شدن.

سفرنامه آمستردام

گروه هنرمند سنتی

 

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

بخش ابتدایی، سالنی قرار داشت که در اون مراحل درست کردن پنیر هلندی رو نشون میداد، انواع پنیرها و سوغاتی های هلند هم در اینجا به فروش میرسید. البته قیمت سوغاتی ها اینجا از سطح شهر گرونتر بود.

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

سالن فروشگاه

 

یک بخش دیگه مربوط به بزهایی هست که از شیرشون پنیر درست می کنند. یه مرغ هلندی روهم برای اولین بار اینجا دیدم که حسابی چاق بود.

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

بز و مرغ هلندی

 

قسمت دیگه خانه های سبک قدیم هلند در مجاورت رودخونه قرار دارن.

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

جذاب ترین بخش هم مربوط به آسیاب بادی ها هستند. ورودی هر آسیاب بادی نفری 4 یورو بود. اولین آسیاب بادی رو که دیدیم از ذوق وارد شدیم و متصدی قبل از اینکه کاتالوگ رو بده پرسید که به چه زبانی می خوایین؟. ما هرجا این سوال رو میپرسیدن با اینکه میدونستیم فارسی ندارن بشون میگفتیم که فارسی! ولی اینجا با کمال تعجب دیدیم که بمون یه کاتالوگ دستنویس فارسی داد. کلی از گرفتن این کاتالوگ تعجب کردیم، این اولین و آخرین کاتالوگ فارسی بود که در طول کل سفرمون گرفتیم.

این هم به همت یکی از هموطن های عزیز انجام شده بود که بعد از بازدید از این مجموعه کاتالوگ رو به فارسی ترجمه کرده بود و برگه های دستنویس خودش رو روی کاتالوگ اصلی چسبونده بود و اینها هم از روی همون کپی گرفتن و به ایرانی های بازدید کننده میدادن.

سفرنامه آمستردام

کاتالوگ فارسی آسیاب بادی ها

 

وقتی وارد آسیاب بادی شدیم، ابتدا قسمت پایینی که مربوط به چرخ های سنگی میشدن رو دیدیم. بعد با پله های عمودی و چوبی خیلی باریک به طبقه بالایی آسیاب رفتیم. تو این قسمت چرخ دنده های بزرگ آسیاب قرار داشتن که با چرخش پره ها حرکت می کردن. این آسیابی که ما ازش بازدید کردیم مربوط به رنگ بود.

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

داخل آسیاب بادی

 

در این آسیاب، سنگ های معدنی رنگی رو زیر سنگ های دوتنی آسیاب قرار میدادن و با حرکت این چرخ ها به کمک پره ها، سنگ های معدنی رنگی پودر میشدن و بعد با روغن مخلوطشون می کردن و تبدیل به رنگ میشدن. آسیاب های بادی دیگه کاربردهای متنوع دیگه ای مثل تهیه آرد گندم و برنج، روغن خردل و کرچک، توتون و خشخاش داشتن. ولی عمده استفاده از تمامی اسیاب بادی ها برای مهار کردن آب های اطراف و خشک کردن زمین ها بوده.

دیدن چرخ دنده ها و نحوه کار کردن آسیاب ها در ساختمان داخلی آنها خیلی جالب بود. بعد به قسمت بیرونی و بالکنی که پره ها در اون میچرخیدن رفتیم. نزدیک پره ها یه دیوار کوتاه کشیده بودن که کسی به محوطه چرخش پره ها وارد نشه و بر اثر برخورد پره ها دچار آسیب نشه.

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

چند دقیقه ای رو از اون بالا نظاره گر رودخانه ی زیبای زان(Zaan) و مناظر زیبای اطراف ایستادیم. وزش باد تو این منطقه خیلی شدید بود. انقدر که دوربین روی منوپاد رو نمیتونستیم ثابت نگه داریم. حدودا دو ساعتی رو در این مجموعه بودیم و بعد پسرعمو، دوپیشنهاد بهمون داد که یکی اش رو میتونستیم انتخاب کنیم: پارک جنگلی آمستردام(Amsterdamse Bos) یا فستیوال غذای آمریکایی. ازونجایی که از دو پارک بزرگ دیدن کرده بودیم و این محوطه هم یجورایی پارک مانند بود، ترجیح دادیم که به فستیوال غذا بریم و با این فستیوال هم آشنا بشیم که بعد از دیدن این فستیوال پشیمون شدیم و ترجیح میدادیم که به همون پارک جنگلی معروف آمستردام میرفتیم.

به سمت سنترال استیشن حرکت کردیم تا از فستیوال غذای آمریکایی دیدن کنیم. این فستیوال در شمال شهر قرار داشت و راحت ترین کار این بود که به سنترال استیشن بریم و از اونجا با لنج های رایگان به آنطرف رودخانه بریم که نمایشگاه فستیوال ها هم دقیقا در همون ایستگاه که لنج ها نگه میداشتن قرار داشت.

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

لنج هایی که با آنها به طرف دیگه ی رودخونه می رفتیم

 

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

مناظر زیبای بین دو قسمت مرکز شهر و شمال شهر

 

فستیوال غذا در یک فضای روباز بزرگ برگزار میشد که کلی غرفه خوراکی دوره هم جمع شده بودند و غذاهاشون رو به مشتری ها ارائه میدادن. در بخش انتهایی هم یک سن بزرگ برای اجرای موزیک و برنامه های زنده قرار داشت.

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

محوطه فستیوال غذای آمریکایی

 

از یکی از غرفه ها که جلوی خودمون بستنی درست میکردن، بستنی به قیمت 4 یورو خریدیدم که مزه شون عالی بود. کل محوطه رو در عرض بیست دقیقه ای نگاه کردیم و به سمت ایستگاه لنج ها رفتیم تا به مرکز شهر برگردیم.

سفرنامه آمستردام

بستنی که در عرض چند ثانیه آماده میشد

 

روز چهاردهم(دوشنبه 18 مرداد)

امروز به شهر رتردام رفتیم. توضیحات این بخش هم در قسمت جداگانه قرار میدم.

روز چهاردهم(سه شنبه 19 مرداد)

امروز آخرین روزی بود که در آمستردام بودیم و از فردا سفرمون به پاریس و بارسلون شروع میشد. تنها جایی که مونده بود و هنوز ندیده بودیم، موزه مادام توسو بود. من همیشه آرزوی دیدن این موزه رو از نزدیک داشتم. این موزه در میدان دام قرار داره. موزه ای که تندیس های مومی افراد مشهور جهان که کاملا مشابه ظاهر واقعی شون هستن، دور هم جمع شدند و از نزدیک میتونستیم سایز و اندازه و ظاهر واقعی شون رو ببینیم و در کنار سلبیریتی های محبوبمون بایستیم و عکس بگیرم. حدود 3 ساعت داخل این موزه بودیم. (بلیط ورودی نفری 21.5 یورو بود)

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

پرنس دیانای دوست داشتنی

 

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

از ابتد تا انتها پر از مجسمه های مومی در لوکیشن هایی متناسب با شخصیتشون بود. فضاسازی ها در این موزه عالی بود.این موزه در چند طبقه قرار داشت که با پله های کوتاه از هم جدا میشدن.

سفرنامه آمستردام

یک بخش به پادشاه و ملکه هلند و خانواده سلطنتی تعلق داشت. هر قسمت که وارد میشدیم یکی از افراد مشهور رو از نزدیک میدیدم و کلی از دیدنشون ذوق میکردیم. انقدر تو این موزه با ستاره های هالیوودی و فوتبالی و سیاسی و ... عکس گرفتیم که برای افراد مشهور دیگه ای که در بخش انتهایی بودن انرژی عکس گرفتن نداشتیم.

سفرنامه آمستردام

شاه و ملکه هلند

 

سفرنامه آمستردام

مادر شاه و ملکه سابق

 

کار جالبی که در اکثر موزه های هلند انجام میدادن، درست کردن انیمیشن های فیلم وعکس خیللی زیبا با لوکیششن ها و بک گراندهای مختص اون موزه برای بازدید کننده ها بود. مثلا در موزه مادام توسو یه اتاقک قرار داشت که میتونستیم بریم داخل اون و با کلاه و عصای چارلی چاپلین حرکات اش رو تقلید کنیم و از این حرکات در کنار خود چارلی چاپلین فیلم تهیه می کردن و به ایمیلمون میفرستادن. که همگی رایگان بودن. یا یک سالن شبیه سالن های مد درست کرده بودن که یه خانم اونجا بود و متناسب با هیکل و تیپ افراد لباس های متنوع تن افراد می کرد و میتونستن روی سن مخصوص با حرکات نمایشی راه برن و ازشون فیلم تهیه می کردن و به ایمیل فرد شرکت کننده ارسال می کردن. بخش انتهایی این موزه هم طریقه ساختن این مجسمه ها از افراد مشهور رو نشون میداد و عکس هایی که افراد مشهور در کنار مجسمشون ایستادن و عکس گرفتن. تشخیص اینکه در این عکس ها کدوم مجسمه هست و کدوم فرد واقعی خیلی سخت بود.

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

بعد از دیدن این موزه در خیابان های مرکز شهر به کوچه گردی پرداختیم. از اینکه انقدر روزهای سفرمون به سرعت پشت سره هم گذشتن، دلگیر بودیم ولی هنوز به امید سفرهای پیش رو کلی هیجان داشتیم. کوچه گردی و خیابان گردی در آمستردام تفریح مورد علاقه ما بود و اصلا از این کار خسته نمیشدیم. هر چندبار که از کنار کانال های شهر با ساختمان های زیبا رد می شدیم بازم برامون جذاب و دیدنی بودن.

سفرنامه آمستردام

نمادی از شهر آمستردام(دوچرخه، کانال های آبی، ساختمانی با معماری هلندی ، هوای ابری و بارونی، گل های رنگارنگ و قایق)

 

در نهایت بعد از کلی خیابان گردی ساعت 19 به خانه برگشتیم تا وسایلمون رو جمع کنیم و فردا صبح ساعت 7، راهی فرودگاه اسخیفول برای رفتن به پاریس بشیم.

روز پانزدهم( چهارشنبه 20 آگوست)

روز قبل از بارسلون برگشتیم و امروز آخرین روز اقامتون در آمستردام هست. ساعت 12 ظهر به سمت میدان لیدز رفتیم. هدفمون ابتدا فقط گشت و گذار و مرور خاطرات تلخ و شیرین سفرمون در این یک ماه بود. از طرفی از اینکه سفرمون به پایان رسیده دلگیر بودیم، از طرفی دلتنگی برای خونه و خونواده هامون باعث میشد که این برگشت بعد از یک ماه برامون دلپذیر باشه. این کش مکش بین احساسات درونی مارو به سمت کشورمون بیشتر هدایت می کرد.

من در تمامی سفرهام علاقه ی زیادی به خرید نمادهای معروف شهر به صورت مجسمه های کوچک و مگنت های یخچالی دارم. در طول مدتی که در آمستردم بودیم، همش فکر میکردم که هنوز وقت برای این خرید دارم. تا اینکه بالاخره روز آخر رو به این خریدها و باقیمانده سوغاتی ها اختصاص دادیم.

برای خرید نمادها و سوغاتی های شهر باید به فلاور مارکت میرفتیم. ترام و اتوبوس خط 14برای فلاورمارکت ایستگاهی با همین نام داره. ولی چون میخواستیم بیشتر نقاط خاطره انگیز شهرو ببینیم در میدان لیدز پیاده شدیم و پیاده خیابان لیدز رو به سمت فلاور مارکت قدم زنان طی کردیم.

فلاور مارکت به حدی زیباست که ما هر بار در مسیر به این بخش میرسیدیم، وارد این راهروی دوست داشتنی میشدیم.

سفرنامه آمستردام

نمایی از غرفه های فلاور مارکت در کنار کانال آبی

 

این راهرو پر از غرفه های متنوع گل و پیازهای گل هست. هرغرفه کلی از نمادهای شهر و مجسمه ی بناها و آسیاب های بادی رو دارن که با قیمت های خیلی خوب نسبت به سطح شهر عرضه میشن. من هربار که وارد این راهرو میشدم از تک تک غرفه ها دیدن میکردم. بالاخره کلی مجسمه آسیاب بادی و ساختمان های معروف آمستردام و مگنت های یخچالی خریدیم و به سمت دام راه افتادیم. قیمت ها هم از 2 یورو تا 10 یورو بسته به اندازه مجسمه ها و مگنت ها متغیر بود.

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

نمایی از غرفه های فلاور مارکت

 

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

سوغاتی های هلند

 

یکی دیگه از میان وعده های مورد علاقه من، کراکت های سیب زمینی خیلی خوشمزه ای بود که داخل ویترین های شیشه ای قرار داشتن و به ازای وارد کردن 2.5 یورو درب ویترین باز میشد و میتونستیم یکی از این کراکت های خوشمزه رو برداریم.

سفرنامه آمستردام

ویترین های شیشه ای شامل کلاب ساندویچ های کوچک

 

بالاخره از تمامی خیابان های مرکز شهر در روز آخر بازدید کردیم و تمامی خاطراتمون رو از روز اول تا آخر با هم مرور کردیم. توی این مدت کوتاه گوشه به گوشه ی شهر برامون یه خاطره ی زیبا داشت. هزینه هایی که در طول مدت دو هفته در آمستردام داشتیم به صورت روزانه از قرار زیر بودن (تمام روزها شام و صبحانه مهمان عمو بودیم. به غیر از چندباری که خودمون از سوپری خرید کلی کردیم. هزینه هتل هم نداشتیم)

سفرنامه آمستردام

روز شانزدهم (یکشنبه 31 مرداد)

ساعت 14:30 از آمستردام به سمت استانبول پرواز داشتیم. عموجان مارو با ماشین به فرودگاه اسخیفول رسوند. وقتی به فرودگاه رسیدیم بارون شدید رگباری دوباره مارو غافل گیر کرد. چنان بارونی بود که حتی نمیتونستیم از ماشین پیاده بشیم و چمدون هامون رو برداریم. چند دقیقه ای به امید اینکه بارون قطع بشه داخل ماشین منتظر نشستیم ولی هر لحظه بدتر میشد که بهتر نمیشد. عقربه های ساعت هم که به سرعت جلو میرفتن و باید زودتر میرفتیم و کارت پرواز می گرفتیم. بالاخره بعد از ده دقیقه یه مقدار شدت بارون کمتر شد و تونستیم چمدون هامون رو برداریم و وارد فرودگاه بشیم. با اینحال توی همین فاصله کم حسابی سرتاپا خیس شدیم.

به سمت کانتر چک این رفتیم و با خیال راحت چک این رو انجام دادیم و کارت پروازمون رو گرفتیم. در پرواز ترکیش هر نفر 30 کیلو بار بعلاوه ده کیلو چمدان دستی میتونه داشته باشه. خدارو شکر با وجود سه چمدان در سایزهای بزرگ و متوسط و کوچک که تا خرخره پر بودن بمون اضافه بار نخورد.

فرودگاه اسخیفول خیلی بزرگ و مجهز هست. فری شاپ های متنوع و خوبی داره. اینترنت رایگان برای استفاده مسافرها به صورت نامحدود داره که در طول این مدت حسابی سرگرم فضاهای مجازی بودیم. قسمت های متنوع با صندلی ها و مبل های کاناپه ای و صندلی های راحت برای خوابیدن و دراز کشیدن داره تا مسافرها در مدت زمان انتظار آسایش داشته باشن. بخشی دیگه هم کامپیوتر هایی برای استفاده عموم قرار داده بودن. این فرودگاه هیچ کم و کاستی نداشت و در مقایسه با فرودگاه شهر های بارسلون و پاریس در رده ی خیلی بالاتری قرار داشت.

سفرنامه آمستردام

نمایی از فرودگاه اسخیفول

 

سفرنامه آمستردام

باند پرواز فرودگاه اسخیفول

 

پرواز ترکیش بدون هیچ تاخیری مسافرهارو سوار کرد ولی پرواز ایران ایر که به صورت مستقیم به تهران بود و ساعت 12:10 باید انجام میشد تازه ساعت 13 به خاطر تاخیر چند ساعته ای که در پیش رو داشتن به مسافرهاش کوپن غذا داد تا از بوفه ی مشخصی در سالن انتظار غذا بگیرن.

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

نمای شهر آمستردم بر فراز آسمان

 

سفرنامه آمستردام

داخل هواپیمای ترکیش

 

پرواز برگشت هم با هواپیمای ایرباس 310 مجهز انجام شد. البته به نویی هواپیمای اهواز- استانبول نبود. پذیرایی برگشت هم به همان بدی پذیرایی رفت بود. موقع سرو از مسافرها میپرسیدن چلو کباب میخوایین یا اسپاگتی که اکثرا چلوکباب رو ترجیح میدادن، وقتی نوبت ما رسید فقط یه پرس چلوکباب داشت و اجبارا همسرم اسپاگتی گرفت. چلوکبابش بد نبود ولی اسپاگتی اش افتضاح بود به حدی ماکارونی ها سفت بودن که جویدنشون هم سخت بود. غیر از سس گوجه هم هیچی نداشت.

سفرنامه آمستردام

سفرنامه آمستردام

بعد از سه ساعت و نیم پرواز راس ساعت 18:20 به فرودگاه آتاتورک استانبول رسیدیم. همچنان این فرودگاه هم مملواز جمعیت بود. سالن ابتدایی که وارد شدیم خیلی شلوغ و گرم بود که به سالن بالایی رفتیم. دو ساعت فاصله ی بین دوپروازمون بود. حدودا یک ساعتی رو در فری شاپ های آتاتورک گذروندیم و بعد به سمت گیت پروازمون حرکت کردیم. گیت خروجی پرواز ما در انتهای فرودگاه قرار داشت، نیم ساعتی رو پیاده رفتیم تا به گیت مورد نظر رسیدیم.راس ساعت 21هواپیما، استانبول رو به سمت اهواز ترک کرد. مجددا پذیرایی پرواز دونوع بود چلو جوجه و اسپاگتی کذایی، که باز هم خیلی زود چلو جوجه تمام شد و اسپاگتی بهمون دادن که ترجیح دادیم غذارو نخوریم. بعد از حدودا شش ساعت به فرودگاه اهواز رسیدیم.

خیلی سریع کارهای چک کردن پاسپورت و گرفتن چمدان ها انجام شد و همراه با خانواده که به استقبالمون اومده بودن به سمت خونه حرکت کردیم.

در انتها به خاطر طولانی شدن سفرنامه عذرخواهی می کنم و ممنون از وقتی که برای مطالعه این سفرنامه گذاشتین.

از صمیم قلب برای تمامی علاقه مندان آرزو می کنم که به این شهر زیبا سفر کنند و از دیدن این همه موهبت الهی وزیبایی لذت ببرن. همچنین از سایت محبوبم لست سکند به خاطر اینکه این فرصت رو در اختیار علاقه مندان گذاشته تا بتونیم خاطرات و تجربیات سفرهامون رو با درج در این سایت جاودانه کنیم، کمال تشکر و قدردانی رو دارم. به زودی سفرنامه های بلژیک، پاریس وبارسلون رو نیز در اختیارتون میذارم.

نویسنده نیما علایی

جهت مطالعه ادامه سفرنامه کلیک کنید