نوروز 89 بود که به اتفاق خواهرم و دو دخترش و من و همسرم جمعا 5 نفر با خودروی شخصی رفته بودیم شیراز. بعد ازچند روز گشت و تفریح، یک روز تصمیم گرفتیم ناهار بریم رستوران هفت خوان. رستوران هفت خوان چند طبقه است.یه طبقه کلا
در تیرماه سال 1398 بود که راهی تنگ رغز شدیم. پیمایش تنگ رغز مسیر چالشی از بالای دره به سمت پایین بود که فقط باید میرفتی و درون دهها حوضچه آب میپریدی و راه برگشتی نبود. بعد از فراز و فرودهای طولانی بالاخره نقطهای را
چند روزی به ولنتاین که سالگرد عقدمان هم هست، مانده بود و من در فکر برنامهریزی یک روز خوب و به یادماندنی بودم و در نهایت تصمیم گرفتم سفری به شیراز داشته و جشن کوچک دو نفرهمان را آنجا برگزار کنیم. بعد از مشورت با همسر جان
یه سفر علمی تفریحی 4 روزه به شیراز رفته بودم. صبحها کنگره میرفتم و عصرها ها برای دیدن جاذبههای شیراز برنامهریزی کرده بودیم. همون ساعتهای ظهر و بعد ناهار بود که به باغ دلگشا رفتیم. توی باغ مشغول قدم زدن بودیم که یهو پاشنه کفش
یک سال یه سفر علمی و تفریحی به شیراز رفته بودم. من یکی از همکارهام باهم رفته بودیم دیگر دوستان هم رشته ما هم هر کسی گروه گروه اومده بودند. محل اقامت ما خانه معلم بود که از طرف انجمن رزرو شده بود و هر