دستبند و خنده های دردسرساز:)

3.2
از 5 رای
دستبند و خنده های دردسرساز:) + تصاویر
آموزش نوشتن خاطره سفر
11 خرداد 1399 10:00
6
723

این خاطره مربوط به روز آخر اقامت من و همسفرم در آنتالیا هتل باروت لارا می‌شود که صبح کارهای چک اوت را انجام دادیم و ساک‌ و چمدان‌هایمان را تحویل دادیم و چون تا پروازمان که ساعت ۸ شب بود فرصت زیادی داشتیم. تصمیم گرفتیم ساعات باقیمانده را در ساحل و اطراف هتل به گشت و گذار سپری کنیم و بعد از دو سه ساعت قدم زدن و گردش نزدیکی‌های ظهر به هتل برگشتیم که خانم بخش سکیوریتی ورودی هتل از ما شماره اتاقمان را پرسید تا آمدم جواب بدهم در کمال ناباوری همسفر که هول شده بود اشتباها دستبندی که برای هتل میراکل دستش بود را نشان داد و گفت بله ما در این هتل اقامت داریم و منکه انتظار همچین صحنه‌ای را نداشتم ناخوداگاه با دیدن چشم‌های گرد شده از تعجب خانم نگهبان خنده‌ام گرفت. 

B38AA518-5DD3-43EC-8302-0187E5AF8CF8.jpeg

ایشان با دیدن دستبند گفتند که اینجا هتل میراکل نیست و شما باید به آن هتل بروید که نزدیک هتل ماست. من هم در حالی که سعی داشتم خنده‌ام‌ را کنترل گفتم بله ما آنجا هم اقامت داشتیم ولی دو روزه که اینجاییم و لطفا شماره اتاقمان را چک کنید که شماره را هم که چک کرد گفت همچین اتاقی رزرو نیست و در آن لحظه یادم آمد که ما صبح چک‌ اوت کردیم و دیگر این اتاق برای ما رزرو نیست، یعنی با هر توضیحی که می‌دادم و در حالی که از خنده کبود شده بودیم شک خانم نگهبان به یقین تبدیل می‌شد که ما دروغ می‌گوییم.

0968F7A3-8294-442A-A7E6-F2DF776A53A6.jpeg

می‌خواستم توضیح بدهم که دوستم هل شده و اشتباها این دستبند را نشان داده اما مگر این خنده‌ها می‌گذاشت، در حالی که خنده‌های ما به خانم و آقای نگهبان هم سرایت کرده بود اسامیمان را گفتم تا از رسپشن استعلام بگیرند و‌ بعد از تماس با آنها متوجه شدند که راست می‌گوییم و چندین بار عذرخواهی کردند و ما هم که دیگر از خنده زمین را گاز می‌زدیم تشکر کردیم و به داخل هتل رفتیم :))) 

 

نویسنده: S. Khezri

 

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر