این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لستسکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرسوجو کنید.
من و همسرم در سفر به مالزی تصمیم داشتیم از تورهای اونجا استفاده نکنیم. اما برای این کار با چالش بزرگی روبرو بودیم و آن ضعف در زبان انگلیسی بود. خوشبختانه مردم مالزی اکثراً به زبان انگلیسی مسلط بودند ولی ما بیشتر اعتماد به نفس بالا داشتیم تا تسلط...
اما همین چالش برامون تبدیل شد به یک خاطره که هر وقت یادش میکنیم لبخند به لبمون میاد.
اولین بار که سر این قضیه گیر کردیم در بدو ورودمون به هتل بود که حسابی خسته بودیم و مسئول پذیرش هتل سعی داشت به ما بگه مبلغی جهت مالیات و امانت پرداخت کنیم که در نهایت مجبور شد مبلغ رو روی کاغذ بنویسه.
یه روز برای تهیه بلیط دهکده فرانسویها به دفتری در پاساژ تایمز اسکوار رفتیم. خوشبختانه کار خرید بلیط به راحتی پیش رفت اما زمان این رسیده بود که اون خانوم به ما بگه کجا باید سوار ماشین بشیم. بنده خدا یه جمله رو چندین بار تکرار میکرد و هر بار چشمهای ما گردتر میشد و شاید دهانمان بازتر...
تا اینکه فهمید این روش جواب نخواهد داد روی برگه چیزی نوشت و به دستمون داد. روی صندلی نشستم و تمرکز کردم بلکه چیزی دستگیرم بشه، ولی موفق نشدم و از طرفی حسابی خجالت زده شده بودیم تصمیم گرفتیم بریم بیرون و با نشون دادن اون برگه به رانندههای جلوی پاساژ از اونها کمک بگیریم. ولی اونها هم چیزی متوجه نمیشدن. تا اینکه چشمم خورد به یک فروشگاه با نام 7eleven که داخل اون برگه اسمش اومده بود و با خوشحالی به شوهرم گفتم فهمیدم نوشته روبروی اون فروشگاه که اون طرف خیابونه. از یک پل هوایی طولانی گذشتیم و ایستادیم منتظر ماشین. هر چه به ساعت ۱۲ نزدیک میشدیم استرسمون بیشتر میشد نه خبری از مسافرهای بود نه خودروی ون. تا اینکه ساعت ۱۲ شد و ما حسابی نگران بودیم. شوهرم گفت میرم اونطرف خیابون رو ببینم. کمی بعد دیدم داره دست تکون میده و من هم بدون فوت وقت زدم به دل خیابون چون استفاده از پل هوایی اونجا خیلی زمانبر بود. خوشبختانه ماشین رو پیدا کردیم ولی همش تو این فکر بودیم که چرا نوشته بود جلوی اون فروشگاه و مارو به اشتباه انداخت تا اینکه وقتی از ماشین پیاده شدیم دیدیم یک شعبه دیگر اون فروشگاه نیز این طرف خیابان بوده و اون حرف G هم که در ابتدا نوشته بود به این معنی بوده که برید طبقه همکف پاساژ که خوب یه چیز بدیهی بوده و نوشتنش فقط آدمو گیج میکرد.
#دهمین_تولد_لست_سکند
نویسنده: عشق سفر