این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لستسکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرسوجو کنید.
همان ساعت اول رسیدنمان به زلاتیبور ییلاقی و زیبا، یک دریاچه مصنوعی باصفا در پارک جنگلی دیدیم و عاشقش شدیم. کنارش هم کافههای متعددی بود که ما با یکی که فضای دنج و دوستانهتری داشت و مشتریهایش اکثرا دوچرخه سوار و کوهنورد بودند، بیشتر ارتباط برقرار کردیم و در زمان کوتاه اقامتمان، چندین بار به کافه سر زدیم.
اولینبار، منوی روی میزها به زبان صربی بود. تقاضای منوی انگلیسی کردیم. خانم گارسون رفت و بعد از کمی مشورت با همکارانش در حالیکه ما را دید میزدند، یک منوی ترکی هم آورد. حدس زده بودند احتمالا اهل ترکیه باشیم. منوی ترکی را کنار گذاشتیم و از منوی انگلیسی سفارش دادیم.
دفعه بعد که رفتیم دوباره تقاضای منوی انگلیسی کردیم. گارسون این بار پس از مشورت با دیگر همکارانش یک منوی عربی برایمان آورد. دوباره ما منوی عربی را کنار گذاشتیم و از منوی انگلیسی سفارش دادیم. تنها مسافران غیرصرب در آن زمان در آن محل ما بودیم و متوجه شدیم برایشان به سرگرمی مسابقهگونه تبدیل شدهایم. این بازی حدس زدن ملیت برای خودمان هم جالب شده بود ولی بعید میدانستیم بتوانند درست حدس بزنند چون تازه یکسال بود که پای ایرانیها به صربستان باز شده بود و تورهای ایرانی بیشتر به بلگراد و نووی ساد میرفتند و کمتر زلاتیبور را میشناختند.
بار سوم، آخرین وعده غذایی بود که در این شهر صرف میکردیم و امیدوار بودیم در این فرصت آخر پرسنل بتوانند درست حدس بزنند. گارسون این بار خوشحال و خندان انگار فتح بزرگی کرده باشد با لبخند پیروزمندانهای منو را آورد. ما هم مشتاقانه منو را باز کردیم بلکه کشفمان کرده باشند ولی دیدیم به زبان عبری است و آه از نهادمان در آمد. منو را کنار گذاشتیم و باز به انگلیسی سفارش دادیم و گارسونها باز قیافهشان دمغ شد. تیر آخرشان هم به خطا رفته بود.
یادم افتاده بود به فیلم "شکلات" که خانم "ژولیت بینوش" میتوانست سلیقه همه مشتریها را در نگاه اول درست حدس بزند ولی با ورود "جانی دپ" به مشکل برخورده بود و تا آخر فیلم نتوانست بفهمد او چه نوع شکلاتی میپسندد.
بعد از صرف غذا با آنجا خداحافظی کردیم و از مهماننوازیشان تشکر، ولی با وجود کنجکاوی در نگاهشان، از ما نپرسیدند که بالاخره شما اهل کجایید؟ ما هم چیزی نگفتیم و گذاشتیم ماجرای ملیت ما برای آنها یک سوال و برای ما یک خاطره با مزه باقی بماند.
نویسنده: 100safar