تو مسافرت آنتاليا يه چيز خيلى جالبى ديدم كه براى همه تعريف كردم، پس حيفم اومد براى شما هم نگم!يه آقاى آلمانىِ مسن با همسرش تو هتل ما بودن و طبق گفته ى خانمش اين آقا ديابت بالايى داشت و اتفاقا خيلى هم چاق بود
مسافرت خارجی نوروزی از واجبات زندگی ما بود تا زمانی که بچه دار شدیم. اولین نوروز بعد از بچه دار شدن، پسرم 5 ماهه بود و ما به ناچار مسافرت نرفتیم. تابستان پسرم 8 ماهه بود که دیگه نتونستم طاقت بیارم و سفر نرم بنابراین
اردیبهشتِ پارسال مسافر آنتالیا بودیم و طبقِ معمول دیر رسیدیم فرودگاه. پس از اونجايى كه به علت تاخیر، هميشه يه چيزيم رو جا ميزارم اين دفعه عينك آفتابيم رو در ماشين و پاركينگ فرودگاه جا گذاشتم و باز از اونجايى كه من چشمم رو عمل
این خاطره مربوط به روز آخر اقامت من و همسفرم در آنتالیا هتل باروت لارا میشود که صبح کارهای چک اوت را انجام دادیم و ساک و چمدانهایمان را تحویل دادیم و چون تا پروازمان که ساعت ۸ شب بود فرصت زیادی داشتیم. تصمیم گرفتیم