مترو استانبول و تجربه تلخ

4
از 5 رای
مترو استانبول و تجربه تلخ + تصاویر
آموزش نوشتن خاطره سفر
16 خرداد 1399 10:00
7
577

 

روز آخر سفر پس از گشت و گذار در منطقه سلطان احمد نگاهی به ساعت انداختیم و متوجه شدیم ۲۰ دقیقه وقت داریم خودمون رو به هتل برسونیم چرا که قرار بود ساعت ۶ ترانسفر تور دنبالمون بیاد. پس با مترو خودمون رو به ایستگاه شیشانه رساندیم. پس از خروج از قطار مسیر خروجی بسیار طولانی بود و چند تا پله برقی رو باید طی می‌کردیم.

میانه راه مادرشوهرم که از پادرد رنج می‌برد آسانسوری دید و گفت من با آسانسور میام و من و همسرم نیز دنبالش رفتیم که تنها نمونه ولی متاسفانه ظرفیت آسانسور تکمیل شده بود و مجبور شدیم پیاده بشیم و ادامه‌راه رو با پله برقی بریم که اتفاقا آخرای مسیر بود. زمانیکه بالاخره از ایستگاه مترو خارج شدیم دیدیم که از خیابان استقلال سر درآوردیم و خبری از مادرشوهرم نیست چون خروجی آسانسور جای دیگری بود.

حالا دوتا مشکل داشتیم یکی اینکه دقیقا نمی‌دونستیم کجا هستیم و چطور باید به هتل برگردیم و دیگری گم شدن مادرشوهرم بود و فقط ده دقیقه وقت داشتیم تا به ترانسفر برسیم. برادرشوهرم برگشت داخل ایستگاه که با آسانسور بره بالا و مادرشوهرم رو پیدا کنه هم ببینه از کجا سر در میاره و فامیلامون هم رفتن که هتل رو پیدا کنن و کمی بعد هر دو بی‌نتیجه برگشتن.

در گیر و دار پرس و جو بودیم که برادرشوهرم رفت و شوهرم نیز به دنبالش و من کنار فامیلامون بودم که اونها تصمیم گرفتن برن دنبال هتل بگردن ولی من دنبالشون نرفتم به امید اینکه شوهرم رو پیدا کنم. برگشتم داخل ایستگاه از آسانسور بالا رفتم داخل کوچه‌ایی از آسانسور پیاده شدم و اضطراب وجودم رو گرفته بود از دو نفر آدرس هتلمون رو پرسیدم ولی بلد نبودن و گفتن کارت هتل رو نشونمون بده و متاسفانه دنبالم نبود.

دوباره داخل ساختمان مترو شدم می‌خواستم اون ورودی مترو که روز قبل ازش استفاده کرده بودیم و بلد بودم رو پیدا کنم و هرچی از مامور مترو خواستم راهنماییم کنه به اون ورودی برسم موفق نشدم. خلاصه که همش در حال دویدن از این سمت به اون سمت بودم که یه لحظه به نظرم اومد ساختمانی که در اون کوچه دیدم برام آشنا بود. سریع رفتم بالا و با نگاهی به اطراف یادم اومد که قبلا یک بار از اینجا گذشتیم و مسیر رو به خاطر آوردم، تا هتل دویدم. همه رسیده بودن و خوشبختانه ترانسفر نیز صبر کرده بود تا من برسم.

پایان ناراحت کننده سفر برام شد یک تجربه

#دهمین_تولد_لست_سکند 

 

نویسنده: عشق سفر

 

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر