مسابقه‌ی دو در سن پترزبورگ!

4.3
از 6 رای
مسابقه‌ی دو در سن پترزبورگ! + تصاویر
آموزش نوشتن خاطره سفر
17 خرداد 1399 15:00
5
650

- چرا کانتر هنوز باز نشده؟

- فکر کنم چون هوا مه‌آلوده تاخیر داره.

- چه تاخیری؟ این همه پرواز داره میره و میاد.

بعضی وقت‌ها انگار می‌خوای هر طور شده واقعیت رو قبول نکنی. واقعیت این بود که کانتر صدور کارت پرواز و تحویل بار بسته شده بود. ما چند دقیقه‌ای دیر رسیده بودیم. توی فرودگاه شلوغی مثل پولکوو در سن‌ پترزبورگ، که کارمندا وقت سر خاراندن ندارند، حالا ما بودیم و یک کارمندی که فقط دوست داشت روسی حرف بزنه. آخر سر چند کلمه‌ای به انگلیسی گفت. «من نمی‌تونم کاری انجام بدم. برو دفتر هواپیمایی ببین چی کار برات می تونند انجام بِدن»

ما با این پرواز به مسکو می‌رفتیم و با فاصله‌ی کمی پرواز مسکو - تهران بود. اگر این پرواز رو از دست می‌دادیم، مثل دومینو همه چی به هم می‌ریخت. پرواز تهران - تبریز چی؟

فقط این رو یادمه که با سرعت به سمت اون دفتر می‌دویدم. حتی کوله‌ام رو هم نداده بودم همسرم که وقت تلف نشه. هم می‌دویدم هم به راه‌های دیگه‌ای که اگر این پرواز رو از دست دادیم، فکر می‌کردم. قبل سفر کلی زمان و روز سفر رو جابجا کنی که بلیت ارزان‌ترین پرواز رو بگیری و حالا شاید مجبور باشی بلیت پای پرواز به قیمت چند برابر بخری. 

حین مسابقه‌ی دو با خانم جوانی که کت و دامن سرمه‌ای با یه پیراهن سفید که انگار لباس فرم‌شون بود، روبرو می‌شم. راستش رو بخواهید الان یادم نیست که چی بهش گفتم. یعنی هر چی دانش زبان انگلیسی داشتم برای بیان وخامت اوضاع به کار بردم.

خانم جوان اشاره کرد که دنبالم بیا. من رو به سمت یک کانتر خالی برد. به پسر جوانی که اونجا بود به روسی چیزهایی گفت. خودش هم به اون پسر کمک کرد و بارهای ما رو تحویل گرفت و کارت پروازهامون رو صادر کرد.

یه مردی پشت سر ما ایستاده و منتظره تا نوبتش بشه. «اصلاً متوجه شدید چی گفت؟» به ترکی استانبولی از ما می‌پرسه. میگم نه! «گفت بدون هیچ معطلی تو هیچ گِیتی فقط بدویید» مسابقه‌ی اصلی شروع میشه و من دارم مثل یک دونده‌ی دو سرعت می‌دوم. تمام گیت‌ها را بدون نوبت و با عذرخواهی از بقیه رد میشیم. 

«فقط دو دقیقه فرصت دارید». این رو دخترک جوانی که مسئوله آخرین گِیته میگه. هنوز بقیه‌ی گروه نرسیده‌اند و مثل لشگر شکست خورده یکی‌یکی به خط پایان می‌رسند. این هواپیما انگار قرار بود سر ثانیه بپرد و این‌طور شد. تا خود مسکو فقط خوابیدیم!

 

V3Xj9aMRm8gXOHZEUL2Yq5jRWM2r17hcIHYhaMHK.jpeg

دهمین_تولد_لست_سکند 

 

نویسنده: نادر مزرعه شادی

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر