همسفر ثالث

3.2
از 12 رای
همسفر ثالث
آموزش نوشتن خاطره سفر
30 خرداد 1399 14:00
8
446

یک سال یه سفر علمی و تفریحی به شیراز رفته بودم. من یکی از همکارهام باهم رفته بودیم دیگر دوستان هم رشته ما هم هر کسی گروه گروه اومده بودند. محل اقامت ما خانه معلم بود که از طرف انجمن رزرو شده بود و هر 6 نفر توی یک سوییت و هر دو نفر توی یک اتاق اقامت داشتیم. صبح‌ها کنگره و عصرها شیرازگردی می کردیم. شب همون روز اول که از شیرازگردی به محل اقامتمون برگشتیم دیدیم که یکی از خانم‌هایی که توی سوییت ما بود داره خیلی بد جور گریه می‌کرد و با تلفن صحبت می‌کرد. ناخواسته صحبت‌هاش رو می‌شنیدیم و داشت راجع به برگشت و ترمینال و اتوبوس صحبت م‌یکرد البته با گریه زیاد، بعد از اینکه تلفنش تموم شد من و دوستم پیشش رفتیم و ازش پرسیدیم که چی شده؟

اونم برامون توضیح داد که با همسفرش دعواش شده و دیگه نمی‌خواد بمونه و می‌خواد که برگرده.

من و دوستم ازش خواستیم که از رفتن صرف نظر کنه و این چند روز رو با ما همراه باشه و از سفر لذت ببره.

اولش خیلی ناراحت بود و اصرار به برگشتن داشت که البته ما تونستیم به موندن مجابش کنیم و  اینجوری شد که شد همسفر ثالث ما و توی روزهای بعد بسیار خوش گذروندیم و با هم خاطره ساختیم.

نتیجه اخلاقی: در انتخاب همسفر بسیار دقت کنید

 

نویسنده: منصوره اسکندری

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر